dimanche 29 juin 2014

در جنگ جهانی اول با آن‌که افغانستان درگیر جنگ نبود و استقلال هم نداشت، برای چندین ماه پس از آغاز جنگ در کانون توجه قدرتهای بزرگی مانند بریتانیا، روسیه، آلمان و عثمانیها قرار داشت.


رد درخواست حمایت از جهاد دستگاه سلطنت و حتی خاندان حبیب‌الله را دوپارچه کرد
در جنگ جهانی اول با آن‌که افغانستان درگیر جنگ نبود و استقلال هم نداشت، برای چندین ماه پس از آغاز جنگ در کانون توجه قدرتهای بزرگی مانند بریتانیا، روسیه، آلمان و عثمانیها قرار داشت.
امیر حبیب‌الله پادشاه وقت افغانستان با امضای توافقنامه ۱۹۰۵، ادامه تسلط بریتانیا بر روابط خارجی کشورش را پذیرفته بود و با ورود هیات بزرگی از دیپلمات‌ها و افسران آلمانی، عثمانی اتریشی و رهبران انقلابی هندی، افغانستان برای نخستین بار در ظرف چند دهه میزبان نمایندگان سیاسی مهم غیرانگلیسی شد.
این هیات به پیشنهاد انور پاشاه وزیر جنگ عثمانی و موافقت دولت‌های آلمان و اتریش برای تشویق افغانستان به جنگ علیه بریتانیا و روسیه وارد افغانستان شد: کاظم بیگ نماینده سلطان محمد پنجم خلیفه عثمانی، اسکار فن نیدرمایر و اتوفن هنتیگ نمایندگان ویلهلم دوم قیصر آلمان. شماری از انقلابیون هندی به رهبری راجا مهندرا پراتاب و مولوی برکت‌الله بعدا به آنها پیوستند.
هیات در ۲۴ آگوست ۱۹۱۵ وارد افغانستان شد و امیدوار بود که براساس «پان‌اسلامیسم» عثمانی و نظریه «انقلابی کردن مناطق اسلامی» دولت آلمان، افغانستان را دعوت به پیوستن به «جهاد» علیه روسها و انگلیس‌ها کند. عثمانی‌ها و آلمانها معتقد بودند که با آغاز رستاخیزی زیر عنوان جهاد در کشورهای اسلامی و به‌ویژه افغانستان و هند می‌تواند سرنوشت جنگ را در اروپا تغییر دهد.
آزادی‌خواهان هندی و به‌ویژه مسلمانان هند تاکید داشتند که افغانستان نه تنها از آنها حمایت همه‌جانبه کند، بلکه خود درگیر جنگ شود. برداشت غالب در آن زمان این بود که افغانستان «دروازه هند» است. برآورد آلمان این بود که اعلام جنگ از سوی امیر افغانستان می‌تواند نقطه آغاز رستاخیزی علیه بریتانیا در سراسر آسیای میانه و شبه‌قاره هند باشد.

تناقضات

امان‌الله خان و دیگر حامیان جنگ معتقد بودند که پیروزی با آلمان است
اما واقعیت‌هایی که هیات حامل پیام جهاد در افغانستان با آنها برخورد، از نظر نیدرمایر "هم جالب و هم متضاد" بود. زیرا به نوشته فیض‌محمد کاتب تاریخ‌نگار دربار امیر حبیب‌الله، میزان حمایت از جهاد در میان مردم به حدی بود که اگر امیر آن را رد می‎کرد، می‎ترسید که «تارک امر خدا و رسول و سلطان معظم و جهاد گفته تکفیرش نمایند و اختلالی در مملکت پدید آرند".
به علاوه مردم عادی، بخشی از دستگاه سلطنت، خانواده‎های پرنفوذ سیاسی و نظامی و حتی نیمی از اعضای خاندان سلطنتی از جنگ با انگلیس و روسیه حمایت می‎کردند. آنها دادن پاسخ مثبت به ندای جهاد خلیفه عثمانی را وظیفه ملی و اسلامی سلطنت افغانستان می‎دانستند. اما امیر و اطرافیانش مخالف بودند.
این وضعیت را هم دولت عثمانی و آلمان و هم بریتانیا محاسبه کرده بودند. به این ترتیب، اگر افغانستان وارد جنگ می‎شد، انقلابیون هندی هم به پا می‌خاستند و احتمال این که وضعیت را در آسیای میانه و خاور میانه هم تغییر دهند بسیار زیاد بود. در آن صورت بریتانیا در منطقه وسیعی از جهان درگیر می‎شد و فشارها بر آلمان در اروپا کاهش می‌یافت.
به همین دلیل، مقامهای دولت هند بریتانیایی و شخص لرد چارلز هاردینگ فرماندار کل هند بریتانیایی، با استفاده از نفوذ خود بر امیر، به صورت مرتب از او می‎خواستند که نمایندگان قدرت‎های مرکزی را بازداشت کند. اما امیر به‎دقت جانب احتیاط را رعایت می‎کرد تا نه علیه افکار عمومی مردم و به‎ویژه حامیان جنگ در درون دولتش قرار گیرد و نه بدگمانی دولت انگلیس را به جان بخرد.

دربار دوپارچه

بخشی از نیروهای بریتانیایی هندی بودند و درگیر شدن بریتانیا در هند و افغانستان، به سود آلمان تمام می‎شد
امیر دستور داد که اعضای هیات به صورت مهمان پذیرایی شوند. آنها هم در هرات پذیرایی شدند و هم در کابل (۲۶ سپتامبر ۱۹۰۵). نیدرمایر در خاطراتش نوشته: "در کابل با چنان شادمانی استقبال شدیم که معلوم شد در این شهر غریب و بیگانه نیستیم." شماری از ترکهای مستقر در افغانستان از جمله آموزگاران ترکی ارتش افغانستان هم در میان استقبال‌کنندگان بودند.
با این وضعیت، امیر هفته‌ها از دیدار با آنها خودداری کرد. نخستین دیدار رسمی در نیمه اکتبر در تفریحگاه پغمان صورت گرفت. هیات نامه‌های قیصر آلمان و خلیفه عثمانی را به امیر تحویل داد. او در این دیدار از دادن پاسخ صریح خودداری کرد و تصمیم خود را موکول به تصمیم "شورای خاص" دولتش کرد.
نیدرمایر در خاطراتش نوشته که امیر به هر چیزی به نگاه "معامله" می‎دید و "تحت تاثیر انگلیس" بود. ولی یک برادر و دو پسرش مخالف نظر او بودند. در این مدت گفتگوها در درون دربار هم در جریان بود. اختلاف میان اعضای خاندان سلطنتی، مقامهای ارشد دولتی و حتی کارکنان ساده دفتری، دربار امیر را عملا دوپارچه کرده بود.

موافقان: آنها را بخور!

نیدرمایر در کابل
سه خانواده در دستگاه سلطنت افغانستان بسیار نفوذ داشتند: خانواده‌ مصاحبان، خاندان چرخی و خاندان طرزی. هر سه خانواده طرفدار جنگ بودند. طرزی‌ها به دلیل سالها اقامت در ترکیه عثمانی و با الهام از ناسیونالیسم ترکی، با اندیشه ملی‌گرایی به کشور بازگشته بودند. محمود طرزی پدر دو عروس امیر به شدت مخالف انگلیس بود.
چرخی‌ها به صورت سنتی ارتشی و از مخالفان سرسخت انگلیس بودند. غلام‌حیدر چرخی فرمانده کل ارتش دوره عبدالرحمان خان و چهره سرشناس آنها بود. خانواده مصاحبان از جمله محمدنادر و برادرانش به دلیل داشتن حس ملی‌گرایی حامی جنگ بودند. سران این خانواده از نسل‌های گذشته مصاحب امیران بودند و به همین دلیل به آنها "مصاحبان" می‌گفتند.
همچنین شماری دیگر از مقامهای ارشد دولتی از جمله محمدحسین خان مستوفی‌الممالک وزیر مالیه و برخی از اعضای "شورای خاص" دولت شامل این گروه می‌شدند. وارتان گریگوریان از سه گروه حامی جنگ در درون دربار نام برده: محافظه‌کاران ضدانگلیس به رهبری سردار عنایت‌الله، میانه‌روان طرفدار ترکیه به رهبری محمود خان طرزی و جوانان رادیکال به رهبری امان‌الله خان.
به این ترتیب، بخشی از آل یحیی یا خاندان سلطنتی هم با آنها همنوا بود: نصرالله خان نایب‌السلطنه برادر و امان‌الله خان عین‌الدوله و عنایت‌الله خان معین‌السلطنه پسران امیر. حامیان جنگ به لحاظ تفکر سیاسی همه ملی‌گرا بودند. هدف کلی آنها استقلال و بازپس‌گیری مناطق قبایلی از هند بریتانیایی بود. آنها تاکید داشتند که باید به دعوت هیات پاسخ مثبت داده شود.
به نوشته فیض محمد کاتب، نصرالله خان و عنایت‌الله خان هفته‎ای یک تا دو بار به اقامتگاه هیات در باغ بابرشاه می‌رفتند و شبانه با اعضای هیات گفتگو می‌کردند. نشریه سراج‌الاخبار کانون تبلیغات ضدانگلیس شده بود. نیدرمایر نوشته که محمود طرزی در مقاله‎ای خطاب به امیر نوشت: "آقا، قبل از این که ترا بخورند، تو آنها را بخور!"
تصور حامیان جنگ بر این بود که پیروزی با آلمان است و اگر افغانستان در آغاز با شکست هم مواجه شود، با پیروزی آلمان در اروپا افغانستان هم به پیروزی خواهد رسید. به علاوه تبلیغات گسترده‌ای که در میان ملی‌گراهای هندو و مسلمانان طرفدار جهاد در هند و همچنین ایران می‌شد، بر وضعیت افغانستان بی‌اثر نبود.

مخالفان؛ خودکشی نمی‎کنیم

مخالفان جنگ شامل طیفی از افراد مختلف و عمدتا نزدیک به امیر می‌شدند. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که بیشتر آنها روابط نزدیکی با انگلیس‌ها هم داشتند. آنها در بسیاری از مسایل کلیدی با هم اختلاف نظر داشتند، اما در این مورد همنوا بودند و شخص امیر هم نظرش با این گروه بود.
عبدالقدوس اعتمادالدوله صدراعظم و محمدیوسف مصاحب، از افراد کلیدی گروه مخالفان جنگ بودند. علاوه بر آنها، یک زن هم مخالف جنگ بود: بی‌بی حلیمه بیوه عبدالرحمان پدر امیر حبیب‌الله. گفته شده که او در دربار نفوذ زیادی داشت و علاقه‌مند بود که روزی پسر تنی‌اش محمدعمر به حمایت انگلیس به تاج و تخت برسد.
امیر، ورود به جنگ علیه دو ابرقدرت را به منزله "خودکشی" می‌دانست و ابتدا در ۱۱ آگوست ۱۹۱۵ در یک "بار عام" و در حضور نماینده انگلیس از "بی‌طرفی" در جنگ سخن گفت – چیزی که انگلیس از او می‌خواست. اما این سخن را به صورت رسمی و فوری به هیات نگفت و مذاکرات را با اعضای آن برای ماه‌ها کش داد – از اکتبر ۱۹۱۵ تا ۲۲ مه ۱۹۱۶.
در این مدت امیر شیوه برخورد و مسیر گفتگوها با هیات عثمانی و آلمانی را بارها تغییر داد. هرچند آنها را مهمان می‌خواند، اما گاهی با آنها مانند گروگان برخورد می‌کرد. به همین دلیل، رئیس هیات مهمانسرای خود را "زندان آبرومند" می‌نامید و مهمانان برای مدتی اعتصاب غذا کردند. پاسخ امیر به هیات ابتدا این بود که "جهاد خوب است، اما وسایل آن را نداریم".

بی‌طرفی

فیض‌محمد کاتب اطلاعات تازه‌ای از گفتگوهای سری امیر و شهزادگان با نمایندگان قدرتهای مرکزی در سراج‌التواریخ ارائه کرده است
امیرحبیب الله خان، در اکتبر ۱۹۱۵ جرگه‌ای به شرکت ۵۴۰ نفر از اعیان ملت و اراکین دولتی را تشکیل داد و درباره پیام هیات مشورت کرد. جرگه به بی‌طرفی کشور رای داد. پادشاه انگلیس بابت این کار رسما از امیر تشکر کرد و قول کمک سالیانه ۲.۴ میلیون روپیه و علاوه بر آن یک کمک ۶۰ میلیون روپیه ای دیگر هم داد.
با وجود این، امیر حبیب الله به گفتگوهای خود با هیات ادامه داد. او در یکی از جلسات اصلی گفتگو در ۲۴ جنوری ۱۹۱۶ شرط‌هایی را برای قبول درخواست اعلام جنگ مطرح کرد: شرط:
۱. تایید استقلال افغانستان.
۲. دادن کمکی شامل صد هزار سلاح، ۳۰۰ توپ و مهمات و ۱۰ میلیون پوند.
۳. گشودن راه ایران برای رساندن کمک از آلمان به افغانستان.
اما امیر حبیب الله، فردای آن روز به حافظ سیف‌الله خان نماینده انگلیس گفت که علی‌رغم امضای معاهده با هیات، "بی‌طرفیم و با شما دوستیم". در عین حال، او نمی‌خواست که با دادن پاسخ صریح به هیات، موافقان جنگ در درون دربار و خاندان خود را ناراحت کند، چرا که آنها هم از قدرت زیادی برخوردار بودند.
براساس اطلاعات جلد چهارم سراج‎التواریخ نوشته فیض‌محمد کاتب که اخیرا منتشر شده، حبیب‌الله خان به علاوه گفتگوهای رسمی، گفتگوهای سری هم با هیات آلمانی و ترکی انجام می‎داد. از جمله شبی سران نمایندگی سه کشور عثمانی، آلمان و اتریش را در قصر دلگشا ملاقات و به صورت کتبی با آنها گفتگو کرد.
او گفتگوها را به نقطه‎ای کشاند که اعضای هیات خود تایید کردند که افغانستان حتی برای یک ماه هم توانایی جنگ با دو همسایه قدرتمندش را ندارد و منافع آن در بی‎طرفی است. فردای آن روز نصرالله خان به تصور این‌که امیر پیشنهاد شورای دولتی مبنی بر حمایت از جهاد را امضا کرده، به دفتر برادرش رفت، اما امیر برعکس، متن گفتگوی خود با هیات را به او داد و مبهوتش کرد.
طرزی خطاب به امیر حبیب‌الله خان: آقا، قبل از این که ترا بخورند، تو آنها را بخور!
پادشاه افغانستان در این بازی با رقیبان خودی، همسایگان و قدرتهای مرکزی، می‌خواست که امتیازات اصلی مورد نظرش را از بریتانیا بگیرد که شامل پول بیشتر و آزادی بیشتر در روابط خارجی می‌شد - خواست‌هایی که بریتانیا برآورده نکرد و عثمانی‌ها و آلمانی‎ها به صورت پراگنده از کشور بیرون شدند.
آنچه به عنوان نتیجه رد درخواست هیات عثمانی و آلمانی نصیب سلطنت امیر حبیب‌الله شد، حفظ بی‎طرفی افغانستان در جنگ جهانی اول بود که این کشور را از جنگ ویرانگری که آینده آن قابل پیش‌بینی نبود، محفوظ نگهداشت، ولی دستگاه سلطنت و حتی خاندانش را دوپارچه کرد.
علاوه برآن، رد فتوای جهاد شأن امیر را در نزد مردم تنزل بخشید و از او تصویر پادشاهی بی‎تفاوت درباره استقلال کشور ارائه داد.
برخی گفته‌اند که این امر در قتل امیر هم بی‌تاثیر نبوده است. پیامد این موضع امیر حبیب الله خان همچنین باعث تقویت روحیه ضدانگلیسی و استقلال‎طلبی در کشور شد.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire