samedi 6 décembre 2014
روحاني شيعی عراقي « فساد در اسلام از حکومت محمد آغاز شد»
Iyad Jamal Al-Din, روحاني شيعی عراقي « فساد در اسلام از حکومت محمد آغاز شد»؛
er
- ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي
Zone contenant les pièces jointes
Prévisualiser la vidéo YouTube 1 - ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي ؛
Prévisualiser la vidéo YouTube 2 - ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي ؛
Prévisualiser la vidéo YouTube 3 - ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي ؛
1 - ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي ؛
2 - ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي ؛
3 - ۳۵ سال انقلاب فرهنگي : محمد ملکي - فرج سرکوهي ؛
به صف شدن موسوی، خاتمی، محتشمیپور، محمد فرهادی و... برای بوسیدن دست خمینی
به صف شدن موسوی، خاتمی، محتشمیپور، محمد فرهادی و... برای بوسیدن دست خمینی
با شرکت حجتالاسلام مسوول نگه داشتن دست خمینی!
اندازه حروف
۱۴/آذر/۱۳۹۳ مهمان خودنویس
به صف شدن علی خامنهای، میرحسین موسوی، محمد خاتمی، محمد فرهادی، محمد غرضی، علیاکبر محتشمیپور و دیگر وزیران کابینه برای بوسیدن دست خمینی؛ با همکاری حجتالاسلام مسوول نگه داشتن دست خمینی!
مشهورترین روحانی در امر «استخاره» از تیر ماه سال ۱۳۹۲ در زندان انفرادی بهسر میبرد
دیگربان - مجید جعفریتبار یکی از مشهورترین روحانیون در امر «استخاره» از ۱۲ تیر ماه سال ۱۳۹۲ بازداشت و در زندان انفرادی بهسر میبرد.
جعفریتبار با حکم دادگاه ویژه روحانیت به اتهام «مالی»٬ «مرید و مراد بازی» و ادعا رابطه با «امام زمان» بازداشت و بیش از ۱۵۰ روز است در سلول انفرادی زندان «لنگرود» کاشان نگهداری میشود.
گزارش شده این روحانی در شرایطی که بیمار بوده برای مدتی در حصر خانگی قرار گرفته و پس از آن بازداشت و به زندان انتقال داده شده است.
این گزارشها از پلمب دفتر جعفریتبار در قم٬ فیلتر سایت استخاره وی و بازجویی از همسرش حکایت دارد.
نام جعفریتبار از سال ۱۳۷۲ به سبب «استخارههایی» که میگرفت بر سر زبانها افتاد و دامنه استخارههای وی به جایی رسید که ۱۳۲ خط تلفن به صورت ۲۴ ساعته به سئوال و درخواست مراجعهکنندگان پاسخ میداد.
رسانههای محافظهکار گزارش کردهاند وی علاوه بر ادعای ارتباط با «امام زمان» با مخابرات قرارداد داشته و به ازای هر استخاره مبلغ ۱۵۰ تومان دریافت میکرده است.
این رسانهها همچنین ادعا کردهاند شرکت مخابرات تاکنون بیش از سه میلیارد تومان به حساب این روحانی پول واریز کرده است.
وزیر و دو فرزندش در جبهههای نبرد کوبانی علیه تبهکاران داعش
دسامبر 6, 2014
عصمت شیخ حسن, وزیر دفاع و دو تن از فرزندان وی در کنار هم در جبهههای نبرد و مقاومت کوبانی علیه تبهکاران داعش میجنگند. حسن و هردو فرزند وی که مبارزه ی.پ.گ هستند, گفتند:«کوبانی از همه چیز با ارزشتر است. هیچگاه کوبانی را برای تبهکاران داعش رها نمیکنیم. باید جوانان کوبانی بازگردند و در نبرد دفاع از میهن خود جای گیرند».
مدل اجتماعی برابر در کانتون کوبانی باردیگر با مقاومت علیه تبهکاران داعش اثبات شد. یکی از خانوادههای مقاومتگر, خانواده حسن است. این خانواده وزیر دفاع از آغاز حملات تبهکاران داعش, در مقاومت کوبانی جای گرفته و تحت دشوارترین شرایط به وظایف خود عمل میکنند. دو فرزند شیخ حسن هم در این مقاومت سهیم شدهاند. آنها «کاژین و دلگش» نام دارند و مبارز ی.پ.گ هستند. یکی از خواهرزادههای شیخ حسن هم در کوبانی به نبرد میپردازد.
ما خوشحالیم
عصمت شیخ حسن, وزیر دفاع کانتون کوبانی بیان کرد که از 15 سپتامبر تاکنون که حملات تبهکاران داعش آغاز شده, در مقاومت جای میگیرند. وی بیان کرد که در ماه ژوئیه هم سلاح بدست گرفته و برای کوبانی جنگیده بود.
حسن افزود که «کاژین» یکی از پسران وی است که عضو ی.پ.گ است و «دلگش» هم به تازگی به صفوف ی.پ.گ پیوسته است و میجنگند. وی یادآور شد از اینکه همه باهم در مقاومت شریک هستند, بسیار خوشحالند و در کنار هم علیه تبهکاران تاریخساز هستند.
شیخحسن اظهار کرد:«کشورهای دیگر جهان برای آزادی خود هزاران و میلیونها شهید تقدیم کردند, ما هم اگر لازم باشد, جانمان را در راه کوبانی میگذاریم. خون من و خانوادهام از دیگران رنگینتر نیست, لذا همه مبارزان خانواده و فرزند من هستند. مهم آزادی کوبانی و ملت کرد است که از همه چیز باارزشتر است».
کریستوفردوبلگ متولد سال 1971 در لندن یک روزنامه نگار است که بیشتر بروی تاریخ ایران و ترکیه مطالعه می کند.وی دانش آموخته کالج فیتز ویلیام و عضو میهمان کالج سنت آنتونی، آکسفورد است.او خبرنگار تهران روزنامه اکونومیست بود.او هم اکنون به همراه همسر ایرانی اش بیتاقزلعیاق و دو فرزندش در لندن زندگی می کند.متون زیر از کتاب جدید وی تحت عنوان میهن پرست ایرانی که به تازگی توسط آقایان هرمز همایون پور و عبدالرضا هوشنگ مهدوی بطور جداگانه به فارسی برگردانده شده است اقتباص شده است.
وی در فصل دوم کتاب خود به خوبی به این موضوع اشاره می کند که ایران در دوران قاجارها عملا قربانی رقابت روسیه و انگلیس برای تصاحب و حفظ هندوستان شد،در آن دوران ایران کشور ثروتمندی نبود و نفت در ایران یدا نشده بود ولی در مقابل هندوستان دارای ثروت و ذخایر عظیمی بود؛
سه علت وجود داشت که نگذاشت ایران وارد این نقل و انتقال های دوران ساز شود.اول آنکه،بیش از آن فقیر بود که الحاق آن به یکی از قدرت ها با صرفه اشد.دوم آنکه،دو قدرت امپراتوری که بیش از همه در امور ایران دخالت می کردند یعنی روس و انگلیس،از تلاش هایی که برای بلعیدن خاک ایران کرده بودند خسته شده بودند.و در نهایت آن که،ایرانی ها با زیرکی و هوشیاری این قدرت ها را در مقابل هم قرار می دادند،و در همان حال که فاصله بین خود و آنها را حفظ می کردند از آنها امتیاز می گرفتند.
علاقه قدرت ها به ایرن به عنوان نتیجه ای فرعی از رقابت آنها در بازی بزرگ آغاز شد،رقابتی که اساسا بر سر هند و ثروت های آن سرزمین بود.اپر قرار بود رو ها به آروزوی دیرین خود برای چنگ انداختن بر شبه قاره برسند،چاره ای نداشتند جز آنکه ایران را مقهور کنند یا از خاک آن بگذرند.انگلیسی ها متقابلا مصمم بودند که ایران،به خصوص نواحی شرقی آن که مجاور هند بود هرگز به دست روسه نیفتند.
به این ترتیب بود که در طول قرن نوزدهم،بازی بزرگ به شطرنجی پیچیده تبدیل گشت که در طول هزارن کیلومتر،بازی می شد در شمال روسیه به گسترش نفوذ خود پرداخت و در جنوب از خلیج فارس که دریایی در خدمت هند بود انگلیسی ها به همین ترتیب عمل می کردند.این قدرت ها هرگونه اصلاحات داخلی را به ضرر خود می دانستند و از هرگونه اصلاحات جدی پیشگیری می کردند.
روزدانشجو گرامی باد… !سه قطره خون!
سه قطره خون!روزدانشجو گرامی باد…
شصت و دوسال قبل در چنین روزی در شرایط اختناق آریامهری بعد از کودتای ننگین 28 مرداد روابط ایران و انگلیس از سر گرفته شد و ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا قصد سفر به تهران را داشت.این موضوع با واکنش و اعتراض شدید دانشجویان مواجه شد و در چهارده آذر سخنرانی ها و تجمعاتی شکل گرفت که باعث دستگیری عده ای در بازار و دانشگاه شد،در روز پانزده آذر نیز اوضاع به همین شکل ادامه داشت،بیشترین اعتراضات در دانشکده پزشکی و داروسزی شکل گرفته بود،.در صبح روز شانزده آذر اوضاع پیچیده تر شد و دانشجویان بعد از مراجعت به دانشگاه متوجه تجهیزات سربازان در اطراف دانشگاه شدند،چندین دانشکده برای جلوگیری از تنش و درگیری در تهران و سراسر کشور تعطیل شد.ماموران به دانشگاه تهران هجوم بودند و صدها دانشجو را بازداشت کردند و مورد ضرب و شتم قرار دادند.
-در دانشکده فنی ماموران که قصد دستگیر کردن دو دانشجو را که به ورود آنها به دانشگاه اعتراض کرده بودند داشتند که با اعتراض دانشجویان مواجه شدند،به یک باره دانشکده فنی تحت محاصره قرار گرفت،یکی از دانشجویان فریاد زد »دست پلیس از دانشگاه کوتاه» و تیراندازی راه افتاد و دانشجویان بسیاری زخمی شدند،سه نفر بنام های احمد قندچی(از اعضای جبهه ملی)، مهدی شریعترضوی برادر پوران رضوی(برادر همسر دکتر علی شریعتی) و مصطفی بزرگنیا(از اعضای حزب توده) جان باختند و توسط رژیم شاه به پای نیکسون قربانی شدند.
بقیه دانشجویان دانشکده فنی نیز در کامیون هایی برای بازجویی به دانشکده هنرهای زیبا منتفل شدند.ماموران هرکه را که می یافتند با قنداق تفنگ می زدند.
عصر آن روز پلیس اعلام می کند که قصد زدن دانشجویان را نداشته و دانشجویان به پلیس حمله کردند و قصد گرفتن اسلحه های پلیس را داشتند و پلیس برای دفاع از خود این کار را انجام داده است.فردای آن روز شاه تیمسار مزيني را برای دلجویی از دانشجویان و خانواده کشته شدگان به دانشگاه و ملاقات آنها می فرستد.
-دو روز بعد نیکسون وارد تهران شد و در همان دانشگاه سخنرانی کرد و مدرک دکتری افتخاری از دانشکده حقوق دانشگاه تهران گرفت.بعد از آن حادثه روز شانزده آذر بعنوان روز دانشجو نام گرفت.
روزدانشجو گرامی باد…
-در دانشکده فنی ماموران که قصد دستگیر کردن دو دانشجو را که به ورود آنها به دانشگاه اعتراض کرده بودند داشتند که با اعتراض دانشجویان مواجه شدند،به یک باره دانشکده فنی تحت محاصره قرار گرفت،یکی از دانشجویان فریاد زد »دست پلیس از دانشگاه کوتاه» و تیراندازی راه افتاد و دانشجویان بسیاری زخمی شدند،سه نفر بنام های احمد قندچی(از اعضای جبهه ملی)، مهدی شریعترضوی برادر پوران رضوی(برادر همسر دکتر علی شریعتی) و مصطفی بزرگنیا(از اعضای حزب توده) جان باختند و توسط رژیم شاه به پای نیکسون قربانی شدند.
بقیه دانشجویان دانشکده فنی نیز در کامیون هایی برای بازجویی به دانشکده هنرهای زیبا منتفل شدند.ماموران هرکه را که می یافتند با قنداق تفنگ می زدند.
عصر آن روز پلیس اعلام می کند که قصد زدن دانشجویان را نداشته و دانشجویان به پلیس حمله کردند و قصد گرفتن اسلحه های پلیس را داشتند و پلیس برای دفاع از خود این کار را انجام داده است.فردای آن روز شاه تیمسار مزيني را برای دلجویی از دانشجویان و خانواده کشته شدگان به دانشگاه و ملاقات آنها می فرستد.
-دو روز بعد نیکسون وارد تهران شد و در همان دانشگاه سخنرانی کرد و مدرک دکتری افتخاری از دانشکده حقوق دانشگاه تهران گرفت.بعد از آن حادثه روز شانزده آذر بعنوان روز دانشجو نام گرفت.
روزدانشجو گرامی باد…
زنان و داعش: فراتر از جهاد نکاح
زنان و داعش: فراتر از جهاد نکاح
آناهیتا حسینی
«گوشی پزشکی دور گردنم و کلاشنیکف روی دوشم، شهادت آرزوی من است.»
«هر قدر هم که غرب سعی کند افکار ما را با فمینیسم منحرف کند، ما زنان در نهایت برای مادر شدن و همسر شدن آفریده شدهایم.»
«خواهرانی که قرار است اینجا ازدواج کنید با خودتان از غرب جواهرات و لوازم آرایش بیاورید، اینجا هیچ چیز پیدا نمیشود، مگر اینکه بخواهید شبیه دلقکها به نظر برسید.»
«میخواهم اولین زن انگلیسی باشم که یکی از تروریستها (گروگانها)ی آمریکایی یا انگلیسی را میکشد.»
اینها نمونههایی از نقل قولهای زنانی است که از کشورهایشان خارج شدهاند و به نیروهای دولت اسلامی در سوریه پیوستهاند. زنانی که در حال حاضر ده درصد جمعیتی را که از کشورهای غربی برای پیوستن به نیروهای داعش خارج میشوند تشکیل میدهند و این روزها تصویرها و نوشتههایشان در شبکههای اجتماعی به یکی از موضوعات داغ و البته جذاب رسانهها تبدیل شده است. اکثریت قریب به اتفاق این زنان، برخلاف دو دختر نوجوان اتریشی، نه تنها از کرده خود پشیمان نیستند، بلکه بقیه را هم تشویق به این کار میکنند.
با افزایش روزافزون شمار این زنان این سئوال ایجاد شده است که چرا آنان خانه و زندگی و در بسیاری موارد خانواده و تحصیلات خود در کشورهای اروپایی و … را رها میکنند و با اشتیاق به سوی سرنوشتی نامعلوم در میانه جنگ و خون میشتابند؟ آن هم به سوی گروهی که راه خود را با تجاوز، تصلیب، نسلکشی و سنگسار به صفحات تاریخ میگشاید.
احساس تاثیرگذار بودن، اهمیت، قدرت داشتن و ماجراجویی از مواردی هستند که در تصمیم زنان و مردان جوان مسلمان غربی برای پیوستن به داعش مشترک است.
سر راستترین و معمولترین جواب به این سئوال که در مقالات و تحلیلهای مختلف تکرار میشود، این است که این زنان جوان شستوشوی مغزی داده شدهاند تا برای جهاد نکاح به نیروهای داعش بپیوندند. آنان موجودات سادهلوحی تصور میشوند که مجذوب داعش شدهاند. گرچه ازدواج آنان با پیکارجویان (یا پیوستن به همسرانشان) را میتوان از مهمترین دلایل این مهاجرت دانست و همچنین نمیتوان نقش شستوشوی مغزی یا سادهلوحی را در مورد دختران (و همچنین پسران) نوجوان که به داعش میپیوندند نادیده گرفت، اما مسئله دعوت مستمر داعش از زنان مسلمان برای پیوستن به آنها و علاقهمندی تعدادی از زنان مسلمان سایر کشورها برای این کار، دارای دلایل پیچیدهتر و لایههای عمیقتری است.
در این نوشته ابتدا دلایل و انگیزههای این زنان برای گرفتن چنین تصمیمی بررسی میشود و سپس به نقش آنها در پیشبرد اهداف داعش پرداخته خواهد شد.
انگیزهها
الف) باید توجه داشت که ایدئولوژی داعش بیشتر از همه جوانان و نوجوانان را به خود جذب میکند.
چه در خود سوریه و عراق، چه بین مسلمانان اروپایی، فرار از زندگی حاشیهای در جامعهای که با آن احساس بیگانگی میکنند و محیطی که در آن هیچ آیندهای برای خود متصور نیستند، از مهمترین دلایل و انگیزههای گرفتن این تصمیم است.
احساس تاثیرگذار بودن، اهمیت، قدرت داشتن و ماجراجویی از مواردی هستند که در تصمیم زنان و مردان جوان مسلمان غربی برای پیوستن به داعش مشترک است. علاوه بر این، در مورد این زنان که بسیاریشان زندگیهای بسته و کنترل شدهای دارند، این نوعی ماجراجویی «مشروع» به حساب میآید که با اعتقاداتشان در مورد وظایف زن مسلمان تناقضی ندارد.
ب) فضای رمانتیک اسلامی- انقلابی که داعش در شبکههای اجتماعی ایجاد کرده است.
یکی دیگر از عوامل جذاب برای این زنان این است که داعش پیکارجویان خود را مردانی قوی معرفی میکند. کسانی که در راه الله و اسلام شجاعانه میجنگند و از جان خود میگذرند؛ مردانی که دلیر و نترس و خشناند، اما در عین حال عاطفی و حساس هستند و حتی عکس خود را در حال نوازش کردن گربهها و بازی با کودکان روی صفحاتشان منتشر میکنند.
به نظر میرسد این ورژن اسلامی مرد برتر یا آلفا میل توانسته دست کم دل تعدای از زنان و دختران مسلمان کشورهای غربی را برباید.
دولت اسلامی برخلاف گروههایی مثل القاعده و طالبان که زنان را به کلی از عرصه حیات سیاسی، اجتماعی و جمعی خود حذف کرده بودند، به اهمیتی که زنان میتوانند در این برهه برایشان داشته باشند، پی بردهاند.
ج) داعش (مانند بسیاری از حرکتهای مذهبی و ملی دوران اخیر) در حسرت دوران طلایی گذشته است.
داعش داعیهدار مبارزه برای احیای عظمت از دست رفته جهان اسلام و مسلمانان است. این وعده همانطور که تعدادی از مردان مسلمان بنیادگرا را جذب میکند، روی زنان مورد بحث هم موثر است. از بررسی نوشتههای این زنان در صفحات اجتماعی به این نتیجه میرسیم که آنان تنها از تبعیض، نابرابری و … در کشورهایی که در آن زندگی میکردند ناراضی نیستند، بلکه سبک زندگی سایر مردم و حتی بعضی مسلمانان این کشورها و به خصوص زنان دیگر برایشان غیر قابل تحمل است.
یکی از این زنان در وبلاگ خود نوشته بود: «یکی از دلایلی که از زندگی تحت خلافت دولت اسلامی بسیار راضیام این است که اینجا کسی به دیگری نمیگوید مرا قضاوت نکن و میتوان درست مانند مسلمانان صدر اسلام گناهان سایرین را به آنها گوشزد کرد و به راه راست هدایتشان کرد.»
علاوه بر «امتیاز» تحمیل عقاید و راه و رسم خود به دیگران، مورد دیگری که انگیزه پیوستن به داعش را در این زنان تقویت میکند این باور است که در زندگی زیر بیرق داعش، به ارزشهای واقعی آنان به عنوان زنان مسلمان بها داده میشود؛ عدم ارتباط یا همصحبتی با مردان غریبه، به دنیا آوردن و تربیت فرزندان با هدف تبدیل آنان به رزمندگان مدافع دولت اسلامی و … از مهمترین سرمایههای نمادین زنان داعش است.
داعش و زنان
دولت اسلامی برخلاف گروههایی مثل القاعده و طالبان که زنان را به کلی از عرصه حیات سیاسی، اجتماعی و جمعی خود حذف کرده بودند، به اهمیتی که آنان میتوانند در این برهه داشته باشند، پی برده است.
این اهمیت دو جنبه دارد: یکی جنبه تبلیغاتی و جذب نیرو و دیگری جنبه سر و سامان دادن به مسائل داخلی مناطق تحت اشغال دولت اسلامی.
زنان، به ویژه آنهایی که از کشورهای غربی به دولت اسلامی پیوستهاند یا آنها که از سطح تحصیلات بالا یا تسلط به زبانهای اروپایی و … برخوردارند، فرصت تبلیغاتی منحصر به فردی برای دولت اسلامی به وجود آوردهاند تا انتخابشان برای مهاجرت را سندی بر ایده «انحطاط غرب» و «جوامع کفار» به شمار بیاورند و زندگی در مناطق تحت حاکمیت خود را برای مسلمانان به عنوان آلترناتیو زندگی در «غرب فاسد» تبلیغ کنند.
از طرف دیگر این زنان به ارائه راهنمایی و کمک به سایر زنانی که قصد سفر به سوریه را دارند مشغول هستند و در عین حال با تعریف از زندگی شخصی و خاطراتشان، تصویری ایدهآل از زندگی تحت خلافت داعش ترسیم میکنند و زنان علاقهمند را به مهاجرت هرچه سریعتر تشویق میکنند (از آنجا که داعش اعتقاد دارد جداسازی جنسیتی باید صد در صد رعایت شود، و زنان و مردان نامحرم حتی در محیط مجازی نیز باید حداقل ارتباط را داشته باشند، زنان علاقهمند تشویق میشوند که از خواهرها راهنمایی بخواهند و همچنین از قبل برای ازدواج با فرد خاصی برنامهریزی نکنند).
سران داعش به خوبی دریافتهاند که زنان روبنده به صورت و آ.ک ۴۷ به دوش، توجه بیشتری جلب میکنند و شانس بیشتری برای حضور روی صفحه اول روزنامههای غربی دارند.
زنان مسلح در حال تیراندازی یا زنانی که در کنار سرهای بریده شده دیده میشوند را هم باید بیشتر در راستای همان اهداف تبلیغاتی دید؛ سران داعش به خوبی دریافتهاند که زنان روبنده به صورت و آ.ک ۴۷ به دوش، توجه بیشتری جلب میکنند و شانس بیشتری برای حضور روی صفحه اول روزنامههای غربی دارند.
از طرف دیگر قصد داعش تنها حکومت به مدد اشغال و قتل و غارت نیست، بلکه میخواهد به معنای واقعی کلمه حاکمیت کند. از این رو است که علاوه بر عمومی کردن ترس و وحشت در بین مردم نواحی اشغالی میخواهد قبول شرایط موجود و اطاعت را در آنها درونی کند. اینجاست که وجود زنان فعال به کار داعش میآید و آنها بدون اینکه نقش مهمی (در سطح رهبری و …) به زنان محول کنند، از آنها برای اشاعه و تحمیل اخلاقیات مورد پسند داعش به سایر زنان استفاده میکنند. دو بریگاد مسلح زنان داعشی که به محتسب معروف هستند هم برای کنترل ظاهر و پوشش زنان تشکیل شدهاند و نه دخالت در امور استراتژیک و نظامی.
این زنان سعی میکنند با زنان بومی مناطق اشغال شده ایجاد رابطه کنند و از این طریق افکار خود را اشاعه دهند و پایگاه داعش را مستحکم کنند. این زنان در نوشتههای خود به رابطه خواهرانه بین خودشان و زنان بومی اشاره میکنند (احتمالاً با اغراق) و ملهم از تاریخ صدر اسلام خود را مهاجرین و آنها را زنان انصار مینامند.
برخی از گزارشها حاکی از آن است که این زنان همچنین در ساماندهی امور مربوط به زنان ایزدی و … که به بردگی گرفته شدهاند نقش دارند.
تقریبا تمامی «آزادی»هایی که زنان مسلمان غربی پیوسته به داعش به آن مباهات میکنند و صفحات اجتماعی مجازیشان را با شرح آنها پر کردهاند، حاصل شرایط جنگی است که باعث شده شوهرانشان روزها و هفتهها از خانه دور باشند.
باید توجه داشت که رویکرد فعلی داعش در ارتباط با فعالیت زنان هوادارش را نمیتوان پایدار یا حتی مطابق با اصول مورد قبول داعش فرض کرد، بلکه این رویکرد محصول شرایط فعلی این گروه است که با جنگ و عملیات نظامی دست و پنجه نرم میکند.
سران داعش در این زمینه نیز مانند بسیاری مسائل دیگر سیاست ابهام استراتژیک پیشه کردهاند تا در آینده با توجه به شرایطشان عمل کنند؛ در حال حاضر داعش راه خود را برای استفاده از زنان در خط مقدم، عملیات انتحاری و سایر فعالیتهای مشابه باز گذاشته است. هر چند بعید است که تا وقتی کاملا در تنگنا قرار نگیرد دست به چنین کاری بزند، اما آنچه در صورت پیروزیهای بیشتر داعش و تثبیت آن محتمل است، خانهنشین کردن کامل همین زنان است.
تقریبا تمامی «آزادی»هایی که زنان مسلمان غربی پیوسته به داعش به آن مباهات میکنند و صفحات اجتماعی مجازیشان را با شرح آنها پر کردهاند، حاصل شرایط جنگی است که باعث شده شوهرانشان روزها و هفتهها از خانه دور باشند و بنا به شرایط اضطرار، این زنان بتوانند با همدیگر رفت و آمد مداوم داشته باشند و به کارهایی به جز خانهداری و بچهداری هم مشغول شوند.
نشانهها حاکی از آن است که داعش سعی دارد یک آلترناتیو خانواده اسلامی بسازد یا دست کم تصویری از آن ارائه دهد. تصویری که در آن تضادی بین منافع زنان و مردان مسلمان وجود ندارد. خانوادهای که در آن همه چیز به خواست الله پیش میرود و زنان از چند همسری مردان، خانهنشینی و پوشانیدن روی خود نه تنها گلهای ندارند، بلکه از آن استقبال هم میکنند و نه تنها نگران از دست دادن نزدیکانشان در جنگ نیستند، بلکه در توییتر برای شهادت همسرانشان به درگاه خدا دعا میکنند و بعد از مرگشان به جای عزاداری جشن میگیرند. پیامی که داعش سعی دارد از زبان این زنان مهاجر به جهان بدهد این است که تحت خلافت اسلامی دوگانهای به نام زن و مرد مسلمان یا انقیاد زنان مسلمان وجود ندارد و تنها دوگانگی عبارت از تضاد بین مسلمان و کافر است.
باز هم اندر خوشرقصی آقای .... پویان انصاری
باز هم اندر خوشرقصی آقای ....
پویان انصاری
پویان انصاری
بـازهم اندر خوش رقصیِ اقای ...!
اخیـرأ بحثی که تازه گی هم ندارد در مورد مقوله "روشنفکـر" در بعضی از سایت های اینترنتی راه افتاده است که باعث اش گفتگو مسعود بهنود بود در برنامه "پولتیکِ کامبیز حسینی" در تعـریف از "روشنفکـر" که نظرش را با در نظر گرفتن ادامهِ کارش بر وزنِ دو معادلهِ سیاستِ بی بی سی و رژیـم جمهوری اسلامی، می فرماینـد:" اصولاً روشنفکر ایرانی بدون فرهنگ شیعی معنی ندارد"!!!
اگر واقع بینانه و به دور از خشم و غضب و با در نظر گرفتن حفظ صندلی که به او داده شده است به این سخن ِ مسعود بهنود، نگاهی اجمالی بیاندازیم به این واقـعییت می رسیم که ایشان هم زیـاد نسنجیـده اظهـار فضـل نکرده اند چرا که مسلمأ ایشان، خود را روشنفکر می دانند و حتمأ هم هوادارانی دارند که او را بعنوان روشنفکر قلمداد می کنند ازاین منظر، بـایـد بر بـاور باشیم که، وقتی "روشنفکر" جناب بهنود باشد و حکومت فعلی هم در سرزمین مان اسلامی آنهم از نوع مافیـای جمهوری اسلامی باشد آنوقت، جـای هیـچ شـک و شبهـه ای باقـی نمی ماند که فـرهنـگ این قبیل افراد، باید هم جنس اش از نوع شیعـه باشد ( البته تا اطلاع ثانوی که حکومت بعدی از چه نوعی باشد) و ناچارأ بـایـد هم قبول کنیم که آنهـا در ایـران هم بدنیا آمده اند و از نظر شناسنامه ای، ایرانی هم هستند.
این اولین باری نیست که مسعود بهنود، برای محکم کردن جایگاه اش، هر از گاهی، در مقابل رژیـم سـرکـوبگـر جمهوری اسلامی سـر ِ تعظیم فرود می آورد.
ایشـان قبلأ هم مهـر و مجبت اش را به بعضی از "بزرگواران" جنایتکـار و خائـن ِ این نظـام، مانند، رفسنجانی و یا خاتمی ابـراز کرده اند و یا اینکه، در سفر جنجالی سالهای پیش احمدی نـژاد مَشنـگ به دانشگـاه کُلمبیـا که با برخورد تند آقای بالینچر رئیس دانشگاه روبرو شد ایشان با زیرکی خاص ِ روزنامه نگاری خود که همانا بازی کردن با واژه هاست در مقاله ای بنـام:" جنجـال در نیویورک" از محمودی مشنگ بعنـوان "رئیس جمهور قانونـی" دفـاع می کند (در همان زمان سال 2007 بنده پاسخی کوتاه به نوشته ایشان " جنجال در نیویورک" با نام "بازهم جنجال، اما نه در نیویورک، در ...." نوشتم.
جناب بهنود هم در کنار پـرچم خونین رژیم جمهوری اسلامی ایستاده است و هم در"انتخابات" ریاست جمهوری آن شرکت کرده اند و رأی داده اند از این رو نباید از این قبیل یاوه گفتن ِ ایشان، آزرده خاطر شد و گـر نـه، بـایـد، جایگاه مالی ِ فـعلـی او را که پیوند عمیق و ناگُستنـی بین بی بی سی و جمهوری اسلامی است فـرامـوش کرده باشیم.
متاسفانه در این راه، تنی از اهل قلم درپاسخ سخنان شفافِ مسعود بهنود، وارد حوزه ماست مالی کردن قضیه شدند و از این رو به مغلطه رو آوردند و نوشت های خوب خود را خدشه دار کردند و نتیجـه گرفتنـد که،"منظـور آقـا، ایـن نبـود "!
اما شاید جالب ترین چاشنی خنده دار این قضیه، نوشته عطااله مهاجرانی دردفاع از جناب بهنود در مورد مقوله "روشنفکر" باشد که بقول معروف، مُرغ پُخته را هم به خنده انداخت .
ایشان امیرعباس هویدا نگون بخت راکه گویا در مقایسه با زبان پارسی، به زبان فرانسوی تسلط بیشتری داشت و چون در دامان دایهِ فرانسوی اش که نقش مادری اش را هم داشت تربیت شده بود نتیجه می گیردکه هویدا را نمی تواند روشنفکر ایرانی دانست (بحث بر سر اینکه آقای هویدا روشنفکر بود یا نبود نیست بلکه دلائل مضحکِ مهاجرانی در این باب است) حال طبق فرضیه تئوری ایشان پُرسیدنی است آن دسته از آیت اله و حجت السلام شیعه که حتمأ علامه دهر هم هستند و در النظام الجمهوری الاسلامی در ایران در دامن پدر ومادر عرب، تربیت شده اند و عربی را بهتر از پارسی تکلم می کنند و اساسأ ایرانی هم نیستند(منظورعربهای خوزستان نیست) ازجمله این سیـد محمود هاشمی شاهرودی عـراقـی(من که تا بحال نطقی از ایشان که به زبان پارسی باشد نشنیده ام) که شاید فـردا هم جـانشیـن خامنه ای شود و برای بیش از هفتاد میلیون ایـرانـی تصمیم بگیرد در کجای مقوله روشنفکری شما قرار دارد!؟
در هر حال، برخورد به نظرات مسعود بهنود بدون در نظر گرفتن صنـدلـی او که با بودن حکومت فعلی محکم و استوار است به نظر بنده، کار اشتباهی است چرا که، عملکرداین افراد دراین سالها، برای همه ایرانیان آزادیخواه روشن است که آنها در کجا ایستاده اند.
اما در جایش، مسلمأ پرداختن به نقش اینکه "روشنفکر کیست و روشنفکری چیست" بخصوص در کشورهای موسوم به جهان سوم از جمله میهنمان، و آگاهی دادن، کار بسیار با ارزشی است.
متاسفانه از قبیل بهنودها کم نیستند! این دسته از به اصطلاح روشنفکران وطنی که بقول معروف "نـان را به نـرخ روز می خـورنـد" و تنها چیزی که برایشان مهم است حفظ منافع و صندلی که بر روی آن نشسته اند، است.
برای این قلم بدستـان که بهتـر است به آنهـا دستمـال بدستـان گفت، مُهم نیست که حکومت ها، حال ازهر نوع اش باشد با مردم اش چکار می کند.
درحقیقت می توان گفت، یکی از بدبختی های ما ایرانیان از دستِ همین عناصر، در ابعاد وسیع هنـری، نوشتنـی، سینمایی و غیره است که بخاطر منافع حقیر شخصی، مقام، پُست و منصب، از رهبران وابسته به رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در اشکال گوناگون و به طُرق های مختلف دفاع می کنند.
از این رو جای هیچ تعجبی نیست که بعضی از این اهل قلم و هنر، هر از گاهی به مجیز گویی حکومت حاکم (حال هر نوع حکومتی باشد) و یا افرادی در آن، بپردازند و مسعود بهنود یکی از آنهاست.
Inscription à :
Articles (Atom)