مقاله جدید آقای (عباس) رحمتی با عنوان چه درسهایی میتوان ازبهمن پنجاه و هفت گرفت ؟(بخش نهم) تامل برانگیز است. نه از آن رو که ایشان نکات جدید و تامل برانگیزی را در مقاله خود گنجانده اند بلکه نوع نگارش مقاله به گونه ای غیر قابل وصف رقت انگیز است. عرض میکنم چرا.
نوشته ایشان را به سه قسمت میتوان تقسیم کرد :
1- نوشته های مال خود شده دیگران
2- باز خوانی نوشته های قبل
3- نوشته های خود
1- نوشته های مال خود شده دیگران
حدود 60 درصد از مقاله، کپی نوشته های دیگران است که به جز یک مورد ( مجید محمدی) بقیه بدون ذکر ماخذ عینا کپی و در مقاله گنجانده شده اند.
بخش اول با عنوان « انرژى هسته اى چيست ؟ » تا « كارخانه نطنز .... » عینا از سایت «انرژی هسته ای» آورده شده است.
از « كارخانه نطنز .... » تا «نگاه دیگر به انگیزه های هسته ای رژیم » بخش هایی از مقاله ای است که در سایت پرسمان وابسته به «اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها» منتشر شده است.
از « پنهانکاری و فريبکاری » تا « تمدید و عقب انداختن مذاکرات و خسارات اقتصادی به کشور : » از نوشته مجید محمدی کپی و با ذکر ماخذ به مقاله اضافه شده است.
و در نهایت از « تمدید و عقب انداختن مذاکرات و خسارات اقتصادی به کشور : » تا « مسئله اتمي رژيم تا آنجا بيش رفت ..... » رونوشت بخشهای مهمی از مقاله رضا تقی زاده است با عنوان « توافق اتمی آینده و هزینه های نجومی برائت از بمب ».
البته نا گفته نماند که جناب رحمتی با آوردن جملاتی مانند « یکی از سایت های وابسته به رژیم ایران مینویسد : » « به گفته دکتر رضا تقی زاده : » و با ذکر تنها یک جمله از هر کدام ضمن طفره رفتن ازدادن ماخذ، به نوعی برای خود حاشیه امنیت میتراشد تا در صورت مواجهه با اعتراض شخص یا اشخاصی حرف برای گفتن داشته باشد.
2- باز خوانی نوشته های قبل
به جمله های زیر توجه کنید. به نظر میرسد که کثرت نقل قول از خود، بازمانده مقاله را به نوعی به خود بازخوانش تبدیل کرده است.
- نگارنده در اين رابطه يعنى غنى ساز ى اورانيوم و آژانس بين الملى و اهداف ج اسلامى از غنى سازى و... زياد نوشته ام
- نوشته بودم كه اين يك سياستي است كه......
- در مقالات و مطالب گذشته اشاره کرده بودم که غنی سازی اورانیوم ....
- نوشتیم انرژی اتمی و غنی سازی اورانیوم ...
- در آن مقالات [63] نوشته بودم که ...
- باز در جایی دیگر نوشته بودم که ....
- در خيلى از نوشته هايم اشاره كرده ام مذاكره با ...
- در مقالات گذشته ام نوشته بودم : در حالیکه ...
حال ببینیم حرف تازه جناب رحمتی در این مقاله چیست ؟
3- نوشته های خود
سرشار از جملات تکراری شعار گونه :
« تمايى توان خود را براى دست يابى به بمب اتم گذاشته است،
رژيم با خرجهاى سرسام آور از جيب ملت ايران براى بمب سازى سرمايه گذارى كرده است
رژيم از روز اول براى ساختن بمب اتمى تلاش ميكرده
جمهوری اسلامی ایران می خواهد با ساختن بمب اتم ، دنیا را به چالش بکشاند
اینها همه بهانه ای است برای ساختن بمب اتمی
چنین رژیمی با بهانه ي بدست آوردن انرژیِ هسته ای براى ايران بدنبال ساختن بمب اتمی برای خود است
تمام نیرو و سرمایه های کشور را بکار می گیرد تا بتواند به این سلاح خانمانسوز دست یابد
رژیم بیشتر نیرو و تلاش خود را برای ساختن بمب اتم بکار گرفته است
قصدساختن بمب اتو را دارد
رژیم تروریست پرور ایران بدنبال دستیابی به بمب اتمی است
سالهای سال تمامی تلاش رژیم برای ساختن بمب اتم صرف شده است »
«از آنجا شروع شد که ... غنی سازی به بالای بیست در صد رسید
بتواند اورانيوم غنى شده را به سطح ٢٠ درصد برساند
سران رژيم هم قبول كردن كه اورانيوم بيست درصد هم دارند
اورانيوم غنى شده بيست در صد را به سه و نيم درصد برساند
به غنى سازى هاى رژيم تا سقف ٢٠ درصد پايان داد»
«چرخ سانتریفیوژها چرخیده است و زندگی مردم همیشه به این خاطر لنگیده است
آخوندها سالها از سرمايه هاى ملى استفاده كرده و فشارهاى اقتصادى زيادى را به ملت در طول اين سالها به مردم تحميل كرده است
نتيجه گرانى و بيكارى و فحشاء و دزدى و قتل و جنايت بوده
ملت ايران ضررهاى اين حماقت ها را بايد بپردازد
هیچگاه برای ملت ایران به صرفه نبوده است
بمب اتمی که نه تنها فایده ندارد
نه تنها برای ایران به صرفه نخواهد بود که ضررهای سیاسی و اقتصادی آن نیز بیشتر هم خواهد بود،»
و شعارهای تکراری دیگر ( در مورد مخفی کاری و کمک به سوریه و لبنان و....)
هر چند نوشته های عامیانه ای از این دست که محتوای آن را میتوان روزانه از دهان ده ها نفر در کوچه و خیابان شنید حاوی نکته های درستی هستند ولی قطعا به درد یک مقاله جدی و تحقیقی نمیخورند.
اما چه گونه میتوان بدون گشتن با موتور گوگل متوجه شد که چه قسمت هایی از تقریرات جناب رحمتی از خود او نیست ؟
به راحتی !!!. هر جا جمله ها بدون غلط انشائی روندی منطقی و دور ازشعر و شعاررا طی میکنند قطعا از محل دیگری انتقال یافته اند. به این جمله ها توجه کنید :
« ... در این اینجا سیاستهای اتمی را ابتداء با کمی آشنایی با انژری هسته ای که امروزه به حق مسلم تبدیل شده است و برای این حق مسلم چه خرجها که نشده و چه فشارها بر مردم ایران وارد نیامده است و حالا هم باید به سر جای اولش باز گردد .( جمله انتها ندارد و در عین حال تمام میشود )نگاهی هم به سیاستهای اتمی داریم .
سانتریفیوژها به تعداد بالاتر هم رسیده است که صدای غربی را در آورد
به بهانه بدست آوردن انژى هسته اى و استفاده از توربين هاى برقى (یعنی چه ؟)بتواند اورانيوم غنى شده را به سطح ٢٠ درصد برساند
سران رژيم هم قبول كردن كه اورانيوم بيست درصد هم دارند
آخوندها(جمع) سالها از سرمايه هاى ملى استفاده كرده و فشارهاى اقتصادى زيادى را به ملت در طول اين سالها به مردمتحميل كرده است(مفرد)
روزانه هفت میلیون و نیم تومان !!!! (یعنی هفت میلیون تومان و پنج زار)
تا بتوانند(جمع) در شورای امنیت از چینی ها و روس ها حق وتوی شان را صاحب شود(مفرد)
رژیم حتا توانسته بود مدیر کل قبلی آژانس "محمد البرادعی را خریداری کند !!!!(احتمالا از جمعه بازار)
و امروز که گزارش " یوکیا آمانو " مدیر کل ژاپنی آژانس ( مدیر جدید) صدای تمامی سردمداران رژیم را در آورد .( جمله بدون انتها)
غربى ها حاضر شدن با جناياتى.....
گفته بود : در زمينه مذاكره با سعيد جليلى پيش نمى رود ؟!!
با قهر و نازهاى و عشوه هاى سياسى اش ٤ سال براى رژيم تروريستى وقت را به قيمت نه چندان ارزانى بخريد
مذاكره با چنين رژيم آدم كش هرگز به نتيجه اى نخواهد ، بايد لاس زدن هاى سياسى را كنار گذاشت
اين خواص رژيمهاى ديكتاتور است
و موارد دیگر و دیگر.
صحبت سر این نیست که همه مثل شاملو و دهخدا باشند و بنویسند. صحبت سر این است که برای مقاله نویسی؛ باید حداقل ها را داشت؛ چه از نظر علمی و چه از لحاظ نگارش.
صحبت سر این نیست که خواسته باشم کسی را تحقیر کنم که صحبت سر این است که نوشته هایی با این بضاعت، خود، نگارنده اش را تحقیر خواهد کرد.
و در آخرسخنی با جناب رحمتی :
جناب رحمتی !
بنده چند مقاله از شما خواندم و هر بار خواستم اعتراضی به شما به جهت آنچه که دستبرد ادبی خوانده میشود بکنم خویشتنداری کردم و چیزی به زبان نیاوردم اما این بار و با این حجم دستبرد (حدود 60 درصد کل مقاله) دیگر جایی برای خویشتنداری نگذاشتید.
حالا جناب رحمتی چرا چنین اصراری به نوشتن ؟ قطعا در زمینه های دیگر توانائی بالائی دارید (با توجه به اعتماد به نفستان میگویم). نوشتن در قامت شما نیست. خواننده های مقالاتتان را احمق فرض نکنید. اگر کسی چیزی نمیگوید از بزرگواری اوست و گرنه قطعا همه متوجه نمونه هائی که من نوشتم بوده اند.
کتاب الشفاء مشعلی فروزان در قرون وسطی The Book of Healing / Kitab al-Shifa
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
این بحث در مورد «کتاب الشفاء» The Book of Healing یکی از مشهورترین آثار ابن سینا Avicenna است که بسیاری از ما فقط نامش را شنیدهایم. هزار سال بعد از تألیف شفا میتوان گفت «بدون تحقیقات امثال بوعلی در مبحث پتانسیل، پیشرفت مکانیک و فیزیک کلاسیک و کوانتومی که متکی بر نظریه پتانسیل است، میسر نمیشد.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابن سینا مبنا را بر حرکت میگذارد
این سینا، اندیشمند ارجمندی که مبنا را بر حرکت میگذارد و نه بر سکون، همو که تردید و سئوال در علم را ضروری میدید، با وارد کردن «تجربه بعنوان روش ضروری تحقیق علمی»، به تجدید حیات علم در دوران رنسانس و عصر کنونی کمک شایانی کردهاست.
...
متاسفانه بیشتر ما از کتاب شفا چیز زیادی نمیدانیم. شفا که هیچ، برای بسیاری از ما نویسندهاش هم بیگانه است و از سهم وی در علم مدرن اطلاع زیادی نداریم. بیهوده نیست که برخی بدون آنکه حتی یکبار کتاب عظیم شفا را خوانده و با تحقیقات ابن سینا در روش شناسی علمی آشنا باشند، با امتناع انصاف و واقع بینی عنوان فیلسوف در مورد ابن سینا را داخل گیومه میآورند!
...
ابن سینا با عبور از ارسطو، با نقد وی و نقد ناقد او «فیلوپونس» (مشهور به یحیی نحوی) و با ابداع کمیت «مِیل» (قوه موثر درونی)، «پتانسیل» و «اندازه حرکت» در علم فیزیک، همچنین با طرح «تجربه فکری انسان معلق» در کتاب شفا، افق جدیدی در عرصه علم گشوده است.
بدون تجربی سازی علم که امثال ابن سینا برآن پای میفشردند، اندیشه فلسفی و علمی در اروپا «تحت تاثیر کلیسای مسیحی منحصر به تفکر دینی مغایر با تجربه شده» و، درجا میزد.
...
صحبت از قرون وسطی و هزار سال پیش است. در آن برهوت ابن سینا با توضیح دینامیک سکون در ضرورت توام بودن هر حرکتی با نیرو استدلال میکند.
اگر با تاریخ علم آشنا باشیم میدانیم که حتی «مدل استاندارد فیزیک» نیز از عملکرد نظری استدلال تجربی ابن سینا در اعتراض به ارسطو در مبحث حرکت علم فیزیک تاثیر گرفتهاست.
...
اعتراض ابن سینا به مکان ارسطوئی و تکوین «نظریه پتانسیل» در فیزیک (ابداع کمیت پتانسیل) که در کتاب شفا به آن اشاره شده، موضوع کوچکی نیست و امثال «جورج سارتن» در «شش بال علم» آن را معادل طرح «قانون اینرسی» inertie در فیزیک میدانند.
بدون این کمیت که در تعبیر جدیدش همان «پتانسیل» (انرژی پتانسیل، بردار پتانسیل) در فیزیک، و Connection در ریاضیات است، ساختار جدید این علوم در هم میریزد. چون متداول ترین کمیت فیزیکی که نیرو باشد «مشتق» از همین کمیت «پتانسیل» است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل معنی نطق است و نطق مهمل نیست
سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ میلادی (کمتر از ۷۰۰ سال پیش) که مرگ سیاه (طاعون) کل اروپا را دربرگرفت و حدود یک چهارم تا یک سوم جمعیت اروپا (در آنزمان) قربانی شدند، شماری از پزشکان با کمک گرفتن از کتاب مرجع «قانون» اثر ابن سینا (که از عربی به لاتین ترجمه شده بود) به مسئله مُسری بودن امراض و لزوم قرنطینه کردن بیماران پی بردند و به ایده انتقال بیماری از طریق هوا نزدیک شدند.
پزشکان عالی رتبه آنزمان برای اعتبار بخشیدن به فرضیات پزشکی خودشان به کتابها و آراء ابن سینا ارجاع می دادند و قانون در قرون پانزدهم و شانزدهم بیش از هر کتاب علمی دیگریدر اروپا منتشر و به عنوان مهمترین مرجع طبی در دانشگاههای آکسفورد و پاریس و... تدریس میشد. انتشار و تدریس قانون تا اواسط قرن هفدهم ادامه یافت.
یادآوری کنم که کتاب قانون را عبدالرحمن شرفکندی ملقب به هَژار، به فارسی ترجمه کرد . وی در جنبش آزادیخواهی کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی مشارکت داشت،
...
تاثیر ابن سینا در اروپا فقط محدود به امور پزشکی نمیشد.
آرا و نظرات فلسفی وی از متابع اساسی بحث فیلسوفان در قرون وسطی بود و تا مدتها بافت فکری و فلسفی اروپا را تحت تاثیر قرار داد.
تفکیک اصطلاحات جوهر و وجود و بحث در باره ماهیت روح، از میراث فلسفه وی در اروپا بشمار می رود. توماس اکویناس از بزرگترین فیلسوفان اروپا تحت تاثیر ابن سینا بود و کتاب جوهر و وجود خودش را با جملهای از وی آغاز نمود.
ابن سینا اگرچه پرورده فرهنگ ایران بود اما دستاوردها و آثارش بخشی از فرهنگ مشترک جهان محسوب میشود. این واقعیت بر هر پژوهشگر منصفی که با تاریخ علوم هم آشنا باشد پوشیده نیست.
...
ابن سینا، همو که مرگ را امری وجودی میدانست، از راز مرگ و «حکمت الموت» سخن میگفت، همو که باور داشت اصل معنی نطق است و «نطق مهمل نیست»، به «حیث التفاتی» intentionality و درباره گی هم توجه داشتهاست. به اینکه اندیشه، بدون موضوع اندیشه، ممکن نیست و همواره معطوف به چیزی است.
از موضوع فوق که از موانع تبیین فیزیکی ذهن به شمار میرود و ادموند هوسرل و جان راجرز سرل John Searle هم در مورد آن کارهای بزرگی کرده اند و هزار سال پیش ابن سینا به آن توجه داشته است، گذشته
و به موضوع دیگری اشاره میکنم.
...
تاثیر دکارت از ابن سینا در تشخیص میان «روان و بدن» در سخن «می اندیشم، پس هستم» قابل تأمل است.
استاد ارجمند دکتر فرهاد قابوسی در مقاله «ملاحظاتی در تاثیرات ابن سینا بر علم و فلسفه جهانی» ضمن اشاره به اقتباس «دکارت» و «دیوید هیوم» از «تجربه فکری مرد معلق» (در کتاب شفا)، نشان میدهند سخن معروف دکارت «کوگیتو ارگو سوم» Cogito ergo sum (میاندیشم پس هستم) متأثر از نظر ابن سینا بودهاست.
برگردان فارسی نوشته ابن سینا در این مورد چنین است:
(متن اصلی آنرا از کتاب شفا که به عربیست در پانویس آوردهام)
...
«فرض کنیم که انسانی به یک باره خلق شده و کاملأ رشد کرده و بالکل شکل یافته است، اما نگاه او ممنوع از رویت همه اعیان خارجی است. او در هوا یا معلق در فضا خلق شده و جریانهای قابل حس هوایی که حامل اوست به او نمیرسند. اعضای بدنش از هم جدا شده و تماسی با هم ندارند، تا یکدیگر را حس کنند. سپس بگذاریم که شخص مذکور بیاندیشد، که آیا وجود خویشتن خویش را تایید میکند. شکی نیست که او وجود خویش را تایید میکند، اما نه واقعیت اعضاء و جوارح داخلی بدنش را.»
...
آنچه دکارت شش قرن پس از ابن سینا درمورد «دوالیسم جسم و روان» با سخن معروف «می اندیشم پس هستم» بیان کرده، به اتکاء و متاثر از سخن ابن سینا بودهاست. چه اگر کسی نوشته دکارت را در این مورد به دقت بخواند، متوجه میشود که مضمون نوشته دکارت شبیه نظر ابن سینا در «تایید وجود خویش در عین عدم تایید تن یا بدن خویش» است.
دکارت میگوید:
«آنگاه بادقت مطالعه کردم که چه هستم و دیدم که میتوانم قائل شوم که مطلقأ تن ندارم... اما نمیتوانم تصور کنم که خود وجود ندارم....
بنابراین، این من یعنی روح (نفس) که بواسطه او آنچه هستم هستم، کاملأ از تنم متمایز است... و اگر هم تن نمیبود روح تمامأ همان بود که هست»
برگردیم به کتاب شفا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است
کتاب الشفاء را ابن سینا به زبان عربی نوشته و مهمترین اثر او در موضوع فلسفه و نخستین مجموعهای است که در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی با این اسلوب و شرح و بسط در بارهی تمام گونههای حکمت نظری تألیف شدهاست.
شفا سالها در مکاتب علمی اروپا تدریس میشده و با گستره و اسلوب و شرح و بسطی که در تمام اقسام حکمت نظری دارد، منحصر به فرد است.
شفا البته بر خلاف اسمش به بیماریها و امور پزشکی نمیپردازد.
شگفتا که ابن سینا نام کتابی که در مورد پزشکی است «قانون» گذاشته و اسم کتابش در منطق و فلسفه را «شفا»
...
کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است. گویی ابن سینا براین بوده علوم روزگار خود را یک جا جمع بیآورد. خودش میگوید:
«غرض من قراردادن گزیده ای از اصول عقلی منسوب به پیشینیان البته مبتنی بر نظر و به شیوهای مرتب و محققانه است» (مقدمه شفا، ص ۱۰)
...
کتاب الشفاء از نخستین منابع فلسفی است که آوازه و تاثیرش به غرب رسید. این کتاب در منابع فلسفی و کلامی پس از خود تاثیرگذار بوده و دارای جایگاه خاص و مستقل است. کمتر کتابی در فلسفه و کلام پیدا میشود که در آن از الهیات شفاء چیزی نقل نشده باشد.
منتقدان فلسفهی یونان مانند ابوحامد غزالی و فخرالدین رازی شفا را از معتبرترین کتابهای فلسفی به شمار آوردهاند و امثال ابن رشد، میرداماد، صدرالمتألهین، علامه حلی، و میرزا ابوالحسن جلوه و... که از ارکان حکمت و فلسفه زمان خود بودند بر آن شرح و حاشیه نوشتهاند. شفا برای من خاطره استادانی چون سید جلال الدین آشتیانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی و کاظم مدیر شانه چی را زنده میکند که در دانشگاه مشهد، در باره شفا سخن میگفتند. همچنین خاطره استاد ریاضیات برادر ارجمندم علی اکبر جعفری که در کودکی مرا با ابن سینا و آثارش آشنا کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
شفا چهار بخش اصلی دارد
شفا چهار بخش اصلی دارد که البته همزمان تألیف نشدهاند.
۱- منطق ۲- طبیعیات ۳- تعلیمات (شامل هندسه، هیئت و علم حساب) و ۴- الاهیات
در چهار بخش مذکور موضوعات فرعی هم آورده شده، به این صورت که هر بخش به فنونی و هر فن به مقالاتی و هر مقاله به فصولی تقسیم شدهاست. چنان که در بخش منطق بحث خطابه و شعر آمدهاست که موافق با سلیقهی منطقیون آن زمان بوده، درحالی که اینها مربوط به موضوع ادبیات است یا در بخش طبیعیات بحث قوانین حرکت و تغییر و موضوعات گوناگون و ناهمگونی چون علمالنفس (روانشناسی)، حیوان (جانورشناسی)، نبات (گیاه شناسی) و جیولوجیا (زمین شناسی) آمدهاست. در بخش ریاضیات نیز مباحث هندسه، حساب، موسیقی و علم هیئت آمدهاست و در بخش الاهیات فلسفهی اولی و مباحثی از سیاست و اخلاق مطرح شدهاشت.
سماع طبیعی، سماء آسمان و عالم، کون و فساد، آثار علوی، معادن و کائنات جو، نفس، نبات و طبایع حیوان.
بخش سوم در تعلیمات یا ریاضی شامل چهار کتاب اقلیدسی (اصول علم هندسه)، مجسطی (تلخیص کتاب بطلمیوس)، ارثماطیقی (علم حساب) و جوامع علم موسیقی است.
بخش چهارم در الاهیات، شامل ده مقاله است که هر مقاله به چند فصل تقسیم میشود و در مباحث گوناگون الاهیات است. قسمت منطق شفا مفصلترین بخش آن است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقش ابوعبید جوزجانی در تألیف کتاب شفا
بعد از این که ابوعلی سینا در سال ۳۹۴ خورشیدی (۱۰۱۵ میلادی) مجدداً وزارت شمس الدوله را در همدان به عهده گرفت، هزار سال پیش، تألیف شفاء را به درخواست شاگردش ابوعبید جوزجانی آغاز کرد.
اگر او نبود چه بسا شفا نوشته نمیشد. همچنین اگر حسام الدین چلبی پا پیش نمی گذاشت، مولوی نگارش مثنوی را در دستور کار قرار نمیداد.
...
ابوعبید جوزجانی در این باره گفتهاست:
من از شیخ التماس نمودم که کتب ارسطوطالیس را شرح نماید، فرمود: در این اوقات فراغ آن ندارم اما اگر راضی میشوی کتابی تصنیف نمایم که مشتمل باشد بر آنچه از این علوم نزد من به صحت رسیده بیآنکه تعرضی به مباحث مخالفین و رد اقوال ایشان کرده شود، پس من راضی شدم و شیخ شروع نمود در طبیعیات کتاب شفاء...
ابوعبید شرح میدهد که با چه مرارتهایی بخش های مختلف شفا، یا «اشارات»، به تحریر درآمد. در زندان، در خانه مخفی و گاه در این یا آن سرای حکومتی...
خلاصه اینکه، بخشهای مختلف شفا در زمانهای مختلف و در سفر و حضر نوشته شده که داستان دیگری دارد و به آن نپرداختهام.
...
از مقدمهی ابوعبید جوزجانی بر شفا و رسالهی سرگذشت و مقدمهی ابن سینا بر این کتاب و... میتوان استنباط کرد که ابن سینا در کتاب شفا آرای مشائین را برجسته کردهاست، البته باوجود آن که قصد همراهی با آنها را داشته، نظرات خودش را هم با صراحت بیان نموده و این ستم بزرگی به ابن سینا است که تصور کنیم وی در محدوده اندیشههای ارسطو باقی ماند و مثلاً «رئیس المشایین» است!
اوراق اندکی که از کتاب از دست رفته «الانصاف» (اثر ابن سینا) باقی مانده نشان میدهد که وی ارزشهای ارسطو و مشائین را یر شمرده اما هر جا لازم بوده، بر آن اعتراض هم کردهاست.
(گفته میشود اصل کتاب الانصاف در حمله مسعود غزنوی به اصفهان و خانه ابن سینا سوختهاست)
...
کلمه مشا به معنی راه رونده یا بسیار راه روندهاست. ارسطو هنگام تدریس معمولاً قدم میزد و بدین سبب پیروان ارسطو را مشائی میگویند در وجه تسمیه مشاء اقوال دیگری هم گفته شدهاست که از آن میگذرم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیان ابن سینا در منطق المشرقین درباره مشائیان
هنگامی که دیگران و استادان فن توجه و اطلاع بسیاری نداشتند او (ارسطو) در آگاهی محض و بیداری خاصی بود... اما کسانی که بعد از ارسطو آمدند قدرت و توانائی این معنی را نداشتند که خود را از قید آن علوم میراثی رهائی بخشند و خود در صدد تفهم و تعقل برآیند...
چون کسانی که اشتغال به آن علوم دارند بسیار شیفته و متمایل به مشائیان از یونانیاناند، خوش نداشتیم که اختلاف و جدائی حاصل شود و با عقاید و نظریات جمهور مخالفت کنیم. از این جهت به آنها گرویدیم...
و چشم پوشیدیم از خطاها و اشتباهات آنها... و اگر در موردی هم با آنها آشکارا مخالفت ورزیدیم در موردی بوده است که قابل تحمل و صبر نبود...
(بخصوص که) مبتلا شده بودیم به دوستانی که عاری از فهم بودند و چنان می پنداشتند که افکار آنها (مشائیان) مانند ستون محکم بود و تعمق در نظر آنان را بدعت و مخالفت با مشهور را ضلالت می دانستند...
در کتاب شفا مسائل بسیاری نوشتهایم که مافوق حاجت آنهاست و به زودی مطالب دیگری را به آنان اعطا خواهیم کرد علاوه بر آنچه در کتاب شفا موجود است
....
ابن سینا در کتاب «منطق المشرقیین» آثار مشائی خود را اندک شمرده و آنان را غذای فکری عوام دانستهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابن سینا جان تازه ای در اندیشه یونانی دمید
واقعش این است که ابن سینا جان تازه ای در اندیشه یونانی دمید و چنانچه حکمت خسروانی را وارد اندیشه ارسطو نمیکرد، اندیشه یونانی ایستا و میرا جلوه میکرد.
ابن سینا اندیشه مغانی داشت و با حکمت خسروانی و ایران باستان آشنا بود و بهمین دلیل (بر خلاف ابن رشد) از ارسطو عبور کرد.
ابن سینا فیلسوف است، متکلم نیست. او فیلسوف است و اقتضای فیلسوفی اندیشه کردن است. بنابراین او نمی تواند مقلد بماند و ارسطو را بت کند. اینگونه نیست که هرچه ارسطو میگوید برایش وحی منزل باشد.
او عقل نقاد داشت و بیش از هر کسی میدانست که ذات فلسفه نقد و نقادی است و توقفی در آن نیست. بدیهیاست که از ارسطو عبور کند.
...
ارزش ابن سینا در این بود که عقل را از اسارت مقولات ارسطویی (مقولات عشر) رها کرد و این کار بزرگ و مهیبی بود.
ابن سینا که در توصیف معبودش وی را «حکیم فی علمه و محکم فی فعله» تعریف کرده، (در نمط چهارم کتاب اشارات) در برابر برهان ارسطو برای اثبات صانع (محرک اول)، از وجود به وجود (از حق به حق میرسد) و برهان صدیقیین را ارائه میدهد که (در این حوزه بخصوص) از آن دقیقتر تا کنون عرضه نشدهاست و اینجا وارد بحث آن که خود بوعلی آن را فتح الفتوح مینامد، نمیشوم. (شهدالله انه لااله الا هو) آفتاب آمد دلیل آفتاب
...
موضوع فوق که در کتاب اشارات آمده در آثار ارسطو نیست. اشارات که جای خود دارد. ابن سینا در کتاب شفا در بخش طبیعیات همواره از مشاهدات و گزارههای خودش برای توضیح مطالب استفاده کرده و در موارد مهمی با اتکاء به استدلال تجربی، در مخالفت با ارسطو رأی داده است. (بویژه در تعریف حرکت)
...
ابن سینا به نوعی واقعاً مظلوم است. او موحد بود اما واپسگرایان، بی دین و مشرکش می پنداشتند. چرا؟ چون از دید بسته و متحجر آنان، او حرفهای عجیبی میزد.
ابن سینا گفته بود:
«ما جعل الله المشمشه مشمشه بل اوجدها» یعنی خدا زرد آلو را زردآلو نکرده است، بلکه زرد آلو را ایجاد کرده است.
نه تنها مرتجعین مذهبی اندیشههای پویای او را فهم نمیکردند، نه تنها این یا آن سلطان ظالم پاپیچش شده و از او سوءاستفاده مینمودند، امام محمد غزالی هم علیهاش کتاب «تهافت الفلاسفه» را مینوشت و وی را به پریشانگویی متهم میکرد.
عوام درآورده بودند شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق، رسول خدا را در خواب زیارت کرده و به فرمان آن حضرت کتاب شفای ابنسینا را با آب شسته و از بین برده است!
«ابن رشد» هم بر او میتاخت که از ارسطو فرسنگها فاصله گرفته است، از سوی دیگر سنایی به وی گوشه میزد که «هوسیاز یونانی» است و به او طعنه میزد:
برون کن طوق عقلانی به سوی ذوق ایمان شو
چه باشد حکمت یونان به پیش ذوق ایمانی
شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین
که محرومند ازین عشرت هوسبازان یونانی
...
همچنین عطار با اشاره به وی و به کتاب شفا میگفت:
مرد دین شو محرم اسرار گرد
وز خیال فلسفی بیزار گرد
نیست از شرع نبی هاشمی
دورتر از فلسفی یک آدمی
شرع، فرمان پیمبر بردن است
فلسفی را خاک بر سر کردن است
علم جز بهر حیات خود مدان
وز شفا خواندن نجات خود مدان
علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث
هر که خواند غیر این گردد خبیث
می بینیم از سویی هواداران پر و پا قرص ارسطو (و در رأس آنها ابن رشد) به ابن سینا حمله میکنند که او ارسطو را نفهمیده و یا به وی اعتنا نمیکند و از سوی دیگر امثال سنایی به او می تازند به این خاطر که ارسطویی است!
اگرچه برخی اندیشه های ابن سینا به ارسطو شباهت دارد اما این راست است که ابن سینا با وجود تعلق خاطرش به ارسطو از او عبور کرد و به یک معنا ارسطویی نبود.
...
ابن سینا چنانچه از کتاب «الاشارات و التنبیهات» وی (نمط هشتم و نهم و بویژه بخش مقام العارفین) میفهمیم به وادی عرفان (عرفان عقلانی) پا گذاشته و از مراتب سیر سالکان سخن گفتهاست.
قصه پر غصه «سلامان و ابسال»، رموز پیدا و پنهان آن داستان (در کتاب اشارات ابن سینا)، همچنین آنچه در مورد عشق گفته، رساله «منطق المشرقیین» و تفسیر زیبایی که از آیه نور و خود نور دارد همه گواه براین معنی است که ابن سینا اگرچه فیلسوف است (و فلسفه در زمان وی حکم زغنبوت را داشته) اما با عارفانی چون عطار همسو و همنشین است. گفتگوهای ابوسعید ابوالخیر با ابن سینا نیز بر این معنی گواهی می دهد.
ابوسعید وی را از نزدیک دیده و با وی مأنوس بودهاست.
...
ابن سینا در تفسیر آیه نور به نکته زیر اشاره دارد:
نور=الظاهر بالذات المظهر للغير=نور برای ظهورش به دیگری نياز ندارد ولی دیگران به واسطهی آن ظهور پیدا میكنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
موسیقی در کتاب شفا
در کتاب شفا زیر عنوان «الفن الثامن من کتاب الشفاء و هوالموسیقی»، و در کتب دیگر مثل نجات، «المدخل الی صناعه الموسیقی» و در دانشنامه علائی، ابن سینا مباحث اصلی موسیقی را تشریح کرده و توضیحاتی دارد که هر عالم موسیقیدان را به تعجب و تحسین وا میدارد. به نظر میرسد در این مباحث ابن سینا پیرو فارابی است، هرچند در مواردی از ابداعات و ابتکارات خودش میگوید و ساز خودش را میزند!
ابن سینا ضمن اشاره به قوانین ارتعاش و شرح علل زیری و بمی صدا مینویسد: «موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است...»
...
در شفا به مسئله «ترکیب و تالیف و تضعیف» یعنی تمهیدی که نوازندگان برای ازدیاد تاثیر موسیقی بکار میبرند، همچنین به «ارگ» یا ارعنون اشاره شدهاست.
ابنسینا هشت ایقاع (هم آهنگ کردن سازها) را تنظیم کرده است که هر یک را دستان نامیده که قبلاً نبوده و بعد از تنظیم دستانها (ایقاعات سینائی) موسیقیدانها از آنها استفاده کردند.
...
بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و سه هزار کلمه در کتاب النجات که خلاصهای از کتاب شفا است به موسیقی اختصاص داده شده و درباره روش تحقیق و تعریف صدا، تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بم علل آن، ایجاد اهنگ از نتهای موسیقی، ترکیب یا تالیف آهنگ و وسائل و ابزار موسیقی بحث شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
قدیمیترین نسخه خطی شفا
از کتاب شفا هفده نسخه خطی موجود است:
یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصرالله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یک نسخه در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بادلیان Bodleian Library آکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصر در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه...در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
…
قدیمیترین نسخه خطی شفا در کتابخانه بادلیان در دانشگاه آکسفورد انگلستان است.
یادآوری کنم که هیچیک از نسخههای به جا مانده از شفا کامل نیستند.
...
شفا در اصل در ۲۲ مجلد نوشته شده که از آن ۱۶ مجلد در کتابخانه بادلیان و یک مجلد (جلد ۱۹) در کتابخانهی فاتح استانبول به شمارهی ۳۲۱۱ نگهداری میشود که بین سالهای ۶۰۱ تا ۶۰۴ ق (۱۲۰۵-۱۲۰۸ میلادی) کتابت شدهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخشهایی از شفا به فارسی ترجمه شدهاست
کتاب شفا بارها چاپ، شرح و به زبانهای دیگر ترجمه شدهاست و چون اثری عظیم بوده بیشتر مطالب آن را جداگانه منتشر و گاه شرح و ترجمه میکردهاند.
- حدود ۱۳۰ سال پیش (۱۲۶۵ خورشیدی- ۱۸۸۶ میلادی) دو بخش طبیعیات و الاهیات شفا در دو جلد مستقل با حواشی به چاپ سنگی رسیدهاست.
تا امروز (۲۸ مرداد ۱۳۹۳ که این سطور را می نویسم)، ترجمه چاپ شده و کاملی از کتاب شفای بوعلی سینا به زبان فارسی در دسترس نیست جز همان بخش اندک که از اواخر دوران قاجار به بعد ترجمه و چاپ شده است که گویا مجموع آن به ۷۰۰ صفحه هم نمیرسد که در حدود یک دهم حجم کل کتاب است.
- مصریها بعداً با چاپ حروفی، متن کامل شفا را منتشر کردند که براستی خدمت بزرگ و برجستهای به تاریخ علم و حکمت بود. این کتاب در چهار پنج هزار صفحه منتشر شده و کتاب عظیمی است.
بخشهایی از شفا به فارسی ترجمه شدهاست.
- الاهیات شفا توسط مترجمی نامعلوم. نسخه شمارهی ۲۵۱ در کتابخانه مشکوه
- ترجمه دیگری از الاهیات شفا، توسط سید علی امامی عریضی اصفهانی و آقا حسن خوانساری، تهران، (سال ۱۳۱۶ خورشیدی)
- بعضی از قسمتهای شفا تلخیص شده و فنون سماع طبیعی و آسمان و عالم و کون و فساد آن به فارسی توسط محمد علی فروغی، ترجمه و سال ۱۳۱۹ چاپ شده است.
- کتاب نفس شفا سال ۱۳۳۰ به فارسی ترجمه و چاپ شده است.
- بخش «النبات» از طبیعیات کتاب شفا را آیتالله طالقانی ترجمه کردهاند که در مجلهی آموزش و پرورش، سال دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم ش ۵ و ۷ منتشر شدهاست.
ترجمههای جزئی دیگری هم هست.
- مقاله یک تا پنج الاهیات شفا،، توسط اعظم نوری علویجه
- مقالات ششم و هفتم الاهیات شفا، توسط حسنعلی شبری
- ترجمه و تحقیق کتاب العباره (قضایا) و تطبیق آن با کتاب قضایای ارسطو، توسط فیروزه بسام،
- مقدمه و پیشگفتار مقالههای ۵ و ۶ و ۷ کتاب القیاس توسط زهرا موسوی
- مقاله اول و دوم برهان شفا توسط حسن رضازادهیزدانی،
- برهان شفا، توسط مهدی قوام صفوی
- مقالهی سوم صناعت برهان از کتاب شفا، محمد هادی غفاری
- کتاب سفسطه (مغالطه) از منطق شفا، توسط حسین بچی
- روانشناسی شفا، فن ششم از طبیعیات در باب نفس، توسط اکبر دانا سرشت
به اشتباه گفته شده محمد محمدی گیلانی که در اوین قاضی شرع بود و در دهه پرابتلاء ۶۰، زندانیان زیادی ر را به جوخه اعدام سپرد، کتاب شفای ابوعلی سینا را به فارسی ترجمه کردهاست.
اینگونه نیست. ایشان تنها چهار مقاله آغازین الهیات شفا را به فارسی برگرداندهاند که بخش بسیار ناچیزی از کل کتاب را تشکیل میدهد و در نشریه نور علم دوره دوم،شماره ۳ و ۴ چاپ شدهاست.
- سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳ میلادی) به مناسبت هزارهی تولد ابن سینا به کوشش شماری از پژوهشگران بخشهای از شفا (منطق در ۴ جلد، طبیعیات در ۳ جلد، ریاضیات در ۲ جلد و الاهیات در یک جلد) منتشر شد.
- گفته میشود سید عبدالله انوار از پیشکسوتان معاصر نسخهشناسی در ایران، شرح و ترجمه ۲۲ جلد کتاب شفای بوعلیسینا را به پایان برده اما هنوز چاپ نشدهاست.
- «بهمن رازانی» هم در حال ترجمه شفا به زبان فارسی است.
بخشهایی از شفا هم به زبانهای لاتین، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی و... ترجمه شدهاست.
شرح و حاشیههای زیادی هم بر کتاب شفا نوشته شدهاست که بحث دیگری میطلبید و از آن میگذرم.
پانویس
برهان «انسان معلق در فضا»
ابنسینا به برهان «انسان معلق در فضا» در کتاب شفا و برخی از تألیفات دیگرش اشاره کرده که چکیده اش این است:
اگر انسانی از لحاظ جسم و عقل، سالم و کامل باشد و خیال کند اعضا و اندامش جدا از هم در فضا معلق گردیده است با این حال عقل سالم او بر وجود و هستی او گواهی میدهد.
این دریافت مورد تمجید و استفاده حکمای بعد از او مانند ابوالبرکات و امام فخر رازی و برخی دیگر قرار گرفت.
...
يجب أن يتوهم الواحد منا كأنه خلق دفعةً وخلق كاملاً لكنه حجب بصره عن مشاهدة الخارجات وخلق يهوى في هواء أو خلاء هوياً لا يصدمه فيه قوام الهواء صدماً ما يحوج إلى أن يحس وفرق بين أعضائه فلم تتلاق ولم تتماس ثم يتأمل هل أنه يثبت وجود ذاته ولا يشكك في إثباته لذاته موجوداً ولا يثبت مع ذلك طرفاً من أعضائه ولا باطناً من أحشائه ولا قلباً ولا دماغاً ولا شيئاً من الأشياء من خارج بل كان يثبت ذاته ولا يثبت لها طولاً ولا عرضاً ولا عمقاً ولو أنه أمكنه في تلك الحالة أن يتخيل يداً أو عضواً آخر لم يتخيله جزء من ذاته ولا شرطاً في ذاته وأنت تعلم أن المثبت غير الذي لم يثبت والمقربه غير الذي لم يقربه فإذن للذات التي أثبت وجودها خاصية على أنها هو بعينه غير جسمه وأعضائه التي لم تثبت فإذن المثبت له سبيل إلى أن يثبته على وجود النفس شيئاً غير الجسم بل غير جسم وأنه عارف به مستشعر له وإن كان ذاهلاً عنه يحتاج إلى أن يقرع عصاه.
شفا، کتاب نفس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
المباحثات و نقش بهمنیار
یکی از آثار برجستة این سینا، کتاب «المباحثات» است. المباحثات در بردارندة شماری از پاسخهایی است که وی به برخی از پرسشها داده و شاگرد برجسته او «بهمنیار» که خود صاحب بسیاری از پرسشهای دقیق این کتاب است، آنها را جمعآوری و منظم ساخته است. ابن سینا در این کتاب به پرسشهای بسیاری از سوی بهمنیار و شاگرد دیگرش «ابومنصور زیله» پاسخ داده که به مسائل بنیادی و عمیق در حوزة فلسفه مربوط میشود.
بهمنیار که در طرح این پرسشها نقش عمده و اساسی داشته است، در کتاب خودش (التحصیل) به بررسی بسیاری از این مسائل پرداخته و دربارة آنها سخن گفته است. از بهمنیار شنیده شده که «زبان ابن سینا، نهان من است»
منابع
فرهاد قابوسی، ملاحظاتی در مقایسه ی فلسفه ی شرقی و غربی / علم و فرهنگ اروپای معاصر وامدار فرهنگ اسلامی ایران است
ابنسینا، الشفا، بهکوشش ابراهیم مدکور
ابن سینا، الشفا، السماع الطبیعی، تحقیق سعید زاید، با مقدمه ابراهیم مدکور
دامنه ابن سینا پژوهی به روایت کامران فانی
ابن سینا، الشفا، فن سماع طبیعی، ترجمه محمد علی فروغی
پور فندق بیهقی، تتمه صوان الـحکمه، بخش زندگینامه خودنوشت و اضافات ابوعبید جوزجانی
ارسطو، سماع طبیعی، ترجمه لطفی
از آگوستین تا گالیله (سی،.کرومبی آ)، ترجمه احمد آرام
مهدوی، یحیی، فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا، تهران، ۱۳۳۳ ش
دایره المعارف مصاحب
سیدحسین نصر ، سه حکیم مسلمان
نشریه: کتاب ماه علوم و فنون دی ۱۳۸۹ - شماره ۱۳۳
شوقي أبو خليل: الحضارة العربية الإسلامية
سعید نفیسی، پور سینا
أحمد فؤاد باشا: التراث العلمي للحضارة الإسلامية ومكانته في تاريخ العلم والحضار
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، سخن ابن سینا و بیان بهمنیار
جورج سارتن، شش بال علم، ترجمه احمد آرام
پیر روسو، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری
المباحثات (گفتگوی این سینا با شاگردانش، بهمنیار، ابو منصور زیله و...)
Avempace, Projectile Motion and Impetus, Journal Franco, Abel b.of the history
of Ideas Inc. 2004.
Gutas, D. (1988) Avicenna and the Aristotelian Tradition, Introduction to Reading Avicenna’s Philosophical Works, Leiden: Brill.
Ch. I. Beckwith, „Warriors of the Cloisters, The Central Asian Origins of Science in the Medieval World”, PrincetonUniversity Press, Princeton and Oxford, 2012.
Seyyed Hossein Nasr (December 2003), The achievements of IBN SINA in the field of science and his contributions to its philosophy
Sayili, Aydin, Ibn Sina and Buridan on the motion of the projectile: Dogumunun bininci yili armagani , Ankara, 1984.
Диноршоев М. Натурфилософия Ибн-Сины. — Душанбе, 1985
Grant, Edward, A History of Natural Philosophy, CambridgeUniversi
...
آدرس ویدیو(به جای آیپاد، از کامپیوتر معمولی بشنوید)