روح روح الله خمینی در کشتار پاریس ظاهر شد
ایرج شكری
ایرج شكری
روز چهارشنبه 7 ژانویه (17 دی) دو مرد مسلح به دفتر نشریه طنز و فکاهی شارلی ابدو در پاریس حمله کرده و تحریریه نشریه را با کشتن ده نفر از اعضای آن، از جمله 4 کاریکاتوریست به خون کشیدند. در این کشتار دو پلیس نیز به قتل رسیدند و از کارکنان زخمی نشریه حال 6 تن وخیم گزارش شد. آدمکشها، فریاد الله و اکبر سردادند و به گزارش بخش فارسی رادیو فرانسه گفته اند که «انتقام پیامبر را گرفتیم».
این نشریه کاریکاتورهایی که رفتار اسلامگریان متعصب و خشونتگرا را مورد تمسخر و طنز قرار می داد، و نیز کاریکاتورهای از پیامبر درج می کرد. البته دولت و نیروهای نظامی و انتظامی هم آن طور که در گزارشهایی که به این رویداد اختصاص یافت از طنز سوژه های مورد طنز این نشریه بودند. اسلامگریان مستبدان مرتجع و آزادی ستیز و خشونتگرا هستند که سزای هر منتقدی به اسلام یا منتقد به رفتار و زندگی پیامبر را مرگ و وظیفه شرعی خود را کشتن منتقد می دانند. ما ایرانیان جنایت و کشتار با احکام اسلام و قرآن را، با شکل گرفتن رژیم آخوندهای جنایتکار و سالها قبل از پیدایش طالبان و القاعده و داعش، شناخته و تجربه کرده ایم.
آنچه روز چهارشنبه 17 دی در پاریس اتفاق افتاد، اجرای همان خط و ربطی بود که خمینی در ایران پیش گرفت. خط و ربطی که علاوه بر کشتار گروههای دگر اندیش که برچسب «مفسد فی الارض و محاربه با خدا و رسول» به آنها زده می شد، در دو حکم و فتوایی که خمینی به طور مشخص و روشن با متهم کردن فرد یا افرادی به اهانت به دختر پیامبر و پیامبر اسلام صادر کرد، نمایان است. حتی همان اوائل به قدرت رسیدن خمینی در ایران و قبل از رویداد 30 خرداد 60، لاجوردی جنایتکار که از شهریور 59، زمان رسیدگی به پرونده گروه فرقان که متهم به ترور چند تن از کارگزاران و عوامل رژیم بودند، «دادستان انقلاب اسلامی تهران» شده بود، یک نفر را که اگر درست به یادم مانده باشد معلمی بود و اتهاماتی در ضدیت با رژیم به او زده شده بود ، ضمن سوال جواب از او، به اتهام این که سَب رسول الله کرده است، به عنوان انجام تکلیف اسلامی و شرعی خود، با شلیک گلوله یی با کلت خود،کشته بود.
در آن زمان هنوز اختناق وحشتناک بعد از سی خرداد 1360 و به ویژه بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفت تیر همان سال، برقرار نشده بود و این مساله به مطبوعات درز کرد. بنا بر نظر فقهای شیعه دامنه صدور حکم قتل به جرام اهانت منحصر به «ساب النبی» نیست و «ساب الامام» یعنی به توهین کنندگان به امامان و نیز به دختر پیامبر هم محکوم به مرگ هستند و باید کشته بشوند*. دو رویداد که اساس آن همین اعتقاد است، در تاریخ رژیم منحوس آخوندی با انعکاس رسانه ای ثبت شده است. یکی خشم خمینی در مورد اظهار نظر یک شنونده برنامه رادیو رژیم که در روز تولد فاطمه دختر پیامبر (که رژیم آن را روز زن نامیده) در برابر این سوال که آیا به نظر او فاطمه بهترین الگوی زن نمونه است، او گفته بود که اوشین شخصیت یک سریال تلویزیونی ساخته ژاپن را که رژیم از تلویزیون پخش می کرد، به دختر پیامبر ترجیح می دهد چون دختر پیامبر 1400 سال پیش زندگی می کرده است اما اوشین الگوی مناسب تری برای زن امروز است. این اتفاق چند ماه بعد از پذیرفتن قطعنامه 598 آتش بس در جنگ با عراق که خمینی آن را به نوشیدن جام تلخ چون زهر تشبیه کرد، اتفاق افتاد.
خمینی با خشم جنون آمیزی بشدت پخش این نظر خواهی را مورد حمله قرار داد و در نامه ای به محمد هاشمی (برادر هاشمی رفسنجانی) مدیر عامل وقت سازمان رادیو تلویزیون نوشت: «با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه ۸ بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج میگردد و دستاندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهینکننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدی مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامی زمینهها قوه قضاییه اقدام مینماید.» مورد دیگر مسائله فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی بود. در مورد آن کتاب که به زبان انگلیسی بود و قبلا در کشورهایی مثل پاکستان و هند اعتراضاتی راه افتاده بود و این کتاب را به آتش کشیده شده بود، اما فتوای قتلی برای آن صادر نشده بود. اما خمینی با اطلاع از خشم برانگیز بودن کتاب یاد شده، در بین مسلمانان متعصب، از موضع رهبر «مسلمانان جهان»- موقعیتی که خودش برای خودش می شناخت و در پیامهایی که همه ساله با عنوان «برائت از مشرکین» برای مراسم حج می فرستاد به خوبی نمایان بود-، حکم قتل رشدی را صادر کرد.
متن حکم و فتوای خمینی این بود« به اطلاع کلیه مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم ، مولف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام ، و پیامبر (ص) و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن ، محکوم به اعدام می باشند . از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعا آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به مقدسات مسلمین توهین کند و هرکس در این راه کشته شود، شهید است. ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام ندارد او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد».
این فتوای خمینی موجی از اعتراض و محکومیت در کشورهای اروپایی بر انگیخت و چند کشور اروپایی سفیران خود را از تهران فراخوندند و یک بحران سیاسی بزرگ در رابطه رژیم و غرب به وجود آمد. اما مدتی بعد بدون این که خمینی حکم خود را لغو کرده باشد، سفرای خود را به ایران باز گرداندند. کنفرانس کشورهای اسلامی(47 کشور)، فتوای خمینی را محکوم نکرد بلکه سلمان رشدی را محکوم کرد و او را مرتد شناخت که تاییدی بر فتوای خمینی بود. سلمان رشدی چون پدرش مسلمان بوده مرتد فطری شمرده می شد و حکم اعدام واجب القتل بودن مرتد فطری بر اساس احکام «شرع انور» حتی در صورت توبه هم لغو نمی شود. در برابر شایعه ای که چهار روز بعد از فتوای خمینی شنیده می شد، این که خمینی گفته است اگر سلمان رشدی توبه کند بخشیده خواهد شد، خمینی موضع صریحی گرفت و این گونه آن را رد کرد«این موضوع صد در صد تکذیب می گردد . سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان گردد بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را به کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند. اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند ، بر مسلمانان واجب است آنچه را در قبال این عمل می خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند .( صحیفه امام ج 21 ص 268) »**.
بنیاد پانزده خرداد تحت ریاست آخوند حسن صانعی هم دو سال بعد از صدور این فتوا، در سال 69 جایزه ای برای اجرای حکم قتل سلمان رشدی تعیین کرد که بعدا هرچند سال یکبار چیزی هم به آن اضافه می کرد. آخرین مورد اضافه کردن مبلغ جایزه در اخباری که در اینترنت منتشر شده مربوط است به شهریور سال 91 که بنیاد 15 خرداد جایزه قتل رشدی را با افزایش پانصد هزار دلاری، مبلغ آن را به سه میلیون سیصد هزار دلار رسانده است.
خمینی از بمب رسانه ای با انعکاس جهانی که منفجر کرده بود و بلوایی که با این پیام برپا کرده بود، برای تحکیم موقعیت به شدت آسیب دیده خود (در اثر پذیرش آتش بس و مجبور به عقب نشینی شدن از یکدنگی جنون آمیز در ادامه جنگی که برای گسترش دامنه «ولایتش» می خواست)، در داخل و نزد آخوندهای حوزه که احتمالا نق و نوق هایی کرده بودند و به گوشش رسیده بود، استفاده کرد و آن پیام سراسر تحقیر و اهانت را در سوم اسفند همان سال(67) به عنوان پیام به روحانیت و طلاب حوزه های علیمه فرستاد. اگر چه سلمان رشدی با حافظت شدیدی که دولت انگلیس برایش برقرار کرد، از تعرض و دسترسی ترویست های اسلامی مصون ماند، صدور این فتوا پیامدهای خشونت باری داشت و قربانیانی گرفت که به طور خلاصه اینها هستند: پس از فرمان و فتوای سید روح الله الموسوالخمینی مبنی برکشتن سلمان رشدی افرادی در صدد اجرای این حکم بر آمدند از جمله ” مصطفی مازح”جوان لبنانی که پیش از همه توانسته بود با پاسپورت فرانسوی وارد هتل محل اقامت سلمان رشدی شود؛ ولی در روز حادثه با انفجار زودهنگام بمبی که برای کشتن رشدی کار گذاشته بود، از هدفش بازماند و کشته شد.
مدت زمانی بعد که البته فاصله نسبتا زیادی با این رویداد داشت، نشریه صبح که توسط مهدی نصیری سردبیر سابق کیهان منتشر می شد، با درج عکس بزرگی از وی او را معرفی و از او تجلیل کرد و در رژیم از او به عنوان «شهید» یاد می شود و مراسمی هم در تجلیل از او از سوی محافلی از رژیم برگزار شد. در سال ۱۹۹۱ مترجم آیات شیطانی به ژاپنی، هیتوشی ایگاریشی در توکیو با ضربات چاقو کشته شد، و به مترجم ایتالیایی کتاب هم در میلان حمله شد. در سال ۱۹۹۳ ناشر نروژی کتاب مورد حملۀ مسلحانه قرار گرفت. در همین سال عزیز نسین مترجم کتاب به ترکی در هتلی در شهر سیواس مورد حمله قرار گرفت. هرچند نسین توانست از هتل فرار کند ولی در پی به آتش کشیده شدن هتل ۳۳ نفر کشته شدند. این واقعه به کشتار سیواس معروف شد. دفتر نشر”نیما”در آلمان که ترجمۀ فارسی این کتاب را منتشر کرده بود به آتش کشیده شد و نیما نعمتی مدیر این انتشارات بارها تهدید شد.همچنین سردبیر مجلهٔ “خلق”چاپ سلیمانیه که بخشی از ترجمهٔ کردی این کتاب را در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده بود هدف حملهٔ مسلحانه قرار گرفت. سردبیر از این حادثه جان سالم بدر برد ولی مترجم کتاب از آن زمان پنهان شدهاست در حالیکه تعدادی از روحانیون سلیمانیه و اربیل حکم قتل وی را صادر کردهاند. ».
مهاجمان به دفتر نشریه شارلی ابدو(چارلی هبدو) که در محل شرکتی در حومه شمال پاریس که بعد از گریز از محل جنایت در آنجا موضع گرفته بودند، و یک مهاجم دیگر که در ارتباط با آن همان مهاجمان در یک سوپرمارکت یهودیان در منطقه ای در پاریس دست به گروگانگیری 16 نفر زده بود، در عصر روز جمعه در حالی که هر دو نقطه در محاصره نیروهای ویژه بود در رویا رویی با آن نیروها کشته شدند. در همین روز جمعه که مصادف با تولد پیامبر اسلام هم بود، در ام القرای اسلام یکی دو صدا در محکوم کردن حمله تروریستی به نشریه شارلی ابدو شنیده شد. یکی از این صداها از سوی آخوند درنده احمد خاتمی در نماز جمعه بود که گفت««ما حمله تروریستی در فرانسه را به شدت محکوم میکنیم و معتقدیم اسلام اجازه کشتن بیگناهان را نمیدهد، خواه این بیگناه در پاریس باشد یا در سوریه و عراق و یمن و پاکستان و افغانستان.». و صدای دیگر از سوی رئیس جمهوری رژیم آخوندی در حضور «رهبر معظم انقلاب» بود، البته بدون نام بردن و اشاره مستقیم به رویداد کشتار نشریه شارلی ابدو. این دیدار هم به مناسبت سالروز تولد پیامبر صورت گرفت که رژیم « هفته وحدت مسلمانان» هم به مناسبت آن برگزار می کند.
آخوند روحانی در این زمینه گفت:« آنها که به ناروا به نام جهاد و دین و اسلام به آدمکشی و خشونت و افراط میپردازند، چه بخواهند و چه نخواهند در مسیر اسلامهراسی و اسلامستیزی قدم گذاشتهاند». آخوند روحانی به کلی جنایات رژیم به اسم اجرای اسلام و دین و با احکام اسلامی «محاربه با خدا و رسول» صورت گرفته و کشتن روزنامه نگاران و روشنفکران و قتلهای زنجیره ای توسط سربازان گمنام امام زمان را از یاد برد. حتی یکی از «ولد زنا»های در خدمت اسلام و ولایت فقیه به نام محمدکاظم انبار لویی که در رسالت علیه روشنفکران و اهل قلم پارس می کرد و خرناس می کشید، قبل از شروع قتل کسانی چون میرعلایی و زالزاده یکبار با الهام از «فرمایشات رهبر» در مورد تهاجم فرهنگی، کسانی را که «نه تنها لتزام عملی به اسلام ندارند بلکه حتی گاهی گاه جرأت می کنند به مقدسات نظام توهین کنند و یا ارزشهای آنرا زیر سئوال ببرند»، مجوز انتشار نشریه های فرهنگی اجتماعی گرفته اند و «به دست و پازدن های فرهنگی خود چند سی سی سیاست تزریق کرده اند» تهدید کرد که اگر می خواهند «دار فانی را به مرگ طبیعی وداع کنند»، پا را فراتر از گلیم خودشان دراز نکنند(رسالت 31 مرداد 70)
حرفهای روحانی در محکوم کردن آدم کشی و خشونت، مثل خیلی حرفها و ادعاهای مزوّرانه دیگر دست اندرکاران رژیم جنایتکار اسلامی این قاتلان جوانان و نوجوانان آزادیخواه و ترقیخواه ایرانی در دهه سیاه 60 و کشتار زندانیان سیاسی، درست بر خلاف عملکرد رژیم است. اما آنچه این محکوم کردنهای عملیات تروریستی خونین اسلامگرایان در پاریس با همه توخالی بودنش به همراه دارد، گند زدن به خودشان و به رفتار امامشان در ماجرای صدور فتوای قتل سلمان رشدی است که همه شان آنرا تایید و اجرای آن را وظیفه و تکلیف دانسته اند و حتی فراتر از این یکبار مجمع روحانیون مبارز که آخوند موسوی خوئینی ها از عناصر محوری آن است، از آن فتوا و حکم خمینی با عنوان «عزت بخش» نام برد و تاکنون هیچکدامشان مریدان خمینی و گردانندگان این رژیم منحوس، خشونتبار بودن و زشت بودن آن فتوا را محکوم نکرده اند.
اما در دیدار یاد شده خامنه ای حرفهایی زد که در درستی صد در صد آن تردیدی نیست و از بابت توهم زدایی موجود در آن برای کسانی که بسیار مایلند در مورد نابرد باری ذاتی اسلام خود را به نفهمی بزنند، یا به آن آگاهند اما با شیّادی می خواهند چهره و مفهوم دیگری از آن ارائه بکنند، سزاوار است که یک «خدا پدرت را بیامرزد» به او گفت و آن این که تصریح کرد:«ترویج پلورالیسم برداشت غلط از قرآن کریم و متون اسلامی» است و افزود که: «بر مبنای آیات صریح قرآن، اسلام، پلورالیسم را قبول ندارد» خامنه ای آیاتی را هم که برای «ترویج پلورالیسم» مورد استناد قرار می گیرد مورد اشاره قرار داده بود اما به نظر می رسد که پایگاه اطلاع رسانی «مقام معظم رهبری» برای این که به طور ناخواسته آیات مذکور را «ترویج»نکرده باشد، در درج سخنان «رهبر» آنها را حذف کرده است.
خامنه ای بر «اشدّاءُ عَلَی الکُفار رُحماءُ بَینَهم» بین مسلمانان تاکید کرده و این در حالیست که در همان روز اجازه برگزاری نماز جماعت به سنیان دعوت شده به مناسبت تولد پیامیر و هفته وحدت، نداده و علاوه بر آن معنی این «رُحماءُ بینهم» را هم در رفتاری که با ملی مذهبی ها و با منتظری و با کروبی و میرحسین موسوی که همه مسلمان و شیعه و این نامبردگان از«یاران امام» و مسئولان بلند پایه نظام از اول انقلاب و «دوران دفاع مقدس» بوده اند،شده است، به روشنی برای همه عیان کرده اند.
حال مناسبت است که یک نگاه و یاد آوری کوتاهی هم از کینه توزی و نابرد خمینی که - از همان نابرد بودن و عدم تحمل دگراندیشان در اسلام که همه را یا خراج گذار و «جزیه» پرداز و ذلیل و یا کشته می خواهد، سرچشمه میگیرد، بشود. خمینی از همان آغاز کینه و نفرت خود را به مطبوعات و اهل قلم نشان داد. او در اول خرداد 58 در دیدار با اعضای «کمیته های انقلاب اسلامی قزوین گفت: « من از شما تشكر مي كنم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوييم. درد زياد است. ما از سرنيزه ها و مسلسها فارغ شديم و اكنون سر قلمها بر ضد ماست. قلمها جاي سرنيزه آمده است. مقاله ها به جاي مسلسل به روي اسلام بسته شده[...]ما گرفتار به اصطلاح روشنفكرها هستيم. ما گرفتار آزاديخواهان هستيم [...] آنها آزادي را نمي دانند چيست و من اميدوارم يك وقت ملت ما و آزاديخواهان ما بيدار شوند و از اين غربي بودن بيرون بيايند» (کیهان 10 خرداد58)
خمینی دو ماه بعد حرف آخرش را زد و اواخر ماه رمضان و در 26 مرداد زمانی که در قم اقامت داشت اراده و تصمیم به قتل عام کردن اهل قلم و بستن مطبوعات را در سخنانی لبریز از خشم و جنون بر زبان راند و اظهار تاسف کرد که چرا از اول چوبه های دار در میدان های بزرگ برای برای «درو کردن» رهبران احزاب و دست اندر کاران مطبوعات برپا نکرده است و در همان سخنرانی به صراحت اعلام کرد که اگر لازم بداند، همه آنها را که مفسد و فاسد می نامید، یعنی همان دست اندرکاران مطبوعات و احزاب سیاسی را، با سرمشق قرار دادن «امیرالمومنین، مرد نمونه عالم» در گردن زدن هفتصد نفر از یهود بنی قریظه در یک روز، از دم تیغ خواهد گذراند. خمینی در همان سخنرانی دستور تعطیلی مطبوعات مستقل و تحت تعقیب قرار گرفتن دست اندرکاران آن را صادر کرد. در ویدئویی که لینک آن در زیر آمده است سخنان خمینی را می شود شنید:
روزنامه نگاران مطبوعات تحت کنترل و سانسور زمان شاه که به رغم تهدید های ساواک و حکومت نظامی و دولت نظامی با اعتصاب 62 روزه خود، مشت محکمی به پوزه دستگاه اختناق سرکوب شاه زده بودند و تاثیر بسیار در بالا بردن روحیه مردم در رویارویی با رژیم شاه گذاشته بودند، هنوز نفسی در «بهار آزادی» نکشیده، با اختناق مهیب تر و درنده تری روبه روشدند. بعد از سقوط رژیم شاه، یک نشریه طنز و فکاهی به نام آهنگر منتشر می شد و عملکرد تازه قدرت رسیدگان اسلامگرا را که در راه انحصار قدرت و سرکوب نیروهای مردمی و ترقیخواه بودند، با طنز و کاریکاتور مورد انتقاد انتقاد قرار می داد. این نشریه همراه با روزنامه آیندگان، به دفعات مورد انتقاد اعضای دولت موقت قرار گرفته بود همچنان که اطرافیان خمینی هم به شدت به این دو نشریه حمله می کردند و آدم عوضی و پر مدعایی که خمینی او را سرپرست رادیو تلویزیون تعیین کرده بود، صادق قطب زاده، به دفعات آیندگان و را آهنگر با ا از «رادیوتلویزیون ملی ایران» مورد حمله و اهانت قرار داد بدون این که به منتقدان و مورد حمله قرار گرفتگان امکان استفاده از آن و پاسخگویی داده شود.
در پایان ذکری از شرارت و اعمال سیاه رژیم آریامهری را مناسب می دانم و آن این که هفته نامه طنز و کاریکاتور و پرطرفدار «توفیق» در دوران محمد رضا شاه چند بار مورد توقیف قرار گرفت و روشن است که در پی هر توقیف و تعطیلی موقت سروکار دست اندرکاران آن به دستگاه امنیتی می افتاد. توفیق درسال 1350 توسط رژیم شاه تعطیل شد و دیگر منتشر نشد.
توضیحات و منابع:
* در مورد شرعی بودن کشتن ساب النبی و رفتار پیامبر اسلام در این مورد در سایت عماریون در لینک زیر توضیحات فقهی و شرعی آمده است:
* اطلاعاتی در مورد فتوای قتل رشدی و پیامدهای آن
برای اطلاعات بیشتر در مورد نشریه توفیق
چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۴ ژانویه ۲۰۱۵