mercredi 6 août 2014

طب‌الصادق خواندنی‌تر از طب‌الرضا! مسعود نقره‌کار

طب‌الصادق خواندنی‌تر از طب‌الرضا! مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
ادعا کرده‌اند که اگر به طب‌الصادق عمل شود تمام مشکلات بهداشتی و درمانی جامعه حل خواهد شد. پرسش اين است: آيا مدعيان حاضرند از خودشان شروع کنند و فی‌المثل طبق تجويز طب‌الصادق برای خوش‌بو کردن دهان پياز ميل کنند، برای درمان برخی بيماری‌ها ادرار شتر بنوشند، برای درمان بواسير بيضه‌ها را چرب کنند و برای درمان زکام پنبه‌ای آغشته به روغن بنفشه در نشيمنگاه بگذارند؟

پيشگفتار
نوشته ی من درباره"طب الرضا"(۱) واکنش های متعدد و متفاوتی به همراه داشت.يکی از مومنان که خود را پزشکی متخصص معرفی کرده است، در پيامی که به فيس بوک من فرستاده نوشته است : "... شما چون ايمان نداريد توان فهم ودرک سخنان امامان بزرگوار را نداريد، چنانچه به رساله طب الرضا (ع) و طب الصادق(ع) عمل شود دنيای علم و دانش حيرت زده خواهد شد مضاف براينکه معضلات بهداشت و درمان کشور اسلامی و متبرکمان حل خواهند شد. انشاءالله".
پرسش من ازاين پزشک متخصص اين است که:" آيا حضرتعالی خود حاضريد بر مبنای دستورها و تجويزهای اين دو رساله عمل کنيد؟ آيا حاضريد برای خوشبو کردن دهان پيازميل کنيد، برای درمان بعضی از بيماری ها ادرارشتر بنوشيد، برای درمان بواسير بيضه هايتان را چرب کنيد و برای رفع زکام پنبه ای آغشته به روغن بنفشه در نشيمنگاه بگذاريد؟ و ياهندوانه را با پوست بخوريد ؟ فکر می کنيد زمانه، زمانه ی تجويز اين نوع راهنمائی ها ودرمان هاست ؟ اگرپاسخ مثبت است پس چرا به سر تا پای آيت الله های رو به مرگ ، و دست به نقد آيت الله کنی که در اغماست دستگاه های مدرن و مانيتورهای امپرياليستی وصل می کنيد و ازهر سوراخ سمبه ی اين آيت الله جديد ترين و گرانترين داروها وارد بدن شان می کنيد؟ خب با چغندر و پيازو سير و تره و ادرار شتر و چرب کردن نواحی حساسه با روغن زيتون و زنبک( زنبق ؟) و انواع و اقسام آيه ها و دعا ها قضيه را حل کنيد،واين قدر پول بيت المال هدر ندهيد".
باری، بد نيست تا دريافت جواب از اين "پزشک متخصص" حزب الهی، نگاهی به طب الصادق بياندازيم.

امام صادق، امام کامل
شيعيان امام جعفر صادق، امام ششم شان را " جامع علوم الهی و معارف بلند اسلامی و فلسفی و ادبی و ساير ارزشهايی مانند مکارم اخلاق و فضايل انسانی " (۲) می پندارند. وی را " امام کامل" و " بحرالعلوم " که " همه چيز دان" است واز "عيب ها منزه و برکنار است" نيز لقب داده اند امامی که " ۴ هزار شاگرد تربيت کرده است که همه از نبوغ برخوردار بودند" . در توصيف ايشان گفته اند:
" ....در طول تاريخ علم پس از پيامبر اعظم اسلام صلی‌الله‌عليه‌و‌آله و حضرت مولی الموحدين حضرت علی عليه‌السلام هيچ يک از نوابغ جهان و بزرگان علم و دانش بشری به اندازه‌ی امام جعفر صادق عليه‌السلام برای جامعه‌ی انسانی مفيد فايده و بهره‌وری از خوشه‌های نبوغ بشری نبوده است. اين پيشوای الهام گرفته از مخزن وحی، افق‌های درخشانی از معارف الهی و انسانی را برای بشريت گشود و سهم عمده و سازنده‌ای در ايجاد تمدن، و تحولی عظيم در زمينه‌های علمی، فلسفی، هنری، فرهنگی و صنعتی و ساختاری نظام انسانی را به خود اختصاص داده است. دامنه‌ی علوم و معارف امام، رازهای نهان کاينات و تمام مظاهر موجود را در بر می‌گيرد و از آن جا به فضای لايتناهی برون و بر ساکنان سيارات سر می‌کشد و زوايای آفرينش را می‌شکافد و با اين همه گستره، موجب حيرت و دهشت می‌گردد. يکی از افقهای بی کران علم او دانش پزشکی و علم تغذيه و بهداشت است. گويی حضرتش ممتازترين متخصص خبره اين عرصه است و به همين لحاظ پايه گذار مکتب ويژه طب و تغذيه و فرهنگ بهداشت در اسلام و در شبه جزيره‌ی عربستان و عرصه‌های مدنيت گسترده قلمرو اسلام به شمار می رود. در اين عرصه بسياری از پزشکان و پژوهشگران و بيماران در قرن سوم و چهارم از خوان گستره ی دانشش بهره‌ها جسته و بزرگان برجسته‌ای را تحت آموزه‌های خود پرورده و بسياری را با بهره گيری از علوم و معارف طبی به سوی شهرها و محافل گسيل داشته و آوازه‌ی معارف و آموزه‌های علومش بر مراکز علمی و فرهنگی دانشمندان نهضت رنسانس گسترده و از سرچشمه پرفيض دانشش سيراب ساخته است ..." (۳)
برای اثبات ادعا های فوق در رابطه با دانش ايشان پيرامون طب، به مناظره ايشان با طبيب هندی به عنوان نشانه های نبوغ "حيرت و وحشت آفرين" وی استناد شده است:
".....محمد بن ابراهيم طالقانی از حسن بن علی عدوی از عباد بن صهيب از پدرش از جدش از ربيع همنشين منصور نقل می کند که او گفت : روزی امام صادق (عليه السلام ) در مجلس منصور حاضر شد و نزد او مردی از هند بود که کتابهای طبی را برای او خواند امام صادق (عليه السلام ) ساکت نشسته بود و گوش می داد
وقتی مرد هندی فارغ شد به او گفت : آيا از آنچه نزد من است ، چيزی را می خواهی ؟
امام فرمود: نه چون آنچه نزد من است بهتر از آن است که نزد توست . گفت آن چيست ؟
امام صادق فرمود:
من گرمی را با سردی و سردی را با گرمی و تر را با خشک و خشک را با تر مداوا می کنم و کار را به خدا وامی گذارم و آنچه را که از پيامبر اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم ) وارد شده به کار می بندم که فرمود: بدان که معده خانه درد است و پرهيز راس هر دوايی است و به بدن خود آنچه را که عادت کرده بده .
مرد هندی گفت : آيا طب غير از اين است ؟
امام فرمود: آيا گمان می کنی که من از کتب طب آموخته ام ؟ گفت آری. حضرت فرمود: نه به خدا قسم من غير از خدا از کسی ياد نگرفته ام اکنون بگو که من به طب آگاهترم يا تو؟
و......." (۴)
پزشکان سخنان حکيمانه ی حضرت را درک نمی کردند!
"... يک نگاه گذرا به کتاب توحيد مفضل(۵) و تاملی کوتاه در مناظرات طبی امام صادق (عليه السلام ) با پزشکان عصر خود در نشان دادن انبوهی علم و کمال آگاهی او به علم طب کافی است...سخنان پر ارزش و کلمات حکيمانه او در طب به گونه ای بود که پزشکان حقيقت آن را درک نمی کردند و پس از قرنها اين حقايق روشن شد و آن از وقتی بود که فکر بشر بالا رفت و حکما تجربه های بسياری بدست آوردند و اکتشافات مهمی صورت گرفت تا زمان ما که عصر نور علم و اختراع است و اکنون به اسرار سخنان امام می توان دست يافت..."(۶)
در واقع برمبنای اين ادعا: " از بزرگان طب آن روز گارنه فقط طبيبان علم آموخته در مراکز علمی قسطنطينه و انطاکيه و گندی شاپور، حتی شاگردان و کسانی که در جوار خود اين امام بودند هم سراز حقايق پزشکی ای که ايشان مطرح می کردند، در نمی آوردند، کسانی که در مکتب بزرگانی چون حارث‌بن کلده، جرجيس بن بُختيشوع( خاندانی که شش نسل از آنان، در عين حفظ ارتباط خود با جنديشاپور، سالها از مهم‌ترين پزشکان دوران خود بودند)، عيسی‌بن شُهلافا/ شهلاثا ، ماسَوَيه ( که سی سال در بيمارستان جنديشاپور داروسازی کرد، به بغداد رفت، در آنجا، با اتکا به تجربياتش، چشم پزشک مخصوص خليفه شد.)، يوحنا پسر ماسَوَيه (که بيش از چهل اثر در پزشکی نگاشت و در بغداد مدرّس مهم‌ترين مجلس درس طب آن روزگار بود) ، ابن‌ابی‌اصيبعه ، حُنَين‌بن اسحاق، حتی جابربن حيان که کتاب سموم اش را بر پايه تأليفات يونانی و نوشته‌های منسوب به بقراط، جالينوس، افلاطون، فيثاغورس و ارسطو نگاشت ، (و سهم دانش پزشکی ايرانيان در اين اثرنيز منحصر به نام گياهان و داروها شده‌است.) و..... و نه فقط پزشکانی که از کتاب های بقراط، جالينوس، افلاطون، فيثاغورس و ارسطوو...بهره گفته بودند، حتی آنان که خود کتاب ها تاليف کردند، از جمله قوی‌الادويه المفرده اثر عيسی‌بن صُهاربخت و دغل‌العين در چشم‌پزشکی از يوحنابن ماسويه ، محنه‌الطبيب و کتاب العين از حنين بن اسحاق، کتاب الاَقرباذين تأليف شاپوربن سهل، رئيس بيمارستان جنديشاپور و کنّاش جرجيس حَنّا در قرن دوم هجری (تفسير اين کتاب، به قلم صهاربخت بن ماسَرجيس، هنوز برجاست)، آن حد تاثير گذار نبودند که اطباء و شاگردان شان که اين کتاب ها خواندند سر از بيانات پزشکی و کارهای امام صادق در عرصه ی پزشکی در بياورند."
وحتی پزشکانی هم چون محمد زکريای رازی و ابوالحسن علی بن عباس مجوسی مشهور به اهوازی و زين‌الدين ابوالفضائل اسماعيل بن حسين جرجانی معروف به سيد اسماعيل و ابوعلی سينا و..... حقيقت کلمات امام صادق را درک و فهم نکردند.!.
مگر امام جعفر صادق چه می گفت که درک و فهم آن ها درآن دوران حتی از سوی اين پزشکان حاذق امکان پذير نبود.
طب الصادق
" ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق معروف به جعفر صادق( جعفرراستين و راستگو) ، فرزند محمد باقر و ام‌فروه بود." او در ۱۷ ربيع‌الاول ۸۳ هجری قمری (۷۰۲-۷۰۳ ميلادی) در مدينه بدنيا آمد. وی در سن ۳۱ سالگی پس از درگذشت پدرش به امامت رسيد. امامت او همزمان با سال‌های پايانی حکومت بنی اميه و سال‌های آغازين حکومت بنی عباس بود...بيشترين احاديث شيعه در تمام زمينه‌ها از جعفر صادق نقل گرديده و مذهب تشيع به نام مذهب جعفری خوانده می‌شود. فقه شيعه نيز عمدتاً بر روايات به‌جای مانده از او مبتنی‌ست، به همين جهت مکتب فقهی شيعيان دوازده امامی را مذهب جعفری نيز می‌نامند.و توسط منصور دوانيقی، خليفه عباسی مسموم شدو در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدينه درگذشت. محل دفن وی در قبرستان بقيع شهر مدينه‌است."
طب الصادق را يکی از آثارمهم امام جعفرصادق می دانند. منابع مورد استناد من تاليفاتی ست که به امام صادق نسبت داده شده اند:
۱- طب الصادق( تغذيه و خوراکی ها در طب الصادق)، از دکتر محمد دريائی
http://www.ghadeer.org/salamat/teb_sadeq/fehrest.htm
۲- طب الصادق، از محسن شکری پينوندی،انتشارات نشر منتظر، قم، ۱۳۸۹ ، در ۱۶۰ صفحه
که البته تنها به چند نمونه بر گرفته از اين دو کتاب اکتفا می کنم:
بخش نخست: بيماری ها و درمان آن ها
- پيامبر خدا، زکام را درمان نمی کرد و می فرمود: هيچ کس نيست که رگی از جذام در او نباشد؛ و چون زکام به شخص برسد، اين رگ را در هم می کوبد. برای درمان زکام پنبه ای را به روغن بنفشه آغشته می کنی و به هنگام خفتن در نشيمنگاهت می گذاری . به خواست خداوند، برای زکام ، سودمند است.( البته در طب الائمه ص ۱۹۸ بينی را به جای نشيمنگاه نشانده اند)
طب الائمه (عليهم السلام)-به نقل از ابراهيم بن ابی يحيی ، از امام صادق (ع) می نويسد: از زکام نزد امام (ع) اظهار ناراحتی کردم. فرمود: پديده ای از پديده های خداوند، و سربازی از سربازان خداست که خداوند، آن را به پيکار با بيمارانی در تن تو برانگيخته ، تا آن را از جای برکَنَد...".
- فراوانی عطسه شخص را ايمن می کند از جذام.
- در هر جمعه اندکی از سبيل ها و ناخن های خود را بگير و اگر هم چيزی وجود نداشته باشد آن را کمی بساويد. جذام و ديوانگی و پيسی به تو نمی رسد.
- پياز بخوريد زيرا در پياز سه حکمت سودمند نهفته است :
۱ - دهان را خوشبو می کند. بوی دهان را نيکو کند
۲ - بر نيروی جنسی می افزايد.
۳- لثه ی انسان را نيرومند و محکم می سازد.
-"...مردی حضور امام صادق (ع) شرفياب شد که بر سياهی چشم وی لکه ای سپيد افتاده بود و او را ناراحت می داشت . امام فرمود: از فلفل سفيد و دارفلفل به وزن يک مثقال، از نوشادر صاف و پاک به وزن ۲ گرم با هم بکوب تا همچون سرمه نرم شود و سپس اين کوبيده را از پارچه ی تنظيف رد کن و به چشم بکش . به اين گونه که به هر چشم سه ميل کشيده شود. ساعتی صبر کن . اين عمل لکه ی سپيد را از سياهی چشمت برخواهد داشت و دردش را به فرمان خدا تسکين خواهد داد. بعد چشمانت را با آب سرد بشوی و سپس با اثمه (سنگ سرمه) بکش .
- جابر بن حسان صوفی عرضه داشت که بادی در بدن من افتاده و از فرق تا پايم را گرفته است ، در حق من دعا کن تا از اين رنج ها رها شوم .امام برايش نوشت : از جيوه و عنبر شياف درست کن . با استعمالش شفا خواهی يافت .
- کسی که " بِه" را ناشتا بخورد نطفه اش سالم و در نتيجه کودکی که از او به وجود آيد زيبا خواهد بود.
- هنگام غم و اندوه تا می توانی اين جمله ی مقدس را تکرار کن : لا حَوْلَ وَ لا قُوَةَ اِلّا بِاللّهِ العَلیِّ العَظيم
- هر کس در حالی بخوابد که ماهی خورده باشد و در پی آن چند خرما يا مقداری عسل نخورده باشد تا صبح رگ فلج بر او علبه خواهد داشت.
- برای درمان درد ناف دست به موضع درد می گذاری و سه مرتبه آيه کريمه" اِنه لَکتاب عزيز ....." را می خوانی بهبودی از درد پيدا خواهی نمود.
-"امام صادق (ع) فرمود: چهار چيز است که ديده را جلا می دهد و سود دارد و زيانی نمی آورد.درباره آنها از او پرسيدند.
فرمود: آويشن و نمک که چون در کنار هم قرار گيرند (مخلوط شوند) بادها را از دل برون می رانند، انسداد را می گشايند، بلغم را می سوزانند، آب را (در بدن ) به جريان در می آورند، بوی دهان را خوش می سازند: معده را نرمی می دهند، بوهای بد را از دهان ببرند و آلت را سفتی می بخشند.
-" سرمه کشيدن ، دهان را تر و تازه می کند. در هنگام شب ، دهان را خوش بو می کند و منفعت آن تا چهل روز، استمرار می يابد..سرمه ، مو را می روياند، اشک ريزش را می خشکاند، آب دهان را گوارا می سازد و ديده را جلا می دهد."
- حنا کردن فرزند را نکو می کند.
- سرکه ی شراب جنبندگان شکم را می کُشد و عقل را نيز نيرو می بخشد.
- شانه کردن موی سر، بلغم را از ميان می بَرَد، شانه زدن ابروها، ايمنی از جذام است و شانه زدن موی گونه ها، دندان ها را استحکام می دهد.
- از مسواک زدن در حمام حذر کن، چرا که وبای دندان ها را در پی می آورد.
- سويق (قاووت گندم يا جو)، کلّه پاچه را هضم می کند.
- به پشت دراز کشيدن پس از غذا خوردن ، بدن را چاق می کند، غذا را گوارا می سازد و درد را (از درون انسان ) بيرون می کند.
- و خداوند، هيچ پيامبری را مبعوث نفرمود، مگر آن که "بِه " نيز خورده است .
- تنقيه کردن ، نوعی درمان است گفته اند که شکم را بزرگ می کند، در حالی که مردان صالحی اين کار را انجام داده اند.
- الکافی - به نقل از فرات بن اَحنَف - از امام صادق (ع) درباره ی تره پرسيدند. فرمود: آن را بخور؛ چرا که در آن ، چهار ويژگی است : بوی بد دهان را خوش می سازد؛ بادها را (از بدن ) می راند؛ بواسير را ريشه کن می کند، و برای کسی که بر (خوردن ) آن مداومت ورزد، مايه ی ايمنی از جذام است .
- طهارت گرفتن با آب سرد، بواسير را از ميان می برد.
- بيماران خود را به خوردن غذا مجبور نکنيد که خدا آنها را غذا می دهد و آب می دهد.
- سه چيز، بدن را فرسوده می کند و شايد هم (فرد را) بکشد: حمام رفتن با شکم پُر، آميزش کردن با شکم پر، و همبستری با پيرزنان.
- زن را به واسطه ی چهار چيز پس دهند: به واسطه ی پيسی ، جذام ، ديوانگی و شاخک - که همان فنج است - البته تا زمانی که مرد با او همبستر نشده باشد؛ اما اگر با او همبستر شده باشد، نه.
- به گاه به هم رسيدن ختنه گاه ها، از سخن گفتن بپرهيزيد؛ چرا که گُنگی می آورد.
بخش دوم: آداب خوردن و آشاميدن و درمان با خوراکيها.
- پنير را صبح بخورند( درداست) و ضرردارد و پنير را شب بخورند فائده دارد و آب کمر را زياد می کند.
- پيغمبری به خدا از ضعف و کمی جماع شکايت نمودخداوند امرش فرمود به خوردن حليم.
- فقير نمی شود خانه ای که در آن سرکه باشد.
- خوردن کباب تب را از بين می برد.
- ماهی سل می آورد.
- بول شتر شفای هر دردی ست.
ايستاده اشاميدن آب در شب زرداب می آورد.
بخش سوم: درمان با غذاها و گياهان داروئی
- رسول خدا فرمودند: جبرئيل نزد من آمد و مرا برهريسه خوردن امر کرد تا پشت من محکم شود، خداوند امر فرمود هريسه را با گوشت بخوريد...خداوند برای پيغمبر هريسه ای از هريسه های بهشت که در باغهای بهشت کاشته شده و حورعين آن را جمع کرده اند فرستاد، رسول خدا آن را خورد و قوتش بر چهل نفر مرد افزون شد.
- حنا کردن در پی نوره کشيدن مايه ايمنی از جذام است. بادروج ( حوک) سبزی پيامبران است و امان انسان است از جذام.
- پياز بخوريد از بيماری وبا مصون خواهيد شد. سيب بخوريد وبا را از بين می برد.
- خداوند تعالی بر طرف کرد خوره را از يهود به خاطر خوردن چغندر.
- پيامبری از پيامبران( حضرت نوح) به درگاه خدا شکايت کرد که اندوهگين است . خداوند وحی کرد : انگورسياه تناول کن تا از اندوه و غم رها شوی .
- ميوه ها ۱۲۰ رنگ است سّيد آنها انار است.
- بادمجان قدرت آميزش را زياد می کند. آب کمر را زياد می کند.
- هرکس يک دانه "بِه " قبل از صبحانه بخورد آبش پاک و بچه ا ش زيبا خواهد شد. هرکس يک دانه بِه بخورد زبانش را تا چهل روز به حکمت گويا کند.
- گوشت گاو درد است اما خوردن پيه گاو درد را از بدن خارج می کند .
- ريشه جذام با شلغم ذوب می شود.
- لوبيا باد های باطنی را بر طرف می کند.
- کراهت دارد پوست ميوه را کندن.
- در حديث موثق از امام صادق منقول است که دو چيز است که می بايست با دو دست خورد: انگور و انار.
- هرکس روز اول ماه مبارک رمضان بر سرش يک کف گلاب بريزد در آن حال از مرض سرسام و ذات الجنب ايمن گردد.
بخش چهارم: عوامل فقر و وسعت رزق
- زياد گوش دادن به آواز غنا فقرو نفاق می آورد.
- هرکس هر روز سی مرتبه بگويد: لااله الاالله الملک الحق المبين رو به ثروت خواهد آورد و فقر را پشت سر خواهد گذاشت و در بهشت را می کوبد.
- هرکس روزی يک صد مرتبه بگويد لاحول ولاقوة الا بالله تنگدست و فقير نخواهد شد.
- هرکس ناخن های خويش را روز پنجشنبه بگيرد و يکی از انها را برای روز جمعه باقی بگذارد خداوند بزرگ فقر و تنگدستی را از او دور سازد.
- شستن سر با ختمی تنگدستی را بر طرف می کند.
- کسی که روی اولين لقمه غذايش نمک باشد به پيشباز توانگری و بی نيازی رفته است.
- هر گاه اذان می شنوی تو نيز همانند مؤذن اذان بگوئی فقير نمی شوی.
بخش پنجم: درمان با اذکار و تعويذات
- هر يک مرتبه صلوات فرستادن خدا ۱۰۰ حاجت صلوات فرست روا می سازد، سی حاجت در دنيا و سی حاجت در آخرت !
- هر گاه زنی چهار ماه حامله باشد روی او را به قبله کنيد و آيه الکرسی را بخوانيد و دست به پهلوی او بزنيد و بگوئيد " الم انی قد سميته محمدّا " خدا آن فرزند را پسر گرداند.
- برای دفع هموم و غموم و کدورت چهل و يک بار " يا شکور" بگوئيد ، بر آب بدميد و بياشاميد اثر کلی دارد.
- جهت تاليف قلوب خصوصا" زوج و زوجه اگر بر طعام يا بر چند عدد مويز هزار و يک بار " الودود" بخواند و هر دو بخورند محبت ايجاد می شود.
بخش ششم : شفا و درمان با قران
- شخصی خدمت امام صادق رسيد و عرض کرد يک ماه است که تب می کنم و آنچه اطباء گفته اند عمل کردم ولی فايده ای نبخشيد، حضرت فرمود: بندهای پيراهن خود را بگشا و سر را در گريبان پيراهن داخل کن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان، آن شخص گفت، چنان کردم گويا از بندی رها شدم.
- هرکس به جهت ادای دين سوره آل عمران را سيزده بار بخواند قرضش ادا شود.
- هرکس سوره مائده را بنويسد و در ميان متاع خود بگذارد از دزد و تلف شدن در امان می ماند.
- هرکس سوره ابراهيم را با طهارت به پارچه حرير سفيد و به کودکی که گريه می کند ببندد، گريه اش بر طرف می شود.
- اگر سوره بنی اسرائيل برای کودکی که صحبت کردن برای او سخت باشد و لکنت زبان داشته باشد با زعفران بنويسد( و آن را شسته) از آب به او بدهند زبانش به اذن خداوند باز شده و به صحبت می آيد.
- اگر سوره لقمان را به کسی که دردی داشته باشد و يا خون از دماغش بيايد ببندند دردش آرام و خون دماغش قطع گردد.
- اگر دختری در خانه مانده باشد، سوره احزاب را بر ورق آهو نويسد در حلقه ای نهاده و سر آنرا محکم بسته و در خانه آن دختر پنهان کنند او را شوهر پيدا شود.
- هر کس سوره طور را در شب های جمعه سه بار بخواند از بيماری جذام ايمن گردد.
- هرکس مرض طحال و يا تب داشته باشد آب سوره الرحمن را بياشامد از آن مرض شفا يابد.
- اگر سوره انشقاق بر ديوار منزل نوشته شود از جميع درنده و گزنده در امان می ماند.
***
در طب الصادق ، مطالب بسياری در باره اينکه چه بايد کرد که از پل صراط صحيح و سالم رد شد، يا در زمره ی شهدا قرار گرفت ، يا در قيامت به بهشت رفت، و يا گناهان آمرزيده شوند و...... وجود دارد که ربطی به امر بهداشت و درمان ندارند.
و من از آن نمونه ها نياوردم.
مطلب با دانش امام در باره شناخت ايشان از دانش آناتومی بدن انسان با دو سخن حکميانه ار ايشان به پايان می برم :
"...اگر آلت تناسلی مرد، هميشه سست و فروهِشته بود، چگونه می توانست به ژرفای زهدان برسد تا در آن جا نطفه را خالی کند؟ و اگر نيز هميشه در حالت نعوظ بود، چگونه مرد می توانست در بستر، از اين پهلو بدان پهلو بچرخد و يا در حالی که چيزی پيش آمده در جلو او هست ، در ميان مردم راه برود؟ چنين چيزی ، افزون بر زشتی چشم انداز، تحريک شهوت را در زن و مرد، در همه وقت ، در پی می آورد. بدين سان خداوند - جل اسمه - تقدير کرد که بيشتر آن در همه ی اوقات ، به چشم نيايد و از آن ، دشواری ای بر مردان تحميل نشود؛ بلکه خداوند در آن نيرويی قرار داد که به گاه نياز، راست شود (۷)
" .....امام صادق (ع)- خطاب به طبيب هندی دراشاره به حکمت نهفته در دستگاه گوارش می فرمايد: خداوند، مخرج انسان را در پوشيده ترين جای بدن او قرار داده ، نه برآمده شده از جلو، و نه برجسته از عقب ؛ بلکه نهفته در جايی بسته پوشيده و پنهان از بدن جايی که در آن دو سر ران به هم می رسند؛ و سرين ها با گوشتی که در آن هاست بر آن پرده افکنده و آن را می پوشاند و چون انسان را به قضای حاجت نياز افتد و آن سان بنشيند، آن مخرج برای بيرون دادن فضولات آماده می شود. آفرين بر خدايی که منت هايش پی در پی رسيده و نعمت هايش از شمار بيرون است..." (۸)
ــــــــــــــــــ
منابع و زيرنويس:
۱- طب‌الرضا را بخوانيد، مسعود نقره ‌کار
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/07/183324print.php
۲- طب الصادق( تغذيه و خوراکی ها در طب الصادق)، از دکتر محمد دريائی
http://www.ghadeer.org/salamat/teb_sadeq/fehrest.htm
http://www.ghadeer.org/salamat/teb_n/570-0003.htm
۳- http://tebyan.net/newindex.aspx?pid=117317
۴- منبع شماره ۳
۵- اين کتاب مجموعه درسهايی است که امام صادق به شاگرد خود مفضل در اثبات توحيد القاء کرده است و در چهار جلد است.
-http://www.ghadeer.org/salamat/teb_sadeq/fehrest.htm
۶- منبع شماره ۶
۷- دارو شفا طرقبه
http://www.daroushafa.com/teb-masoom/emam-sadiq-medicine/273-genitalia
۸- اشاره به حکمت نهفته در دستگاه گوارش
http://www.ghadeer.org/salamat/teb_sadeq/336-0005.htm#link93
تاريخچه پزشکی درد در ايران
http://www.painaryan.com/index.php/%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-
- در منابعی که در کتاب طب الصادق به آن ها رجوع داده شده از ده ها کتاب و رساله نام برده شده است، اين ها برخی از آن منابع هستند: مفاتيح الجنان، مصباح کفعمی، مکارم الاخلاق، جامع طب الائمه، نسخه های شفا از ائمه هدی، بحارالانوار، اصول الکافی، مفاتيح الصحه، مخاطب النبی و الائمه، وسائل الشيعه، محاسن برقی، طب الکبير، حيوه القلوب،عيون اخبارالرضا، الخرائج والخرائج، مستدرک الوسائل، تهذيب الاحکام،المحاسن، دارالشفاء امام رضا، الفقه المنسوب الامام الرضا، ثواب الاعمال، صحيفه الرضا، حليه المتقين، الدعوات، منتهی الامال، شيخ عباس قمی، عوالی اللالی، سفينه البحار، آثارالصادقين، تفسير نورالثقلين، ، ختوم و اذکار، دو هزار و يک ختم ، قران درمانی، تفسير برهان، نجات بخش گرفتاران و....

خودرویی که با هواپیما به ایران آمد "سوپر خودروی" پانصد هزار دلاری، مرسدس مک لارن

 خودرویی که با هواپیما به ایران آمد 


"سوپر خودروی" پانصد هزار دلاری، مرسدس مک لارن


غزه ی نافرمان، آزمون ناسیونالیسم فلسطینی٬ آلن گرش-ترجمه از بهروز عارفی

ارشنبه 15 مرداد 1393

غزه ی نافرمان، آزمون ناسیونالیسم فلسطینی٬ آلن گرش-ترجمه از بهروز عارفی

alain-gresh.jpg
غزه و منطقه اش در همه ی نبردهای فلسطینی ها، چه مسلمان، چه مسیحی، هم علیه استعمار صهیونیستی و هم حضور بریتانیا شرکت کرد. در شورش بزرگ فلسطینیان بین 1936 و 1939 که سرانجام بریتانیا سرکوبش کرد، غزه نقش مهمی داشت –این شکست، به مدتی طولانی، فلسطین را از رهبری سیاسی محروم کرد و دفاع از آرمان های آن را به حکومت های عرب واگذاشت.تاریخ پُرتلاطم یک سرزمین استرتژیک
آلن گرش، لوموند دیپلماتیک، ماه اوت 2014
تجاوز اسرائیل از طریق هوا و سپس زمین علیه غزه، که از 9 ژوئیه آغاز شده، موجب مرگ بیش از هفتصد نفر گشته است (تا 24 ژوئیه)*. با این حال، احتمال کمی می رود که محاصره شده گان تسلیم شوند. همه ی تاریخ این سرزمین، که کادرهای اصلی الفتح را پرورانده، تاکیدی است بر سنت استوار مقاومت مردمی که هرگز ناپدیدی فلسطین را پس از 1948 نپذیرفته اند.
سامسون عبرانی با نابکاری دلیله که موهایش را کوتاه کرده بود، نیرویش را از دست داد و اسیر فیلیستینی ها** شد –که نام فلسطین از آن گرفته شده- فیلیستینی ها چشمان او را از حدقه درآورده به غزه می برند. یک روز «فیلیستین»ها برای سرگرمی خود او را فراخوانده به مسخره می گیرند: «سامسون دو ستون میانی را که معبد بر آن ها استوار بود، لمس می کند و با بازوی چپ به یکی از ستون ها و با بازوی راست به ستون دیگر تکیه می زند و می گوید «باشد که من با «فیلیستین»ها بمیرم و سپس به ستون ها فشار آورده و در نتیجه معبد بر سر جباران و همه مردمی که در معبد بودند، فرومی  ریزد. شمار کسانی که او با مرگ خویش به دامن مرگ فرستاد، بیشتر از همه ی آنانی بود که در طول زندگی اش موجب مرگ شان شده بود». این رویداد که در کتاب مقدس روایت شده، در غزه، پایتخت فیلیستین، دشمن عبرانی ها می گذرد.
از عهد باستان، غزه چهارراه جاده های تجارتی میان خاورمیانه و آفریقا بود. در نتیجه، شهر و سرزمین در مرکز رقابت های میان قدرت های دوران قرار گرفتند، از مصر فرعون ها تا امپراتوری بیزانس و در این رهگذر امپراتوری رم. در سال 634 میلادی، پیروان دینی که هنوز ناشناخته بود، یعنی اسلام بر امپراتوری بیزانس پیروز شدند که محمد، پیامبر آن دو سال قبل درگذشته بود. تا نخستین جنگ جهانی، به استثنای چند رویداد کم و بیش طولانی (پادشاهی فرانک ها، تهاجم مغول ها، لشکر کشی ناپلئون بناپارت)، غزه قلمرو مسلمانان بود. ژان پییِر فیلیو در ژرف ترین کتاب در مورد این سرزمین (۱) می گوید که غزه را می شود به آسانی به دست آورد و به آسانی از دست داد». ژنرال بریتانیائی ادموند آلِنبی در ۹ نوامبر 1917، غزه را که در حکم دروازه ی فلسطین بود، از امپراتوری عثمانی جدا کرد. از این طریق راه بیت المقدس باز شد و در 11 دسامبر، ژنرال نام برده وارد شهر شد.
از دیدگاه لندن، هدف فقط شکست سلطان عثمانی، متحد آلمان و امپراتوری اتریش- مجارستان نبود، بلکه تضمینی بود برای کنترل مکانی استراتژیک و حفاظت از کانال سوئز، آبراه ارتباطی حیاتی بین هند و بریتانیا. به این ترتیب، بریتانیائی ها نقشه های فرانسه را برای سرزمین مقدس باطل کردند. در سال 1922، بریتانیا قیمومت سرزمین هائی را در جامعه ملل به دست آورد که پس از آن «فلسطین» خوانده شد. و غزه نیز بخشی از آن بود. آنان همچنین ماموریت داشتند که اعلامیه بالفور (۲) را به اجرا دراورند. به این معنی که به ایجاد یک موطن ملی یهودی کمک کرده و مهاجرت صهیونیستی را تشویق کنند، و تا تابستان 1939 با شوق و حرارت این کار را به انجام رساندند.
غزه و منطقه اش در همه ی نبردهای فلسطینی ها، چه مسلمان، چه مسیحی، هم علیه استعمار صهیونیستی و هم حضور بریتانیا شرکت کرد. در شورش بزرگ فلسطینیان بین 1936 و 1939 که سرانجام بریتانیا سرکوبش کرد، غزه نقش مهمی داشت –این شکست، به مدتی طولانی، فلسطین را از رهبری سیاسی محروم کرد و دفاع از آرمان های آن را به حکومت های عرب واگذاشت (البته اگر بشود چنین گفت).
15مه 1948، فردای اعلام دولت اسرائیل، نیروهای مسلح عرب وارد فلسطین شدند. نخستین جنگ ، اولین شکست عرب ها را در پی داشت. سرزمین هائی که در «طرح تقسیم» مجمع عمومی سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 برای دولت فلسطین در نظر گرفته شده بود، تکه تکه شد. اسرائیل بخشی (از جمله جلیله) را الحاق کرد؛ اردن کرانه باختری رود اردن را جذب کرد. نوار غزه –سیصد و شصت کیلومتر مربع با محاسبه شهرهای غزه، خان یونس و رفح – زیر کنترل نظامی مصر در آمد و ملحق نشد. غزه تنها سرزمین فلسطینی ماند که هیچ سلطه بیگانه بر آن حاکم نشد. بیش از دویست هزار پناهنده که ارتش اسرائیل آن ها را اخراج کرده بود و در شرایط رقت باری زندگی می کردند و تنها آرزویشان بازگشت به خانه هایشان بود، به 80 هزار بومی اضافه شدند. این حضور گسترده پناهندگان، و وضعیتِ ویژه ی سرزمین ، غزه را به یکی از مراکز نوزائی سیاسی فلسطین تبدیل کرد.
آن هنگام نیز، افسری به نام آریل شارون
به رغم نظارت مصر –زیر حاکمیت پادشاه و سپس افسران آزاد که در 23 ژوئیه 1952 او را سرنگون کردند-، فلسطینی ها مستقلا سازمان یافته و عملیات چریکی علیه اسرائیل انجام داده و با هر تلاشی برای استقرار دائمی پناهندگان در غزه مقابله کردند. همان موقع نیز، اسرائیل به سختی دست به عملیات تلافی جویانه زد و افسر جوانی با قساوت هایش، انگشت نما شد: وی آریل شارون بود.
روز 28 فوریه 1955، شارون یورشی را به غزه رهبری می کند که در بین نظامیان مصر، سی وشش کشته داد (باید کشته های غیرنظامیان را نیز افزود) و نیز ۸ اسرائیلی کشته شدند. اول مارس، تظاهرات عظیمی درسراسر سرزمین به راه افتاد که در آن ها بی عملی مصر را نکوهش می کردند. در پی این تظاهرات، مرد نیرومند مصر ، جمال عبدالناصر ناگزیر شد که سیاست خارجی اش را تغییر دهد. او که تا آن زمان، بیشتر مصری ها وی را نزدیک به ایالات متحده می پنداشتند، در بحبوحه جنگ سرد تصمیم گرفت به مسکو نزدیک شود. در آوریل 1955، بر سر راه باندونگ، برای شرکت در نخستین کنفرانس غیرمتعهدها، ناصر با چوئن لای، وزیرخارجه وقت چین که در آن کنفرانس شرکت می کرد، ملاقات کرده و از او پرسید که آیا شوروی ها خواهندپذیرفت که به کشور او اسلحه بفروشند. گرچه پاسخ طول کشید، اما سرانجام پیمان تحویل تسلیحات ساخت چک اسلاواکی در 30سپتامبر 1955 بسته شد. بدین ترتیب، شوروی انحصار غرب را در فروش اسلحه به خاورمیانه شکست و با هیاهو وارد صحنه منطقه ای شد (۴).
ناصر همچنین تمایل یافت که به فلسطینی های غزه آزادی بیشتری دهد تا در گروه های ررزمنده متشکل شوند. روز 26 ژوئیه 1956، رئیس جمهور مصر کمپانی کانال سوئز را ملی کرد. در پی آن، تهاجم سه گانه اسرائیل، فرانسه و بریتانیا علیه مصر آغاز شد و به تسخیر نوار غزه منجر شد که تا مارس 1957 در کنترل اسرائیلی ها ماند.
مقاومت مخفی سازماندهی شد. بیلان انسانی اشغال بسیار سنگین بود و در جریان آن، «اخلاقی ترین ارتش جهان»، به چندین کشتار در میان غیرنظامیان دست یازید. از جمله، در خان یونس، ده ها نفر که در طول دیواری ایشتاده بودند، با مسلسل به رگبار بسته شده و به قتل رسیدند؛ برخی را با هفت تیر کشتند. بدین ترتیب، بین دویست وهفتادوپنج و پانصد نفر به قتل رسیدند(۵)
هنگامی که اسرائیل زیر فشار به ویژه آمریکا سینا و غزه را ترک کرد، ناصر در اوج محبوبیت بود و ناسیونالیسم انقلابی عرب همچنین. در اردوگاه ها، نسل جدید فلسطینی های در تبعید، پاسخی به شکست 1949-1948 می یابند. این جوانان برای مبارزه به سازمان هائی مانند جنبش ملی اعراب به رهبری جورج حبش، حزب بعث و یا جنبش های گوناگون ناصری می پیوندند. برای آنان، اتحاد عربی، راه آزادی فلسطین خواهد بود.
گروهی از جوانان از تجربه خود در غزه درس متفاوتی گرفتند. آن ها مستقیما به رودرروئی با اسرائیل پرداخته و متوجه شدند که حمایت عربی، حتی ناصر تا چه حدی مشروط است. حتی برخی از آنان در مصر به زندان افتادند. این جوانان نتیجه گرفتند که آزادی فلسطین، فقط با تلاش های خود فلسطینی ها میسر است. در سال 1959، این جوانان حول یاسر عرفات گردآمده و الفتح را بنیاد نهادند که حروف اول «جنبش آزادی بخش فلسطین» (به عربی) می باشد. دربین نخستین رزمندگان غزاوی که بعدها در سال های 1980-1970نقش مرکزی ایفا کردند، می توان صلاح خلف (ابو ایاد)؛ خلیل الوزیر (ابوجهاد) که نفر دوم فتح شد و در سال 1988، در تونس به دست اسرائیلی ها ترور شد؛ یا کمال عدوان، را نام برد که نفر آخر نیز در سال 1973 بوسیله یک کماندوی اسرائیلی [به فرماندهی اهودباراک، نخست وزیر بعدی اسرائیل.م] به قتل رسید.
فلسطیننا (فلسطین ما)، نام روزنامه آن ها بود که از سال1959 تا 1964 در بیروت منتشر می شد. در آن روزنامه آمده است: «ما فقط از شما می خواهیم که شما [رژیم های عرب] با کمربندی دفاعی فلسطین را احاطه کرده و به نبرد بین ما و صهیونیست ها نظاره کنید.» یا نیر در جای دیگر: «آن چه ما می خواهیم، این است که شما [رژیم های عرب] دستان تان را از فلسطین کوتاه کنید». (۶). در اوج نفوذ ناصر، شجاعت ویژه ای لازم بود تا چنین مواضعی گرفته شود.
با این همه، ازهمان سال های 1960 با شکست تلاش های وحدت میان مصر و سوریه (1961-1958)، که ناتوانی کشورهای عربی را در دگرگون ساختن جریان رویدادها نشان داد، جهت چرخش باد تغییر یافت. مبارزه آزادی بخش الجزایر که در 1962 با پیروزی به پایان رسید، الگوئی شد.
در ژانویه 1965، الفتح نخستین عملیات مسلحانه علیه اسرائیل را آغاز کرد و در پیِ آن، رزمندگان گروه های دیگر که از انتظار وحدت نامحتمل اعراب به ستوه آمده بودند، هر چه بیشتر متشکل تر شدند. شکست ژوئن 1967، به هنگام جنگ شش روزه، به الفتح امکان داد به نیروی عمده تبدیل شود و با توافق ناصر، کنترل سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را به دست بگیرد. در فوریه 1969، عرفات به ریاست کمیته ی اجرائی ساف انتخاب شد. فلسطینی ها دوباره بازیگر عمده سیاست منطقه ای شد و غزه به این تجدید حیات یاری فراوانی رساند.
در این دوران، چه بر سر سرزمین آمد؟ با اشغال اسرائیل، مقاومت مسلحانه ای سازماندهی شد که سازمان های متعددی را به جز اخوان المسلمین متشکل کرد.

اخوان المسلمین فقط به مددکاری اجتماعی می پرداخت. نخستین حمله به ارتش اشغالگر در 11 ژوئن 1967، یعنی فردای آتس بسی رخ داد که مصر و کشورهای عربی با اسرائیل امضـاء کردند. مبارزه مسلحانه با اُفت و خیزهایش تا سال 1971 ادامه یافت. با وحشیگری های تانک های ژنرال شارون و اعدام های صحرائی بدون محاکمه قضائی بود که مقاومت مسلحانه باشکست مواجه شد. اما، گرچه مقاومت مسلحانه در هم کوبیده شد، بر ابتکارات سیاسی افزوده شد و به ویژه تماس با کرانه باختری که پیش از 1967 بسیار محدود بود، بییشتر شد. از این پس، نخبگان به ساف پیوستند که به مثابه «تنها نماینده خلق فلسطین» شناخته شده بود.

فقط، اخوان المسلمین رد کردند. آن ها به یاری شبکه ی گسترده اجتماعی شان و نیز توافق ضمنی اشغالگر استحکام یافتند. اسرائیل آن را وزنه ای در برابر دشمن اصلی، ساف تلقی می کرد. قدرت اشغالگرمجمع الاسلامیه را که شیخ احمد یاسین در سال 1973 پایه گذاری کرد، قانونی اعلام کرد. اما این تعلل –گویا لحظه مقاومت هنوز نرسیده بود – ایجاد اغتشاش کرد و در اوایل سال های دهه 1980، جهاداسلامی از آن انشعاب کرد.
در دسامبر 1987، در غزه بود که انتفاضه اول «شورش سنگ ها» آغاز شد. این انتفاضه دو پیامد مهم داشت. از سوئی، اخوان المسلمین چرخشی عمده در استراتژی اش ایجاد کردو جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را تاسیس کرد که در انتفاضه شرکت کرد، اما جبهه متحد با سازمان های دیگر را نپذیرفت. از طرف دیگر، سازمان آزادی بخش فلسطین، از این شورش برای کسب اعتبار بیشتر و مذاکره درچارچوب پیمان اسلو بهره برد. مذارکاتی که در روز 13 سپتامبر 1993 در واشنگتن با زعامت بیل کلینتون و با امضای یاسرعرفات و نخست وزیر اسرائیل، اسحاق رابین رسمیت یافت. روز اول ژوئیه 1994، عرفات، تشکیلات فلسطینی را در غزه مستقر کرد.
دنباله ماجرا را همه می دانیم. این پیمان ها با شکست روبرو شدند. گسترش مستعمره سازی (شهرک سازی های اسرائیلی)؛ انتفاضه دوم(از سپتامبر 2000)؛ پیروزی حماس در انتخابات مجلس فلسطین در سال2006؛ امتناع کشورهای غربی از شناسائی حکومت جدید و ائتلاف جناحی از الفتح با ایالات متحده برای پایان دادن به آن؛ تسخیر قدرت به دست حماس در غزه در سال 2007؛ محاصره تحمیلی اسرائیل به یک میلیون و هفتصد هزار اهالی غزه از آن تاریخ.

در سال 2005، ارتش اسرائیل - بدون کوچکترین هماهنگی با تشکیلات فلسطینی- نوار غزه را تخلیه کرد ولی این سرزمین هنوز زیر اشغال مانده است. کلیه راه های زمینی، دریائی و هوائی به اسرائیل وابسته است. این دولت دسترسی فلسطینی ها را به بخش مهمی از این سرزمین (30درصد زمین های کشاورزی) ممنوع کرده است. و همچنین استفاده ازدریا، فراتر از ۶ مایل دریائی را(که از شروع عملیات نظامی در ژوئیه به ۳ مایل تقلیل یافته است) – اسرائیلی ها همچنان کنترل احوال مدنی را در اختیار دارند. محاصره ای که این دولت از سال 2007 تحمیل کرده، به رغم محکومیت های یک صدای «جامعه بین المللی» و از جمله آمریکا (گر چه فقط در حرف)، اهالی را به خفقان آورده است و از زمان تخلیه غزه، اسرائیل سه لشکر کشی بزرگ به این سرزمین کرده: در دسامبر 2009، در ژوئیه 2009، در نوامبر 2012؛ و در ژوئیه 2014.

تا هنگامی که محاصره برداشته نشود، تا هنگامی که فلسطینی ها از داشتن دولت مستقل خود محروم اند، آتش بس جدید فقط می تواند به مهلتی کوتاه خلاصه شود. ژنرال دوگل در یک کنفرانس مطبوعاتی مشهور در 27 نوامبر 1967، ادامه جنگ اسرائیل- عرب ها را پیش بینی کرده بود: «اشغال نمی تواند بدون ستمگری، سرکوب و اخراج ادامه یابد»؛اشغال «مقاومت می آفریند [که اسرائیل] آن را تروریسم می خواند».
****
عنوان اصلی مقاله:

L’histoire tourmentée d’un territoire stratégique
Gaza l’insoumise, creuset du nationalisme palestinien, par ALAIN GRESH
Le Monde-Diplomatique, Aout 2014 ، لوموند دیپلماتیک، اوت 2014
پاورقی ها

۱ – Jean-pierre Filiu, Histoire de Gaza, Fayard, Paris, 2012.
و همچنین به مقاله او «همه چیز از غزه شروع، و به غزه ختم می شود»، لوموند دیپلماتیک،آ 2012.

۲ – دوم نوامبر 1917، آرتور جیمز بالفورف وزیر امورخارج بریتانیا به والتر روچیلد، نماینده ی یهودیان بریتانیا اطلاع می دهد که «دولت اعلیحضرت نسبت به تشکیل یک موطن ملی برای یهودیان نظری مساعد داشته و در راه تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد.»
۳ – مراجعه کنید به :«زندگی و مرگ جهان سوم»،Manière de Voir، شماره 87، ژوئن- ژوئیه 2006.
۴- Mohammad Heikal, Cutting the Lion’s Tail, SuezThrough Egyptian Eyes, Andre Deutsh, Londres, 1986.
۵ – Jean-pierre Filiu, Histoire de Gaza, p 111 & joe Sacco, Gaza 1956, En marge de l’histoire, Futuropolis, Paris, 2009.
۶ – به نقل از کتب زیر:
OLP, histoire et strategies. Vers l’Etat pamestinien, SPAG-Papyrus, Paris, 1983

توضیحات مترجم:
* به گزارش روزنامه لوموند (دوشنبه چهارم اوت 2014،) ، تا این روز (زمان ترجمه) بیش از 1900 فلسطینی در غزه در اثر بمباران های اسرائیل کشته و بیش از ۹000 نفر زخمی شده اند. 259هزار نفر خانه و کاشانه شان را رها کرده اند. دست کم، 252 نفر از کشته شدگان، کودک هستند.
** philistins فیلیستین ها قومی باستانی بودند که در 1190 پیش از میلاد در سواحل کنعان مستقر شدند و نامشان به کل سرزمین فلسطین داده شد. اصل فلسطینی های امروز به کنعانیان برمی گردد که در 255 پیش از میلاد در این سرزمین دولت خود را برپاکرده بودند. در ترجمه های فارسی تورات، این واژه را «فلسطینی ها»ضبط کرده اند.

informationclearinghouse.info

http://www.informationclearinghouse.info/index.html


Israel Flagged as Top Spy Threat to U.S. - Snowden/NSA Document

By Jeff Stein

Israel was identified by the NSA as a security threat in several areas, including “the threat of development of weapons of mass destruction” and “delivery methods" 
Continue
What Led Israel to Stop the Assault?

Norman Finkelstein
What Comes Next? 
Continue
Americans Should be Ashamed
A Modern Guernica Enabled by Washington


By Philip Giraldi 

The United States is apt to moralize about what it does and does not do, but in practice it is not at all guided neither by ethical considerations nor by national interests. 
Continue
The Second Aircraft
Was Malaysia Flight 17 Shot Down?

By Mike Whitney

Where are the photos, Obama? Where is the satellite imagery? We KNOW you have them, 

Tel Aviv: 5000 protest assault on Gaza

ايلان پاپه نامه يی به هزارمين قزبانی نسل کشی اسراييل در غزه ترجمه و توضيحات: محمد علی اصفهانی


ايلان پاپه

نامه يی به هزارمين قزبانی نسل کشی اسراييل در غزه

ترجمه و توضيحات: محمد علی اصفهانی
Mon 4 08 2014 


illan-pappe200133.jpg
ايلان پاپه، از پرآوازه ترين «تاريخ نويسان نوين» اسراييل، اين نامه را در تاريخ ۲۷ ژوئيه، خطاب به خانواده ی يک هزارمين قربانی نسل کشی اسراييل در غزه نوشته است. و لی اگر همين امروز بخواهد بازنويسش کند چه طور؟
بايد خطاب به خانواده ی چند هزارمين قربانی بنويسدش؟
نمی دانم اين را من.
من فقط اين را می دانم که روز ها و شب ها، در خواب ما خیلی سريع و سبک می گذرند؛ و در بيداری ايلان پاپه ها خيلی کند و سنگين.

نانوشته ها آنقدر زيادند که ترجيح می دهم که ـ علی رغم روال معمول ـ به ترجمه ی ساده ی اين متن، بدون اضافات مفصل، بسنده کنم و علاقمندان را به مقاله ی پيشين خود که در نخستين روز ورود ارتش نازيان جديد به غزه، با عنوان «روزشمار و تشريح يک جنايتِ از پيش اعلام شده»، نوشته بودم ارجاع دهم.
و ـ مؤکداً ـ به به پاورقی های آن و پيوند های آن نيز. (۱)

در اينجا، فقط برای کسانی که ايلان پاپه را نمی شناسند، بخش کوتاهی از مقدمه يی که شش سال قبل، هنگام ترجمه ی گفتگوی ايل مانيفستو با او، بر آن ترجمه نوشته بودم را پيش از متن « نامه ی ايلان پاپه به هزارمين قربانی نسل کشی اسراييل در غزه»، می آورم.

۱۳ مرداد ۱۳۹۳

ــــــــــــــــــــــــــــــ

پروفسور ايلان پاپه، از «تاريخ نويسان نوين اسراييل»، و استاد سابق دانشگاه ه حيفا، و استاد فعلی دانشگاه های انگلستان است.
اصطلاح «تاريخ نويسان نوين اسراييل»، به تاريخ نويسانی اطلاق می شود که با زير سئوال بردن آنچه تاريخ اسراييل ناميده شده است، مخصوصاً چگونگی به وجود آمدن کشور اسراييل، به بازخوانی و باز نويسی تاريخ اسراييل پرداخته اند. «تاريخ نويسان نوين اسراييل» گرچه با يک عنوان واحد معرفی می شوند، و گرچه در بعضی موارد فنی نقاط مشترکی با هم دارند، يک طيف همگون و متفق الرأی را تشکيل نمی دهند.

حزب کمونيست اسراييل، در سال ۱۹۹۶ از پرفسور ايلان پاپه به عنوان کانديدای انتخابات کنيسه حمايت کرد.
ايلان پاپه، همچون ميشل وارشاوسکی و تعداد ديگری از نخبگان اسراييلی، مخالف ايده ی صهيونيسم، طرفدار تشکيل يک دولت واحد غير مذهبی و غير نژادی در تمام سرزمين هايی که امروز اسراييل و فلسطين ناميده می شوند، و خواهان بايکوت کامل دولت اسراييل، حتی در زمينه های دانشگاهی و فرهنگی است. بايکوتی که در خارج از اسراييل نيز تشکل های
يهودی مترقی يی همچون «يهوديان اروپايی برای يک صلح عادلانه»، و سازمان «وحدت يهودی فرانسه برای صلح»، در کنار شخصيتهای يهودی برجسته ی فرهنگی، هنری، دانشگاهی و... بار ها به آن، فراخوان داده اند. (۲)

ايلان پاپه که تا سال ۲۰۰۷ استاد دانشگاه حيفا بود، بر اثر آزار های مستمری که در اسراييل، چه در محيط کار، و چه در زندگی شخصی، چه بر خود او، و چه بر خانواده ی او رفت، ناچار شد که اسراييل را ترک کند، و به تدريس در دانشگاه های انگلستان بپردازد.
او کتاب های متعددی نوشته است از جمله:
ـ ساختن نزاع عرب و اسراييل
- جنگ ۱۹۴۸در فلسطين
ـ مسائل اسراييل و فلسطين
ـ تاريخ فلسطين مدرن: يک زمين، و دو ملت (از انتشارات دانشگاه کمبريج)
ـ پاکسازی نژادی فلسطينيان
و چندين کتاب معتبر ديگر... (۳)

ــــــــــــــــــــــــــ

نامه يی به هزارمين قزبانی نسل کشی اسراييل در غزه
ايلان پاپه
۲۷ ژوئيه ی ۲۰۱۴


من هنوز نمی دانم که آن عزيز از دست رفته ی شما چه کسی است. شايد طفلی چند ماهه. يا يک پسر جوان. يک پدربزرگ. یکی از فرزندان شما. و يا يکی از پدران و مادران شما.

مرگ عزيز از دست رفته ی شما را از يک مفسر سياسی، «شيکو مناشه»، در «رِشِت بِت»، راديوی اصلی اسراييل شنيدم.
او توضيح می داد که قتل عزيز شما، همچنانکه تبديل کردن کوی و برزن غزه به تل هايی از آوار خاک و سنگپاره، و بيرون کردن صد و پنجاه هزار نفر از خانه هايشان، بخشی از استراتژی به دقت حساب شده ی اسراييل است.
استراتژی يی استوار بر اين ايده که اين سلاخی و قتل عام و ويرانگری خونين، هوس مقاومت در برابر سياست اسراييل را در فلسطينی ها از ميان خواهد برد.

در همان زمان که به او گوش می کردم، در شماره ی ۲۵ ژوئیه ی روزنامه ی مثلاً آبرومند «هاآرتص»، مقاله ی تاريخ نويس نه چندان آبرومند، «بنی موريس» را می خواندم که اعتقاد داشت که حتی اين اندازه هم هنوز کم است و کافی نيست.
او سياست نسل کشی يی که تا کنون اجرا شده است را « refisut » به معنای ضعف می دانست، و با استفاده از اصطلاحی که ايهود باراک به کار می برد، استدلال می کرد که از آنجا که ما داريم از «ويلای خودمان در جنگل» دفاع می کنيم، به رفتاری ويرانگر تر و کارآ تر نياز داريم. (۴)

هرزه زمينی تهی از آدميت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بله؛ من می ترسم وقتی که لازم است بگويم که رسانه ها و محيط های آکادميک اسراييل، کاملاً از اين قتل عام حمايت می کنند. مگر تعداد قليلی که صدايشان، در اين هرزه زمين تهی از آدميت، به دشواری شنيده می شود.

من اين ها را نمی نويسم که بگويم شرمسارم. ديربازی است که حسابم را با ايده ئولوژی دولتی تصفيه کرده ام؛ و هر آنچه به عنوان يک فرد از دستم بر می آید را در مقابله با آن، و به منظور شکست دادن آن به کار گرفته ام و به کار می گيرم.

شايد آنچه انجام داده ام در حد لازم نبوده باشد. اما لحظاتی برای همه ی ما پيش می آيند که به خاطر ترس، به خاطر خودخواهی، و احتمالاً به خاطر عاطفه يی طبيعی نسبت به خانواده و نزديکان، و تمايل به در امان نگاه داشتن آن ها، توانمان کم می شود.

با وجود اين، من دوست دارم که به شما اطمينان دهم که هيچيک از آلمانی هايی که پدرم در زمان نازی ها می شناخت هم حاضر نبود که وقتی که قاتلان در حق فاميل او دست به نسل کشی زده بودند کمکی به او بکند.

التزام من، در اين لحظات تلخ و دردناک شما، چيزی درخور و قابل و لايق شما نيست. اما اين بيشترين کاری است که ازدستم بر می آيد.
هيچ نگفتن و خاموش ماندن، شايسته نيست. و عمل نکردن، از آن هم ناشايسته تر است

ما، در سال ۲۰۱۴ هستيم، و ويران کردن غزه، به خوبی مستند شده است. در سال ۱۹۴۸ نيستيم که فلسطينی ها برای بازگفتن و شرح حکايت دهشتناک آنچه بر آن ها می رفت، می بايست متحمل رنج های فراوان و مبارزه يی بزرگ شوند.
بسياری از جناياتی که صهيونيست ها در آن زمان انجام دادند پنهان ماند، و هرگز حتی تا به امروزهم آشکار نشده است.

بنابر اين، ساده ترين التزام من اين است که ثبت کنم، اطلاع رسانی کنم، و بر حق و حقيقت و راستی و درستی پای بفشارم.

دانشگاه سابق من، دانشگاه حيفا، دانشجويان خود را استخدام کرده است تا از طريق اينترنت، دروغ های ساخته و پرداخته ی اسراييل را در سراسر جهان منتشر کنند.
اما، ما در سال ۲۰۰۱۴ هستيم، و اين نوع پروپاگاندا کارساز نخواهد بود. (۵)

التزام به پيگيری بايکوت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اما اين التزام که گفتم، قطعاً کافی نيست. من متعهد می شوم که به تلاش برای بايکوت اسراييل، دولتی که چنين جناياتی را مرتکب می شود، ادامه دهم.

- آن زمان که اتحاديه ی فوتبال اروپا، اسراييل را به بيرون پرتاب کند،
ـ آن زمان که مراکز آموزشی جهان، از هرگونه پيوند نهادين با اسراييل، سر باز زنند،
ـ آن زمان که کمپانی های هواپيمايی، در فرود آوردن و به زمين نشانيدن هواپيما هايشان در اسراييل ترديد کنند،
ـ آن زمان که کسانی که از بيم ازدست دادن منافع کوتاه مدت خود، اخلاقيات را زير پا می گذارند [و با اسراييل معامله می کنند] بدانند که خواهند توانست [با اجتناب از معامله با اسراييل] در درازمدت، سود دوگانه ی مادی و معنوی ببرند،

آن زمان، و فقط آن زمان است که تازه در آغاز مسيری قرار می گيريم که شايستگی همدردی با شما، و مشارکت در اندوه بزرگتان را داشته باشيم.

جنبش « BDS » [بايکوت اسراييل، اجتناب از مشارکت در اقتصاد اسراييل، و تنبيه اسراييل] در اهداف خود به خوبی موفق شده است و بدون وقفه به تلاش خستگی ناپذير خويش ادامه می دهد.

موانع، هنوز هستند. موانعی مثل اتهام دروغين آنتی سميتيسم، و بدانديشی ها و لجن پراکنی های سياستمداران. (۶)
و در چنين ظرفی است که ابتکار شرافتمندانه ی آرشيتکت های انگلستان، در آخرين لحظه، به بن بست بر می خورَد.
آن ها همکاران خود در اسراييل را وادار کرده بودند که شريک جرم اسراييل در کولونی سازی های جنايتکارانه در سرزمين های اشغالی نشوند.
در نقاط ديگر نيز، سياستمداران زبون و بی شهامت اروپايی و آمريکايی، در ابتکار های مشابه، خرابکاری می کنند.

اما من تعهد می کنم که بخشی از تلاشی باشم که در جهت عبور از اين موانع به عمل می آيد.
اين، ياد و خاطره ی عزيز از دست رفته ی شماست که به من نيروی حرکت می دهد؛ همچنان که خاطره ی زنده ی درد ها و رنج های فلسطينيان در ۱۹۴۸. و از آن زمان تا به امروز.

کشتارگاه
ـــــــــــــــــ

من اين را همچنين به خاطر خودم انجام می دهم. دعا می کنم و واقعاً اميدوارم که در اين بدترين لحظه ی زندگی شما، در اين هنگام که فلسطينی ها در شجاعيه، در ديرالبلح، يا در شهر غزه، خود را در کشتارگاهی می بينند که سلاح ها و تانک ها و توپخانه های اسرایيل آن را برپا ساخته اند و سازماندهی کرده اند، شما اميد و ايمان خود به انسانيت را گم نکنيد.

اين انسانيت، حتی در خود اسراييل وجود دارد، و شامل اسراييلی ها نيز می شود. شامل آن هايی که جرأت دم برآوردن و سخن گفتن ندارند، اما نفرت خود را از اين جنايات، در خلوت ابراز می کنند.
صندوق پست الکترونيکی من و فيس بوک من که لبريز شده اند و سرريز شده اند، اين را گواهی می دهند. (۷)

و همچنين تعداد اندکی از اسراييليان، به آشکار، و در برابر ديدگان عموم، دست به تظاهرات می زنند و نسل کشی در غزه را محکوم می کنند.

اين انسانيت، همچنين شامل کسانی می شود که هنوز متولد نشده اند، و شايد قادر شوند که از خطر آموزش های صهينونيستی يی که به آن ها داده می شود بگريزند.
آموزش هايی از گهواره تا گور، که بر طبق آن، فلسطينی ها انسان نيستند و موجودات پستِ مادون انسان هستند.
تا آنجا که یک پسر جوان ۱۶ ساله ی فلسطينی، زنده زنده سوزانيده می شود، بدون آن که اين ماجرا بتواند مردم اسراييل را به حرکت در آورد و يا باورشان را به دولت و ارتش، متزلزل سازد.

مغلوب کردن
ــــــــــــــــــــ

به خاطر آن ها ـ عزيزان من و عزيزان شما ـ من آرزو دارم که ما رؤيای روزی را در خود زنده نگاه داريم که در آن، پس از آن که صهيونيسم به عنوان يک ايده ئولوژی که بر زندگی ما از رود اردن تا دريای مديترانه فرمان می راند شکست بخورد و مغلوب شود، همه مان بتوانيم زندگانی يی داشته باشيم که مشتاقش هستيم و برازنده ی ما ست.

از همين رو، امروز من تعهد می کنم که حتی به خاطر رعايت خواست دوستانم و رهبران فلسطينی که نابخردانه، هنوز به «راه حل دو دولت» که موضوعی بربادرفته و سپری شده است اميد بسته اند، راه خود را گم نکنم.

اگر ما خواهان تغيير نظام فلسطين هستيم ، تنها راه تحقق اين خواسته مان مبارزه در جهت تساوی حقوق شهروندی و انسانی، و اعاده ی حق، و جبران خسارات همه ی کسانی است که قربانی ستمگری صهيونيسم بوده اند و يا هستند. چه داخل و چه بيرون سرزمين محبوب فلسطين.

روان عزيز از دست رفته ی شما می تواند آرام و آسوده باشد، وقتی که می بيند که مرگ او بيهوده و پوچ نبوده است.
اما نه از این رو که انتقام خون او گرفته خواهد شد و باز هم شاهد تکرار در تکرار خواهيم بود. ما ديگر نيازی به خون و خونريزی نداريم.
من هنوز معتقدم که می توان به نيروی اخلاق و انسانيت، بر اين نظام اهريمنی نقطه ی پايان نهاد.

عدالت، حکم می کند که قاتلان عزيز از دست رفته ی شما، و آن همه عزيزان از دست رفته ی ديگر در برابر دادگاه قرار گيرند. ما بايد تا به آخر خط ِ کشانيدن جنايتکاران اسراييلی به يک دادگاه بين المللی برويم.
اين، راهی طولانی است؛ و گاهی اين احساس به من دست می دهد که ميل دارم به نيرويی بپيوندم که به شيوه و روش اِعمال قدرتی سنگين و سهمگين باور دارد و می خواهد تا به آن شيوه بر اين نامردمی ها نقطه ی پايان نهد.

من تعهد می سپارم که برای پيروزی عدالت تلاش کنم. عدالت کامل. عدالت بازسازنده و ترميم کننده.
به منظور جلوگيری از دوباره از سر گرفته شدن دوره يی ديگر از پاکسازی نژادی در فلسطين، و از نسل کشی در غزه.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

٭ لينک متن نامه ی ايلان پاپه به زبان انگليسی:
electronicintifada.net/

۱ ـ روزشمار و تشريح يک جنايت از پيش اعلام شده (در حاشيه ی تجاوز اخير اسراييل به نوار غزه) ـ به همين قلم ـ ۲۷ تير ۱۳۹۳

http://www.ghoghnoos.org/zk/m30.html

۲ ـ ـ نام کارزار «بی دی اس» ( بايکوت اسراييل، اجتناب از سرمايه گذاری و مشارکت در اقتصاد اسراييل، و اِعمال مجازات های بين المللی عليه اسراييل) از حروف اول سه کلمه ی زير ساخته شده است:
Boycott, Divestmen, Sanctions
کارزار بی دی اس، که روز به روز در سراسر جهان رو به گسترش است، از شهروندان عادی تا برجسته ترين روشنفکران و هنرمندان و نويسندگان و شاعران و دانشگاهيان و فرهنگيان و تشکل های مترقی را در بر می گيرد. در جمع فعالان اين کارزار، تعداد زيادی از افراد و تشکل های يهودی پيشرو و صلح طلب چهار گوشه ی عالم حضور دارند.

شناسايی فلسطين در سازمان ملل متحد: واقعيت و مجاز ـ ميشل وارشاوسکی ـ به ترجمه و با توضيحات همين قلم ـ ۱۶ آذر ۱۳۹۱

http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/wrsh-un.html

۳ ـ گفتگوی ايل مانيفستو با ايلان پاپه، از «تاريخ نويسان نوين» اسراييل ـ به ترجمه و با توضيحات همين قلم ـ ۱۷ بهمن ۱۳۸۷

http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/pappe.html

۴ ـ ايهود باراک، وزير دفاع وقت اسراييل، بار ها در رسانه های جمعی اسراييل، در هيأت يک بيمار روانی و يک پسيکوپاتِ مسلح به يک ايده ئولوژی وحشيانه ی راسيستی، اعلام و تشريح و ترسيم کرده است که «ما ويلايی هستيم که در يک جنگل قرار دارد.».

ايران را خطر يک «فرار به جلو» ی جنايتکارانه و شبيه به خودکشی اسراييل تهديد می کند ـ ميشل وارشاوسکی ـ به ترجمه و با توضيحات همين قلم ـ ۱۹ آذر ۱۳۹۰

http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/wrsh-ir.html

۵ ـ در مورد استخدام افراد برای پروپاگاندای دروغ، جعل و تحريف، انتشار اطلاعات نادرست عليه طرف مقابل، و ايجاد مزاحمت برای مخالفان سياست های دولت و ارتش اسراييل، گرچه اين شيوه، از سال ۲۰۰۹ تا به امروز، و همپای رشد شبکه های اجتماعی، همچنانکه به خصوص در اين روز های سياه کشتار اسراييل، به روشنی و وضوحی غير قابل انکار، در اين شبکه ها شاهد آنيم، رشد کمی و کيفی زيادی کرده است، خواندن مقاله يی که در جريان قتل عام ۲۰۰۹ – ۲۰۰۸ اسراييل در غزه، با استناد به منابع معتبر فرانسوی و اسراييلی نوشته یودم، و به تشريح پاره يی خطوط کلی در اين مورد می پردازد، می تواند به کشف پاره يی راز و رمز ها در اين باب کمک کند:

استراتژی و تاکتيک جديد اسراييل: تشکيل ارتش اينترنتی ـ به همين قلم ـ ژانويه ۲۰۰۹

http://www.ghoghnoos.org/zk/yp10.html

۶ـ به عنوان نمونه يی بارز از افراد مورد اشاره ی ايلان پاپه، و اقدامات آن ها عليه صلح طلبان عضو کمپين بايکوت اسراييل، می توان از ميشل آليو ماری، وزير کليدی کابينه های دست راستی فرانسه، و اقدام او به تعقيب و محاکمه ی فعالان اين کمپين در فرانسه اشاره کرد.

اين خانم که تصدی وزارتخانه های مختلفی، از وزارت دادگستری گرفته تا وزارت دفاع را به عهده داشته است، پس از فاش شدن رشوه گيری هايش از سران کشور ها، مفاسد سياسی و اقتصادی متعددش، نقش فعالش در تلاش ناموفق به منظور سرکوب «بهار عربی» در تونس از طريق ياری رسانی به لت و پار کردن تظاهر کنندگان خيابانی، و آماده سازی يک هواپيمای پر از ابزار مدرن و پيشرفته ی سرکوب جنبش های توده يی برای ارسال به تونس و تحويل به بن علی در آخرين ايام حکومت آن رهبر نگون بخت، سرانجام از کابينه ی سارکوزی اخراج شد.

ميشل آليو ماری خوشنام و شريف و طرفدار آزادی و دموکراسی و عدالت و حقوق انسان، و مخصوصاً مدافع جنبش های توده يی و مردمی، يکی دو سال پيش، يکمرتبه و ناغافل، دچار دغدغه ی رهايی مردم ميهن ما شد، و از آن پس برای تکميل کلکسيون جنايتکاران سراسر عالم در بالای سر «مقاومت ايران»، به جمع اسپانسر های «رييس جمهور برگزيده ی مقاومت» پيوسته است، و در مراسم مختلف ايشان، از جمله مراسم سالگرد آدم سوزی ۱۷ ژوئن، حضور به هم می رساند و با سخنرانی های پر شور و حرکات متناسب و موزون، جای دوست و دشمن را به مردم ما نشان می دهد!

هنگامی که ميشل آليو ماری، پست وزارت دادگستری فرانیسه ی سارکوزی را به عهده داشت، در اطاعت از لابی نيرومند اسراييل در فرانسه، و به منظور خوشخدمتی هرچه بيشتر به اسراييل، به جان صلح طلبان مخالف اسراييل افتاد و تعدادی از فعالان جنبش «بی دی اس» را تحت تعقيب قرار داد و روانه ی دادگاه کرد.
در پی اين ماجرا، ميشل کُلُن، نويسنده و روزنامه نگار سرشناس، او و لابی اسراييلی پشت سر او را در مقاله يی محکم و مستند که در همان زمان با ترجمه و توضيحات اين قلم به فارسی نيز منتشر شد به چالش کشيد:

گفتگوی دموکراتيک دزد ها با هم بر سر شيوه ی هرچه بهتر دزديدن ـ ميشل کُلُن ـ به ترجمه و با توضيحات همين قلم ـ ۱۷ آبان ۱۳۸۹
http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/colon-d.html

۶ ـ برای داشتن تصويری کلی از وحشتی که به گفته ی ايلان پاپه، مخالفان اسراييلی کشتار دولت و ارتش اسراييل در غزه را فرا گرفته است و مانع حتی اظهار نظر های ساده ی آن ها در ميان جمع می شود، بد نيست که مقاله ی «اسراييل: به سوی فاشيسم» که ميشل وارشاوسکی در ۲۴ ژوئيه نوشته است (و امکان ترجمه ی آن متأسفانه دست نداد) را بخوانيم.
او در اين مقاله، توضيح می دهد که چگونه نه فقط گروه های سازمانيافته ی دست راستی، بلکه بعضی از عابران نيز به سوی او و ديگر تظاهر کنندگان، حمله ور می شوند.

همچنين، گيدئون لوی، روزنامه نگار صلح طلب اسراييلی که همين يکی دو ماه پيش، همچون ميشل وارشاوسکی، ايلان پاپه، و هزاران يهودی صلح طلب سراسر جهان، رسماً و علناً به کمپين جهانی و فراگير «بی دی اس» پيوست، به جرم نوشتن يک مقاله عليه کشتار اخير اسراييل در غزه، علی رغم آن که از ستون نويس های ثابت روزنامه ی «هاآرتص» اسراييل است، تا آنجا در کشور خود مورد آزار و اذيت قرار گرفت و تهديد به قتل شد که مديريت «هاآرتص»، خود را ناچار ديد که برای حفظ جان او محافظ شخصی استخدام کند. 

تاریخ پُرتلاطم یک سرزمین استرتژیک غزه ی نافرمان، آزمون ناسیونالیسم فلسطینی آلن گرش - ترجمه بهروز عارفی Tue 5 08 2014


تاریخ پُرتلاطم یک سرزمین استرتژیک

غزه ی نافرمان، آزمون ناسیونالیسم فلسطینی

آلن گرش - ترجمه بهروز عارفی
Tue 5 08 2014 


اُفری کنعانی، گذرگاه خاوری، سرزمین موعود
لوموند دیپلماتیک، ماه اوت 2014

تجاوز اسرائیل از طریق هوا و سپس زمین علیه غزه، که از 9 ژوئیه آغاز شده، موجب مرگ بیش از هفتصد نفر گشته است (تا 24 ژوئیه)*. با این حال، احتمال کمی می رود که محاصره شده گان تسلیم شوند. همه ی تاریخ این سرزمین، که کادرهای اصلی الفتح را پرورانده، تاکیدی است بر سنت استوار مقاومت مردمی که هرگز ناپدیدی فلسطین را پس از 1948 نپذیرفته اند.
سامسون عبرانی با نابکاری دلیله که موهایش را کوتاه کرده بود، نیرویش را از دست داد و اسیر فیلیستینی ها** شد –که نام فلسطین از آن گرفته شده- فیلیستینی ها چشمان او را از حدقه درآورده به غزه می برند. یک روز «فیلیستین»ها برای سرگرمی خود او را فراخوانده به مسخره می گیرند: «سامسون دو ستون میانی را که معبد بر آن ها استوار بود، لمس می کند و با بازوی چپ به یکی از ستون ها و با بازوی راست به ستون دیگر تکیه می زند و می گوید «باشد که من با «فیلیستین»ها بمیرم و سپس به ستون ها فشار آورده و در نتیجه معبد بر سر جباران و همه مردمی که در معبد بودند، فرومی  ریزد. شمار کسانی که او با مرگ خویش به دامن مرگ فرستاد، بیشتر از همه ی آنانی بود که در طول زندگی اش موجب مرگ شان شده بود». این رویداد که در کتاب مقدس روایت شده، در غزه، پایتخت فیلیستین، دشمن عبرانی ها می گذرد.

از عهد باستان، غزه چهارراه جاده های تجارتی میان خاورمیانه و آفریقا بود. در نتیجه، شهر و سرزمین در مرکز رقابت های میان قدرت های دوران قرار گرفتند، از مصر فرعون ها تا امپراتوری بیزانس و در این رهگذر امپراتوری رم. در سال 634 میلادی، پیروان دینی که هنوز ناشناخته بود، یعنی اسلام بر امپراتوری بیزانس پیروز شدند که محمد، پیامبر آن دو سال قبل درگذشته بود. تا نخستین جنگ جهانی، به استثنای چند رویداد کم و بیش طولانی (پادشاهی فرانک ها، تهاجم مغول ها، لشکر کشی ناپلئون بناپارت)، غزه قلمرو مسلمانان بود. ژان پییِر فیلیو در ژرف ترین کتاب در مورد این سرزمین (۱) می گوید که غزه را می شود به آسانی به دست آورد و به آسانی از دست داد». ژنرال بریتانیائی ادموند آلِنبی در ۹ نوامبر 1917، غزه را که در حکم دروازه ی فلسطین بود، از امپراتوری عثمانی جدا کرد. از این طریق راه بیت المقدس باز شد و در 11 دسامبر، ژنرال نام برده وارد شهر شد.

از دیدگاه لندن، هدف فقط شکست سلطان عثمانی، متحد آلمان و امپراتوری اتریش- مجارستان نبود، بلکه تضمینی بود برای کنترل مکانی استراتژیک و حفاظت از کانال سوئز، آبراه ارتباطی حیاتی بین هند و بریتانیا. به این ترتیب، بریتانیائی ها نقشه های فرانسه را برای سرزمین مقدس باطل کردند. در سال 1922، بریتانیا قیمومت سرزمین هائی را در جامعه ملل به دست آورد که پس از آن «فلسطین» خوانده شد. و غزه نیز بخشی از آن بود. آنان همچنین ماموریت داشتند که اعلامیه بالفور (۲) را به اجرا دراورند. به این معنی که به ایجاد یک موطن ملی یهودی کمک کرده و مهاجرت صهیونیستی را تشویق کنند، و تا تابستان 1939 با شوق و حرارت این کار را به انجام رساندند.

غزه و منطقه اش در همه ی نبردهای فلسطینی ها، چه مسلمان، چه مسیحی، هم علیه استعمار صهیونیستی و هم حضور بریتانیا شرکت کرد. در شورش بزرگ فلسطینیان بین 1936 و 1939 که سرانجام بریتانیا سرکوبش کرد، غزه نقش مهمی داشت –این شکست، به مدتی طولانی، فلسطین را از رهبری سیاسی محروم کرد و دفاع از آرمان های آن را به حکومت های عرب واگذاشت (البته اگر بشود چنین گفت).

15مه 1948، فردای اعلام دولت اسرائیل، نیروهای مسلح عرب وارد فلسطین شدند. نخستین جنگ ، اولین شکست عرب ها را در پی داشت. سرزمین هائی که در «طرح تقسیم» مجمع عمومی سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 برای دولت فلسطین در نظر گرفته شده بود، تکه تکه شد. اسرائیل بخشی (از جمله جلیله) را الحاق کرد؛ اردن کرانه باختری رود اردن را جذب کرد. نوار غزه –سیصد و شصت کیلومتر مربع با محاسبه شهرهای غزه، خان یونس و رفح – زیر کنترل نظامی مصر در آمد و ملحق نشد. غزه تنها سرزمین فلسطینی ماند که هیچ سلطه بیگانه بر آن حاکم نشد. بیش از دویست هزار پناهنده که ارتش اسرائیل آن ها را اخراج کرده بود و در شرایط رقت باری زندگی می کردند و تنها آرزویشان بازگشت به خانه هایشان بود، به 80 هزار بومی اضافه شدند. این حضور گسترده پناهندگان، و وضعیتِ ویژه ی سرزمین ، غزه را به یکی از مراکز نوزائی سیاسی فلسطین تبدیل کرد.

آن هنگام نیز، افسری به نام آریل شارون

به رغم نظارت مصر –زیر حاکمیت پادشاه و سپس افسران آزاد که در 23 ژوئیه 1952 او را سرنگون کردند-، فلسطینی ها مستقلا سازمان یافته و عملیات چریکی علیه اسرائیل انجام داده و با هر تلاشی برای استقرار دائمی پناهندگان در غزه مقابله کردند. همان موقع نیز، اسرائیل به سختی دست به عملیات تلافی جویانه زد و افسر جوانی با قساوت هایش، انگشت نما شد: وی آریل شارون بود.

روز 28 فوریه 1955، شارون یورشی را به غزه رهبری می کند که در بین نظامیان مصر، سی وشش کشته داد (باید کشته های غیرنظامیان را نیز افزود) و نیز ۸ اسرائیلی کشته شدند. اول مارس، تظاهرات عظیمی درسراسر سرزمین به راه افتاد که در آن ها بی عملی مصر را نکوهش می کردند. در پی این تظاهرات، مرد نیرومند مصر ، جمال عبدالناصر ناگزیر شد که سیاست خارجی اش را تغییر دهد. او که تا آن زمان، بیشتر مصری ها وی را نزدیک به ایالات متحده می پنداشتند، در بحبوحه جنگ سرد تصمیم گرفت به مسکو نزدیک شود. در آوریل 1955، بر سر راه باندونگ، برای شرکت در نخستین کنفرانس غیرمتعهدها، ناصر با چوئن لای، وزیرخارجه وقت چین که در آن کنفرانس شرکت می کرد، ملاقات کرده و از او پرسید که آیا شوروی ها خواهندپذیرفت که به کشور او اسلحه بفروشند. گرچه پاسخ طول کشید، اما سرانجام پیمان تحویل تسلیحات ساخت چک اسلاواکی در 30سپتامبر 1955 بسته شد. بدین ترتیب، شوروی انحصار غرب را در فروش اسلحه به خاورمیانه شکست و با هیاهو وارد صحنه منطقه ای شد (۴).
ناصر همچنین تمایل یافت که به فلسطینی های غزه آزادی بیشتری دهد تا در گروه های ررزمنده متشکل شوند. روز 26 ژوئیه 1956، رئیس جمهور مصر کمپانی کانال سوئز را ملی کرد. در پی آن، تهاجم سه گانه اسرائیل، فرانسه و بریتانیا علیه مصر آغاز شد و به تسخیر نوار غزه منجر شد که تا مارس 1957 در کنترل اسرائیلی ها ماند.

مقاومت مخفی سازماندهی شد. بیلان انسانی اشغال بسیار سنگین بود و در جریان آن، «اخلاقی ترین ارتش جهان»، به چندین کشتار در میان غیرنظامیان دست یازید. از جمله، در خان یونس، ده ها نفر که در طول دیواری ایشتاده بودند، با مسلسل به رگبار بسته شده و به قتل رسیدند؛ برخی را با هفت تیر کشتند. بدین ترتیب، بین دویست وهفتادوپنج و پانصد نفر به قتل رسیدند(۵)

هنگامی که اسرائیل زیر فشار به ویژه آمریکا سینا و غزه را ترک کرد، ناصر در اوج محبوبیت بود و ناسیونالیسم انقلابی عرب همچنین. در اردوگاه ها، نسل جدید فلسطینی های در تبعید، پاسخی به شکست 1949-1948 می یابند. این جوانان برای مبارزه به سازمان هائی مانند جنبش ملی اعراب به رهبری جورج حبش، حزب بعث و یا جنبش های گوناگون ناصری می پیوندند. برای آنان، اتحاد عربی، راه آزادی فلسطین خواهد بود.

گروهی از جوانان از تجربه خود در غزه درس متفاوتی گرفتند. آن ها مستقیما به رودرروئی با اسرائیل پرداخته و متوجه شدند که حمایت عربی، حتی ناصر تا چه حدی مشروط است. حتی برخی از آنان در مصر به زندان افتادند. این جوانان نتیجه گرفتند که آزادی فلسطین، فقط با تلاش های خود فلسطینی ها میسر است. در سال 1959، این جوانان حول یاسر عرفات گردآمده و الفتح را بنیاد نهادند که حروف اول «جنبش آزادی بخش فلسطین» (به عربی) می باشد. دربین نخستین رزمندگان غزاوی که بعدها در سال های 1980-1970نقش مرکزی ایفا کردند، می توان صلاح خلف (ابو ایاد)؛ خلیل الوزیر (ابوجهاد) که نفر دوم فتح شد و در سال 1988، در تونس به دست اسرائیلی ها ترور شد؛ یا کمال عدوان، را نام برد که نفر آخر نیز در سال 1973 بوسیله یک کماندوی اسرائیلی [به فرماندهی اهودباراک، نخست وزیر بعدی اسرائیل.م] به قتل رسید.

فلسطیننا (فلسطین ما)، نام روزنامه آن ها بود که از سال1959 تا 1964 در بیروت منتشر می شد. در آن روزنامه آمده است: «ما فقط از شما می خواهیم که شما [رژیم های عرب] با کمربندی دفاعی فلسطین را احاطه کرده و به نبرد بین ما و صهیونیست ها نظاره کنید.» یا نیر در جای دیگر: «آن چه ما می خواهیم، این است که شما [رژیم های عرب] دستان تان را از فلسطین کوتاه کنید». (۶). در اوج نفوذ ناصر، شجاعت ویژه ای لازم بود تا چنین مواضعی گرفته شود.

با این همه، ازهمان سال های 1960 با شکست تلاش های وحدت میان مصر و سوریه (1961-1958)، که ناتوانی کشورهای عربی را در دگرگون ساختن جریان رویدادها نشان داد، جهت چرخش باد تغییر یافت. مبارزه آزادی بخش الجزایر که در 1962 با پیروزی به پایان رسید، الگوئی شد.

در ژانویه 1965، الفتح نخستین عملیات مسلحانه علیه اسرائیل را آغاز کرد و در پیِ آن، رزمندگان گروه های دیگر که از انتظار وحدت نامحتمل اعراب به ستوه آمده بودند، هر چه بیشتر متشکل تر شدند. شکست ژوئن 1967، به هنگام جنگ شش روزه، به الفتح امکان داد به نیروی عمده تبدیل شود و با توافق ناصر، کنترل سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را به دست بگیرد. در فوریه 1969، عرفات به ریاست کمیته ی اجرائی ساف انتخاب شد. فلسطینی ها دوباره بازیگر عمده سیاست منطقه ای شد و غزه به این تجدید حیات یاری فراوانی رساند.

در این دوران، چه بر سر سرزمین آمد؟ با اشغال اسرائیل، مقاومت مسلحانه ای سازماندهی شد که سازمان های متعددی را به جز اخوان المسلمین متشکل کرد. اخوان المسلمین فقط به مددکاری اجتماعی می پرداخت. نخستین حمله به ارتش اشغالگر در 11 ژوئن 1967، یعنی فردای آتس بسی رخ داد که مصر و کشورهای عربی با اسرائیل امضـاء کردند. مبارزه مسلحانه با اُفت و خیزهایش تا سال 1971 ادامه یافت. با وحشیگری های تانک های ژنرال شارون و اعدام های صحرائی بدون محاکمه قضائی بود که مقاومت مسلحانه باشکست مواجه شد. اما، گرچه مقاومت مسلحانه در هم کوبیده شد، بر ابتکارات سیاسی افزوده شد و به ویژه تماس با کرانه باختری که پیش از 1967 بسیار محدود بود، بییشتر شد. از این پس، نخبگان به ساف پیوستند که به مثابه «تنها نماینده خلق فلسطین» شناخته شده بود.

فقط، اخوان المسلمین رد کردند. آن ها به یاری شبکه ی گسترده اجتماعی شان و نیز توافق ضمنی اشغالگر استحکام یافتند. اسرائیل آن را وزنه ای در برابر دشمن اصلی، ساف تلقی می کرد. قدرت اشغالگرمجمع الاسلامیه را که شیخ احمد یاسین در سال 1973 پایه گذاری کرد، قانونی اعلام کرد. اما این تعلل –گویا لحظه مقاومت هنوز نرسیده بود – ایجاد اغتشاش کرد و در اوایل سال های دهه 1980، جهاداسلامی از آن انشعاب کرد.

در دسامبر 1987، در غزه بود که انتفاضه اول «شورش سنگ ها» آغاز شد. این انتفاضه دو پیامد مهم داشت. از سوئی، اخوان المسلمین چرخشی عمده در استراتژی اش ایجاد کردو جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را تاسیس کرد که در انتفاضه شرکت کرد، اما جبهه متحد با سازمان های دیگر را نپذیرفت. از طرف دیگر، سازمان آزادی بخش فلسطین، از این شورش برای کسب اعتبار بیشتر و مذاکره درچارچوب پیمان اسلو بهره برد. مذارکاتی که در روز 13 سپتامبر 1993 در واشنگتن با زعامت بیل کلینتون و با امضای یاسرعرفات و نخست وزیر اسرائیل، اسحاق رابین رسمیت یافت. روز اول ژوئیه 1994، عرفات، تشکیلات فلسطینی را در غزه مستقر کرد.
دنباله ماجرا را همه می دانیم. این پیمان ها با شکست روبرو شدند. گسترش مستعمره سازی (شهرک سازی های اسرائیلی)؛ انتفاضه دوم(از سپتامبر 2000)؛ پیروزی حماس در انتخابات مجلس فلسطین در سال2006؛ امتناع کشورهای غربی از شناسائی حکومت جدید و ائتلاف جناحی از الفتح با ایالات متحده برای پایان دادن به آن؛ تسخیر قدرت به دست حماس در غزه در سال 2007؛ محاصره تحمیلی اسرائیل به یک میلیون و هفتصد هزار اهالی غزه از آن تاریخ.

در سال 2005، ارتش اسرائیل - بدون کوچکترین هماهنگی با تشکیلات فلسطینی- نوار غزه را تخلیه کرد ولی این سرزمین هنوز زیر اشغال مانده است. کلیه راه های زمینی، دریائی و هوائی به اسرائیل وابسته است. این دولت دسترسی فلسطینی ها را به بخش مهمی از این سرزمین (30درصد زمین های کشاورزی) ممنوع کرده است. و همچنین استفاده ازدریا، فراتر از ۶ مایل دریائی را(که از شروع عملیات نظامی در ژوئیه به ۳ مایل تقلیل یافته است) – اسرائیلی ها همچنان کنترل احوال مدنی را در اختیار دارند. محاصره ای که این دولت از سال 2007 تحمیل کرده، به رغم محکومیت های یک صدای «جامعه بین المللی» و از جمله آمریکا (گر چه فقط در حرف)، اهالی را به خفقان آورده است و از زمان تخلیه غزه، اسرائیل سه لشکر کشی بزرگ به این سرزمین کرده: در دسامبر 2009، در ژوئیه 2009، در نوامبر 2012؛ و در ژوئیه 2014.

تا هنگامی که محاصره برداشته نشود، تا هنگامی که فلسطینی ها از داشتن دولت مستقل خود محروم اند، آتش بس جدید فقط می تواند به مهلتی کوتاه خلاصه شود. ژنرال دوگل در یک کنفرانس مطبوعاتی مشهور در 27 نوامبر 1967، ادامه جنگ اسرائیل- عرب ها را پیش بینی کرده بود: «اشغال نمی تواند بدون ستمگری، سرکوب و اخراج ادامه یابد»؛اشغال «مقاومت می آفریند [که اسرائیل] آن را تروریسم می خواند».
****
عنوان اصلی مقاله:

L histoire tourmentée d un territoire stratégique
Gaza l insoumise, creuset du nationalisme palestinien, par ALAIN GRESH
Le Monde-Diplomatique, Aout 2014 ، لوموند دیپلماتیک، اوت 2014

پاورقی ها
۱ – Jean-pierre Filiu, Histoire de Gaza, Fayard, Paris, 2012.

و همچنین به مقاله او «همه چیز از غزه شروع، و به غزه ختم می شود»، لوموند دیپلماتیک،آ 2012.
۲ – دوم نوامبر 1917، آرتور جیمز بالفورف وزیر امورخارج بریتانیا به والتر روچیلد، نماینده ی یهودیان بریتانیا اطلاع می دهد که «دولت اعلیحضرت نسبت به تشکیل یک موطن ملی برای یهودیان نظری مساعد داشته و در راه تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد.»
۳ – مراجعه کنید به :«زندگی و مرگ جهان سوم»،Manière de Voir، شماره 87، ژوئن- ژوئیه 2006.
۴- Mohammad Heikal, Cutting the Lion s Tail, SuezThrough Egyptian Eyes, Andre Deutsh, Londres, 1986.
۵ – Jean-pierre Filiu, Histoire de Gaza, p 111 & joe Sacco, Gaza 1956, En marge de l histoire, Futuropolis, Paris, 2009.
۶ – به نقل از کتب زیر:
OLP, histoire et strategies. Vers l Etat pamestinien, SPAG-Papyrus, Paris, 1983


توضیحات مترجم:
* به گزارش روزنامه لوموند (دوشنبه چهارم اوت 2014،) ، تا این روز (زمان ترجمه) بیش از 1900 فلسطینی در غزه در اثر بمباران های اسرائیل کشته و بیش از ۹000 نفر زخمی شده اند. 259هزار نفر خانه و کاشانه شان را رها کرده اند. دست کم، 252 نفر از کشته شدگان، کودک هستند.
** philistins فیلیستین ها قومی باستانی بودند که در 1190 پیش از میلاد در سواحل کنعان مستقر شدند و نامشان به کل سرزمین فلسطین داده شد. اصل فلسطینی های امروز به کنعانیان برمی گردد که در 255 پیش از میلاد در این سرزمین دولت خود را برپاکرده بودند. در ترجمه های فارسی تورات، این واژه را «فلسطینی ها»ضبط کرده اند.