samedi 27 septembre 2014
تصاویرحال این روزهای بافت تاریخی یزدرشهرِ بادگیرها؛ در معرضِ ویرانی!
تصاویرحال این روزهای بافت تاریخی یزدرشهرِ بادگیرها؛ در معرضِ ویرانی!
تصاویر حال این روزهای بافت تاریخی یزدشهرِ بادگیرها؛ در معرضِ ویرانی!3مهر-93
سئوال است در36 سال گذشته کجای سرزمین باستانی - تاریخی ایران ازتیررس اشغال گران ضد ایرانی سالم مانده و مورد شخم زدن و تخریب همراه با غارتگری واقع نشده است تا قرار باشد بادگیرهای شهر تاریخی یزد از تیررس تخریب مصون مانده باشد؟ برای اینکه از فروش خاک کشور و نقب زدن آثار باستانی تا خشک کردن دریاچه و رودخانه و تالاب ها و جنگل ومراتع سبز گرفته تا محیط زیست و هوا همه حراج شده و آسیب بس جدی دیده و یا آلوده شده است. بنابراین موضوع جدیدی نیست که گزارش شده شهر یزد، که به وضوح یکی از نقاط مهم تاریخی و فرهنگی ایران است، این روزها در معرض ویرانیهای خاموشی قرار دارد، زیراکه بناهای تاریخی در کوچه پسکوچههای این شهر خاک میخورند و فراموش میشوند.در صورتیکه این شهر اولین شهرِ خشتی و دومین شهر تاریخیِ جهان محسوب میشود وهمواره مرکزی از حیات شهری و اجتماعی در ایران بوده است . زیراکه به دلیل سازمان و نظاممندی و معماری ایرانی و کاربردی آن، مرجعی برای سایر شهرها بوده است. آنگونه که این شهر به شهری برای بادگیرها معروف است که نیازمند توجهی درخور است، آنهم توجهی درخورِ شهری با هویت و فرهنگ ایرانی در حالی که بطور وارونه عمل می شود . چون رهبرولی فقیه دل خوش داشته به عنوان مضحک من درآوردی رهبر ام القرای جهان اسلام و حمایت از هم پیمانان سوری وعراقی وحزب ا لشیطان لبنان برای جاانداختن ادعای کمدی رهبر ام القرای جهان اسلام بودنش است و آخوند های حوزوی غیر مولد پیرو هم وی فقط در فکر توسعه مساجد در راستای سیاست غارتگری ومفت خوری و عوامفریبی ودین فروشی و پایگاه ساختن برای سنگر بسیجیان تا با بسیح وتحریک شدن آماده ی سرکوب معترضان و منتقدان و ناراضیان برایوحفظ بقای رژیم داعشی ولایت فقیه شوند.پس از منظر اینان که سخت در گیرجنگ قدرت و ثروت اند چه باک که هرروز آثارو بناهای تاریخی- باستانی بیشتری در شهرهای تاریخی کشور ازجمله بادگیرهای یزد درحال تخریب ونابود شدن می باشد.
.تصاویر زیر که توسط فاطمه علیاصغر در خبرگزاری میراث فرهنگی منتشر شدهاند، بخشی از عدم توجه به این شهر را نشان میدهند. فرارو- شهر یزد، که به وضوح یکی از نقاط مهم تاریخی و فرهنگی ایران است، این روزها در معرض ویرانیهای خاموشی قرار دارد، که در کوچه پسکوچههای این شهر خاک میخورند و فراموش میشوند.این شهر که اولین شهرِ خشتی و دومین شهر تاریخیِ جهان محسوب میشود، همواره مرکزی از حیات شهری و اجتماعی در ایران بوده، که به دلیل سازمان و نظاممندی و معماری ایرانی و کاربردی آن، مرجعی برای سایر شهرها بوده است.این شهر که به شهری برای بادگیرها معروف است، نیازمند توجهی درخور است، توجهی درخورِ شهری با هویت و فرهنگ ایرانی.تصاویر زیر که توسط فاطمه علیاصغر در خبرگزاری میراث فرهنگی منتشر شدهاند، بخشی از عدم توجه به این شهر را نشان میدهند.
سیامک دهقانپور مجری برنامه افق صدای آمریکا همان برنامه ای که در طول یک سال گذشته صدها ساعت تبلیغ به نفع رژیم و روحانی سازمان داده است ، در صفحه فیسبوکش بدون اینکه نامی از خود ببرد دیروز در مهمانی روحانی شرکت کرد
البته ایشون برای خویش و شاید تعدادی از مخاطبان ساده لوخ داستانی را سرهم کرد ه است که گویی یهو جلوی در هتل محل این مهمانی حظور یافته و بعد هم طبق گفته خودش همینطوری با تعدادی در صف ورودی به هتل صحبت کرده و اجازه ورود گرفته و وارد سالن شده و حتی فیلم و عکس هم گرفته طوری که روز دوشنبه از افق آنها را به نمایش می ذاره البته امروز ایشان دست از مخفی بازی برداشت و در مصاحبه کوتاهی گفت که بلی در این ضیافت شرکت داشته است
البته ایشون برای خویش و شاید تعدادی از مخاطبان ساده لوخ داستانی را سرهم کرد ه است که گویی یهو جلوی در هتل محل این مهمانی حظور یافته و بعد هم طبق گفته خودش همینطوری با تعدادی در صف ورودی به هتل صحبت کرده و اجازه ورود گرفته و وارد سالن شده و حتی فیلم و عکس هم گرفته طوری که روز دوشنبه از افق آنها را به نمایش می ذاره البته امروز ایشان دست از مخفی بازی برداشت و در مصاحبه کوتاهی گفت که بلی در این ضیافت شرکت داشته است
اینکه هر کسی می تواند در هر محفلی شرکت داشته باشد یا نداشته باشد به خود وی ربط دارد و نه دیگران ، ولی اینکه رسانه آمریکایی که با پول مالیات شهروندان آمریکایی اداره می شود در ماهها و سالهای اخیر سیاست پشتیبانی از حکومتی را در پیش می گیرد که بر حسب آمار سازمان ملل تا کنون بیش از 50 بار به نقض گسترده حقوق بشر محکوم شده است و از زمان روی کار آمدن همین رئیس جمهور محبوب آقای دهقانپور صدها انسان را در ملاء عام اعدام کرده است و دهها روزنامه نگار، فعال مدنی و حقوق بشری را در سیاه چالهای اوین ،و....زندانی کرده است سوال برانگیز می باشد
و سوال برانگیزتر اینکه همین آقای دهقانپور در همین گزارشات حظورش در ضیافت نماینده حکومت سگنسار ،اعدامهای خیابانی و کهریزک ، بارها از حسن روحانی به نام رئیس جمهور ایران نام می برد و با وجود دهها و صدهها کامنت اعتراضی کاربران صفحه اش (در لینک زیر) مبنی بر اینکه این آقا نه رئیس چمهور ایران که رئیس جمهور حکومتی به نام جمهوری اسلامیست و طبق قانون اساسی تشیع در ایران انتخابات آزادی وجود ندارد چرا که همیشه شورای نگهبان صدها کاندید را حذف می کند ، و لطفا اورا رئیس جمهور ایران ننامید ، آقای دهقانپور در گزارش امروزش برای بار چندم و به عمد از روحانی به نام رئیس جمهور ایران نام می برد .
این کار در واقع دهن کجی این آقا و برنامه اش به مقررات دموکراسی و حقوق شهروندی ، در همان کشوری می باشد که از طریق مالیات مردمش گدران زندگی می کند
این کار در واقع دهن کجی این آقا و برنامه اش به مقررات دموکراسی و حقوق شهروندی ، در همان کشوری می باشد که از طریق مالیات مردمش گدران زندگی می کند
ما از آقای دهقانپور برنامه ساز صدای آمریکا می خواهیم که به جای سوءاستفاده از واژه رئیس جمهور و ایران ، از واژه حقوقی و واقعی ریاست جمهور حکومت اسلامی و نه ایرانی نام برد و در ظمن به افکار و عقاید کاربرانش احترام گذارد
توجه شما را در لینک زیر از صفحه فیسبوکی اقای دهقانپور به نظرات کاربران و عکس العمل آنها به شرکت ایشان در ضیافت سفره خونی که عده ای مجهول الهویه دیگر به نام مهمان هم دور آن نشاندند که حتی جرات نشان دادن صورت و سیرت خود را ندارند ، جلب می کنم
https://www.facebook.com/OfoghTV/photos/a.569238769816671.1073741825.113943965346156/735689279838285/?
https://www.facebook.com/OfoghTV/photos/a.569238769816671.1073741825.113943965346156/735689279838285/?
ادبیات دفاع مقدس؛ روایت فتحی که جز شکست نیست
ادبیات دفاع مقدس؛ روایت فتحی که جز شکست نیست
کاوه کوهیار
افتتاح پنجمین نمایشگاه کتاب «دفاع مقدس»، نه با حضور نویسندگان سرشناس و مستقل ایرانی، بلکه با رژه نیروهای مسلح و حضور فرماندهان بلندپایه نظامی، بهترین و گویاترین چهره ممکن از وضعیت ادبیات موسوم به دفاع مقدس را به تصویر میکشد و ماهیت آن را آشکار میکند.
همزمان با بسته شدن فضای مطبوعاتی و سیاسی کشور در آغاز سالهای دهه ۱۳۶۰، صلاحیت نوشتن و انتشار آثار ادبی و یا حتی تحقیقی و پژوهشی درباره جنگ عراق و ایران، همچون بسیاری از موضوعات و مسایل دیگر تنها محدود به نویسندگان و ناشران وابسته به نظام اسلامی شد.
با آغاز جنگ، بسیاری از نویسندگان مستقل ایرانی، از جمله نویسندگانی که زادگاهشان خوزستان بود، به آن واکنش نشان دادند و اولین داستانها و رمانها درباره جنگ و پیامدهای ویرانگر آن را نوشتند؛ اما طولی نکشید که نظام اسلامی با چنگ انداختن بر همه حوزهها، برای نوشتن درباره جنگ هم آیینها و آداب خود را همچون قانونی ازلی و تخطیناپذیر پیش روی نویسندگان گذاشت.
توقیف آثاری که با تعریف رسمی و دلخواه نظام اسلامی از جنگ همخوان نبود و جلوگیری از انتشار چنین آثاری باعث شد یا نویسندگان مستقل کمتر به جنگ بپردازند یا اگر هم چیزی در این باب نوشتند، از ارایه آن به مخاطب بازمانند.
چنین وضعیتی، در عمل به ایجاد خلاء چشمگیری در ادبیات سه دهه گذشته انجامیده است. همزمان نظام اسلامی هم برای پر کردن این خلاء و هم زدودن هر نوع روایت ناهمخوان با روایت خود از تاریخ انقلاب و حوادث پس از آن از جمله جنگ، کوشیده که با انواع سیاستهای حمایتی و هدایتی نویسندگان خود و آثار دلخواه خود را بپروراند.
اما آیا چنین سیاستی موفق بوده است؟ به گواهی آنچه که حتی رهبران نظام اسلامی و از جمله علی خامنهای گفتهاند، به رغم فهرست بلندبالای آثار منتشر شده در حوزه «دفاع مقدس»، هنوز نشانهای از موفقیتی نسبی هم دیده نشده است.
اما این ناتوانی در تولید ادبیات دلخواه، موجب تجدید نظر نظام اسلامی در سیاستهای فرهنگیاش نشده که همزمان بر دو مؤلفه «حذف و حمایت» استوار است: حذف هر اثر و صاحب اثر ناهمخوان با روایت رسمی و مورد قبول قدرت و حمایت از آثار و نویسندگان پرورده، معتقد و وفادار به قدرت.
در بیش از ۳۰ سال گذشته، فارغ از آنکه چه کسی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده، از محمد خاتمی و مصطفی میرسلیم گرفته تا علی لاریجانی و محمد حسین صفار هرندی و علی جنتی، این سیاست توأمان حذف و حمایت بیوقفه دنبال شده است.
در حالی که شمار آثار مستقل مربوط به جنگ که به شکلی توانستهاند از فیلترهای قدرتمند نظارتی بگذرند از تعداد انگشتان دو دست کمتر است، در طرف مقابل تولید انبوه کتابهایی در قالب رمان، داستان، خاطره و… قفسه کتابخانههای عمومی، مدارس و دانشگاهها را پر کرده است.
به گفته همایون امیرزاده مشاور علمی، فرهنگی و مدیریتی معاونت امور فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی، هیأت انتخاب کتاب در این وزارتخانه سال گذشته ۲۷۷ عنوان کتاب با موضوع «دفاع مقدس» در تعداد نزدیک به ۶۰ هزار جلد به ارزش تخمینی ۶۰۰ میلیون تومان را از ناشران خریده است.
ناشران حکومتی که هم بودجه و کمکهای مالی گسترده دریافت میکنند و هم نگران فروش آثار خود نیستند، در سه دهه گذشته، هزاران عنوان کتاب با موضوع «دفاع مقدس» منتشر کردهاند، اما نه فقط منتقدان، کتابخوانان، روزنامهنگاران، بلکه حتی خود فعالان حکومتی فعال در این حوزه نیز از نام بردن ده اثر با حداقل ویژگیها و معیارهای یک اثر نسبتاً موفق از این تولیدات انبوه ناتواناند.
بر اساس اطلاعات ثبت شده در بانک اطلاعات خانه کتاب، تنها از سال ۱۳۹۰ تا سال ۱۳۹۳، ۴۵۱ ناشر بیش از سه هزار عنوان کتاب در حوزه دفاع مقدس منتشر کردهاند. به عنوان نمونه، انتشارات سوره مهر در طول سه سال و نیم گذشته، ۵۲۲ عنوان اثر تألیفی و ۱۵ عنوان اثر ترجمه منتشر کرده است.
با وجود چنین آماری، نظام اسلامی هنوز سخت نگران است، زیرا سیاستهای حمایتی گسترده به تنهایی پاسخگو نیست. طبق همین آمار، در کشور بیش از ۱۲ هزار ناشر وجود دارد و اینکه تنها ۴۵۰ ناشر کتابهای «دفاع مقدس» را منتشر میکنند، مایه اضطراب و نشانهای از «تهاجم فرهنگی» و عملکرد «ضدانقلابی» نویسندگان و ناشران قلمداد شده است.
دلواپسان روایت فتح نظام اسلامی اما توضیح نمیدهند که بیش از نیمی از آن ۱۲ هزار ناشر، درست به دلیل سیاستهای حذفی و سانسور قادر به انتشار بیش از چند عنوان کتاب در سال نیستند و حتی در توزیع و فروش همان تعداد هم با موانع و دشواریهای بسیار روبهرو هستند.
اما حقیقت شکست همه سیاستهای حذفی و حمایتی نظام اسلامی در تولید آثار داستانی موفق با موضوعاتی نظیر جنگ و انقلاب و هرآنچه که روایتی رسمی درباره آنها وجود دارد، چنان آشکار است که با نیم نگاهی به آمار منتشر شده میتوان به آن پی برد.
به رغم همه تاکیداتی و کمکهایی که در حرف و عمل رهبران نظام اسلامی از جمله علی خامنهای برای تولید آثار هنری برتر با دیدگاه و موضوعات «انقلابی و اسلامی» میکنند، در سالهای اخیر، شمار آثار تولیدی روندی نزولی داشته و بیشتر آثار منتشر شده، کتابهای تجدید چاپی بودهاند.
به عنوان نمونه، از مجموع ۵۲۲ اثری که انتشارات سوره مهر در سه سال و نیم گذشته منتشر کرده، ۴۷۸ کتاب تجدید چاپیاند. در همین دوره زمانی، انتشارات روایت فتح نیز ۱۱۳ عنوان اثر منتشر کرده است که ۲۵ عنوان چاپ اول و ۸۸ عنوان دیگر تجدید چاپیاند.
با این همه، جامعه ایران و نسلهای آینده بیشتر از آنکه از انتشار چنین آثاری آسیب ببینند، از عدم انتشار آثار مستقل که روایتهایی متفاوت با دیدگاههایی متنوع را بازتاب میدهند آسیب میببینند.
بسیاری از پدیدآورندگان کتابهای «دفاع مقدس»، برای بهرهمند شدن از سفره پهن شده در قالب پروژههای آب و ناندار دستگاههای حکومتی به این کار روی آوردهاند. اغلب این آثار تقریباً در همان زمان انتشار هم فراموش شده هستند. پول و وقتی هستند هدر رفته.
با این همه هستند کتابهایی که باید نوشته و منتشر شوند، از جمله از سوی کسانی که به هر دلیلی وفادار به روایت رسمی هستند. این روایت بخشی از واقعیت امروز و دیروز جامعه ایران است. این نوع کتابها، راوی این روایت هستند. بخشی از کتابهای منتشر شده با موضوع دفاع مقدس، از جمله خاطراتی که با حداقل دخل و تصرف منتشر شدهاند و یا کتابهای پژوهشی مثل زبان و اصطلاحات رایج در جبهههای جنگ و آثار مشابه که حاوی اطلاعات و مشاهدات دست اول هستند، در آینده به منبعی یگانه برای نویسندگان مستقل بدل خواهند شد و نقشی عمده در پدید آمدن آثار درخور توجه ایفا خواهند کرد.
بنابراین، مشکل اصلی انتشار کتابهای مورد حمایت نظام اسلامی نیست، مشکل اصلی آنجاست که نظام اسلامی وقتی میبیند حتی در نبود رقیب اوضاع چنین است، به درستی نگران بقای روایت خود از وقایع و تاریخ میشود و اجازه نمیدهد که آثار مستقل راهی به خانههای ایرانیان بیابند.
نتایج این وضعیت البته فاجعهبار است. نه تنها نویسندگان و ناشران مستقل به حاشیه رانده و حذف میشوند، بلکه جامعه ایران از روایتهای دست اولی که میتواند مبنای شناخت دقیقتر و عینیتر رویدادها، ریشهها و پیامدهای آنها شود محروم میشود.
به سخن دیگر، نظام اسلامی قادر نشده روایت دلخواه خود از جنگ را فراگیر و مسلط کند، اما همزمان اجازه نداده که هیچ روایت دیگری هم عرضه شود. جلوگیری از آفرینش خلاقانه نویسندگان و هنرمندان جرمی کوچک نیست، اما بیتاریخ گذاشتن آیندگان، جنایتی است که اندیشیدن به آن هم هولانگیز است.
برگزاری مراسم ترحیم محسن امیراصلانی
محسن امیراصلانی زنجانی، زندانی عقیدتی که از سال ۱۳۸۵ در زندان بود، سحرگاه روز چهارشنبه، دوم مهرماه در زندان رجاییشهر کرج اعدام شد. این حکم که دوبار لغو شده بود سرانجام با تایید رئیس قوه قضائیه اجرا شد.
محسن امیراصلانی، زندانی عقیدتی که تا ۲۴ساعت پیش ازاعدامش، هیچ یک از رسانهها خبری ازاو منتشرنکرده بودند، سحرگاه روزچهارشنبه، دوم مهر(۲۴ سپتامبر) در زندان رجاییشهر کرج اعدام شد. پیکراو درآرامگاه«بهشت سکینه» کرج به خانوادهاش تحویل داده شد.
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی روز چهارشنبه(۲ مهر) ضمن اعلام این خبرگفت که پیکراو پس از تحویل در«بهشت سکینه» به خواست خانواده، به«بهشت زهرا»ی تهران منتقل شد تا درآنجا دفن شود.
محسن امیراصلانی زنجانی(متاهل و۳۷ ساله) درسال ۱۳۸۵ به اتهام«بدعت در دین» دستگیر شد. او روانشناس بود و مشاوره میداد، اما چون فردی مذهبی بود، مراجعانش را با تفاسیر قرآن واحکام دینی مورد مشاوره قرار میداد و به همین دلیل هم میان مراجعهکنندگانش محبوبیت داشت.
به عنوان مثال وی درتفسیر سوره یونس معتقد بوده که یونس پیامبراز دل نهنگ بیرون نیامده وهمین امر باعث شد تا به او اتهام«توهین به حضرت یونس» را نیز وارد کنند. ادعای«ارتباط با امام زمان» اتهام دیگری بود که به امیراصلانی وارد شده بود.
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی روز چهارشنبه(۲ مهر) ضمن اعلام این خبرگفت که پیکراو پس از تحویل در«بهشت سکینه» به خواست خانواده، به«بهشت زهرا»ی تهران منتقل شد تا درآنجا دفن شود.
محسن امیراصلانی زنجانی(متاهل و۳۷ ساله) درسال ۱۳۸۵ به اتهام«بدعت در دین» دستگیر شد. او روانشناس بود و مشاوره میداد، اما چون فردی مذهبی بود، مراجعانش را با تفاسیر قرآن واحکام دینی مورد مشاوره قرار میداد و به همین دلیل هم میان مراجعهکنندگانش محبوبیت داشت.
به عنوان مثال وی درتفسیر سوره یونس معتقد بوده که یونس پیامبراز دل نهنگ بیرون نیامده وهمین امر باعث شد تا به او اتهام«توهین به حضرت یونس» را نیز وارد کنند. ادعای«ارتباط با امام زمان» اتهام دیگری بود که به امیراصلانی وارد شده بود.
به گفته یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی، درابتدای دستگیری، اولین قاضی پرونده برای او قرارمنع تعقیب صادر میکند ولی به اصرار دادستان وقت این قرار به دستگیری تغییر میکند.
در دادگاه اولیه وی به اتهام بدعت در دین به چهارسال حبس محکوم میشود واین حکم در دادگاه تجدید نظر به دوسال و چهارماه کاهش پیدا میکند.
اما درطی مسیر دادرسی، اتهامات جدیدی مانند روابط نامشروع به او وارد میشود و پرونده به دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی فرستاده میشود. قاضی صلواتی نیز برای اوحکم اعدام صادر میکند.
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی میگوید:«قاضی صلواتی درحکمش در معرفی متهم نوشته: وی که دانشجوی انصرافی، سرباز فراری و فرزند ساواکی بوده. یعنی از ابتدا تصویرسازی از یک متهم کرده که هیچکدام صحیح نیست. محسن دوسال سرباز نیروی دریایی جمهوری اسلامی بوده و پدرش هم الان از سازمان بازنشستگی کشوری حقوق میگیرد و دانشجوی انصرافی هم نیست».
در دادگاه اولیه وی به اتهام بدعت در دین به چهارسال حبس محکوم میشود واین حکم در دادگاه تجدید نظر به دوسال و چهارماه کاهش پیدا میکند.
اما درطی مسیر دادرسی، اتهامات جدیدی مانند روابط نامشروع به او وارد میشود و پرونده به دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی فرستاده میشود. قاضی صلواتی نیز برای اوحکم اعدام صادر میکند.
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی میگوید:«قاضی صلواتی درحکمش در معرفی متهم نوشته: وی که دانشجوی انصرافی، سرباز فراری و فرزند ساواکی بوده. یعنی از ابتدا تصویرسازی از یک متهم کرده که هیچکدام صحیح نیست. محسن دوسال سرباز نیروی دریایی جمهوری اسلامی بوده و پدرش هم الان از سازمان بازنشستگی کشوری حقوق میگیرد و دانشجوی انصرافی هم نیست».
درنهایت سحرگاه روز چهارشنبه دوم مهر(۲۴ سپتامبر) محسن امیراصلانی زنجانی به اتهام«فساد فی الارض، بدعت دراصول و فروع دین اسلام و تفسیر جدید از قرآن» اعدام شد. وی یک فرزند دوساله دارد.
درهمین راستا ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار، روزجمعه ۴ مهرماه ۱۳۹۳ در صفحه فیس بوک خود نوشت:
«از دوران کودکی می شناسمشان، محسن و برادرها و خواهرش را، شمسی خانم مادر رنجدیده ی محسن امیراصلانی را، خودش، خواهرش، دخترخاله ها و پسرخاله هایش همبازیهای من و خواهرهایم بودند. محسن مذهبی بود، بعدها روان شناسی خواند، علاقهمند به تفسیر قرآن بود، بعدها کلاس تفسیر قرآن برگزار می کرد، شاگردان زیادی داشت. تفسیرهایش متفاوت از تفسیرهای رسمی و معمول بود، کلاس عرفان و طریقت برگزار می کرد. هشت- نه سالی بود در زندان بود. مادرم هربار به محله قدیمی می رفت خبرهای همسایه های قدیمی را برای ما می آورد. می گفت محسن زندان است، محکوم به اعدام… حالا امروز به مراسم ترحیمش رفته بودم. مادرش از ملاقات آخر می گفت:«محسن روحیه اش خوب بود به ما دلداری می داد.» لیلا همسرش مدام خطاب به محسن زیرلب می گفت:«عشق همه ی روزگارانم»هربار گریه اش می گرفت سعی می کرد برخودش مسلط شود، جلوی اشکهایش را می گرفت و می گفت:« باید قوی باشم، محسن به من می گفت همیشه قوی و صبور باش»… افسانه وقتی صدای مناجات خواندن برادرش از پشت بلندگوی مسجد پخش می شد، بیشتر از قبل منقلب می شد…»
Inscription à :
Articles (Atom)