تصور میشود بدین گونه بسیاری از ابهامها در خصوص سازوکارهای عضوگیری در این نهاد آزادیخواه ومستقل نویسندگان رفع و به پارهیی از پرسشها پاسخ گفته شده باشد. روشن است که هیئت دبیران ۷ شهریور ۱۳۹۳ کمیسیون عضویت خود را خواهد داشت.
***
رضا خندان: جناب رییس دانا صحبت را با شما شروع میکنیم. اعضای کمیسیون عضویت چه کسانی هستند؟
فریبرز رییس دانا: اعضای کمیسیون عضویت، بنا به اصولی که در اساسنامه کانون نویسندگان ایران وجود دارد و نیز بنا به انتخاب هیئت دبیران، عبارت بودند از پنج نفر اعضای اصلی هیئت دبیران یعنی اکبر معصوم بیگی، ناصر زرافشان، فریبرز رییس دانا، «جاهد جهانشاهی» و «علی اشرف درویشیان». متاسفانه در حال حاضر علی اشرف بیمار است و جاهد هم پارسال از میان ما رفت و در نتیجه این سه نفری که الان هستیم یعنی من و آقایان زرافشان ومعصوم بیگی عضو کمیسون عضوگیری هستیم و خوشبختانه، سه نفر و اکثریت هم هستیم.
این کمیسیون اساسا چه وظیفهای بر عهده دارد؟
رییس دانا: وظیفهٔ کمیسیون عضویت، اجرای اساسنامه است در مورد قبول اعضاء... درواقع کمیسیون به بررسی افرادی میپردازد که تقاضای عضویت در کانون نویسندگان را دارند و به کانون مراجعه کرده و تقاضای عضویت میکنند. کمیسیون شرایط این افراد را میسنجد تا مشخصات لازم جهت عضو شدن را داشته باشند و بعد اینکه با ضرورتهای منشور و اساسنامه تطبیق داشته باشد و سپس آن را به هیئت دبیران ارجاع میدهد. تصمیم نهایی را در مورد عضویت هیئت دبیران میگیرد. حالا بر حسب تصادف، سه عضو هیئت دبیران جزو کمیسیون عضویت هم هستند، این تصادف قاعدتا چیزی را در مورد ترکیب اعضای این کمیسیون تایید نمیکند به عبارت دیگر وظیفهی کمیسیون عضویت این است که مدارک یعنی حداقل دو کتاب، درخواست و معرفی دو نفر از اعضای کانون را از تقاضا کننده بگیرد و شرایط را در تقاضای متقاضی احراز کند و بعد نتیجه را به هیئت دبیران گزارش بدهد. آن وقت هیئت دبیران وظیفه دارد که تایید کند یا نه. البته هم کمیسیون عضویت و هم هیئت دبیران موظفاند شایستگی متقاضی را صرفا از نظر عدم وابستگی و نداشتن سابقه در دستگاه سانسور و حذف فرهنگی مورد تایید قرار دهند.
آقای زرافشان! میگویند کمیسیون عضوگیری، کُند حرکت میکند. چرا؟
ناصر زرافشان: کانون نویسندگان ایران در پاسخ به ضرورتها و شرایطی ویژه و در زمان و شرایط تاریخی معینی به وجود آمد و به طور طبیعی متأثر از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بستر اجتماعی است که در آن به وجود آمده به عبارت دیگر هویت مشخصی دارد که این هویت منعکسکنندهی آن شرایط در آن موقعیت است. و اگر چه از زمان شکلگیری قانون تا امروز چند دهه گذشته و بسیاری خبرها در ایران تغییر کرده است، اما از لحاظ شرایطی که به کار نویسنده و آزادی اندیشه و بیان مربوط میشود بیان شرایط امروز هم وجود دارد بلکه از برخی حمایت شدیدتر هم شده و این ما را واداشته است از جهت حفظ هویت و آرمانهای قانون هشیار و حساس باشیم. از اینرو من معتقدم اتفاقاً کانون در مواردی در پذیرش برخی از اعضای خود شتابزده هم عمل کرده است. در منشور و اساسنامهی کانون برای عضویت شرایطی تعیین شده که تضمینکنندهی «هویت کانونی» ما است. اگر صرفا داشتن دو کتاب و فقدان سابقهی همکاری با سیستم سانسور کافی بود پذیرش عضو جدید به صورت خودکار انجام میشد و ضرورتی نداشت در اساسنامه از پایبندی به آرمانهای کانون و تشخیص این امر از سوی هئیت دبیران سخنی به میان آید و بررسی و اظهارنظر کمیسیون عضویت و وجود معرف و... دیگر ضرورتی نداشت.
آقای معصوم بیگی، نکتهای که بعضیها تذکر میدهند- حالا یا به صورت انتقاد یا طور دیگری - این است که کانون علیرغم پشتوانه تاریخی و اعتبار بالایی که دارد چرا این قدر اعضایش کم است؟ آقای زرافشان میگویند که ما خودمان حساسیت داریم و برای اینکه هویت کانون مخدوش نشود باید بیشتر دقت کرد. آیا دلایل دیگری هم وجود دارد یا اینکه فقط و فقط همین است؟
اکبر معصوم بیگی: ببینید، درواقع دوستان، صحبتهای هم دیگر را تکمیل کردند. من فقط یک نکته را بگویم و آن اینکه درست است که برای عضو شدن در کانون داشتن دو کتاب و نیز همکاری نکردن با سانسور، ضروری است ولی مساله فقط محدود به این دو وجه اثباتی و سلبی نیست. همکاری نکردن با سانسور یا مشارکت نداشتن در سرکوب آزادی بیان، از شرطهای ضروری ما است که صراحتا در اساسنامه قید شده است ولی ما یک میزان شرط اثباتی هم داریم. کانون برای آزادی بیان مبارزه میکند. همین امر باعث میشود که نتوان به این کانون، صرفا به چشم یک انجمن ادبی نگاه کرد. این، آن جنبهٔ اثباتی است. فرض بگیرید بگوییم که بیاییم با دولت مماشات کنیم تا جلساتمان راحتتر برگزار شود. به اعتقاد من این اساسا با وظیفه ذاتی و آن رسالت تاریخی که کانون برایش تشکیل شده منافات دارد. این نیست که چون کانون همیشه با دولتی که سرکوبگر بوده زاویه داشته است و فلان امکانات را بهش ندادهاند، نگذاشتند مجمع عمومی برگزار کند. نه... مساله این است که کانون اصلا برای مبارزه کردن، برای آزادی بیان و گسترش آزادی بیان به وجود آمده است. سابقهٔ تاریخی کانون این را نشان میدهد. این کانون ۴۵ سال سابقه دارد. شاید در مقاطعی بسیار بسیار کوتاه- مثلا این مقطع کوتاه را بگیریم از ۵۷ تا۶۰ – بوده که کانون نفسی کشیده است و آن میزان سرکوب مستقیم رویش کمتر بوده، بقیهاش این کانون اساسا یک کانون تحت تعقیب بوده است. از همان سال ۴۷ که نطفهٔ کانون شکل گرفته تا امروز که ما داریم صحبت میکنیم در سال ۹۳، این کانون یک لحظه نبوده که از طرف حکومتها به رسمیت شناخته شده باشد. بنابراین صحبت از اینکه چرا با وجود این سابقهٔ طولانی تاریخی، نتوانسته آن میزان از اعضاء را جلب کند به نظر من بیتوجهی به آن زمینه، بافت یا «کانتکست» است که این کانون در آن زندگی کرده است. این کانون، «کانون نویسندگان فرانسه» نیست که دست کم در یک آزادی نسبی دموکراسی صوری توانسته باشد زندگی کند. این کانون همیشه تحت تعقیب بوده است. کانونی بوده که در عرض این ۴۵ سال و خردهای – اگر یک مقطع کوتاه شش، هفت ماهه را نادیده بگیریم- اساسا دبیرخانه نداشته است. شما برای اینکه بتوانید به وظایف ذاتی، وظایف مندرج درهمین اساسنامه عمل کنید، باید دبیرخانه داشته باشید. باید امکانات داشته باشید. باید ساختمان داشته باشید. باید بتوانید محل گردهمایی اعضاء داشته باشید. باید بتوانید آشکارا از طریق روزنامههای کثیرالانتشار برای تبلیغ و عضوگیری دعوت کنید، تا پدیدآورندگان کتاب از هر صنف، مولف، مترجم، ویراستار بتوانند بیایند عضو شوند. ما خیلی از اوقات حتا نمیتوانیم ندا و سلاممان را به شهرستانهای اطرافمان برسانیم، چه برسد به اینکه فرض کنید به نویسندگان کرد، بلوچ، عرب، بندرعباسی صدایمان را برسانیم. در عین حال که میدانیم مطابق این اساسنامه، مرکز این کانون در «تهران» است. واقعیت قضیه این است که در زمانهایی که کانون یک میزانی توانسته نفس بکشد، اتفاقا اقبال پدید آورندگان بسیار تودهوار بوده است و کانون توانسته اعضای زیادی را جلب کند ولی در جذب بعدیاش درمانده است به دلیل شرایطی که معمولا استبداد و دیکتاتوری در رژیمهایی که ما در آن زندگی کردهایم بر سرنوشت کانون حاکم بوده است. ما شرایط مطلق نمیخواهیم، ما در حال حاضر دنبال تحقق شرایط کامل نیستیم، گرچه هدف نهایی ما به تحقق رساندن بالاترین درجه امکانات برای دستیابی به حقوق کامل نویسندگان است، اما اگر یک شرایط نسبی داشته باشیم، بدیهی است که این کانون میتواند به وظیفهٔ تاریخی خود به طور کامل و طبیعی عمل کند. در این شکی نیست. یعنی اگردر حال حاضر چهل هزار پدیدآورنده در ایران هست دست کم میتواند دو سوم این پدیدآورندگان را به خودش جلب کند. من اطمینان دارم اگر روزگاری یک شرایط نسبی پدید بیاید ما میتوانیم دو سوم پدیدآورندگان راجذب کنیم. شرایط بیرونی بر کانون تاثیر بسیار سنگین گذاشته و میگذارد. شرایطی چون ترس و وحشت که حاکمیتها در نویسندهها ایجاد میکنند خواه بر اثر قتلهایی که شاهدش بودیم، فشارها، ممنوعالقلم کردنها، ممنوعالنشر کردنها، و خواه از کار بیکار کردنها به خاطر امضای متن ۱۳۴ نویسنده، آدمرباییها، پرتاب کردن اتوبوس حامل نویسندگان به دره در سفر ارمنستان و... همه این عوامل باعث میشود که کانون نتواند به آن وظایف ذاتیاش عمل کند.
آقای رییس دانا، اساسا فرایند عضوگیری چه گونه است؟ یعنی من که میخواهم عضو کانون بشوم چه باید بکنم و این کمیسیون در مقابل چه کار میکند؟
رییس دانا: ببینید، نخست باید خاطر نشان کرد که این فرایند دربردارنده سختگیریهایی که ناظر بر سلیقه و سمت و سوی شخصی نویسندگی و نحوه اندیشه و گرایشهای سیاسی و اعتقادی پدید آورندگان باشد، نیست. ما مطلقا چنین سختگیریهایی نداریم. این را برای این توضیح میدهم و میگویم چون یک فضای تبلیغ منفی و نادرستی پیرامون عضو گیری کانون شده است که نادرست است که گویا کانون بر حسب سلیقههای ایدئولوژیکی و حتا سلیقههای سیاسی– مثلا چپ- عضوگیری میکند...
این مورد باشد، بعد به آن خواهیم رسید.
رییس دانا: بسیار خب... پس بر میگردیم به این فرایند... ببینید، قاعدهاش این بود، همانطور که آقای «معصوم بیگی» گفتند، ما باید دبیرخانهای میداشتیم و روزنامهای و نیز سایتهای فعال که اعلام بکنیم که عضو میپذیریم یا دیالوگ بکنیم با نویسندگانی که میخواهند عضو بشوند تا به این وسیله افراد شرایطشان را دریابند و موقعیت واقعی و چشمانداز آینده خودشان را ببینند. بعد از آن مسیر وارد شوند و درخواست عضویت کنند اما الان چون چنین چیزی وجود ندارد، این امر از طریق شناخت سینه به سینه یا شناخت عمومی که نویسندگان با کانون دارند صورت میگیرد. به این معنا که متقاضی عضویت معمولا یک نفر از اعضای کانون را پیدا میکند و پیغام میدهد که ما میخواهیم عضو بشویم. معمولا هم میداند که شرط اول عضو شدن در کانون نویسندگان این است که نویسنده باشند. ما چگونه میتوانیم نویسنده را تشخیص بدهیم؟ خب طبیعی است که دو کتاب از او بخواهیم. البته در مواردی خاص هیئت دبیران فکرهای دیگری هم کرده است. به طور مثال اگر یکی یا چند تا از کتابهای فرد تقاضا کننده در ارشاد گیر کرده باشد و دچار سانسور شده باشد ما آن را به عنوان کتاب قبول میکنیم همینطور در مورد کتابهایی که دیجیتال هستند، تمهیداتی خاص در نظر گرفتهایم و وجود دارد. به هرحال او تقاضایش را به یکی از اعضای کانون (که نباید حتما هم عضو هیئت دبیران باشد) اعلام میکند و درخواست مینویسد که من میخواهم عضو کانون بشوم و این هم کتابهایم است. آن عضو کانون این درخواست را به هیئت دبیران منتقل میکند و هیئت دبیران درخواست را و کتابها را میبیند و بعد به کمیسیون عضوگیری یا کمیسیون عضویت ارجاع میدهد. کمیسیون شرایطش را به دقت بررسی میکند. به ویژه آن مادهای را که مربوط به عدم شرکت در سرکوب فرهنگی است. سپس نتیجهٔ بررسیها را به هیئت دبیران گزارش میدهد. هیئت دبیران این را بررسی میکند و دو معرف و پرکردن فرم مخصوص را میخواهد. هیئت دبیران و کمیسیون عضویت این موضوع را که متقاضی کتاباش، کتابسازی نباشد (به زبان زنده یاد گلشیری) و تصمیم میگیرد. ما به هیچ وجه کار محتوایی نداریم. ما نمیگوییم که ارزش ادبی این کتاب کم است یا زیاد... چپ است یا راست... اینها مطلقا به ما مربوط نیست... فقط باید نویسنده باشد، (به معنای درست و قابل قبول کلمه و نه به معنای سرهمبندی کتاب، که البته تا کنون کمتر چنین چیزی در کار بوده است) آزاد و مستقل... اندیشهاش هم اگر مستقل نیست، عملش میباید درخدمت سانسور نباشد...!
بنابراین خلاصه میکنم. درخواست داده میشود به اضافه دو کتاب به یکی از عضای کانون. آن فرد از اعضای کانون، این درخواست را به هیئت دبیران منتقل میکند. هیئت دبیران آن را به کمیسیون عضویت ارجاع میدهد. کمیسون عضویت معیارها را میسنجد. در صورتی که این معیارها برآورده شد، آن موقع به هیئت دبیران گزارش میدهد. آن موقع هیئت دبیران با دو معرف برای متقاضی، اگر تصویب کرد. امضا میکنند، (و اگر مخالفت کرد باید صریحا به متقاضی بگوید چرا). صورت جلسه میکنند و از فردی که درخواست عضویت کرده است دعوت میکنند که یک جلسه بیاید در هیئت دبیران تا توضیحات داده شود. شرایط را بداند و موقعیتها و سختیهای ما را بداند. اینکه کجا آمده است. به قول آقای معصوم بیگی در جایی آمدهای که تحت تعقیبی! به قول علی اشرف جایی آمدهای که شب، خواب راحت نخواهی داشت. این شرایط را بدانی و بدانی که ما فاقد نیازهای ویژهای هستیم که مثلا حمایتهای مالی یا حمایتهای موقعیتی بکنیم. گرچه آرزو داریم به موقعیتی برسیم. ولی الان کار ما مبارزه با سانسور است. بعد از آن، عضویت، نهایی میشود. با هم دست میدهیم. و دعوتاش میکنیم به مجامعی که دوستان بیشتری هستند. میبینید که این فرایند بسیار ساده است.
گفتید که کتاب را بررسی میکنید؟
رییس دانا: ما بررسی محتوایی نمیکنیم.
محتوایی یعنی چه؟ پس چه کار میکنید؟
رییس دانا: یعنی اینکه آیا این کتاب، شعرش وزین است یا وزین نیست، اینکه این رمان، رمان اصیلی است یا خوب است یا نیست، این کار را نمیکنیم. ولی اگر کتابسازی کرده باشد یعنی اینکه مثلا یک کتابی درست کرده باشد که ۵ بیتاش از صائب تبریزی آورده، ۳ بیت از کمال اسماعیل، سه تا هم از بها و بعد اینها را جمع کرده و چسبانده به هم بدون هدف یا...
معصوم بیگی: یا مجموعهیی از مقالههای دیگران را جمع کرده باشد.
رییس دانا: بله... مجموعهیی از مقالات دیگران را برداشته و گذاشته و شاید دو- سه صفحه مقدمه هم، اولاش گذاشته... این، کتابسازی است. واقعیت این است که نویسنده باید برای یک کار ادبی از تمام درون خودش استفاده کرده باشد. اینکه این کار ادبی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، شعر، نقد- همین رشتهها که در اساسنامه گفته شده است که در مقولهٔ کار عضویت در کانون نویسندگاه جا میگیرد - خوباند بداند، چپاند یا راست و... مطلقا هیئت دبیران به این مقولهها وارد نمیشود. به این سبب، کسی رد نمیشود. هیئت دبیران باید توضیح بدهد برای کسی که قبولش نمیکند، و توضیح هم میدهد، همانطور که تاکنون داده است. من تا کنون ندیدم که کسی را رد کنند. یکی، دو مورد البته بوده که واقعا مورد کتابسازی بود. آن هم هیئت دبیران خواهش کرد که کتاب بعدیاش را بنویسد، چاپ کند و دوباره بیاید. در کانون هیچ فردی به جهت اینکه مثل ما نمیاندیشد رد نمیشود. ما مگر چه گونه میاندیشیم؟ نظرهای متفاوت در درون هیئت دبیران داشته و دارد.
آقای زرافشان شما در مورد شرایط عضویت بگویید. یعنی یک نفر اگر بخواهد عضو کانون بشود چه شرایطی باید داشته باشد؟
زرافشان: بررسی کمیسیون عضویت از دو جهت صورت میگیرد. یکی شخص داوطلب عضوت و دیگری آثار او. در مورد شخص فقدان سابقهی همکاری با دستگاه سانسور و ضدیت با آزادی اندیشه و بیان، پایبندی به مواضع کانون و آمادگی برای وقت گذاردن و فعالیت کردن در راه تحقق این آرمانها شرایط اصلی است. در مورد آثار و نوشتههای داوطلب فقط کیفیت حرفهای کار مطرح است. ما حق هیچگونه اظهارنظری را دربارهی محتوای فکری، مرام و جهتگیری ایدئولوژیک و مضمون اثر به خودمان نمیدهیم اما نسبت به کیفیت حرفهای کار بررسی میکنیم. این دو با هم تفاوت دارند. داستاننویسی، گفتن شعر، ترجمهی یک اثر از یک زبان بیگانه مستلزم برخی تجارب و مهارتهای حرفهای و دارای روشها و اسلوبهایی است که باید زحمت کشید و کسب کرد. اینها ربطی به طرز تفکر و نگاه نویسنده، شاعر یا مترجم به جهان ندارد. بلکه گاهی کیفیت حرفهای کار پایین است یا وجود ندارد. همهی ما به مواردی از «کتابسازی»، به وسیلهی برخی افراد برخوردهایم. ما در بررسی وضعیت فردی که درخواست عضویت کرده است نگاه ایدئولوژیک نداریم. به اینکه او چگونه فکر میکند، جهانبینیاش چیست، دستگاه فکریاش کدام است، دنیا را چگونه تلقی میکند کاری نداریم، اما نویسنده باید حداقلی از قابلیت حرفهای را داشته باشد. در سالهایی که یک هنرجوی موسیقی در هنرستان موسیقی آموزش ویلون میبیند، این مطرح نیست که وقتی ویولونیست شد موزیک کلاسیک بزند یا جاز یا مثلا موسیقی آمریکای لاتین! قبل از اینها او باید بتواند ویلون بزند، به سازش تسلط داشته باشد وقتی ویولونیست شد و هنرستان را ترک کرد، نوع موسیقی مورد علاقهاش را خودش انتخاب میکند تسلط قابل قبول به زبان مادری، به دستور زبان، آشنایی با شعر، تسلط قابل قبول به زبان مبدأ و مقصد در امر ترجمه که حاصل کار یک ترجمهی مغلوط و گمراه کننده نباشد، اینها ربطی به مضمون اثر ندارد.
با توضیحاتی که دادم، طبیعی است که حداقل کیفیت حرفهای هم در کتابهای داوطلب عضویت مطرح است؟ از موارد بالا، در زمینهی کمیت و تعداد اعضای کانون این را هم باید اضافه کرد که به دلیل ممانعت از تشکیل مجامع عمومی کانون و انتخاب هئیت دبیران در دورههای مختلف، کانون طی سالهایی فاقد هئیت دبیران بوده است و چون رسیدگی به درخواستهای عضویت باید به وسیلهی هئیت دبیران صورت گیرد، این کار به تعویق میافتاده است.
البته صحبت شما یک مقدار با صحبتهای آقای رییس دانا متفاوت است. مثلا فرض بگیرید یک کتابی از لحاظ ادبی ضعیف است آیا کانون نویسندهاش را به عنوان عضو رد میکند؟
زرافشان: اگر بتوان عنوان نویسنده به او داد، کانون او را رد نمیکند. کار ادبی، فیزیک یا هندسه نیست که معیار عینی و کمی دقیق – آنطور که در علوم کنکرت داریم – داشته باشد. به همین دلیل اساسنامه برای تشخیص این امر به هئیت دبیران مأموریت میدهد. وظیفهٔ ما، اینجا، این است حرفهای رئیس دانا هم در واقع همین است. یک نکته را باید توضیح داد و به خوبی روشن کرد: کانون جایی برای آموزش نویسندگی، شعر یا ترجمه نیست. جای نویسنده شدن نیست. کانون نویسندگان است یعنی باید نویسنده، شاعر، مترجم و... باشی و به عضویت آن درآیی؛ زیرا تشکل صنفی نویسندگان است و معنای تشکل صنفی و عملکرد آن پرورش نویسنده و شاعر نیست، بلکه دفاع از حقوق و منافع مشترک صنفی آنان است. بنابراین فرض منطقی این است که فرد داوطلب به عنوان نویسنده، شاعر، مترجم و هنرمند به کانون وارد میشود تا در راه تحقق حقوق صنفی مشترک فعالیت کند.
ایشان گفتند که کتابها بررسی نمیشود بلکه مساله این است که کتاب متعلق به خودش، هست یا نه... درواقع کتابسازی نباشد.
زرافشان: درست است... ما قضاوت محتوایی نمیکنیم... یعنی بحث ایدئولوژیکی نداریم. به نگاه نویسنده وشاعر کاری نداریم. اما آیا شما کسی که قلم مو را بلد نیست دستاش بگیرد آیا کسی که رنگها را نمیشناسد، تلفیق رنگها را نمیداند، نمیتواند از ابزار کارش استفاده کند، اسماش را میگذارید نقاش؟ یک محصل، چیزی در حدود شش، هفت سال را در مدرسه میگذراند- گاهی بیشتر، گاهی کمتر- برای اینکه زبان مادریاش را یاد بگیرد و بتوان بنویسد. او وقتی بیرون میآید، آن وقت مختار است انتخاب کند که فلسفه بخواند یا فیزیک یا حقوق یا اصلا ادامه ندهد!
شاید منظورتان ضعف فاحش است؟ یعنی این قدر ضعیف باشد که هر ده نفری که کتاب را میبیند، نه نفرشان بگوید که این اثر ضعیف است؟
رییس دانا و معصوم بیگی: بله...!
زرافشان: منظور من روشن است. ببینید، مساله این است که یک فرد را شما از لحاظ حرفهیی میتوانید بگویید نویسنده یا شاعر، یک فرد را نمیتوانید بگویید. این فارغ از این است که محتوای اندیشهاش و محتوای کار و اثرش چیست! برای ما آن چیزی مطرح است که به هر حال یک درجهی معینی از توانایی حرفهای را داشته باشد. این یک نکته است. نکتهٔ بعدی در همین زمینه و در همین موضوع، نبود فضای فرهنگی است. من میخواهم بدون رودربایسی و بدون اینکه به کسی بربخورد، بگویم به نظر من، ما در یک وضعیت اغمای فرهنگی به سر میبریم! مگر چه قدر نویسنده در «ایران» هست که یک کسانی فکر کنند کانون باید فوج فوج، انبوه، انبوه نسبت به عضوگیریشان اقدام کند. مگر واقعا بیرون از کانون، شرایط کار نویسنده، سطح کار، کتابخوانی، تیراژ کتاب در چه وضعی است. در جامعهای با جمعیتی حدود ۸۰ میلیون نفر کتاب جدی با تیراژ ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نسخه منتشر میشود.
برای اینکه بحث قاطی نشود شما نخست شرایط عضویت را بگویید... بعد این نکتهتان را هم در پایان توضیح دهید.
زرافشان: بسیار خوب... میخواهم این را فقط بگویم به دلیل شرایطی که وجود دارد و همه هم ازش اطلاع داریم - تعارف ندارد- جامعه نمرده، ولی از نظر فرهنگی در حال اغما است. و واقعا آن چنان هم خبری نیست که شما فکر کنید کانون میتواند فوج فوج عضوگیری کند. برای اینکه اساسا زمینهٔ کلی قضیه یک دوران رونق و شکوفایی ادبی را طی نمیکند...!
جناب معصوم بیگی، دو تا از شرایط را آقای زرافشان گفتند. آیا موارد دیگری هم مانده که شما بگویید؟
معصوم بیگی: فکر نمیکنم که شرایط دیگری هم باشد. اما ببینید، آنچه اهمیت دارد این است که شما باید منشور و اساسنامه را قبول داشته باشید و امضا کنید. منشور در واقع حکم دُرّ خوشاب اساسنامه است. شما میبینید که همهجا در اساسنامه برای خیلی از مسائل به منشور ارجاع داده میشود. شما حتا اگر اساسنامه را بپذیرید و در مورد منشور مشکل داشته باشید، عضو محسوب نمیشوید. اولین کاری هم که در دوره سوم، برای احیای فعالیت کانون نویسندگان شده است نیز، تکیه بر این بوده که اول منشور تنظیم شود. منشور در واقع آن پرچمی است که کانون دارد. همه چیز حول این پرچم میگردد. بنابراین شما در درجه اول باید بدانید که این منشور چیست و آن را بپذیرید. حالا شرطهای دیگری هم هست. مثل تابعیت ایران... یعنی هیچ غیر ایرانیایی- مگر در مورد اعضای افتخاری- نمیتواند عضو کانون باشد. این در اساسنامه آمده است که شما باید تابعیت ایرانی داشته باشید...
زرافشان: به هر حال کانون نویسندگان ایران است...
معصوم بیگی: بله... دقیقا... این را هم بگویم که ما به طور رسمی در اساسنامه نداریم که دو نفر بیایند و معرف کسی بشوند. ولی تجربه ۴۵-۴۶ ساله فعالیت کانون، این را ثابت کرده است که برای اینکه دچار درد سرهای بعدی نشویم - به دلیل همان نداشتن دبیرخانهها و مراکز تحقیقی برای اینکه در مورد هر کسی تحقیق کنیم و... - دو نفر باید معرف تقاضا کننده عضویت در کانون باشند. در واقع این دو نفر تضمین میکنند که تقاضا کننده، به طور فرض در فلان عمل سانسوری یا در فلان عملیات ضد آزادی بیان، شرکت نداشته است.
در اینجا اجازه بدهید یک نکته را هم در مورد کیفیت کارها که صحبت شد، اضافه کنم. دوستان گفتند که ما در مورد کیفیت کارها صحبت نمیکنیم. ولی یک تبعیض مثبت در مورد کیفیت داریم. چه طور؟ ما در اساسنامه، در بند پ میشود میگوییم دست کم تقاضاکننده دو اثر چاپ شده داشته باشد. در تبصرهی یک آن فصل، آمده است که در موارد استثنایی که متقاضی فقط دارای یک کتاب چاپ شده است به شرطی تقاضای او پذیرفته خواهد شد که اثر مزبور از کیفیت ممتاز برخوردار باشد. این قید در مورد اعضای پیوسته است و ربطی به اعضای وابسته ندارد، زیرا برای اعضای وابسته همان یک کتاب کفایت میکند. در تبصره دو نیز آمده است که هیئت دبیران کانون، برای تشخیص ارزش کیفی اثر چاپ شده متقاضی، طبق مفاد این اساسنامه، کمیسیون یا کمیسیون-های خاصی تشکیل میدهد- که منظور همین کمسیون عضویت است- اتخاذ تصمیم نهایی به عهدهی هیئت دبیران خواهد بود. بنابراین ما از نظر کیفیت و بررسی کیفی- چنان که دوستان کاملا درست گفتند- به کیفیت اثر کاری نداریم اما واقعیت قضیه این است که در یک مورد به کیفیت کار داریم، و آنجایی است که فردی یک اثر داشته باشد، اما کیفیت اثر بسیار بالا باشد. من خوب یادم است در خاطراتم که یکی از اعضای هیئت دبیران یک کتاب چاپ شده داشت ولی آدم بسیار دانشمندی بود و کاری که تالیف کرده بود از کارهای واقعا ممتاز تلقی میشد و به عضویت پیوسته پذیرفته شد و حتا در اتخابات چندی بعد از آن به عضویت هیئت دبیران در آمد.
خب من یک بار دوره میکنم: یکی اینکه تقاضا کننده باید یک یا دو کتاب داشته باشد و کتاب هم متعلق به خودش باشد و مورد تایید کمیسیون عضویت قرار بگیرد و دوم اساسنامه و منشور را قبول داشته باشد و امضا کند و سوم در کارهای سانسور و یا حذف فرهنگی دخالت نداشته باشد. حالا یک سوال پیش میآید.
رییس دانا: دو معرف هم لازم داریم البته فعلا... اگر دبیرخانهیی داشتیم، آنوقت طور دیگری بود.
بله... حالا اگر شخصی در گذشته در سانسور دخالت داشته، یا مثلا در آنچه که به آن حذف فرهنگی میگویند، ولی زمانی که تقاضای عضویت در کانون میدهد، دیگر از این نوع فعالیتها ندارد و حتا مخالف سانسور هست، تکلیف چنین شخصی چیست؟
رییس دانا: ما تا حالا به این موضوع بر نخوردیم. ولی آنجایی که پیش بینی شده، هیئت دبیران رای نهایی را در مورد عضویت یک نفر یا عدم عضویتاش میدهد. اگر نپذیرد میباید توضیح بدهد که چرا نپذیرفته است. در اینجا به نظر من، دو نکته مستتر است. یکی نکتهیی که آقای زرافشان گفت؛ به این ترتیب که ما داوری کیفی نمیکنیم ولی اثر باید اثر باشد و جعلی نباشد. من در این مورد خاطرهای دارم. به نظرم تجربهای بود که لازم است در اینجا یادآوری شود. چند سال پیش هنگامی که جمع مشورتی کانون در پکا برگزار میشد، فردی میآمد که برای خودش ورزشکاری هم بود. او دو کتاب سرهم کرده بود- من نمیخواهم آن فرد شناخته شود- به هرحال کتابها را با عجله آورده بود و وقتی که ما گفتیم که این کتابها نمیتواند ضامن عضویت تو بشود، اعتراض کرد که دارید داوری کیفی میکنید! بعد هم معلوم شد که ایشان دارد هل داده میشود داخل کانون، به این ترتیب هیئت دبیران که آن ضابطههای کیفی را میگوید به منزلهی داوری کیفی نیست، به منزله حداقل ضابطهیی است که یک کتاب باید داشته باشد. ولی اگر کسی بوده که سابقهی سرکوب فرهنگی داشته و از این کار واقعا پشیمان شده و روی برگردانده یا به قول امروزیها استحاله پیدا کرده و دگرگون شده است، به گمان من (البته این نظر شخص من است به عنوان یک عضو کمیسیون عضویت و هیئت دبیران) در کمیسیون عضویت و هیئت دبیران با دیدی به قدر کافی مثبت بررسی میشود. به هر حال هیئت دبیران مجموعهیی است از تجربهها و تلاش و مبارزه برای آزادی اندیشه و بیان. هئیت دبیران میداند که آدمها در گذرگاه زمان تغییر میکنند. خود من هم ممکن است اشتباهی داشته باشم. همانطور که گفتم چنین وضعی تا به حال پیش نیامده است، اگر پیش بیاید، در صورتی که من یکی، قانع بشوم که او واقعا دگرگون شده است؛ یعنی افتاده بوده داخل تله و بعد نجات پیدا کرده است و مهمتر اینکه اقدامهای ضدفرهنگی و ضد آزادی پیشین او هم سنگین نبوده، به هیئت دبیران پیشنهاد خواهم کرد و حتی شاید اصرار میکنم که او را به دلیل این وضعیتاش بپذیرد.
معصوم بیگی: ببینید، ما یک مورد در اوایل انقلاب داشتیم و همان بود که آقای رییس داناگفت. ما در این زمینه به موارد متعددی بر نخوردهایم. همان یک مورد بود در اوایل انقلاب که یک نفر روزنامهنگار، تقاضای عضویت کرده بود، ولی بعد معلوم شد که با نیروهای امنیتی همکاری داشته است و خودش انصراف داد.
اما در مورد این نکته، به نظر من، فرق میکند که چه کسی، در چه مرحلهیی، چه میزانی مرتکب خطا شده باشد. اگر کسی به قول معروف، با خطایش موجب درهم شکستن یک فرد شده باشد، موجب بر هم خوردن یک جمع بشود، حتا بالاتراز آن موجب مرگ کسی شده باشد- که دیگر بالاترین درجه است- به اعتقاد من مطلقا قابل بحث نیست. ایشان نباید پذیرفته شود. چنان که اساسنامه هم این را به طور صریح و بدون هیچ گونه خدشهیی به ما میگوید. اما یک موقع هست که یک نفر در اوایل جوانیاش و تحت فشارهای خاصی مرتکب اشتباه میشود. بعد هم نشان داده که پشیمان شده و به طور مثبت هم عمل کرده است. در این مورد هم باز به تشخیص کل هیئت دبیران- نه فقط کمیسیون عضوگیری- میشود دربارهاش اقدام کرد. من در این حد فقط میگویم.
خب، فعلا جنبههای جنایی ماجرا را کنار بگذاریم، ولی فرض این است که مثلا توی انقلاب فرهنگی بوده یا نه... مثلا در دورهیی سانسورچی اداره ارشاد بوده است، آن چیزی که بهش میگویند بررس. حالا این کار را کنار گذاشته است. آیا کانون این معیار را ندارد که اگر این فرد از خودش انتقاد بکند او را بپذیرد؟
زرافشان: چرا... یک ضابطه عرفی و جاری در این طور موارد وجود دارد. اما مساله به این سادگیها هم نیست. ببینید- من به کانون کاری ندارم- جامعه ما اساسا جامعهای است که در آن فرصتطلبی و اپورتونیسم زمینه تاریخی قویای دارد. رودروایسی را کنار بگذاریم. در جریانهای سیاسی این ماجرا خیلی پررنگتر بوده و هست. جریانی، دچار ریزش میشود و جریان دیگری جذب نیرو میکند. هم میان دستگاه و ساختار قدرت و هم بین مردم و دستگاه قدرت، این بده و بستانها وجود داشته است. آدمی که تا دیروز با دستگاه امنیتی کار میکرده است حالا آمده در صف مردم، اینجا چه اتفاقی میافتد؟ خیلی راحت به او میگویند اگر صداقت داری دقیقن و به طور کامل بگو در آنجا تا کجا پیش رفتهای؟! چه کارهایی کردهای؟ چه مسوولیتهایی داشتهای؟ به شرطی که همهاش را باز کنی و از جامعه و از مردم عذرخواهی کنی، مساله حل است! اما حالا من دارم بیرون از کانون صحبت میکنم. ما با مواردی رو به رو بودیم که کسانی در سالهای اول پس از سرنگونی رژیم گذشته، فعالیتهای زیادی کرده بودند و طی یکی- دو دههی اخیر، ظاهرا در مقابل این سوال قرار گرفته بودند که خب در رژیم گذشته، تو چه کار کردی؟ تا کجا رفته بودی؟ چه مسوولیتهایی را به عهده داشتی؟ و همواره میدیدیم که او از جواب دادن به این سوالها و باز کردن گذشتهاش طفره میرود! خب، مشخص است که چنین آدمی باز هم دارد بازی در میآورد. حالا اگر کسی بیاید به طور کامل و به طور روشن بگوید که من کی بودم؟ کجا بودم؟ چه کارهایی کردم؟ و بابت همهی اینها الان عذر میخواهم، گمان میکنم مسالهاش حل شده باشد...
در جامعه؟
زرافشان: بله... در جامعه حل میشود... در کانون هم... به هر صورت ببینید وقتی شما یک هویتی را مطرح میکنید، طرح این هویت، دو مساله را پیش رویتان میگذارد. یکی جامعیت و دیگر مانعیت. یعنی با تعریف این هویت، کسانی را در مجموعهای قرار میدهید کسانی را بیرون از آن. این طور نیست که هر کس دو کتاب چاپ کرد بیاید داخل کانون... کانون هویت دارد. وقتی هویت دارد یعنی در برگیرنده افرادی با مشخصاتی مشخص است و مسلم است که کسانی هم با مشخصات دیگری بیرون کانون قرار گرفتهاند. این طبیعی است. اساسا لازمه حفظ هویت چنین مسالهای است. در اینجا متر مانعیت چیست؟ منشور و اساسنامه که هیئت دبیران هم اجرایش میکند.
معصوم بیگی: من دو وجه مطرح کردم. یکی وجه مثبت و یکی وجه منفی... کافی نیست که نویسنده یا پدید آورندهیی که سابقا به نحوی در سرکوب یا در حذف فرهنگی شرکت داشته است و حالا دیگر شرکت ندارد، بیاید ابراز پشیمانی کند. از نظر من ابراز پشیمانی و ابراز برگشتن از افکار گذشته، اساسا یک امر عملی است، نه آمدن و پای اعترافگاه کشیش نشستن و گفتن اینکه: ببخشید من تا دیروز سرکوب فرهنگی میکردم و سانسور میکردم و حالا دیگر سانسور نمیکنم و دیگر پشیمان شدهام. بگذارید مثالی بزنم. چند سال پیش این اتفاق در مورد شاعری افتاد. شاعری که از قضا شاعر متوسط به نسبت خوبی هم بود. پس از مرگ او، به ما اعتراض شد که چرا در مرگاش بیانیهیی ندادهاید و از این حرفها... صحبت ما این بود که درست است که آن شاعر از سرکوب فرهنگی- که مدت درازی در آن شرکت داشته دست برداشته بود واین اواخر به کار دانشگاهی میپرداخت - حالا من این را هم کنار میگذارم که کارهای دانشگاهی این آدم از جمله رانتهایی بوده که از بابت آن سرکوبها گرفته بود- اما ایشان در سراسر اتفاقاتی که در مورد نویسندگان افتاد کوچکترین واکنشی نشان نداد. قتلهای پاییز ۷۷ در مورد نویسندگان اتفاق افتاد ایشان یک کلام در نیامد اینها را محکوم کند. این همه نویسنده را گرفتند و در زندان کردند، همین دوست خودمان آقای زرافشان را گرفتند و ۵ سال حبس کردند، ایشان به عنوان یک شاعر در نیامد که آقا چرا سنگ را بستهاید و سگ را رها کردهاید... هیچ از این خبرها نبود. ایشان در پای هیچ اعلامیهی آزادیخواهی امضایی نگذاشتند. ببینید، صرف اینکه کسی شاعر است و دست از سرکوب برداشته- بزرگترین شاعر هم که باشد- ما در موردش واکنش مثبت نشان نمیدهیم. این موضوع در تاریخ هم سوابقی دارد. «کورتزیو مالاپارته» یکی از بزرگترین نویسندگان «ایتالیا» است، دیگری «ارزاپاوند» شاعر بزرگ آمریکاییست و بسیار کسان دیگر که نویسندگان و شاعران بزرگی بودند، به محض اینکه با فاشیسم همکاری کردند، دیگر کسی اسمشان را هم نیاورد!
پس اگر به صورت عملی نشان بدهد که مثلا در برابر پدیدهٔ سانسور و از این قبیل موضع منفی دارد، میتواند به عضویت کانون در بیاید؟
معصوم بیگی: مورد بررسی قرار میدهیم... عضوش نمیکنیم... در غیر این صورت حتا بررسیاش هم نمیکنیم...! آقای رییس دانا کانون چند نوع عضو دارد؟
رییس دانا: برابر اساسنامه سه نوع عضویت داریم. «عضو وابسته»، «عضو پیوسته» و «عضو افتخاری».
«عضو پیوسته» از تمام مزایایی که در اساسنامه پیش بینی شده است برخوردار است و تمام بلایایی که بر سر اعضای کانون نویسندگان بیاید بر سر او هم باید بیاید. او یک عضو است مثل اعضای دیگر... مثل اعضای هیئت دبیران. یعنی حداقل دو تا کتاب دارد (حال در ارشاد یا در؟) و معرفهایش را داشته است، هیئت دبیران تائیدش کرده است. دعوت شده... دست دادیم و با هم صحبت کردیم و تشریفات رسمیاش انجام شده است.
«عضو وابسته» کسی است که بین عدم عضویت و عضویت قرار دارد. یک قدم مانده به عضویت. هنوز یکی از شرایطاش آماده نیست. آن شرط البته عدم شرکت در سانسور نیست بل که شرط مثلن نداشتن دو کتاب است... یعنی یک کتاباش چاپ شده و یکیاش در دست چاپ است و... ولی به هر حال ما او را به عنوان یک نویسندهٔ خوب و جوان و فعال میشناسیم. در بعضی از سازمانها به چنین عضوی میگویند نامزد عضویت که بعدا میتواند «عضو پیوسته» بشود. «عضو وابسته» نمیتواند انتخاب شود و انتخاب کند اما مانعی ندارد که در جلسات حضور داشته باشد و اظهار نظر کند.
یک نوع دیگر عضو «عضو افتخاری» است. یعنی کسانی که نه عضو وابستهاند نه عضو پیوسته... کاری با کانون ندارند اما بنا به تشخیص هیئت دبیران این افراد آن قدر برای کانون نویسندگان ایران چه از نظر عملی و چه به لحاظ فکری به ویژه از لحاظ عملی، در دفاع از کانون، در دفاع از آزادی بیان و یا در آرمانهای کانون و در راه منشور کانون موثر بودند که به عضویت افتخاری کانون در میآیند. ما در گذشته یک نمونه داشتیم که همان «علیرضا اسپهبد» نقاش مترقی و معروف بود که همیشه از گذشتههای دور در جلسات کانون حضور داشت. به خانهاش میرفتیم... دوست نزدیک نویسندگان بود... طراح بود... نقاش بود... طرحها و پوسترهای کانون را انجام میداد اما دو کتاب نداشت. طبعا نمیتوانست عضو کانون باشد. چنین شخصیتهایی را عضو افتخاری مینامیم. چند نفر هم الان در دست بررسی هستند که به موقعاش اعلام میکنیم.
آقای زرافشان کانون چه مشکلی با جوانان دارد؟ چرا از جوانان عضو نمیگیرد؟ به عبارت دیگر آیا این درست است که جوانها به کانون نمیآیند؟
زرافشان: ما با جوانان هیچ مشکلی نداریم. همین طور که دوستان دیگر هم اشاره کردند کانون به طور کلی، از جهت فعالیت در جامعه، از جهت جذب نیرو و از جهت برقراری ارتباط با مخاطبین بالقوه و واقعیاش در جامعه، مشکلاتی دارد که همه در جریاناش هستند. اما یک مسالهٔ دیگر را هم به عنوان آخرین نکته باید بگویم. ببینید، کانون یک دستگاه دولتی نیست که از بالا، از نقطه صفرش، امکاناتی به آن داده باشند و کسانی که عضو آن میشوند توقع داشته باشند که از این مزایای قانونی و دولتی استفاده کنند. نه... کانون یک مجموعه مردم نهاد است. بنیادش از پایین به بالا است و به همین دلیل کسی که میآید در داخل کانون و عضو آن میشود نمیتواند از کانون چیزی بگیرد. کانون چیزی ندارد بهش بدهد. بلکه این اعضا هستند که باید برای کانون مایه بگذارند. اگر کسی این انگیزه را داشته باشد؛ یعنی دنبال یک چیزهایی باشد که فکر کند به صورت فردی شاید چندان موفق به تحقق آنها نباشد و میتواند در یک مجموعهٔ بزرگتر که شکل جمعی پیدا کرده است، به آن آرمانهایش جامهٔ عمل بپوشاند و آن انگیزهها را عملی بکند، چنین شخصی جایش در کانون است و استقبال هم میکنیم. منتها متاسفانه ما به مواردی در سالهای گذشته برخورد کردیم که افرادی تصوری که از کانون دارند، تصور دستگاههای دولتی است. وقتی شما عضو این انجمن و آن انجمن دولتی بشوید، خب این انجمن سالن وامکانات و وامهایی دارد و... که به کمک این امکانات آدمها را جذب میکند. کانون اما، این طور نیست در کانون باید بیایید و مایه بگذارید.
یعنی واقعیت داد که کانون اعضای جوانی ندارد؟
زرافشان: نه... نه...! این حرف بیاساسی است. شما خودتان شاهد هستید که اکثریت اعضای کانون که ظرف دو سال گذشته عضو شدهاند، جوان هستند. اما میخواهم بگویم که همه کس را هم نه ما اشتیاقی داریم و نه جاذبه برای آنها که عضو کنیم. علتاش این است که کانون نیاز دارد به آنهایی که عضو بشوند و براش کاری انجام دهند. سرپا نگاهاش دارند. انگیزههای کانون بالاتر از آن انجمنهای دولتی است.
آقای معصوم بیگی در چه صورتی از یک نفر سلب عضویت میشود؟
معصوم بیگی: ببینید، عمدتا عدم پرداخت حق عضویت به مدت ۹ ماه پیوسته موجب سلب عضویت اعضا میشود. اما اصل قضیه برای سلب عضویت در بند الف فصل ۴ در فصل عضویت اساسنامه آمده است: در آنجا آمده که مبادرت به اقداماتی که انجام دادن آنها منافی آرمانهای اعلام شده در منشور کانون نویسندگان ایران و مخل فعالیتهای جاری کانون باشد. یعنی شما اگر اقدامی بکنید که بر ضد آن منشور باشد، فرص کنید بروید با سانسورچیها همکاری کنید و یا در سرکوب و حذف فرهنگی شرکت داشته باشید، در این صورت هیئت دبیران این اختیار را دارد که نخست تصمیم بگیرد که عضو را تعلیق کند و بعد برای اخراجاش از کانون، به مجمع عمومی متوسل شود. چون هیئت دبیران خودش این اختیار را ندارد که عضوی را اخراج کند. دوم در این بند آمده است که خودداری از انجام دادن وظایفی که به روش انتخابی یا داوطلبانه به عهده اعضا گذاشته شود. شما اگر چیزی را بر عهده گرفتید و اگر مسوولیتی را پذیرفتید و انجاماش ندادید و بیاعتنایی کردید و کار کانون را در واقع مختل کردید، هیئت دبیران حق دارند که فرایند سلب عضویت را در مورد شما طی کنند.
یک مساله را هم در مورد اعضای افتخاری بگویم که ما فقط اشخاص فرهنگی، اجتماعی و سیاسی «ایران» را به عضویت افتخاری در نمیآوریم، بلکه شخصیتهای فرهنگی سایر کشورها را هم، که همسو با اهداف کانون تشخیص بدهیم، به عضویت افتخاری میپذیریم.
زرافشان: همان طور که ما خودمان، گاهی عضو افتخاری کانون نویسندگان دیگر کشورها هستیم. مثلن من عضو پن کانادا، پن آمریکا و پن سوئد هستم.
سوال آخر، آقای رییس دانا، ارزیابیتان از کم و کیف فعالیت کمیسون عضویت چیست؟ یعنی فکر میکنید که خوب کار کرده است یا نه... بیشتر باید کار میکرد؟
رییس دانا: حقیقت این است که این سوال را باید از دیگران بپرسید؛ چون من خودم عضو کمیسیون عضوگیری هستم. اگر شما مصاحبهیی دارید با سایر کمیسیونها، من خواهش میکنم از آنها بپرسید که نظر آنها چیست... اما اگر بخواهم بیطرفانه خدمتتان عرض کنم باید بگویم مقایسه که میکنم؛ هم با سایر فعالیتهایی که در کانون انجام شده است وهم با فعالیت سایر انجمنها و کانونهایی که خیلی هم دستشان باز بوده، میبینم که کمیسون عضویت اتفاقا خیلی موفق عمل کرده است. پرکار و نتیجه بخش... شما ملاحظه بفرمایید در شرایطی که اعضای قدیمی بدون هیچ دلیلی، زیر فشار و تحت پیکرد قرار میگیرند، کمیسیون عضویت در چهارچوب موازین، به ویژه موازین آرمانی و منشوری که «ناصر زرافشان» به آن اشاره کرده، توانسته است اعضای جوان بگیرد. در آن چهارچوب اگر تقاضایی بوده به آن پاسخ دهد، با دقت تمام هم... یعنی مواظب بوده است که به موازین منشور و اساسنامه لطمهای نخورد. بنابراین، به طور کلی هم در مقایسه با داخل کانون نویسندگان و هم در مقایسه با سایر تشکلها به ویژه در متن فشارهای جاری راضی هستم.
زرافشان: ما تلاشمان را کردیم... دیگران باید بگویند که تلاشمان چه طور بوده است.
معصوم بیگی: من هم موافق نظر دوستان هستم. دیگران باید نظر بدهند. اما واقعیت این است که با نداشتن دبیرخانه، با نداشتن یک اتاق سه در چهار برای بایگانی کردن فایلهای مربوط به عضویت، با نداشتن یک منشی- نه تمام وقت، دست کم پاره وقت- با در نظر گرفتن همه اینها تا امروز که ما در خدمتتان هستیم حتا یک مورد پیش نیامده که به عضویت کسی رسیدگی نشود. منتها ممکن است این مهم در مقاطعی افت وخیزی داشته باشد. به دلیل اینکه اعضایمان به زندان افتادند و دچار فشار بودند. منشی خیلی خوب کانون، خانم منیژه نجم عراقی، به زندان رفت. حتا زمانی بوده که ما در لبهٔ شکستن حد نصاب بودیم! من فکر میکنم اگر کسی انصاف بدهد- با مجموع این شرایط- خواهد گفت که رسیدگی به کار عضویت اعضا، نه خیلی مطلوب بوده و نه اینکه از درجه نازلی برخوردار بوده است.
ببینید، ممکن است عدهایی - به اعتقاد من، کسانی که اساسا رسالتشان از اساس، کوبیدن کانون است- وقتی سر قضیه عضویت میشود چیزهایی را اختراع کنند. اینکه کانون معیارهای ایدئولوژیکی دارد و یا آدمهایی تند رو آن را میچرخانند و از این گونه اتهامهای واهی... واقعیت قضیه این است که «کانون نویسندگان ایران» نه کانون چپ است و نه کانون راست و نه کانون لیبرال... اعضایش نه دینداراند نه بیدین و نه به هیچ ایدئولوژی وابسته... کانون نویسندگان برای عضویتاش چنان که گفتیم دو معیار دارد. اساسا کانون است ومنشورش... هر که هر تعبیری میخواهد بکند. این منشوری است که خونبهایش را «پوینده ومختاری» دادهاند. جا دارد در اینجا از خونی که به پای منشور رفته است یاد شود. در تنظیم این منشور هم «جعفرپوینده» و هم «محمدمختاری» سهم اساسی داشتند، و چنان که دوستان در لابهلای صحبتهایشان گفتند بنابر همین منشور، «کانون نویسندگان ایران» دشمن درجه یک سانسور است، دشمن و خصم سازشناپذیر سرکوب فرهنگی است و دشمن ضدیت با آزادی بیان و دوست کسانی است که آزادی را بیهیچ حصر و استثنا برای همه میخواهند. در این کانون، شما انواع و اقسام آدمها را در این ۴۵ سال دیدهاید. شخصیتهایی که ایدئولوژی و دیدگاههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مختلفی داشتهاند. روش ما هم، روش گذشتگانمان است و همینطور هم ادامه پیدا خواهد کرد!