شبکه بریتانیایی «4 News » به ویدیوی از محمد اموازی معروف به «جلاد داعش» دست یافته است. این ویدیو برای اولین بار شامگاه روز پنج شنبه ۵ مارس، از طریق این شبکه بریتانیایی پخش شد.
به گزارش العربیه، جلاد داعش که معمولا با نقاب در کنار قربانیان خود ظاهر می شد، در این فیلم ویدیویی، که در سال ۲۰۰۴ در مدرسه Quintin Kynaston لندن ضبط شده ، محمد اموازی با چهره ای آشکار در حالی که در میان دیگر دانش آموزان بود، نشان داده می شود.
بر اساس گزارش شبکه بریتانیایی 4 News، محمد اموازی که در این ویدیو ۱۵ ساله بود، به گروه موسیقی S Club 7 علاقه نشان می داد و طرفدار تیم فوتبال منچستر یونایتد بود.
به گفته روزنامه سان بریتانیا او آرزو داشت که روزی به یک بازیکن فوتبال حرفه ای تبدیل شود. اما زندگی وی به شکلی عجیب چرخید و در آخر، بازی با سرهای بریده را به توپ فوتبال ترجیح داد.
اموازی يا «جان جهادى» اولین بار در اوت گذشته زمانی که ظاهرا در حال کشتن روزنامه نگار آمریکایی، جیمز فولی بود، در یک ویدئو دیده شد، وی سپس در ویدئوهای بریدن سر «استیون ساتلاف»، روزنامه نگار آمریکایی، «دیوید هینز»، امدادگر بریتانیایی، «آلن هنینگ»، راننده تاکسی بریتانیایی، و «عبدالحرمان کاسیگ»، امدادگر آمریکایی معروف به «پیتر» دیده شد.
روزنامه تایمز امروز جمعه در گزارشی گفته که سه دانش آموز سابق مدرسه Quintin Kynaston لندن هم اکنون به همراه همفکران تندروی خود در فعالیت های تروریستی در سوریه و سومالی مشارکت دارند.
خانم جو شوتز مدیر سابق مدرسه Quintin Kynaston لندن در گفت و گو شبکه بی بی سی بریتانیا بیان داشت : « وضع محمد اموازی هیچگاه نگران کننده نبوده است و گاهی باعث مشکلاتی با دختران مدرسه می شد.» شوتز در آخر تاکید کرد که محمد اموازی در خارج از مدرسه به تندروی گرایش پیدا کرد.
فارغ از اینکه "سلیقه شخصی" شما در سیاست چه باشد، به سختی میتوانید تحت تأثیر خوزه "پپه" موخیکا قرار نگیرید یا شیفته شخصیتش نشوید.
سیاستمداران آرمانگرا، صادق و سخت کوش در همه جای دنیا وجود دارند – هر چند شاید افراد بدبین ادعا کنند که آنها اقلیتی کوچک هستند– ولی هیچ یک از آنها، وقتی پای وفاداری به اصول در زندگی شخصی شان به میان بیاید، به گرد پای رئیس جمهور خوش مشرب اروگوئه نمیرسند.
کارهای او تنها جنبه نمایشی ندارد. فولکس قورباغه ای قدیمی و قراضه او احتمالا یکی از معروف ترین اتومبیل ها در دنیا است. تصمیم او برای چشمپوشی از زندگی در کاخ مجلل ریاست جمهوری بیهمتا نیست – جانشین او، تاباره وازکز، هم احتمالا ترجیح خواهد داد که در خانه خود زندگی کند.
ولی وقتی برای ملاقات با "پپه" به خانه کوچک یک طبقه اش در حومه مونته ویدئو میروید، متوجه میشوید که او واقعا به حرفهایی که میزند اعتقاد دارد.
آقای موخیکا با لباسی که شاید بتوان "لباس راحتی" نامید – فکر نمیکنم تا به حال کسی او را با کراوات دیده باشد – روی یک چهارپایه چوبی ساده مینشیند. در پشت او قفسه کتابی قرار دارد که به نظر میرسد هر آن ممکن است، زیر فشار انبوه زندگینامه ها و کتابهای خاطرات رقبا و متحدان سیاسی او، فرو بریزد.
کتاب برای این چریک سابق، که مجموعا ۱۳ سال را در زندان گذرانده است، چیز مهمی است. او ۲ سال از ۱۳ سال زندانش را در کف یک آخور قدیمی گذرانده است – تجربهای که تا سرحد شکستن شخصیت او پیش رفت و عامل اصلی تبدیل او از یک چریک به یک سیاستمدار بود.
"قدرت درونی"
آقای موخیکا به شوخی میگوید: "من در سلول انفرادی زندانی بودم، برای همین روزی که من را روی مبل نشاندند، خیلی احساس راحتی کردم."
او میگوید: "شک ندارم که بدون از سر گذراندن آن تجربه، امروز انسان دیگری میبودم. زندان و سلول انفرادی تأثیر عمیقی روی من داشت. باید به یک قدرت درونی میرسیدم. برای هفت-هشت سال حتی کتاب هم نمیتوانستم بخوانم – فکرش را بکنید!"
احتمالا با توجه به گذشته آقای موخیکا میتوان درک کرد که او چرا حدود ۹۰ درصد از درآمد خود را، چون "احتیاجی به آن نیست"، صرف امور خیریه میکند.
آقای موخیکا در ابتدا کمی بدخلق است، ولی رفتهرفته رویش باز میشود و توضیح میدهد که درک نمیکند چرا سبک زندگیاش برای عدهای پرسش برانگیز است.
او میگوید: "این دنیا حسابی دیوانه است! مردم از چیزهای عادی شگفت زده میشوند و این من را نگران میکند."
او که از حمله به دیگر رهبران همتای خود ابایی ندارد میگوید: "تنها کاری که من میکنم این است که مثل اکثریت مردم کشورم زندگی میکنم، نه اقلیت. زندگی من معمولی است و رهبران ایتالیا و اسپانیا هم باید مثل مردمشان زندگی کنند. آنها نباید از یک اقلیت ثروتمند تقلید کنند."
خوزه موخیکا حرفش را با راحتی میزند و گاهی بیش از اندازه روراست است، ولی این رفتار برای او هزینه ای ندارد.
اروگوئه به عقیده بسیاری، آزادترین کشور آمریکای جنوبی است. در حالی که شبح تنش سیاسی و اقتصادی بر دو همسایه بزرگ این کشور، برزیل و آرژانتین، سایه افکنده است، این کشور سه میلیون نفری مانند یک پناهگاه امن است.
سیاستهای جنجالی
آقای موخیکا پست خود را در حالی ترک میکند که همسایه های بزرگ اروگوئه، اقتصاد نسبتاً سالم و ثبات اجتماعی مانند این کشور را تنها در خواب میتوانند ببینند.
اصول بنیادی آقای موخیکا همچنان سوسیالیستی است، ولی او با پا به سن گذاشتن نرم تر و جا افتاده تر شده است. برخی از جنجالی ترین سیاستهای او در دوره پنج ساله ریاستش – مانند قوانین سقط جنین و ماریجوانا – در کنار دلایل ایدئولوژیک، دارای توجیه عملگرایانه نیز بوده است.
او که در سال ۲۰۰۵ بالاخره با هم رزم سابق و شریک طولانی مدت زندگیاش، لوسیا توپولانسکی، ازدواج کرد میگوید: "ماریجوانا هم یک معضل دیگر است، یک اعتیاد. بعضیها میگویند چیز خوبی است، ولی چرند میگویند. ماریجوانا، تنباکو و الکل به درد نمیخورد – تنها اعتیاد خوب عشق است."
او میگوید: "ولی ۱۵۰ هزار نفر در اینجا ماریجوانا میکشند و من نمیتوانم آنها را به دست قاچاقچی های مواد مخدر بسپارم. اگر چیزی قانونی باشد کنترل کردن آن آسانتر میشود و ما به همین دلیل این کار را کردیم."
آقای موخیکا که گاهی در توصیفش میگویند "رئیس جمهوری که همه کشورهای دیگر میخواهند داشته باشند"، این تعریف و تمجید ها را با تکان دادن دستش رد میکند، ولی حرفهایش هنوز تمام نشده.
او با پوزخند به من میگوید: "قصد ندارم به یک پیرمرد بازنشسته تبدیل شوم که در گوشهای نشسته و خاطراتش را مینویسد – اصلا راه ندارد!"
"البته که خسته شدهام، ولی هنوز آماده توقف کردن نیستم. سفر من دارد به پایان میرسد و هر روز به لب گور نزدیکتر میشوم."
شاید اینطور باشد، ولی این رهبر معماگونه همچنان الهام بخش عده بسیاری خواهد بود و به ما یادآوری میکند که قرار بود سیاست، حرفهای شرافتمندانه و فروتنانه باشد.