پاسخ یزدی به درودیان؛ اسناد پیشنهاد غرامت جنگ منتشر شد
تاریخ ایرانی: «آقای درودیان از مرکز تحقیقات جنگ سپاه بارها در این باره از من پرسیده که سند شما برای پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران چیست که من هم اسنادش را به او دادم.» این بخش از گفتوگوی دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت با «تاریخ ایرانی»، با واکنش محمد درودیان، نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق مواجه شد که در پاسخ به یزدی نوشت «در ملاقات با شما، پرسش من و درخواست سند، درباره مواضع نهضت آزادی بود» و از او خواست اسناد مربوط به پیشنهاد غرامت جنگ به ایران پس از فتح خرمشهر را منتشر کند.
یزدی با ارسال یادداشتی، به درودیان پاسخ داده و مستندات خود درباره پیشنهاد غرامت به ایران را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
بسمه تعالی
در مصاحبهای با مسئول سایت تاریخ ایرانی در مهرماه ۹۳، مطالبی را پیرامون جنگ ارائه دادم. آقای درودیان، از اعضای برجسته سپاه پاسداران و مسئول پژوهشهای جنگ ایران و عراق، با ارسال یادداشتی که در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۳ در سایت تاریخ ایرانی منتشر شد، مطالبی را عنوان کردهاند که نادرست و قلب واقعیتهای تاریخی است و برای روشن شدن اذهان عمومی نکات زیر را یادآور میشوم:
۱- ایشان داوری کرده و مدعی شدهاند که در مصاحبهام با سایت تاریخ ایرانی، «حقایق را وارونه» ارائه کردهام و سپس پرسیدهاند: «وارونه کردن حقایق تاریخی، چه نتیجهای برای شما دارد و چرا اینگونه سخن میگویید؟» اگرچه ممکن است در بیان حقایق تاریخی اشتباه بکنم، اما وارونه کردن حقایق تاریخی هیچ سودی برای من ندارد، در حالی که برعکس، برای آقای درودیان و نهادی که به آن وابسته هستند، مساله کاملا فرق میکند، چرا که آنان از عوامل اصلی تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر هستند.
۲- ایشان نوشتهاند: «شما در ملاقات با اینجانب و پس از آنکه مطلع شدید از خبر ملاقات شما با مأمور سیا در ایران خبر دارم، ابتدا شگفتزده شده و سؤال کردید این خبر را چگونه بدست آوردهام؟ سپس ملاقات با کیو را کامل توضیح دادید. گفتید برای روشن شدن صحت اخبار کیو، آقای آهنگران را با پوشش فیلمبرداری با هلیکوپتر صداوسیمای خوزستان، به منطقه مرزی فرستادم.»
این ادعا به کلی بیاساس است. ایشان در دیدار با من هرگز این مساله را مطرح نکردند. این ادعا که از سفر آقای کیو به ایران اطلاع داشتهاند، نیز بیاساس است. آقای درودیان از شخصیتهای برجسته سپاه پاسداران هستند و منظورشان این نیست که شخصاٌ اطلاع پیدا کرده بودند. بلکه لابد منظور این است که سپاه پاسداران مطلع بوده و به ایشان هم خبر داده است. برای اطلاع علاقهمندان به حقایق رویدادهای تاریخی و تذکری به ایشان یادآور میشوم که در اردیبهشت سال ۱۳۸۱، که بعد از پایان یافتن درمان بیماری سرطانم از سفر به آمریکا برگشتم، به دادگاه انقلاب احضار شدم. ادعانامه بلندبالایی علیه من صادر و ۵۲ جلسه بازجویی شدم که در هیچ یک از جلسات چیزی در مورد دیدار کیو با مهندس بازرگان سؤال نشد. آیا پذیرفتنی است که نهادهای امنیتی از آن دیدار آگاه بوده ولی آن را در بازجوییها مطرح نکرده باشند؟
۳- آقای درودیان آوردهاند: «توضیحات جدید شما با آنچه به اینجانب گفتید کاملاً متفاوت است، در عین حال، ناظر بر این معنا است که شما قبل از ملاقات با رئیس ایستگاه سیا در ایران در آبان سال ۵۸، با اطلاعاتی که داشتید، از احتمال حمله عراق به ایران آگاه بودید. با این توضیح چرا این موضوع را تاکنون در هیچ یک از گفتوگوها و یا بیانیههای نهضت آزادی بیان نکردید تا افکار عمومی مطلع شود که عراق قبل از تصرف سفارت آمریکا، به دنبال حمله به ایران بود؟»
اولاً همانطور که در بالا اشاره کردم، در دیدار آقای درودیان با من در دفتر نهضت آزادی ایران در خیابان استاد شهید مطهری، موضوع دیدار آقای کیو با شادروان مهندس بازرگان، در حضور اینجانب و آقای مهندس امیرانتظام، هرگز مطرح نشد. ثانیاً، آقای کیو، بر خلاف گفته ایشان، رئیس ایستگاه سیا در ایران نبود. البته شاید قبل از انقلاب بوده است. اما آقای درودیان در جای جای این یادداشت به گونهای سخن گفتهاند که گویا این فرد در زمان دیدار مورد بحث رئیس ایستگاه سیا در ایران بوده است. بهتر بود که ایشان تاریخی را که فرد یاد شده با چنین سمتی در ایران بوده است میگفتند تا گمان القای شبهه پیش نیاید. ثالثاً دیدار مورد اشاره، برخلاف آنچه در چند نوبت در نامهشان تکرار کردهاند، با من انجام نیافته بود، بلکه با آقای مهندس بازرگان، نخستوزیر دولت موقت بود. شادروان مهندس بازرگان هم به کرات گفته بودند که «چون دستگاههای اطلاعاتی ایران بعد از انقلاب از بین رفتهاند، ما از روسها، که میگویند دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی توطئه میکند بخواهیم اطلاعات خود را در این موارد به دولت ایران بدهند و چون دولت آمریکا مدعی است که روسها و ایادی آنها در ایران و متحدین نظامی آنها در منطقه، علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکنند، اطلاعات خود را به دولت ایران بدهد.» با این نگرش، هنگامی که مقامات آمریکا در استکهلم به آقای امیرانتظام اطلاع دادند که مدارکی دال بر تدارک حمله عراق به ایران دارند و آقای مهندس امیرانتظام موضوع را به تهران خبر دادند و کسب تکلیف کردند، آقای مهندس بازرگان موافقتشان را به ایشان اعلام کردند و آقای کیو از اروپا به ایران آمد.
رابعاً همانطور که بارها گفته و نوشتهایم، ما در تحلیل واکنشهای احتمالی قدرتهای شکستخورده از انقلاب (عمدتاً آمریکا، انگلیس و اسرائیل) پیشبینی کرده بودیم که ممکن است عراق به ایران حمله کند. اما در عین حال، باور داشتیم که این حمله با استفاده از روشهای دیپلماتیک قابل پیشگیری میباشد. آقای درودیان سپاهی هستند و چه بسا همانند بسیاری از رزمندگان عزیز در جبهه با شجاعت جنگیدهاند، اما لزوماً دانش یا تجربه دیپلماسی ندارند. یکی از اصول جاری در سپهر مناسبات و روابط قدرت این است که داشتن قدرت همیشه و در همه جا به معنای امکان استفاده از آن نیست. بنابراین اطلاع داشتن از برنامههای عراق برای حمله احتمالی به ایران دلیلی بر این نمیشود که اینگونه اطلاعات بلافاصله به سطح افکار عمومی کشیده شود. این اطلاعات در همان زمان به رهبر فقید انقلاب و شورای انقلاب منتقل میشده است. جناب آقای دعایی سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در بغداد، در چند نوبت هم با رهبر فقید انقلاب و هم با شورای انقلاب دیدار کرده و گزارش دادهاند. وزارت امور خارجه نیز، در هر مورد که مناسب میدید، با انتشار بیانیهای افکار عمومی را در جریان قرار میداد. در جلد پنجم خاطراتم، «در وزارت امور خارجه»، در فصل روابط دیپلماتیک، بخش روابط با عراق، تمام این اسناد و اطلاعات آمده است. اما آقای مهندس بازرگان و همکارانشان در دولت موقت فارغ از وابستگی حزبی قبول مسئولیت کرده بودند. لذا این مسائل با مسئولان نهضت آزادی در آن دوره مطرح نمیشد.
۴- آقای درودیان در بند ۲ نامه خود درباره منابع مورد استناد من پیرامون پرداخت غرامت جنگ پرسیده بودند. این مستندات در همان زمان از طریق شماره تلفنی که داده بودند به ایشان داده شد، اما حالا مدعی هستند که آنها را ندادهام؛ شاید فراموش کردهاند یا پذیرفتن آن به سودشان نیست! به هر حال، مستندات مربوط به پیشنهاد پرداخت غرامت جنگ به ایران پس از فتح خرمشهر به شرح زیرند:
- آقای هاشمی در خاطراتشان (عبور از بحران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ نهم ۱۳۸۶، ص۳۹۶) در ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ مینویسند: «ظهر و عصر ملاقاتهایی داشتم. ناخدا افضلی آمد و راجع به مینگذاری و مینروبی توضیحاتی داد. اطلاع داد که وابسته نظامی ایتالیا گفته کشورهای نفتخیز منطقه مایلند ۶۰ میلیارد دلار خسارت جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود...» آقای هاشمی هیچ توضیحی در مورد رد یا قبول این پیشنهاد ندادهاند.
- در یکی از جلسات خصوصی دوره اول مجلس شورای اسلامی هنگامی که پس از فتح خرمشهر موضوع غرامت مطرح شد، گزارش داده شد که اعراب پرداخت ۶۰ میلیارد دلار را پیشنهاد دادهاند. اما بعضی از کسانی که در مراکز تصمیمسازی بودند، اظهار داشتند که گفتهایم خیر باید ۹۰ میلیارد دلار بدهند. برخی از نمایندگان گفتند که اگر اصل آتشبس و مذاکره را میپذیرید بر سر میزان غرامت مذاکره کنید.
- آقای درودیان در کتابشان (ص۱۴۶) از آقای مهندس عزتالله سحابی نقل میکنند: «ماحصل کلام این بود که کشورهای عربی حاضر به پرداخت خسارت شدند و در نشریات خارجی و داخلی آن روزها آمد که حاضرند ۷۵ میلیارد دلار برای بازسازی به دو کشور بدهند، که به نسبت دو به یک به نفع ایران تقسیم شود...»
- مرحوم آیتالله العظمی آقای منتظری در خاطرات خود (ص۳۲۲) در پاسخ به پرسشی درباره خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر گفتهاند: «... من همان وقت پیغام دادم که هر کاری میخواهید بکنید حالا وقتش است و حمله کردن به عراق درست نیست، آن روز حسابی برای غرامت به کشور ما پول میدادند و منت ما را هم میکشیدند و شرایط آماده بود، ولی آقایان فکر میکردند که الان میرویم عراق را میگیریم و صدام را نابود میکنیم...» (متن کامل خاطرات آیتالله حسینعلی منتظری به همراه پیوستها، اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، دی ماه ۱۳۷۹)
آقای درودیان در توجیه رد پیشنهاد کشورهای عربی مینویسند: «بر این نظر بودند (اعراب) که اولا مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحله بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینههای جنگ، نظام و انقلاب در گیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیا بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادلکننده ایران مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تاکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تامین میکردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم میشد.» آقای درودیان توضیح ندادهاند که توجیهاتی که در مورد نظر اعراب درباره بازسازی ایران ذکر کردهاند بر اساس کدام شاهد یا قرینه استوار است.
آقای درودیان در همین یادداشت به گفتوگویی که داشتهاند اشاره کرده و مینویسند: «سپس گفتم با فرض اینکه همه اختلافات را برای پایان دادن به جنگ به مساله غرامت محدود کنیم، اگر ما در زمانی که نسبت به عراق برتر بودیم، بدون حل سایر مسائل به اتمام جنگ تن میدادیم و سپس برای بازسازی مناطق جنگی، چند وقت یک بار به کشورهای عربی میرفتیم تا گزارش هزینهها را برای دریافت اقساط جدید بدهیم، شما به عنوان یک حزب سیاسی نمیگفتید که وقتی ما در برابر عراق برتر بودیم، چرا جنگ را اینگونه تمام کردیم و حالا کاسه گدایی پیش کشورهای عربی میبریم؟ شما در پاسخ فقط سکوت کردید.»
اولا، نه فقط سکوت نمیکردیم، بلکه حتما اعتراض میکردیم. ثانیا پذیرفتن اصل دریافت غرامت به این معنا نیست که درباره چگونگی دریافت غرامت نظر اعراب را میپذیرفتید. پذیرفتن اصل دریافت غرامت به یک معنا مثل پذیرفتن آتشبس در جنگ است. آتشبس به معنای صلح نیست، بلکه مقدمهای است برای مذاکره به منظور رسیدن به توافق بر سر شرایط پایان دادن جنگ.
آقای دکتر پارسادوست، که تحقیقات مفصلی درباره اختلافات ایران و عراق و جنگ انجام داده و چندین جلد کتاب نوشتهاند، علاوه بر استناد به روایت آقای هاشمی از پیشنهاد پرداخت غرامت، نوشتهاند که در کنفرانس فاس - مراکش - سران کشورهای عربی برای جلب موافقت دولت جمهوری اسلامی به برقراری آتشبس در مراسم حج - که در سپتامبر همان سال بود - ضمن تاکید بر عقبنشینی کامل نیروهای عراقی، پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران را مطرح کردند. آقای دکتر پارسادوست، به نقل از یک منبع خارجی، این پیشنهاد را بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار، که از طریق صندوق بازسازی اسلامی به ایران پرداخت شود، ذکر کردهاند. (پارسادوست، دکتر منوچهر: ما و عراق، از گذشته دور تا به امروز، تجاوز عراق، پیامدها، پایان جنگ و رویدادهای پس از آن، شرکت انتشار، ۱۳۸۵، ص۶۰۹)
- آقای دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت، در مصاحبهای با سایت خبری تحلیلی بازتاب، در ۱۲ فروردین ۱۳۸۴، ضمن تصریح بر اینکه «آقای هاشمی رفسنجانی که موثرترین مقام سیاسی وقت به شمار میرفتند... بر ادامه جنگ اصراری نداشته و فرماندهان که تحت تاثیر شعارهای انقلاب بودند به ادامه جنگ اصرار داشتند...» اظهار داشتهاند که «پس از فتح خرمشهر جریانی آغاز شد که شامل برخی از کشورها برای پایان جنگ بود. در این ابتکارها برای اولین بار، مساله غرامت و عقبنشینی تا مرزها که خواسته ما بود، مطرح شد.» آقای ولایتی در رد این پیشنهادها و قبول صلح توجیهاتی دارند که بسیار بحثبرانگیز است، اما در اینجا وارد آن بحث نمیشویم، چرا که موضوع مورد بحث در این یادداشت پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران است. ایشان در ادامه میگویند: «اولین پیشنهاد مشخص به ما درباره آتشبس و دریافت غرامت از طرف حبیب شطی دبیرکل وقت کنفرانس اسلامی داده شد. سران کشورهای عرب در ۱۵ شهریور در فاس (مراکش) گردهم آمده بودند.»
آقای درودیان در کتابشان (نقد و بررسی جنگ ایران و عراق، پرسشهای اساسی جنگ، محمد درودیان، موسسه مطالعات سیاسی و فرهنگی، اندیشه ناب، ۱۳۸۰، ص۲۱۰) به نقل از آقای دکتر ولایتی آوردهاند: «حبیب شطی دبیر کنفرانس اسلامی برای مذاکره آمد. یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم. قرار شد ایشان جواب بیاورند. دیگر خبری نشد. نفر دوم معاون وزیر خارجه هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم ولی رفت و خبری نشد...» بدون اینکه رقم پیشنهادی اعراب و رقم مورد مطالبه ایران را بدانیم نمیتوان درباره علت یا علل خبر ندادن حبیب شطی یا معاون وزارت خارجه هند اظهارنظری کرد. خوشبختانه آقای دکتر ولایتی در مصاحبه خود با سایت بازتاب این ارقام را ذکر کردهاند: «رقم پیشنهادی حبیب شطی ده میلیارد دلار بود که در مقابل ما گفتیم اصل بحث را قبول داریم، اما این رقم مورد پذیرش ما نیست و باید درباره مبلغ آن مذاکره کنیم. در همین دوره آقای بندری، معاون وزیر خارجه هند هم مذاکرات مشابهی به عنوان میانجی برای تعیین غرامت داشت و غرامت مورد مذاکره با وی حدود ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلار بود.»
آقای دکتر ولایتی پس از بحث درباره میزان اعتبار پیشنهادهای این دو تن مینویسد: «آقای ابوفرح کارشناس سومالیایی سازمان ملل خسارت ایران در جنگ را صد میلیارد دلار برآورد کرده بود. هرچند جمهوری اسلامی معتقد است این رقم نیز واقعی نیست و خسارت ایران در جنگ بالغ بر هزار میلیارد دلار است.» بعد از پایان جنگ آقای هاشمی هم در یکی از مصاحبههای خود خسارت ایران را در جنگ همین رقم ذکر کردهاند.
مصاحبه دکتر ولایتی در سال ۱۳۸۴ صورت گرفته است و روشن نیست که اولاً برآورد آقای ابوفرح یا ادعای ایران از خسارت جنگ مربوط به دو سال اول جنگ تا فتح خرمشهر است یا کل خسارت در ۸ سال جنگ. ثانیا برآورد ایران بر چه اساسی بوده است. بر اساس سخنان این مسئولان، به جد میتوان گفت که پرداخت خسارت به ایران مطرح بوده است، اما فرماندهان سپاه راه ادامه جنگ را در برابر مذاکره و توافق بر آتشبس و دریافت خسارت انتخاب کردند.
۵- آقای درودیان در یادداشتشان نوشتهاند: «در ملاقات با شما، پرسش من و درخواست سند، درباره مواضع نهضت آزادی بود. چنانچه در ادامه بحث، از شما سؤال کردم اسنادی را که نشان میدهد نهضت آزادی همزمان با تصمیمگیری کشور برای اتمام جنگ، در حد فاصل سوم خرداد سال ۶۱ تا ۲۲ تیرماه همان سال، مواضع خود را مبنی بر ضرورت اتمام جنگ بیان کرده، به من بدهید تا در تحقیقاتم استفاده کنم، شما چند کپی از نامههای دستنوشته مرحوم مهندس بازرگان به امام را به اینجانب دادید...»
اولاً - نهضت آزادی با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر موافق نبود. امام هم موافق نبودند. اما پس از آنکه با اصرار فرماندهان سپاه ادامه جنگ را پذیرفتند، نهضت آزادی ابراز مخالفت علنی با ادامه جنگ را به مصلحت نمیدانست. بنابراین، با ارسال نامههای محرمانه به رهبر فقید انقلاب و شورای عالی دفاع اعتراض و نطرش را منعکس میساخت. پس از جلب موافقت شورای مرکزی نهضت آزادی، کپی این نامهها به آقای درودیان داده شد. چرا ایشان این نامهها را منتشر نمیکنند؟ انتشار این نامهها به وسیله نهضت آزادی میسر نیست، زیرا به علت فشارهای وارده شورای مرکزی نهضت نمیتواند تشکیل جلسه دهد، اما آقای درودیان میتوانند آنها را منتشر کنند.
ثانیا- پرسش اساسی این نیست که چرا نهضت آزادی ابراز مخالفت علنی با ادامه جنگ نکرده است، بلکه این است که چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد؟ و با رد پیشنهاد پرداخت خسارت از جانب اعراب و ادامه دادن جنگ به کدام یک از اهداف مورد نظر رسیدید؟ آیا ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بهتری قرار گرفت؟
آقای درودیان در ادامه حملاتشان به نهضت آزادی ایران نوشتهاند: «نهضت... با استفاده از فرصت تغییر در شرایط جنگ، برای رفع اتهام از دولت موقت، مبنی بر سهلانگاری در برابر اقدامات عراق، بیانیه جدیدی صادر کرد.» برای آقای درودیان متاسفم. اولاً به موجب حکم نخستوزیری آقای مهندس بازرگان، دولت موقت، دولت نهضت آزادی نبود. ثانیا کدام مقام ذیصلاحیتی از مسئولان نظام، دولت موقت را به «سهلانگاری در برابر اقدامات عراق» متهم کرده است؟
۶- آقای درودیان در پایان یادداشتشان آوردهاند: «متأسفانه بخشی از آنچه را که میان ما گذشته بود را در گفتوگوی اخیر با سایت تاریخ ایرانی، وارونه کردید و در نتیجه صحت اعتبار نظرات جنابعالی برای توضیح واقعیات تاریخی، در نزد اینجانب از میان رفت.»
اولا- ایشان در این یادداشت با صراحت گفتهاند که دیدار و گفتوگویشان با من یک ماموریت سازمانی بوده است، علیالقاعده باید گزارشی از این دیدار و گفتوگو به مسئولان مافوق خود داده باشند. اما در پایان گفتوگوها متن تهیه شده به من ارائه نشد. تا آنجا که به خاطر دارم، متن گفتوگوها ضبط نشد. در نقل و انتقال هر ارتباط کلامی احتمال فهم نادرست از موضوعات مطروحه وجود دارد. من، برخلاف آقای درودیان، نمیخواهم ایشان را به تحریف گفتوگوها، تحت تاثیر داوریهای نادرست و گناهآلود متهم کنم.
ثانیا- هر رویدادی، بویژه در مسالهای به گستردگی جنگ، ابعاد متعدد دارد. هر یک از کنشگران برداشت خودش را از این رویداد بیان میکند. اما گزارش هیچ یک از راویان، گزارش کل رویداد نیست. راویان مورخ نیستند. این کار مورخان است که با جمعآوری همه روایتها و نقد و بررسی آنها یک تصویر کم و بیش واقعبینانه از کل رویداد ارائه کنند. علاوه بر این، در عصر انقلاب الکترونیک و انفجار اطلاعات، مردم همه گفتارها را میشنوند و میخوانند و قضاوت میکنند. اینکه اعتبار نظرات من در نزد ایشان مخدوش شده است تاثیری در صورت مساله ندارد.
در پایان، تنها ایشان بر اساس دستور تواصی به حق به رعایت آیه شریفه زیر فرا میخوانم: یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون (مائده – ۸)
صدق الله العلی العظیم. و آخر دعوینا ان الحمدلله رب العالمین. دکتر ابراهیم یزدی. تهران،