vendredi 3 octobre 2014

فراسوی خداشناسی عبدالکریم سروش٬ محمد جلالی چیمه (م.سحر)

فراسوی خداشناسی عبدالکریم سروش٬ محمد جلالی چیمه (م.سحر)

م. سحر
خدا یی را که جناب سروش در اثباتش می کوشید، چنان بود که گویی از قلمرو کنش ها و رفتارهای اجتماعی و سیاسی دور شده و از عرصهء تاریخ مجرد گشته و زیر یک حباب پاک و زنگار زدودۀ روحانی (اسپیریتوئل) قرار داده شده و باتکیه بر اندیشه ها و کوشش های فکری برخی فلاسفه یا دانشمندان غربی به ز بانی گاه استدلالی ، گاه عرفانی گاه ذوق ورزانه ، به شنونده معرفی می شد و از همگان دعوت می شد تا در زیر آن حباب استدلال های نظری و فلسفی به مشاهده جمال نورانی وی بپردازند.
چندی پیش نزدیک دوساعت وقت گذاشتم و به سخنان عبد الکریم سروش که در میان جمعی از ایرانیان در آمریکا در باره خداشناسی سخن می گفت گوش دادم.
ایشان سخنور خوبی هستند و به فارسی روان و رنگین و زینت یافته با اشعار و امثله و ذکر آیات ، هم از قرآن و هم از کتاب مقدس و اناجیل چهارگانه ضمن نقل سخنان دانشمندان غربی و گهگاه به زبان اصلی (غالبا انگلیسی) سخن می گویند و گفتارشان در شکل بیان خالی از لطف و جاذبه نیست اما حقیقت آن است که خیلی هنرمندانه و زیرکانه با پیچ و تاب کلام و با بهره وری از روش های سخنوری که بر آن تسلط دارند شنونده را اسیر و مسحور مفاهیم می کنند و به تونل ها و لابیرنت های فکری می کشانند و بر سر هر پیچی که می رسند ، آگاهانه منظور و مقصوداصلی خود را نیز به گفتار اصلی پیوند می زنند و آنها را آهسته و آرم به ذهن خواننده منتقل می کنند .
به شکلی که جریان کلی سخن ایشان که ظاهر متین و رنگینی به آن داده شده است گویی جامهء مشحون از زینت آلاتی ست که در نهایت می باید به آرامی و آهستگی همچون قبا و شنلی مخملین و زردوخت و پر نقش و نگار و ملیله دوزی شده ، بیدخوردگی ها و زنگار زدگی های همان افکار کهنی را بپوشانند که ملایان شیعی نه تنها آنها را به یمن تسلط برمملکت و برخورداری از همه امکانات مالی دولت و پتانسیل ملی رسانه ای و اداری کشور ملیونها برابر سریع تر از پیش ـ به خرج ملت ایران ـ رواج می دهند و در ذهن ایرانیان فرو می کنند ، بلکه 34 سال تمام است که برای اجرا کردن و مجری داشتن جبری آنها برجامعه ایران به خشونت تمام و به زور اسلحه و شکنجه و کشتار و شلاق و درفش و شیاف پتاسیم به نام قانون حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همهء آنها را ـ «نه یک کلمه پیش و نه یک کلمه پس !» ـ به مردم خسران دیدۀ ایران تحمیل می کنند !
آقای سروش خوب از سخن فلاسفه و اندیشمندان و حتی دانشمندان و فیزیکدانان غربی برای اثبات خداشناسی اش بهره می برد اما غرض او از اثبات خدا همانا توجیه تصوری ست که اهل دین از خدا در ذهن انسان ها ایجاد کرده و به دستاویز وی همواره در طول تاریخ بر مردم چیرگی یافته اند .
مقصود ا و از اثبات وجود خدا ، اثبات وجود همان خدایی ست که طی سده های پیوسته به مصادره ملایان درآمده و وبه ابزاری تحت اختیار بی بها ترین و فریبکار ترین موجودات بدل شده و اینک به روزگار ما در دست آنان به نام قرآن عربی و فقه شیعه انسان ایرانی را تا حد دیوانگان و محجورین برخاک کشور ما تنزل داده و حیثیت انسانی و ایرانیِ تک تک مردم کشور ما را بر باد داده وهست و نیست ملت ایران و شرافت انسانی و ملی مردم کشور ما را فدای« حفظ نظام » (یعنی حفظ قدرت سیاسی و نظامی ـ مالی ملایان) کرده است !
جناب دکتر سروش ضمن سخنان خود می کوشید تا وجود خدا را اثبات کند ، اما در سراسر گفتار خود حتی یک کلمه در باره تناقض خدایی که در پی اثبات او بود با آن خدایی نگفت که کسبه و تجار و حرفه ای های شغل دین و نیز حاکمان و جابران هزار و چهارصد ساله به نام خلافت اسلامی در بخش مهمی از جهان به جور و زور و تزویر بر انسانیت اعمال کرده ند !
وی هرگز نگفت : خدایی که اثبات وجودش نیازمند به توسل به دهها دانشمند و فیلسوف است و محتاج تکیه بر فرضیات و استدلالات دور و دراز مبتنی بر هوش و کوشش اندیشمندان غربی (میراثدار فکر و فلسفه یونان) دارد ـ به راستی ـ چه ارتباطی می تواند داشت با خدای خلفای اموی و عباسی یا فاطمی مصر یا با عثمانیان آسیاسی صغیر و چه سنخیتی می تواند داشت با خلافتک های جاری بر کشور خود ما از نوع حکومت تعصب و فریب و جهل شاه غازی امیر محمد مبارز در عصر حافظ یا خلافت بیدادگرانهء خمینییه و میراث داران او که برای نخستین بار در طول تاریخ ، زیر نام ولاینت مطلقه فقیه ، بساط پلیدترین و خونریز ترین نوع استبداد صنف ملایان را در کشور ما گسترده اند؟
خدا یی را که جناب سروش در اثباتش می کوشید، چنان بود که گویی از قلمرو کنش ها و رفتارهای اجتماعی و سیاسی دور شده و از عرصهء تاریخ مجرد گشته و زیر یک حباب پاک و زنگار زدودۀ روحانی (اسپیریتوئل) قرار داده شده و باتکیه بر اندیشه ها و کوشش های فکری برخی فلاسفه یا دانشمندان غربی به ز بانی گاه استدلالی ، گاه عرفانی گاه ذوق ورزانه ، به شنونده معرفی می شد و از همگان دعوت می شد تا در زیر آن حباب استدلال های نظری و فلسفی به مشاهده جمال نورانی وی بپردازند.
آن خدایی که جناب سروش در اثباتش می کوشید خلای فلاسفه و اندیشمندان بود و نه خدای اهل دین و خدای روحانیونی که به قساوت تمام در این سالها جایی برای حضور خدای فیلسوفان در کشور ما باقی ننهاده اند.
متأسفانه ایشان حتی یک کلمه از وجود تضاد و تنافر میان خدایی که به این همه زحمت می باید وجودش را اثبات کرد با خدایی سخن نگفت که ملایان نمایندگی وی را ومصادره مطلق او حق انحصاری خود می شمرند و صنف خود را مجری منویات او بر زمین می دانند.
او عدم سنخیت خدای فلاسفه را با خدایی که گویا هزار و چهارصد سال پیش بر یک تاجر چهل سالهء عرب زبان در میان اعراب بدوی ظهور کرده و قواعدی نهاده و همچون میراثی آن را به کسانی وا سپرده است که در لباس اهل دین تنها خود را شارحان و مجریان و متولیان آن قواعد می شمارند و برآنند که درمقام برگزیده و نماینده خدا حق دارند تا ابدالآباد آن قواعد را و دستورات را به سلیقهء خود و به تفسیر خود به ضرب و زور دشته و شلاق و شمشیر بر جهانیان اعمال کنند و بدین بهانه مجازند تا انسانیت را به بند کشند.
در نهایت سعی او با همه حسن نیتی که می توانست داشته باشد ، همانا کوشش در اثبات سخن و نظریات ملایان بود زیرا از فلسفه می آغازید تا سرانجام به توجیه شرع برسد و درواقع در اثبات وجود خدای فیلسوفان می کوشید تا وجود خدای شرع و لاجرم ضرورت وجود نمایندگان او و مجریان اوامر و نواهی او بر زمین به اثبات برساند ! کوشش او کوشش همۀ کسانی بود که فلسفه و شیوه های اندیشه استدلالی آنان را به نفع الهیات (تئولوژی) به کار می گیرند
و این البته یک مصادره به مطلوب است که برخی دوستان روشنفکر دینی در فنون آن مجرب و زبردستند. آنها از کانت و دکارت کمک می گیرند تا به تأیید خدای خمینی و امیر مبارز الدین محمد و ابوبکر بغدادی و بن لادن برسند !
در واقع ایشان در این سخنان خداشناسانۀ خود دفاع از مفهوم سنتی دین و دفاع از شرع و دفاع از تسلط روحی و فکری و سیاسی یک صنف جاهل و آزمند و خودکامه (روحانیت) را بر انسان درگفتاری گنجانده بود که رنگ فلسفی و علمی داشت و هدف اصلی اش را اثبات خدا عنوان کرده بود.
ایشان حتی در لابلای حرفهایش می کوشید تا روحانیون را انسانهای مفید و درمانگر آلام انسانها وانمود کند. وی به ظرافت و با شیوه ای خفی می کوشید تا فقه شیعه را ارزشمند جلوه گر سازد و با قانون و حقوق انسان که دستاورد تمدن مدرن است در یک ترازو می نهاد.
خلاصه اگر زیباسخن گویی او را و برخی سخنای زیبای او را به کنار نهیم ، چیزی جز توجیه حکومت سی و چهار سالۀ خمینیستی از سخنان او برجای نمی ماند.
می شود جمله به جمله سخنان او را شنید و بر آنجا هایی که زیرکانه در مواردی سکوت می کند و در مواردی سخنی و فکری را تزریق و تلقین می کند انگشت نهاد و به شنوندگان و خوانندگان آراء وی بادآوری کرد.
هنر سروش در مغالطه است و سخنوری اش به لحاظ فرم با علم و فلسفه جدید سازگار است و در این شیوه از خطیب سلف خویش علی شریعتی استاد تر و پنهان کار تر است اما او نیز چون شریعتی به لحاظ مضمون و محتوی هدفی جزا رنگ آمیزی و تزئین و در نهایت غالب کردن و پذیراندن افکار کهن را به جامعه و به خصوص جوانانی که به سخنی مژه هایشان را بر خواب سنگین سنّت و جهل بومی می گشایند ندارد.
ظاهرا او قصد اثبات خدا را داشت اما هیچ فرصتی را فرو نمی نهاد تا یک سیخی به سکولاریسم بزند. او حقوق بشر را نتیجه خداشناسی دانست و فاشیسم را و جنایات قرن بیستم و دو جنگ ویرانگر جهانی را ثمره شوم کسانی دانست که زیرکانه آنها را «سکولارها» می نامید. حال آن که فاشیست ها و نازی ها مذهبی بودندو با کلیسا ارتباط داشتند و کتاب نبرد من هیتلر ـ برخلاف آثار بسیاری از آزادی خواهان و انسان گرایان بزرگ غربی ـ هرگز در لیست سیاه واتیکان قرار نگرفت .
خلط میان سکولاریسم و خدا ناشناسی یکی از ابزار اوست. تخلیط میان لائیسیته و آتئیسم یکی از حربه های سروش است که همواره آخوندها و تسخیر شدگان فکری آنها برضد آزادی و دموکراسی و حقوق انسان به کار می برند.
او به صورتی خفی (در میان سطور) کوشید تا دامن کلیسا و مدعیان اسلام را (ازجنگ های صلیبی بگیرید تا امروز یعنی جنگ هشت ساله ایران و عراق و جتگهای بعدی در افغانستان الجزیزه چچن بسنی عراق سوریه لیبی سودان و سایر نقاط جهان) از جنایت و جنگ افروزی پاک کند. موضوع در ظاهر خدا شناسی بود و در باطن تلقین افکاری که اسلامیسم و تداوم حکومت دینی در ایران را توجیه می کرد.
مغلطه های سروش که به امثال گنجی و بسیاری از به اصطلاح روشنفکران دینی هم سرایت کرده علارغم ظاهر فاضلانه و نو نما و متکی بر علم و استدلالی که دارد بسیار خطرناک است و نهایتا به تداوم سلطهء استبداد و تسلسل بیداد دینی و چیرگی جهالت و خرافه در ایران منجر می شود.
فرانسوی ها به چنین شیوه هایی دوبل لانگاژ و لانگ دو بوا و سوفیسم می گویند. حتما انگلیسی ها هم معادلی برای آن دارند اما قطعا دینداران آن را زبان دینی و زبان حقیقت اهل دین می نامند و چنانچه در قدرت باشند آنرا زبان خدا خواهند نامید !
انتشار این یادداشت نزدیک 5 ماه بعد از نوشتن آن صورت می گیرد
محمد جلالی چیمه (م.سحر)
http://msahar.blogspot.fr/

می‌خواهم نشانت دهم که آنها چگونه در میان زباله‌هایی که تو حتی از استشمام هوایشان حالت دگرگون می‌شود، زندگی می‌کنند. می‌خواهم مادری را نشانت دهم که با همه‌ی دردهایش لبخند می‌زند و خانواده‌ای که گاهی تنها خوراکشان چای است...


دستهایت را به من بده، می‌خواهم تو را به مهمانی خانه‌ای ببرم که در آن نگین، فاطمه، زهرا، زینب، رقیه و حسین بسر می‌برند. می‌خواهم نشانت دهم که آنها چگونه در میان زباله‌هایی که تو حتی از استشمام هوایشان حالت دگرگون می‌شود، زندگی می‌کنند. می‌خواهم مادری را نشانت دهم که با همه‌ی دردهایش لبخند می‌زند و خانواده‌ای که گاهی تنها خوراکشان چای است...
این تصاویر مربوط به شهر مشهد است.

































شهرام جزایری يكي از بزرگ‌ترین محکومان فساد اقتصادی در ايران، آزاد شد


شهرام جزايري
شهرام جزایری، یکی از بدنام‌ترین متهمان فساد اقتصادی در ایران، که در زمان دستگیری‌اش ۲۹ سال داشت، پس از سپری کردن حکم ۱۱ سال زندان خود روز جمعه، ۱۱ مهرماه، از زندان آزاد شد. یک مقام قضایی که از او نامی برده نشده به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گفت که آقای جزایری پس از «تحمل دوران محکومیت خود» صبح روز جمعه از زندان اوین آزاد شده است. محمود علیزاده طباطبایی، وکیل شهرام جزایری، روز ۲۹ شهریور گفته بود که آقای جزایری «تنها محکوم مالی» در ایران به شمار می‌رود که «به طور کامل رد مال» کرده و تمام بدهی‌های خود را پرداخته است.
شهرام جزایری در آبان‌ماه سال ۱۳۸۰ به دلیل اتهاماتی چون «اخلال در نظام اقتصادی ایران، اخلال در نظام صادراتی، پرداخت رشوه، جعل اسناد و حیف و میل اموال دولتی» دستگیر و به ۲۷ سال زندان محکوم شد.
وی در مراحل بعدی دادگاه در نهایت در تاریخ شش خرداد سال ۸۷ به ۱۱ یازده سال حبس تعزیری، رد مبلغ نزدیک به ۵۰ میلیون دلار آمریکا به بانک ملی ایران و صندوق ضمانت صادرات، پرداخت جزای نقدی معادل دو برابر این مبلغ و محرومیت از فعالیت‌ بازرگانی در بخش صادرات و واردات و محرومیت از اخذ هر گونه تسهیلات بانکی اعم از ریالی و ارزی به مدت ده سال محکوم شد.

تیم ملی والیبال ایران بعدازظهر امروز در آخرین دیدار خود در بازی‌های آسیایی 2014 اینچئون برابر ژاپن قرار گرفت و با نتیجه 3 بر یک برابر حریف خود به پیروزی رسید.

دیدار فینال والیبال بازی‌های آسیایی اینچئون
تیم ملی والیبال ایران بعدازظهر امروز در آخرین دیدار خود در بازی‌های آسیایی 2014 اینچئون برابر ژاپن قرار گرفت و با نتیجه 3 بر یک برابر حریف خود به پیروزی رسید.


به گزارش مهر، حتما لازم نیست خبرنگار باشی یا ساکن خانه های نزدیک به بیمارستانهای دولتی و عمومی کلانشهر تا ببینی همراهان بیمار با پیچیدن پلاستیک به دور درختان اتاق خواب ساخته اند و یا از روی اجبار کنار حیاط بیمارستان زیرانداز می اندازند و کنار جوی خیابان شب را صبح می کنند و در راهروهای بیمارستانها مدام از این اتاق به آن اتاق می روند و به پرستاران برای انجام کارهای شخصی بیمارشان کمک می

می کنند اما شبها روی صندلی یا کنار جوی در خیابان می خوابند.

به گزارش مهر، حتما لازم نیست خبرنگار باشی یا ساکن خانه های نزدیک به بیمارستانهای دولتی و عمومی کلانشهر تا ببینی همراهان بیمار با پیچیدن پلاستیک به دور درختان اتاق خواب ساخته اند و یا از روی اجبار کنار حیاط بیمارستان زیرانداز می اندازند و کنار جوی خیابان شب را صبح می کنند و در راهروهای بیمارستانها مدام از این اتاق به آن اتاق می روند و به پرستاران برای انجام کارهای شخصی بیمارشان کمک می کنند.


بیمارستان حضرت علی اصغر(ع) در خیابان ظفر مخصوص کودکانی است که بیشتر آنها از شهرستان به تهران آمده اند همراه پدر و مادر و یا یکی دیگر از اقوامشان. بساط زندگی چند روزه شان در بیمارستان مقابل مرکز عبادی و فرهنگی حیاط پهن است. چون اجازه ندارند از سقف این مرکز عبادی و فرهنگی استفاده کنند. آنها در سرویس های بهداشتی حیاط حمام می کنند و همانجا رخت کودکشان را می شویند و روی نرده ها آویزان می کنند دور از چشم نگهبانان. این را اعظم محبی می گوید .مادربزرگ فاطمه برای درمان نوه اش به علت داشتن سندروم متابولیک 31 روز است از کرمان به این بیمارستان آمده اند.


این وضعیت در بیشتر بیمارستان های تهران دیده می شود. در حیاط بزرگ مجموعه بیمارستان امام خمینی، کسی حق پهن کردن بساط زندگی ندارد. آنها می توانند از 11 شب  تا قبل از طلوع آفتاب بیرون نرده های بیمارستان زیرانداز پهن کنند و همان جا کنار درخت و جوی آب بخوابند. همراه دیگر که روی صندلی کنار تخت بیمار خوابیده باید صبح که شد منتظر دستور پرستاران بمانند. باید اتاق تمیز، بیماران بیدار و پتوها تا شده باشد. چون زمان بازدید سرپرستار فرارسیده است. همراه باید جواب آزمایش را از طبقه دوم به طبقه سوم، عکس را از واحد دیگر به واحد بعدی منتقل کند، دفترچه بیمه را مهر بزند، با صندوق تسویه کند، داروی بیمار را تهیه کرده، به او بخوراند و ... .

دمپایی و چنگال تسهیلات وزارت بهداشت به همراهان بیمار
در مقابل همه این تصاویر تکراری که در بیمارستانهای تهران دیده می شود، معاون درمان وزیر بهداشت و دبیر ستاد کشوری برنامه تحول نظام سلامت از ارائه تسهیلات جدید به همراهان بیمار در برنامه تحول نظام سلامت خبر داده و گفته که به آنها کاناپه و صندلی تخت شو و سه وعده غذایی اختصاص داده شده است. همچنین هزینه همراه بیمار در افراد زیر 12 سال فقط مشمول 10 درصد تعرفه می شود ولی برای بزرگسالان تعرفه سابق را در نظر می گیرند. اختصاص وسایل شخصی (دمپایی، لباس مناسب، لیوان، بشقاب، قاشق و چنگال)، میز کنار مبلی، پذیرایی میان وعده، مکانیسم تسهیل تردد و فضای اختصاصی برای استراحت مادران با امکانات کافی و استفاده از خدمات رفاهی نیز در آینده محقق می شود.


حاجی‌آقاجانی وقتی از تخصیص این امکانات به همراهان بیمار سخن گفته، ادعا کرده که در برنامه تحول نظام سلامت به صورت اصولی به همراه بیمار و انتظارات و نیازهای او توجه شده است.


اما آنچه که مسئولان وزارت بهداشت به عنوان تسهیلات جدید به همراهان بیمار اعلام کرده اند، تازگی ندارد. پیش از این هم به یک نفر همراه بیمار سه عده غذایی داده می شد. اکنون نیز همین طور است و اگر بیمار زیر 12 سال باشد، همراه بیمار تنها ده درصد از تعرفه را می پردازد ولی اگر بیمار بزرگسال باشد، هزینه سه وعده غذایی و خوابیدن روی صندلی هایی که گاه در همه بیمارستان ها تخت شو نیستند هم از همراه گرفته می شود.

همه اتاقها کاناپه ندارند
مشاهدات خبرنگار مهر از بیماستانهای امام خمینی، سینا، مرکز طبی کودکان، حضرت علی اصغر و بوعلی نشان می دهد بیشتر صندلی های همراهان بیمار قابلیت تبدیل شدن به تخت را ندارند.  بنابراین همراهان بیمار مجبورند روی صندلی های آهنگی و پلاستیکی بخوابند آن هم در صورتی که به اندازه کافی صندلی وجود داشته باشد. پس اختصاص کاناپه تخت شو در همه اتاق های بیمارستانها به صورت 100 درصد انجام نشده است.


 مهری احمدی همراه مادرشوهرش که به دلیل سکته قلبی بستری شده در بیمارستان اقامت دارد. او درباره شرایط بیمارستان می گوید:« پرستاران به بیمارم رسیدگی نمی کنند. من باید به آنها بگویم سرم مریضم تمام شده وگرنه حواسشان نیست. چون تعداد بیماران بستری شده زیاد است و تعداد پرستاران کم. غذای بیمارستان بوعلی به حدی غیرقابل خوردن است که بیمار هم به اجبار آن را می خورد به دلیل همین از خانه برایم غذا می آورند. با این حال شبی سی هزار تومان از من پول می گیرند. درحالی که مانند یک پرستار به آنها برای تمیز کردن بیمارم کمک می کنم. مدام باید حواسم به احوال بیمار باشد کاری که در وظیفه کادر بیمارستان است.»


دریافت هزینه از همراه بیمار مورد انتقاد همراهان دیگری است که در بیمارستان میلاد حضور دارند آنها هم می گویند چرا وقتی بیمارستان به همراه برای کمک به پرستار نیاز دارد بازهم پول می گیرند و ما را مجبور می کنند روی صندلی بخوابیم؟ "این را عاطفه سمنانی که مادرش به علت ناراحتی قلبی سه روز است در اورژانس بیمارستان منتظر خالی شدن تخت است می گوید.
اگر همراهان بیماران نبودند آیا پرستاران از عهده کارهای مربوط به بیمار بر می آمدند؟

همراهان بیمار در کام آتش
همانطور که سمنانی گفت کادر بیمارستان به همراه بیمار نیاز دارد، پرستاران بیمارستانها نمی توانند خدمات قابل قبولی به همه بیماران بدهند. فتح الله روشن ضمیر، از پزشکان فوق تخصص کودکان  در این باره می گوید: در بخش عمومی ممکن است برای 20 بیمار در شب  فقط یک پرستار حاضر باشد. بنابراین وقتی همراه در بیمارستان حضور دارد کار پرسنل بیمارستان راحت تر انجام می شود. اما در بسیاری از اوقات همراهان آنقدر در شرایط نامناسبی استراحت می کنند که گاهی خودشان هم کنار بیمارشان بستری می شوند مانند اتفاقی که چند سال پیش در بوشهر افتاد و همراهان بیماری که در چادر خوابیده بودند در آتش سوختند.


احتیاج داشتن کادر بیمارستانی به همراه بیمار مورد تایید محمد شریفی مقدم، دبیرکل خانه پرستار نیز هست. او می گوید: کمبود پرستار و فاصله بین حقوق پرستاران و پزشکان باعث شده تا 50 درصد مراقبتهای اولیه در بخشهای بیمارستانی توسط همراهان بیمار انجام شود. کمبود نیروی پرستار باعث شده که بخشهایی از بیمارستانهای دولتی در طول شب با حضور یک پرستار اداره شود.


با وجود آنکه دبیرکل خانه پرستار، همراهان بیمار و پزشکان و مدیران بیمارستانی بر لزوم حضور همراه بیمار واقف هستند اما سید سجاد رضوی، که مسئولیت نظارت بر امور درمان را بر عهده دارد، چنین اعتقادی ندارد. او به خبرنگار مهر می گوید: حضور همراه در بیمارستان اصلا ضرورتی ندارد. همراهان نیاز ندارند برای تهیه وسیله ای به بیرون از بیمارستان بروند و یا کارهای بیمارشان را انجام دهند. آنها شخصا می خواهند کنار بیمارشان بمانند. در این زمینه رسانه ها باید فرهنگ سازی کنند تا همراه، بیمارش را به بیمارستان بسپارد و برود.

مدیرانی که خدمات هتلینگ دریافت می کنند چقدر از شرایط همراهان آگاهند
شاید مسئولان وزارت بهداشت و یا حتی نهادهای دیگر که اگر فردی از خانواده شان دچار بیماری شود، خدمات هتلینگ دریافت می کنند، هیچ وقت با دردسرهای همراهان بیمار مواجه نشده اند چون به طور حتم بیماران این افراد در بیمارستانها خدمات مناسب پزشکی دریافت می کنند. شاید به همین دلیل آنها اختصاص چنگال، کیک و ساندیس را تسهیلاتی ویژه برای همراه بیمار می دانند.


جالب اینکه معاون درمان این وزارتخانه مدعی اطلاع از نقش همراه به عنوان پشتیبان و کمک کننده در مسائل روحی و روانی بیمار است. در این باره، مینا دختر 40 ساله پیرمردی که از هفته پیش در اورژانس بیمارستان امام خمینی منتظر خالی شدن یکی از تخت های بخش است می گوید: من و برادرزاده هایم از هفته پیش صبح تا شب نوبت کشیک مان را تغییر می دهیم تا همیشه یک نفر بالای سر بیمارمان باشد و اگر به کاری احتیاج داشت، انجام دهد. دیروز پارچه زیر بیمار را می خواستیم که بیمارستان آن را تمام کرده بود . مجبور شدیم از داروخانه های بیرون از بیمارستان تهیه کنیم.همراهی که بالای سر مریض است نمی تواند برود این کارها را انجام دهد باید حتما فرد دیگری آن را تهیه کند. ما باید در بیمارستان باشیم. چون به ما احتیاج دارند. به همین علت گفتند تا مشخص شدن تکلیف پدرتان باید حداقل یک نفر در بیمارستان بماند.


جالب اینکه مسئول نظارت بر درمان وزارت بهداشت در واکنش به پیگیری وضعیت همراهان بیمار  به خبرنگار مهر می گوید: اکنون که به اندازه کافی کادر بیمارستان به بیمار خدمات می دهند شما برای ما بررسی کنید علت حضور اتوبوسی خانواده ها نزدیک بیمارستان چیست؟


تامین دارو خارج از بیمارستان مشکلی است که هنوز به صورت صد در صد در بیمارستانها حل نشده است. گاهی همراه بیمار مانند مادر فاطمه که به متابولیک دچار شده بود، مجبور است برای تهیه داروی خارجی به بیرون از بیمارستان برود چون در داخل بیمارستان فقط داروی ایرانی دارند ولی فاطمه به داروی نوع ایرانی آن حساسیت دارد.

در شرایط مطلوب حضور همراه بر بالین بیمار نقش موثری در بهبود شرایط روحی او دارد. حال آنکه در بسیاری از موارد محدود بودن توان و نیروی انسانی کادر بیمارستانی باعث می شود همراهان نتوانند بیمارشان را ترک کنند و مجبور به کمک کردن به کادر درمانی برای بهبود حال بیمار خود هستند.


همه همراهان شهرستانی به هتل و مسافرخانه نمی روند. چون بدترین اتاق یک مسافرخانه و با شرایط عمومی شبی 25 هزار تومان هزینه دارد و خانواده بیمار باید برای فقط یک ماه اقامت در تهران حداقل  750 هزار تومان هزینه بپردازد هزینه ای که خانواده ها ترجیح می دهند برای بیمارشان صرف کنند تا اقامت راحت تر خودشان.


رضوی یکی از راه حل های حل مشکل اقامت همراهان شهرستانی را ساخت همراه سرا و اقامت همراهان در آنها با پرداخت حداقل هزینه و یا رایگان می داند و می گوید: برخی از بیمارستانها با مشارکت شهرداری ساختمان هایی را در نظر گرفته اند تا یک نفر از همراهان بیمار در آن مکان ها اقامت کند. بیمارستان رجایی نیز در آینده قرار است ساختمانی را برای همراه سرا در داخل بیمارستان بسازد. اکنون برای ساخت 15 همراه سرا برای 15 بیمارستان عمومی شهر اعتبار در نظر گرفته شده است.


اما ساخت همراه سرا اگر از نظر امنیتی، بهداشتی و اخلاقی قابل کنترل نباشد،تبدیل به معضل جدیدی می شود. از سوی دیگر برای بیمارستانی مانند امام خمینی که زمانی به هزار تخته معروف بود، نمی توان هزار یا حداقل 500 اتاق مجزا در نظر گرفت تا همراه بیمار در آن مکان مانند هتل اقامت کند. بنابراین یا باید ساز و کار مناسبی برای همراه سراها در نظر گرفت و یا به فکر چاره دیگری بود. در این بین، رضا جهانگیری، معاون توسعه خدمات اجتماعی شهرداری تهران در گفتگو با خبرنگار مهر پیشنهاد اختصاص فضای خالی مدارس، مساجد و حسینیه ها برای پناه دادن به این افراد را می دهد و می گوید: شهرداری هیچ مصوبه و اجباری برای ساخت همراه سرا ندارد با این حال آمادگی ساخت همراه سرا را داریم ولی تاکنون مسئولان وزارت بهداشت مطالبه ای نداشته اند.  می توان از فضای خالی مساجد، مدارس و حسینیه ها برای اقامت چند ساعته همراهان بیمار استفاده کرد.

 اختصاص مددکار به بیماران
 تحول در نظام سلامت تنها ساخت همراه سرا و یا دادن کیک و ساندیس به همراه نیست. بیمار تیمار می خواهد. این جمله را همه شنیده اند. عبدالجلیل کلانتر هرمزی زمانی که رئیس بیمارستان 15 خرداد بود، قصد داشت تا یک مددکار اجتماعی را برای هر بخش استخدام کند اما چون اعتبار و ردیفی در وزارت بهداشت برای مددکار تعریف نشده بود، نتوانست این طرح را اجرایی کند.


او می گوید: در همه جای دنیا فقط به بحث درمان و داروی بیمار توجه نمی کنند چون هر بیماری احتیاج به درمان روحی، همدردی و همکاری دارد. وقتی نشان دهیم که به دل اندیشه های مردم توجه می کنیم درد مردم زودتر خوب می شود و آرامش روحی در ترمیم درد آنها موثر است. بسیاری از کشورهای پیشرفته قطب های علمی را در ایالت ها و استانهایشان توزیع کرده اند یا یکی از شهرهایشان را قطب چشم پزشکی و استان دیگر را به قطب جراحی قلب تبدیل کرده اند. ما هم باید بتوانیم به استانهای دیگر بها دهیم. مانند کاری که در شیراز و یا مشهد شده و بیمارستانهای تخصصی پیوند اعضا و قلب را در این استانها تقویت کرده ایم.

قیمت خانه‌ اشرف پهلوی ۴۹ میلیون دلار بر آورد شده



  1.  
  2.  
  3.  
  4.  
  5.  
  6.  
  7.  
  8.  
  9.  
  10.  
  11.  
  12.  
  13.  
  14.  
  15.  
  16.  
قیمت خانه‌ اشرف پهلوی ۴۹ میلیون دلار بر آورد شده
خانه شماره ۲۹ خیابان "بیکمن پلیس" توسط "ویلیام اس‌. پیلی" در ۱۹۳۴، هشت سال پس از اینکه مالک شبکه "سی بی‌اس" شد، ساخته شد
اشرف پهلوی به همراه برادر دوقلویش محمدرضا و خواهر بزرگتر شمس پهلوی
اشرف پهلوی در حال تماشای بازی شطرنج محمدرضا پهلوی و ارنست پرون دوست سوییسی او
اشرف پهلوی پیش از کودتای 28 مرداد 1332
اشرف پهلوی به همراه اسدالله رشیدیان (سمت راست، کت و شلوار مشکی) از عوامل کودتای 28 مرداد در سینما رکس تهران
اشرف پهلوی، اسدالله رشیدیان، و سید حسن تقی‌زاده (عصا و کلاه به دست)
اشرف پهلوی به همراه منوچهر اقبال نخست وزیر(سمت چپ او)، محمدرضا پهلوی در حال گوش دادن به سخنرانی حسین علا وزیر دربار، سال 1336
اشرف پهلوی و لئونید برژنف رهبر حزب کمونیست اتحاد شوروی، دهه 1340 شمسی
اشرف پهلوی در حال بازدید از موزه هرمیتاژ در لنینگراد، دهه 1340 شمسی
اشرف پهلوی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، 1346
اشرف پهلوی و هیات امنای سازمان خدمات اجتماعی
اشرف پهلوی در ضیافتی رسمی و همراه مقامات اروپایی
اشرف پهلوی و روسای سازمان تامین اجتماعی، دهه 1350
اشرف و محمدرضا پهلوی، دهه 1350
اشرف پهلوی به همراه عبدالمجید مجیدی (سمت راست) رئیس سازمان برنامه و جمشید آموزگار، نخست وزیر، 1356
اشرف پهلوی و اسدالله علم وزیر دربار
دوشنبه 29 سپتامبر 2014 ایران وایر

خانه اشرف پهلوی در نیویورک، 49 میلیون دلار

مت ای. وی. چبان
خیابان «بیکمن پِلِیس» (Beekman Place) در حد فاصل خیابان‌های چهل و نهم و پنجاه و یکم، در سراشیبی به سوی «رودخانه شرقی»، یکی‌ از کوتاه‌ ترین و قدیمی‌‌ترین خیابان‌های «منهتن» قرار گرفته است با خانه‌های بزرگ قدیمی‌ و آپارتمان‌های مجللِ پیش از دوران جنگ استقلال امریکا؛ زمانی که‌ خاندان «بیکمن» خانه عظیم و مجلل خود را در «مانت پلزنت» در سال ۱۷۶۴ ساختند.
انزوای این خیابان، آن را تا حدی از نظر‌ها و رفت و آمدها دور نگه داشته است. نیمی از ماشین‌هایی‌ که در آن پارک شده اند، یا شاسی بلندهایی سیاه رنگ هستند و یا مرسدس بنز‌هایی‌ با پلاک‌های دیپلماتیک.
دوری و انزوای این خیابان، چهار دهه قبل دو سنت شکن مشهور را به سوی خود کشاند؛ «اشرف پهلوی»، خواهر دو قلوی شاه ایران و فعال حقوق زنان به شماره ۲۹ این خیابان پناه برد و «پل رودلف» (Paul Rudolph)، متفکر مدرنیست و رییس مدرسه معماری دانشگاه «ییل» که شماره ۲۳ را به آزمایشگاه شخصی‌ خود بدل کرد.
هرچند دیگر آن ها از این خیابان رفته اند ولی‌ خانه‌هایی‌ که از خود به جا گذاشته اند، هنوز از ممتاز‌ترین های نیویورک به شمار می روند. ارزش خانه رودلف امروز به ۲۸/۵ میلیون دلار و خانه پهلوی به ۴۹ میلیون دلار رسیده که در جنوب «پارک مرکزی» نیویورک، رکورد محسوب می‌‌شود.
در سال ۱۹۳۴، یعنی‌ هشت سال پس از آن که «ویلیام اس‌. پیلی» (William S. Paley)، مالک شبکه «سی بی‌اس» شد، برای نخستین همسر خود «درتی پیلی» که همسر سابق «جان رندلف هرست» بود، خانه‌ای ۷ طبقه ای در شماره ۲۹ خیابان «بیکرمن» ساخت.
شماره ۲۹ با آن نمای پوشیده از آجر‌های قرمز و پنجره‌های بلند سفید، از هر نظر به منازل دوران پیش از جنگ شبیه است؛ هرچند بر فضای داخلی‌ آن، روحی‌ مدرن حاکم است. راهروی ورودی با آن دیوار آینه کاری و ستون‌هایی‌ شیشه‌ای که از درون می‌‌درخشند، در شهر برای خود شهرت و اعتباری دارند.
پیلی و همسرش چندان فرصت نیافتند تا از خانه خود لذت ببرند؛ زندگی‌ مشترک آن‌ها در حال فروپاشی بود. در سال ۱۹۴۰ آن‌ها خانه خود را به «آلبرت» و «ماری لسکر»(Lasker)، از پیشگامان بهداشت و درمان عمومی اجاره دادند که بعد‌ها آن ها خانه را خریدند و ۳۵ سال در آن زندگی‌ کردند تا هنگامی که اشرف پهلوی به آن جا پا گذاشت.
«رابرت اف. آرمائو»، دستیار پیشین «نلسن راکفلر» و وابسته پهلوی‌ها در نیویورک می‌‌گوید:«سه‌ تن از مطرح‌ترین زنان نیویورک همه زیر یک سقف زندگی‌ کرده اند.» 
از آن جا که شاهزاده اشرف پهلوی مدام در سفر بود، به دنبال اقامتگاه آرامی در نیویورک می‌‌گشت. در سال ۱۹۷۸، یعنی‌ سه سال بعد از آن که شماره ۲۹ خیابان بیکمن را خریده بود، شماره ۳۱ را از «تام جونز» (Tom Jones)، خواننده ولزی نیز می‌‌خرد. در آن سال، شاهزاده نمی‌‌توانست اهمیت آن دو خانه را پیش بینی‌ کند تا درست یک سال بعد که برادرش، محمدرضا شاه پهلوی از حکومت عزل می‌‌شود.
خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های اشرف به تدریج در سال‌های دهه ۱۹۸۰ برای تحصیل در مدرسه های خصوصی، به نیویورک رفتند و این بود که ورودی‌های دو خانه را به هم وصل کردند.
در سال ۱۹۸۱ مالکیت هر دو خانه با «آنتیل هلند(Dutch Antilles) به اشتراک گذاشته شد تا آن ها را از غصب حکومت ایران در امان بدارند. در سال ۱۹۹۲، شماره ۳۱ بیکمن به حکومت تونس فروخته شد و اکنون سفارت‌خانه این کشور است و شماره ۲۹ دوباره به یک خانه خانوادگی مستقل تبدیل شد با ۸ اتاق خواب و ۱۱ حمام و سرویس بهداشتی.
«آویده غفاری»، یک ایرانی‌ِ در تبعید و کسی‌ که در سال‌های دهه ۱۹۹۰ فضای داخلی‌ خانه را از نو طراحی‌ کرد و هم اکنون نیز در حال فروش آن از طریق آژانس املاک «براون هریس استیونس» (Brown Harris Stevens) است، می‌‌گوید: «ایشان زن بسیار مدرنی‌ بود و دنبال چیزی اصیل می‌‌گشت نه تقلیدی.»
خانه پر است از تصاویر خاندان پهلوی، نقاشی‌های قدیمی‌ ایرانی که قدمت آن ها به قرن‌ها پیش باز می‌‌گردد و چند اثر از نقاشی‌های دوران امپرسوینیسم. آینه‌ای به نهایت خیره کننده که شاید تمام اجزای سالن را تحت الشعاع خود قرار می‌‌دهد، در اتاق پذیرایی نصب شده است. دور تا دور آینه، مخمل دوزی و با جواهرات تزیین شده است و در زیر آن، مجسمه‌هایی‌ از شکارچیانی سوار بر اسب می‌‌بینیم که سگ‌ هایشان به دنبال شکار‌هایی‌ نامعلوم می‌‌دوند؛ گویی گواهی است بر این که چه گونه خانواده پهلوی و این آینه از خانه خود دور شده و به این جا رسیده اند.
با توجه به این که قیمت خانه در حال صعود است و شاهزاده پهلوی ماه آینده ۹۵ ساله می‌‌شود و بیش‌تر اوقات خود را در اروپا سپری می‌‌کند، تصمیم گرفته شد که آن را بفروشند.همین تصمیم در مورد دو خانه آن طرف تر هم گرفته شده است.
از سوی دیگر، یکی‌ از مدیران یک شبکه‌ تلویزیونی، خانه پل رودلف را خرید و در دهه گذشته آن را با عشق و علاقه مرمت و بخش اعظمی از معماری خانه را که بر خلاف جاذبه زمین طراحی شده بود، حفظ کرد.
رودلف در سال ۱۹۶۱، خانه‌ای را در این ساختمان اجاره و تا سال ۱۹۷۶ در آن زندگی‌ کرد. در این سال، خانه سابق ستاره تآتر «برادویِ» نیویورک، «کاترین کورنل» (Catherine Cornell) در شماره ۲۳ بیکمن را خریداری می‌‌کند. این خانه بی‌ نظیر بود و در هیچ جای شهر همتایش را نمی‌‌شد دید؛ پنت هاوسی سه‌ طبقه از فولاد و بتن که تا روی خیابان پیش می‌‌آید. رودلف در فضای داخلی‌ خانه مدام طرح های خود را تغییر می‌‌داد و در آن‌ها تجدید نظر می‌‌کرد.
«آر. دی. چین» (R. D. Chin)، مدیردفتر سابق رودلف می‌‌گوید: «نور طبیعی می‌‌خواست که از بالا به پایین بتابد و همیشه دنبال راه‌هایی‌ بود که به آن دست پیدا کند. درون این آپارتمان عظیم با فضاهای شناور زیادی روبه رو می‌‌شوید.»
از راهرو می‌‌توان روزنه‌ها و شکاف‌های مختلف را در سقف دید. پله‌های شیشه‌ای با نور بالا و پایین می‌‌روند و در اتاق‌ها شناور می‌‌شوند. اتاق غذاخوری بر فراز اتاق پذیرایی‌، شناور حرکت می‌‌کند و دور تا دور خانه را بالکن فرا گرفته است؛ طرحی که امروزه بسیار محبوب شده است. ساختمان شامل سه‌ آپارتمان دوبلکس در طبقه های پایینی نیز می‌‌شود که طرح همه آن‌ها را خودِ رودلف داده است.
مشاور آژانس ملکی‌ «کرکوران»(Corcoran) می‌‌گفت این خانه واقعاً استثنایی است. با این که هر فوت مربع خانه پهلوی ۵۴ درصد گران تر است و خانه «الن بیدل شیپمن»- همسایه کناری - که سال گذشته به مبلغ ۳۵ میلیون دلار به نخست وزیر قطر فروخته شد، تنها ۶۶۸ متر مربع است ولی‌ خانه رودلف ۸۷۰ متر مربع است.
مالکان کنونی خانه شماره 23 بیکمن که در سال ۲۰۰۲ آن را به مبلغ ۶/۳ میلیون دلار خریداری کردند، به سرعت دلبستگی آن ها به خانه بیش‌تر و بیش‌تر شد چون با هر معماری که حرف می‌‌زدند، هیچ کدام قبول نمی‌‌کردند که در کار رودلف دست ببرند مگر فقط در این حد که سیستم مرکزی تهویه هوا تعبیه کنند و آشپزخانه را مدرن و به روز.
به نظر می‌‌رسد حتی خیابان بیکمن پِلِیس هم نمی‌‌تواند خود را از جنون بازار املاک منهتن مخفی کند.