lundi 13 avril 2015

+ فیلم



 روز شنبه ۲۲ فروردین ماه ۱۶ نفر از متهمین مواد مخدر محکوم به اعدام در ندامتگاه مرکزی کرج جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل شدند.

این افراد از سالن ۲-۳-۴ و ۵ ندامتگاه مرکزی کرج به سلول انفرادی منتقل شده‌اند.

از سالن ۲ آیت رودباری، شهرام گلپور، علیرضا مرادی، حسن ابوالحسنی و حامد نبی زاده از سالن ۳ شهاب کریمی، حمید فرج لو، احمد ملکی زاده، علی‌محمد لرستانی از سالن ۴ مصطفی جمشیدی، امیر نیازی، علی یوسفی و از سالن ۵ سعید پور محمد را جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل کرده‌اند.

یک منبع مطلع در همین رابطه گفت: «روز يكشنبه 23 فروردين به خانواده‌ها وقت ملاقات خواهند داد و روز دوشنبه همگی را اعدام می‌کنند»

منبع تائید نشده‌ای در این رابطه می‌گوید تعداد افراد منتقل‌شده از ندامتگاه مرکزی کرج جهت اجرای حکم اعدام به ۴۰ نفر می‌رسد که برای جلوگیری از شورش آن‌ها را به زندان‌های هم‌جوار از جمله زندان قزوین منتقل کرده‌اند.

تعداد زیادی از این محکومین به اعدام زیر ٣۰ سال سن دارند و هر یک به اتهام داشتن چند گرم مواد مخدر به اعدام محکوم‌شده‌اند.

Iran - Karaj. 11.04.2015. protest of families of deathrow prisoners

 + عکس


بیش از ۲۰۰ معلم در بوشهر صبح امروز (دوشنبه ۲۴ فروردین) مقابل اداره آموزش و پرورش این استان تجمع کردند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، معلمان معترض خواستار افزایش دستمزد و بهبود وضعیت معیشتی خود هستند.

یک معلم در بوشهر در تشریح مطالبات معلمان حاضر در تجمع گفت «معلمان خواستار هماهنگ شدن حقوق خود و سایر کارمندان دولت هستند.»

«فتح الـله قاسمی» تصریح کرد: معلمان می‌خواهند همانند سایر کارمندان دولت به آن‌ها بهاء داده شود. آقای رئیس جمهور یا وزیر آموزش و پرورش فیش حقوقی معلمان و کارمندان را کنار هم بگذارند و خود از نزدیک ببینند فرهنگیان در چه شرایطی به سر می‌برند.

گفتنی است معلمان معترض در دو روز گذشته نیز مقابل اداره آموزش و پرورش استان بوشهر تجمع کرده بودند.


گزارش شده که تجمعات مشابهی در سایر شهرهای استان بوشهر نظیر برازجان و تنگستان برگزار شده است.

معلمان ناراضی در سراسر ایران در دو ماه گذشته در اعتراض به وضعیت معیشتی خود بار‌ها مقابل ادارات آموزش و پرورش، استانداری‌ها و مجلس تجمع کردند.
 تهران ۱۵ هزار کارتن خواب دارد. این آمار را شهردار تهران داده و این در حالی است که گرمخانه های پایتخت تنها گنجایش میزبانی از ۳ هزار بی‌خانمان را دارند.
















یک جامعه‌شناس می گوید در ایران پانزده میلیون حاشیه نشین وجود دارد و علت ظهور پدیده حاشیه‌نشینی ناتوانی برنامه‌ریزی‌های رسمی شهری در فراهم کردن مسکن برای اقشار تهی‌دست و فقیر جامعه است.



یک جامعه‌شناس می گوید در ایران پانزده میلیون حاشیه نشین وجود دارد و علت ظهور پدیده حاشیه‌نشینی ناتوانی برنامه‌ریزی‌های رسمی شهری در فراهم کردن مسکن برای اقشار تهی‌دست و فقیر جامعه است.

حسین ایمانی جاجرمی در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا درباره پدیده حاشیه نشینی در کشور گفت: امروزه این نوع سکونتگاه‌ها صرفا در حاشیه شهر‌ها ایجاد نمی‌شوند بلکه ممکن است در داخل شهر نیز تشکیل شوند همچون سکونتگاه‌های غیر رسمی اطراف امجدیه یا اتوبانهای چمران و کردستان، به همین دلیل در ادبیات امروز از این مسئله تحت عنوان اسکان غیر رسمی یاد می‌شود.
وی با بیان اینکه وجود سکونتگاه‌های غیر رسمی مسئله‌ای جهانی بوده و مختص ایران نیست خاطر نشان کرد: علت ظهور این پدیده ناتوانی برنامه ریزی‌های رسمی شهری در فراهم کردن مسکن برای اقشار تهی‌دست و فقیر جامعه است.
این جامعه‌شناس در توضیح این مطلب افزود: کسانی که به شهر‌ها آمده‌اند و قادر به تامین مسکن مورد نیاز خود به دلایل مختلف و عمدتا اقتصادی نیستند از طریق نظام‌های رسمی برای نیاز خود پاسخی دریافت نمی‌کنند و به همین علت به سراغ نظام‌های غیر رسمی می‌روند.
جاجرمی ادامه داد: پشت پرده این نظام‌های غیر رسمی یا زمین خواران قرار دارند و یا اینکه فقرا خود شروع به ساخت مسکن در قطعات کوچک می‌کنند و از آنجا که این نوع مسکن‌ها بدون توجه به نیازمندی‌های عمومی همچون خیابان، دسترسی به معابر، پارک، آموزش و پرورش و نیروی انتظامی ساخته می‌شوند دارای مشکلات اساسی هستند.

بلایای طبیعی حاشیه‌نشینان را تهدید می‌کند
رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران تاکید کرد: از آنجا که این نوع مسکن‌ها عموما در زمین‌های نامرغوب ساخته می‌شوند آسیب‌هایی همچون رانش زمین، سیل، و زلزله ساکنان این مناطق را تهدیدمی کنند.
وی اظهار کرد: مشکل دیگر این نوع سکونتگاه‌ها نبود امنیت مالکیت است یعنی ممکن است این زمین‌ها به زور تصاحب شده باشد و یا وضعیت مالکیت آن مبهم باشد همچنین ممکن است این زمین‌ها دولتی باشد به همین لحاظ مالکیت آن‌ها نیز معمولا فاقد امنیت است.
جاجرمی با بیان اینکه ما در شهر نشینی سنتی خود با معضل حاشیه نشینی مواجه نبوده‌ایم، گفت: در گذشته جامعه ما عموما روستایی و عشایری بوده است و اگر بخواهیم تاریخی برای این پدیده مشخص کنیم باید بگوییم از دهه ۱۳۴۰ به بعد با پدیده مهاجرت گسترده از روستا‌ها به شهرهای بزرگ و بویژه تهران مواجه هستیم که این مسئله پدیده فشار برای مسکن را دامن می‌زند.
این جامعه‌شناس اضافه کرد: در آن زمان از آنجا که نظامهای شهری ما قادر به پاسخگویی به نیازهای مسکن نبودند شاهد شکل گیری مناطق حاشیه‌ای در داخل یا اطراف شهر تهران هستیم که این مسئله بعد از انقلاب تشدید می‌شود.

رشد حاشیه‌نشینی نتیجه عملکرد ناکارآمد نظامات رسمی شهری
رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران عنوان کرد: در مقاله‌ای که برنارد هورکارد و فرهاد خسرو خاور با عنوان «بوم انقلابی در تهران ۱۳۵۶-۱۳۶۰» نوشته‌اند به این مسئله اشاره می‌شود که در جریان سرنگونی رژیم سابق و خلاء موجود تا زمان استقرار نظام جدید ادارات بی‌ثبات بوده و طرح‌های جامع شهری عموما بی‌اثر هستند و افراد از این فرصت‌ها برای ساخت مسکن‌های جدید استفاده می‌کنند. بر اساس مقاله آن‌ها در طول دو سال اول پس از انقلاب، در کلیه شهرهای ایران و به ویژه تهران طی چند ماه ده‌ها هزار خانه شخصی بدون اخذ مجوز بر روی زمین‌های خالی که به جبر اشغال شده بود ساخته شد.
وی تصریح کرد: متاسفانه این پدیده آن چنان که شرکت عمران و بهسازی شهری وزارت راه و شهر سازی به عنوان متولی رسمی این مسئله بیان می‌کند، نه تنها حل نشده بلکه به نوعی تشدید نیز شده است. چنانکه اگر در ابتدای دهه ۸۰، ۷ میلیون نفر در مناطق حاشیه‌ای کشور زندگی می‌کنند در حال حاضر این رقم به ۱۵ میلیون نفر رسیده است.
جاجرمی معتقد است افزایش حاشیه نشینی در کشور بیانگر آن است که نظامات رسمی شهری که شهرداری‌ها در صدر آن قرار دارد و در مراحل بعدی استانداری‌ها و وزارت خانه‌های ستادی همچون وزارت کشور و وزارت راه وشهرسازی نتوانستند کار خود را بدرستی انجام داده و معضل حاشیه نشینی را حل کنند.

حاشیه‌نشینی نابرابری اجتماعی را تشدید می‌کند
این جامعه‌شناس با بیان اینکه حاشیه نشینی پیامدهایی را به دنبال دارد اظهار کرد: اولین پیامد این مسئله تشدید نابرابری‌های اجتماعی و طبقاتی به واسطه این نوع سکونت‌ها است به این معنا که گروهی از افراد از تمام امتیازات شهر نشینی همچون امنیت و دسترسی به معابر و خدمات استفاده می‌کنند اما عده‌ای دیگر از افراد که ساکن و شهروند همین کشور محسوب می‌شوند سکونتشان با این نوع خدمات و دسترسی‌ها همراه نیست.
وی با تاکید براینکه این نوع نابرابری کاملا قابل مشاهده بوده و به لحاظ فیزیکی خود را آشکار می‌کند افزود: در برخی از مناطق سکونتگاه‌های مرفه نشین و رسمی وجود دارد و دربرخی دیگر از مناطق که عموما غیر رسمی هستند فقرا یا تهی دستان شهری زندگی می‌کنند.
رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران عنوان کرد: پیامد دیگر زندگی در سکونتگاههای غیر رسمی کیفیت پایین زندگی در این مناطق است چرا که کودکانی که در این نواحی رشد می‌کنند و افراد ساکن در آن با انواع آسیبهای اجتماعی مواجه خواهند بود.
جاجرمی ادامه داد: لحظه‌ای تصور کنید در جایی زندگی می‌کنید که برای کمک گرفتن در موارد خاص به پلیس دسترسی نداریم یا مدرسه به اندازه کافی وجود ندارد یا تاسیسات زیربنایی همچون آب و فاضلاب، گاز و برق موجود نیست زندگی در چنین شرایطی بسیار سخت است.

حاشیه‌نشینی از مولفه‌های توسعه‌نیافتگی
وی تصریح کرد: اگر ضرورت حکومت قانون در کشور و تبعیت همگان از قانون را بپذیریم وجود سکونتگاههای غیر رسمی نوعی دهن کجی آشکار به مسئله قانون مداری است چرا که به عقیده من این خلاء‌ها شرایط را برای افراد فرصت طلب فراهم می‌کند که منافع خود را به بهانه‌های مختلف دنبال کنند و به نظامات رسمی شهرسازی و مقررات شهری بی‌توجهی کنند.
اینجامعه‌شناس تصریح کرد: این موضوع ناکارآمدی دستگاههای رسمی مسئول و مدیریت شهری را در حل مسئله حاشیه نشینی به صورت آشکار نشان می‌دهد.
وی با اشاره به اینکه حاشیه نشینی از نشانه‌های توسعه نیافتگی و شهرنشینی جهان سومی است گفت: همچنین این مسئله نشانه شهرنشینی توسعه نیافته است و بیانگر وجود ایرادات اساسی در سیاستهای کلان، سازمانهای اداری مربوطه و بویژه فرهنگ شهر نشینی است.
جاجرمی تاکید کرد: کشورهای توسعه یافته کمتر با مسئله حاشینی مواجه هستند در حالی که این مسئله عموما در کشورهای در حال توسعه آشکار است چنانکه کشورهایی همچون ایران، ‌پاکستان، کنیا، مصر با این معضل مواجه هستند بنابراین حاشیه نشینی نشانه آشکار مسئله توسعه نیافتگی و یا به قول برخی دانشمندان نشانه توسعه توسعه نیافتگی است.
رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران توضیح داد: توسعه توسعه نیافتگی به این معنا است که به ظاهر برنامه‌هایی برای توسعه اجرا می‌شود اما این اقدامات به جای حل مشکلات و داشتن پیامدهای مثبت به تشدید مشکلات و افزایش توسعه نیافتگی می‌انجامد به عنوان مثال اگر یکی از اهداف توسعه گسترش عدالت اجتماعی باشد در جامعه‌ای که جمعیت حاشیه نشین آن زیاد شده است بی‌عدالتی گسترش می‌یابد که در خصوص این موضوع باید تدابیر لازم اتخاذ شود.

نقش دولت‌ها را دست کم نگیرید
این جامعه‌شناس در خصوص راهکارهای حل این معضل گفت: یکی از مشکلات ما دست کم گرفتن نقش دولتهای محلی است یعنی دولت مرکزی تصمیم دارد خودش مسئله را حل کند مثلا در بحث مسکن مهر یکی از سیاستهایی است که با قصد حل مسئله حاشیه نشینی مطرح شد اما عموم برنامه‌هایی از این دست از آنجا که بدون توجه به تفاوتهای محلی انجام می‌شود، شکست می‌خورند.
وی خاطر نشان کرد: بنابراین ضروری است سیاستگذاری‌های کلان توسط دولت مرکزی انجام شود اما مباحث اجرایی به دولتهای محلی که در کشور ما شهرداری‌ها و شورای شهر هستند واگذار شود.
جاجرمی با تاکید برضرورت توجه به طرح‌ها و برنامه‌های بالا دستی گفت: بخشی از این مسئله به طرح آمایش سرزمین و برنامه ریزی فضا در کشور باز می‌گردد همچنین یکی از مشکلاتی که از دوران قبل از انقلاب همچنان حل نشده باقی مانده است مسئله توزیع بهینه جمعیت است یعنی توزیع جمعیت در کشور باید متعادل باشد.

وجود عدم تقارن در جمعیت شهرهای کشور
وی اضافه کرد: اگر به نقشه نگاه کنیم مشاهده می‌کنیم در جمعیت شهرهای کشور عدم تقارن وجود دارد یعنی برخی از پهنه‌های کشور همچون تهران، تبریز و مشهد جمعیت زیادی را در خود جای داده است در حالی که برخی عرصه‌های کشور خالی از جمعیت است به عنوان مثال مناطق شرق وجنوب شرقی کشور جمعیت بسیار کمی دارد.
رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران تصریح کرد: این مسئله یک ضعف و مسئله اساسی در سیاستهای کلان کشور است و نشانگر آن است که نتوانسته‌ایم مسئله توزیع بهینه جمعیت را حل کنیم.
این جامعه‌شناس با اشاره به از میان رفتن مناطق روستایی تهران و چشم اندازهای زیبای طبیعی آن و ساخت و ساز در این مناطق گفت: اگر چه دغدغه ما حفظ محیط زیست است اما با وضعیت تراکم جمعیت فعلی هر قدر هم مقامات کشور برضرورت حفظ محیط زیست تاکید کنند کسی به آن توجه نمی‌کند.

توجه به آمایش سرزمینی کشور ضروری است
جاجرمی خاطر نشان کرد: برای حل این مشکلات در مرحله اول باید به برنامه ریزی فضایی و آمایش سرزمینی کشور توجه کرده و همچنین در خصوص طرح‌های منطقه‌ای و ناحیه‌ای تعیین تکلیف شود به این معنا که باید مشخص شود کدام مناطق باید جمعیت پذیر باشد خلاء جمعیتی کدام مناطق باید کم شود کدام مناطق استعداد بیشتری برای رشد دارد و کدام مناطق به دلیل انجام سرمایه گذاری‌های اولیه در آن باید به حال خود واگذار شوند و کدام مناطق نیازمند کمک هستند.
وی با بیان اینکه مسئله حاشیه نشینی مسئله‌ای شهری نیست بلکه‌ای مسئله‌ای شهری و روستایی است گفت: باید تا آنجا که در توان داریم در روستا‌ها سرمایه گذاری کرده و روستا‌ها را قابل اشتغال و قابل زیست کنیم که به این شیوه تاحدود زیادی از پدیده مهاجرت ممانعت خواهد شد.

مدیریت شهری، شهر را برای تامین درآمد‌هایش هزینه می‌کند
رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران با تاکید بر وجود معضلات اساسی در مدیریتهای شهری کشور گفت: هر قدر برنامه ریزیهای درستی در خصوص حل معضل حاشیه نشینی انجام شود اگر به مشکلات محلی بی‌توجه باشیم نمی‌توانیم انتظار موفقیت داشته باشیم.
این جامعه‌شناس با بیان اینکه در آمد یکی از معضلات اساسی مدیریتهای محلی کشور است بیان کرد: بر اساس آمار رسمی ۸۰ درصد در آمدهای مدیر یت محلی در ایران ناپایدار است که این مسئله مهم این سوال را ایجاد می‌کند که مدیریت‌های شهری از چه طریق هزینه خود را تامین می‌کند مثلا شهرداری تهران چگونه به کارمندان خود حقوق داده یا پروژه اجرا می‌کنند و در واقع در این میان چه چیز هزینه می‌شود.
وی افزود: پاسخ این مسئله روشن است یعنی مدیریت شهری، شهر را برای تامین درآمدهای خود هزینه می‌کند که تغییر کاربری‌ها، بی‌اعتنایی به تخلفات و بی‌توجهی به ضوابط نشانگر وجود چتین معضلی است.
جاجرمی در پایان خاطر نشان کرد: برای حل معضلات شهر نشینی از جمله مسئله حاشیه نشینی باید گامی بزرگ برداشته شده و در خصوص در آمد شهرداری‌ها و دهیاری‌ها فکری اساسی شود و ضروری است وضعیت ناپایداری در آمدی را تغییر دهیم. باید توجه داشت که مساله مسکن تنها به ابعاد کالبدی- مهندسی خلاصه نمی‌شود و نشان از مسائل کلان اقتصادی- اجتماعی دارد از این رو برای حل آن باید نگرش‌هایی جامع و عمیق مبتنی بر فرصت‌ها و تهدیدهای هر منطقه از کشور داشت. همچنین در تامین مسکن باید توجه داشت که نیاز به مسکن برای قشرهای مختلف اجتماعی متفاوت است و نمی‌توان مانند طرح مسکن مهر، مساکنی قالبی و تحمیلی برای نیازهای متفاوت ساخت.

تسخیر آمریکا با ورزش ملی و رقص پرچم سه رنگ ایران/کشتی قهرمان جهان شد /تهران جلس!

تسخیر آمریکا با ورزش ملی و رقص پرچم سه رنگ ایران/کشتی قهرمان جهان شد /تهران جلس!

 فینال جام جهانی کشتی در لس آنجلس با کشتی حسن رحیمی و راموس آغاز شد. درست ساعتی بعد از اینکه تیم پر ستاره آذربایجان با شکست دادن روسیه توانست تیم سوم مسابقات شود. سالن ورزشگاه پر بود و آمریکاهایی ها در خانه تقریبا در حضور ایرانیان پرشور حاضر در ورزشگاه غریبه بودند. در ورزشگاهی که مدام هوادارانش فریاد می زدند ایران.
57 کیلو گرم
رحیمی در مصاف با تونی راموس در سه دقیقه نخست توانست با یک زیرگیری زیبا 2 امتیاز بگیرد و شروع به اداره کشتی کند. حساسیت مسابقه سبب شده بود تا این کشتی متفاوت از مصاف او با رقیب آذربایجانی اش شود. رضا لایق و رسول خادم هم سعی می کردند کشتی گیرشان را آرام کنند. در یک کش و قوس میان دو کشتی گیر حسن رحیمی سعی کرد راموس را به پل ببرد و خودش هم روی فنش گیر کرد. رای دواران 4 بر 3 بود و اعتراض بی حاصل کشتی گیر آمریکایی باعث شد مسابقه 5 بر 3 شود. حملات راموس یک امتیاز فنی را برای او آورد . مسابقه 5 بر 4 شده بود. یک یورش از حسن و خارج کردن پای راموس از تشک ، باید امتیاز ششم را می گرفت اما امتیاز را به راموس دادند و وقت کشتی تمام شد اما باز هم رحیمی برنده مسابقه شد چون امتیازات درشت تری داشت. در لحظات پایانی این کشتی ، راموس و حسن می رفتند تا با هم درگیر شوند و خادم بعد از پایان کشتی لحظاتی با ورزشکار کشورمان حرف می زد تا او را آرامش کند.
61 کیلوگرم
کشتی دوم ایران و آمریکا در وزن 61 کیلو بود . جایی که بهنام احسان پور به مصاف اسکات رفت. در همان لحظات نخست اولیه احسان توانست از بالا اسکات را به پل ببرد و بعد خودش را روی پل گیر انداخت تا مسابقه 4 بر 4 شود اما با اعتراض آمریکایی ها رای داوران عوض شد و کشتی را 5 بر صفر به سود حریف آمریکایی کردند. بهنام اما جا نزد. او بلافاصله توانست حریفش را خاک کند و 2 امتیاز را برگرداند. بهنام در مصاف با قهرمان سوم المپیک با تمام وجود روی تشک رفته بود. کشتی دفاعی این آمریکایی عنوان دار و یک ضد حمله از او توانست 2 امتیاز دیگر هم برایش بیاورد و 7 بر 2 پیش بیفتد. بهنام در وقت دوم توانست در یک کش و قوس حریفش را به پل ببرد اما داوران تنها 2 امتیاز دیگر به او دادند و یک بار دیگر هم بهنام پای حریفش را از تشک خارج کرد و به امتیاز 5 رسید. بهنام سراسر حمله بود و سعی داشت با مچ پا به دو امتیاز دیگر برسد. او با یک سر زیر بغل زیبا توانست امتیاز 7 را هم بدست بیاورد. اسکات که خسته شده بود سعی داشت استراحت کند و احسان مدام حمله می کرد.  او با یک میانکوب عالی توانست دلاورانه به امتیاز 9 برسد. حالا باید کشتی را اداره می کرد و خیلی تماشایی توانست در خاک آمریکا ، قهرمان المپیک شان را شکست دهد.
65 کیلوگرم
رقابت میان مسعود اسماعیل پور و متکالف آمریکایی با یورش های تماشایی مسعود آغاز شد. او که جانشین محمدی در کشتی حساس نهایی شده بود با کشتی رو به جلوی خود توانست پای متکالف را از تشک بیرون ببرد و یک امتیاز بگیرد اما لحظه ای بعد خودش خاک شد و 2 بر یک عقب افتاد. کالف یک بار دیگر هم به پشت مسعود رفت اما هرچه تلاش کرد نتوانست اسماعیل پور را خاک کند و تنها برای خارج شدن مسعود از تشک به یک امتیاز دیگر رسید. کشتی در 3 دقیقه نخست 3 بر یک به سود حریف آمریکایی اش شد. متکالف در 3 دقیقه دوم هم عالی زیر می گرفت و برتر از مسعود نشان می داد. مسعود در این رقابت نشانی از آن کشتی های قلدرش در وزن 61 کیلو نداشت . وقت می گذشت و کشتی گیر ایران دو امتیاز عقب بود. نتیجه ای که تا پایان کشتی حفظ شد و آمریکایی ها به اولین پیروزی شان رسیدند.
70 کیلوگرم
حسن یزدانی ، جوان خوش آتیه جویباری ایران در کشتی چهارم با رقیبان آمریکایی باید به مصاف نیکلاس مارابل می رفت. در 90 ثانیه ابتدایی این کشتی ، دو رقیب تنها همدیگر را آنالیز می کردند چند پیش انداز نصفه و نیمه از حسن نتوانست یزدانی را به امتیاز برساند و در نهایت هم یزدانی اخطار 30 ثانیه گرفت. حسن در این زمان با قلدری توانست با یک یورش زیبا حریفش را خاک کند و 2 امتیاز زیبا بگیرد. حسن با همان 2 امتیاز توانست 3 دقیقه نخست را ببرد. رسول در 30 ثانیه استراحت با تمام وجود به شاگردش نکاتی را می گفت و او را تهییج می کرد برای رفتن و تمام کردن کار کشتی در 3 دقیقه دوم. حسن مدام زیر کتفان رقیبش می زد و رو به جلو کشتی می گرفت. سرانجام هم توانست پای مارابل را از تشک خارج کند و یک امتیاز دیگر بگیرد. این بار مارابل پای یزدانی را از تشک خارج کرد و یک امتیاز گرفت . کشتی اینگونه 3 بر یک شد.  30 ثانیه پایانی این کشتی به زیبایی هر چه تمام تر پیگیری شد. دو کشتی گیر بارها به هم پیچیدند اما امتیازی ندادند و در نهایت حسن توانست خیلی زیبا این کشتی را به سود خود تمام کند و ایران 3 بر یک پیش بیفتد.
74 کیلوگرم:مرتضی رضایی باید یکی از مهمترین کشتی های زندگی اش را در همین سنین جوانی با غول کشتی دنیا برگزار می کرد. کشتی با جردن باروفس ، قهرمان المپیکی آمریکا که بارها کشتی گیران سرشناس ایرانی چون گودرزی را شکست داده بود. کوه عضله آمریکایی در مصاف با پسر جوان بهشهری ایران. باروفس که در 102 کشتی متوالی فقط دو شکست داشت با سوت داور توانست با یک زیرگیری زیبا مرتضی را خاک کند و به امتیاز برسد. باروفس در ادامه در یک کش و قوس رضایی را به پل برد و لحظه ای بعد با زیر چشم بسته مرتضی ، او به پشت حریف ایرانی پرید و توانست امتیازاتش در 3 دقیقه اول را به 6 برساند.
شروع سه دقیقه دوم و 2 امتیاز دیگر برای باروفس ، مرتضی اسیر نام و کشتی زیبای حریفش شده بود . هادی عامل مدام از این کشتی گیر «چغر و بدبدن» می گفت و در نهایت باروفس در کمتر از 5 دقیقه کشتی را 10 بر صفر کرد و اگرچه آمریکایی ها یک برد کمتر از ایران داشتند اما با 4 امتیاز فنی که باروفس برای شان گرفت شرایط خوبی پیدا کردند.
86 کیلوگرم:
کشتی مصطفی جوکار با  فوستر کلایتون برای کاروان ایران اهمیتی ویژه داشت. بعد از پیروزی راحت باروفس برابر رضایی ، ایران برای قهرمانی حتما باید این مسابقه را می برد تا کارش به اما و اگر نیفتد. در همان شروع بازی اما فوستر با یک خاک 2 امتیاز گرفت. میثم اما پا پس نگذاشت و توانست با یک درختکن زیبا فوستر را از بالا به پل بزند و 4 امتیاز بگیرد. یک بار دیگر هم او توانست بلافاصله با درختکنی دیگر امتیازاتش را به 8 برساند و برای بردن کشتی با امتیاز عالی 4 امتیاز می خواست. او یکبار دیگر هم توانست حریفش را از تشک خارج کند و به امتیاز 9 برسد. میثم تصمیم گرفته بود کشتی را با زیرهای تماشایی خود تمام کند. یک امتیاز دیگر از او کشتی را 10 بر 2 کرد. او در شروع 3 دقیقه دوم توانست دو امتیاز دیگر هم با یک زیر و درختکن ، 2 امتیاز بگیرد و کشتی را با امتیاز عالی ببرد و باخت رضایی را جبران کرد تا شرایط دوباره برای ایران خوب شود. حالا حتی اگر محمدیان در کشتی با وارنر قهرمان المپیک هم می باخت ، این شانس برای مان بود که با کمیل قاسمی چهارمین قهرمانی متوالی دنیا را این بار در لس آنجلس کسب کنیم.
96 کیلوگرم:
حسین محمدیان ، فرزند قهرمان بزرگ کشتی ایران و برنده دو مدال طلای المپیک یعنی عسگری محمدیان به مصاف وارنری باید می رفت که قهرمانی المپیک 2012 لندن را داشت. حسین در مصاف با این کوه عضله کاری دشوار داشت اما در شرایطی که رضا یزدانی نشان داد اصلا آماده نیست ، رسول خادم چاره ای غیر از اعتماد به این جوان خوش استیل نداشت. او که پدرش سال هایی پر افتخار اما مهجور را در کشتی و فضای بسته دهه 60 ایران پشت سر گذاشته بود. حسین در 3 دقیقه نخست با یک کشتی دفاعی و به این دلیل که نتوانست از حریفش امتیاز بگیرد ، یک امتیاز فنی و یک اخطار به حریفش داد. اخطار پوئنی که 3 دقیقه نخست را به سود حریفش کرد. در زمان استراحت خادم خیلی جدی به حسین توضیح می داد که برای بردن این حریف چه باید بکند. رسول که خودش عمری در کشتی هایش بزرگانی چون خادارتسف را شکست داده بود. شروع 3 دقیقه دوم با حملات بیشتر حسین شروع شد.تلاش او با اخطار برای رقیب سرشناسش روبرو شد و حالا حسین باید 30 ثانیه دوام می آورد تا کشتی مساوی شود اما حسین با یک زیر زیبا 2 امتیاز هم گرفت و از قهرمان المپیک پیش افتاد.چیزی که آمریکایی ها باورش نداشتند. زیرهای زیبای حسین ادامه داشت و یکبار دیگر توانست وارنر را از تشک بیرون بیاندازد و یک امتیاز دیگر را بگیرد. فریادهای ایران ایران هواداران کشورمان هم حسین را حسابی سر ذوق آورده بود. اگرچه حسین در 3 ثانیه پایانی از وارنر بارانداز خورد و مغلوب شد اما توانست امتیاز خوبی را برای تیم ایران بدست بیاورد. حسین در این کشتی نشان داد که می تواند برای آینده سرمایه ای بزرگ باشد.
120کیلوگرم:
کمیل قاسمی در آخرین مصاف با آمریکایی ها باید کار را یکسره می کرد.  عنواندار جوان سنگین وزن ایران در مصاف با زاچ باید قهرمانی ایران را تکمیل می کرد تا هزاران طرفدار ایرانی حاضر در سالن که گزارشگر شبکه جهانی ان بی سی مدام از جو وحشتناک شان در سالن مسابقه می گفت بتوانند جشن قهرمانی شان را در خاک آمریکا بگیرند. کمیل در 3 دقیقه اول با اخطاری که گرفت یک امتیاز به رقیبش داد و بازنده بود. در 3 دقیقه دوم کمیل کمی هجومی تر شد اما نشانی از آن کشتی گیر جنگنده مسابقات قبلی نداشت. در این وقت اخطار به ری زاچ آمریکایی توانست سبب شود تا کشتی مساوی شود. کمیل در لحظات پایانی با یک خاک زیبا هم کشتی را برد و هم ایران را سزاوارانه قهرمان جهان کرد.
لس آنجلس با این پیروزی غرق در شادی ایرانیان شد. 

گونتر گراس، نویسنده نامی آلمان در گذشت

گونتر گراس، نویسنده نامی آلمان در گذشت


گونتر گراس، نویسنده نامی آلمان در سن ۸۷ سالگی در گذشت.
سخنگوی انتشارات اشتایدل گفته است که این نویسنده در بیمارستانی در لوبک، در شمال آلمان در گذشت.
طبل حلبی، موش و گربه و سال‌های سگی از مشهور ترین آثار او بود.
گراس در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه نوبل شد.
گونتر گراس در سال ۱۹۲۷ در گدانسک (در لهستان امروزی) که در آن زمان حکومتی خودمختار بود، به دنیا آمد.
در سال ۱۹۷۹ فولکر شلوندورف، کارگردان آلمانی از روی طبل حلبی فیلمی با همین نام ساخت که برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن شد.
گونتر گراس از نظر سیاسی نیز بحث برانگیز بود. در سال ۱۹۹۰ با اتحاد آلمان غربی و آلمان شرقی بشدت مخالفت کرد.
در سال ۲۰۰۶ تائید کرد که در آخرین ماه های جنگ جهانی دوم در یکی از واحدهای نیروی اس-اس خدمت کرده است. هر چند پس از جنگ از منتقدان اصلی حکومت نازی‌ها بود و طبل حلبی را با همین مضمون در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد.
در سال ۲۰۱۲ گونتر گراس در شعری که منتشر شد، از اسرائیل به خاطر اتخاذ "سیاستی جنگ‌افروزانه" علیه ایران انتقاد کرد و در عین حال خود را به دفاع از دولت اسرائیل ملزم دانست.
گراس در این شعر نوشت "اسرائیل اتمی برای صلح جهانی، که خود صلحی است شکننده، خطرناک است" و از دولت‌های اسرائیل و ایران خواست که اجازه دهند تاسیسات اتمی هر دو کشور تحت مراقبت کامل مراجع بین‌المللی قرار گیرد.
مقامات ایرانی از این شعر استقبال کردند و در مقابل اسرائیل این نویسنده آلمانی را "عنصر نامطلوب" نامید.
بنیامین نتانیاهو از اینکه که گراس در شعر خود، ایران را با اسرائیل مقایسه کرده به شدت انتقاد کرد.
دفتر نخست وزیر اسرائیل، در اطلاعیه‌ای خشم‌آلود نوشت: "این ایران است که برای ثبات و امنیت جهانی خطرناک است نه اسرائیل."
گراس در رمان اتوبیوگرافیک "پوست کندن پیاز" که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، از تجربه‌ای تاریک در گذشته خود پرده برداشته است.
او در کتاب یادشده فاش می‌کند که در آخرین ماه‌های جنگ جهانی دوم عضو "یگان ویژه جوانان هیتلری" در نیروی "اس اس" بوده است.
اما نوشت که در آن زمان تنها ۱۷ سال داشته و حتی یک گلوله شلیک نکرده است. منتقدان گراس از او خرده گرفتند که سالهای طولانی درباره گذشته تاریک خود سکوت کرده است.
بیشتر آثار گونتر گراس به فارسی ترجمه شده و در ایران با استقبال خوبی رو به رو بوده است.
سروش حبیبی، کامران فانی و جاهد جهانشاهی از جمله مترجمان ایرانی هستند که آثار او را ترجمه کردند.

اگر فرزندانمان را بکشید، خودسوزی خواهیم کرد!

اگر فرزندانمان را بکشید، خودسوزی خواهیم کرد!

مادران اعدامیها با بطریهای بنزین در مقابل زندان !
کرج میدان یک نبرد بزرگ برای نجات جان دهها محکوم به اعدام است. مادرانی که به آنه گفته اند چند دقیقه با فرزند دلبندتان حرف بزنید و سپس آماده شنیدن خبر وحشتناک باشید. مادرانی که در ایران بارها چنین صحنه هایی را دیده اند . اکنون خودشان در چنین شرایطی قرار گرفته اند. لحظه شماری وحشتناک برای شنیدن خبر اعدام فرزندشان به دست مشتی جانی و خونخوار.
این بار خبر رسید که مادران بطری های بنزین با خود دارند و تهدید میکنند اگر فرزنداشن اعدام شود در مقابل زندان خود سوزی خواهند کرد. این آخرین تقلای مادران برای نجات جان جگر گوشه هایشان از جنایت دولتی است.
زندانیان شورشی قزل حصار را میخواهند اعدام کنند.
چند ماه پیش در مقابل اعدامهای گسترده در قزل حصار زندانیان شورش کردند، فیلمی از این شورش به رسانه ها نیز رسید. جمهوری اسلامی ایران حدود ۴۰ نفر از این شورشیان را بطور تنبیهی از قزل حصار به رجایی شهر منتقل کرد. اکنون که میخواهند تعداد زیادی را اعدام کنند، لیست این افراد شورشی نیز در لیست اولین سری اعدام ها است.
هم اکنون از زندان رجایی شهر بما خبر رسید که ۱۱ نفر را در این زندان برای اجرای حکم بردند. رژیم اسلامی برای کشتن حداقل ۲۰ نفر در سحرگاه خونین فردا زمینه سازی کرده است. این ۱۱ نفر ازجمله شورشیان قزل حصار هستند که به رجایی شهر تبعید شده بودند. ما اسامی هشت نفر را تا کنون دریافت کرده ایم.
سجاد مخبری، رضا قربانی، منصور غلامزاده، داوود حمیدی ، حامد رحیم زاده، رحیم نجفی، هادی صادقی و منوچهر عباسی
کمیته بین المللی علیه اعدام از همه مخالفین اعدام دعوت میکند متحدانه به این اعدامها اعتراض کنند!
دبیر خانه کمیته بین المللی علیه اعدام
۱۲ آوریل ۲۰۱۵ – ۲۳ فروردین ۱۳۹۴

دوشنبه 13 آوریل 2015 توکا نیستانی فرمان هسته اى

خاطرات‌ اقلیت‌ها از پادگان سربازی: آزار، تبعیض و خودکشی


خاطرات‌ اقلیت‌ها از پادگان سربازی: آزار، تبعیض و خودکشی

سه سال پیش، در دوران سربازی با جوانی بهایی به نام صهبا آشنا شدم. 
صهبا گاهی با من درددل می‌کرد: «یک بهایی در ایران حق کار ندارد، حق تحصیل ندارد، کلا حق ندارد! حتی اگر به قتل برسد دیه‌ای به خانواده‌اش تعلق نمی‌گیرد. پس چرا باید مثل بقیه به سربازی برود؟ چرا باید در مجتمع‌های مسکونی کادری‌ها از خانواده‌ آنها محافظت کند؟ مگر آن‌ها از او محافظت می‌کنند؟» 
تا دو دهه پیش از دیدگاه بسیاری از خانواده‌ها سربازی فرصتی بود برای تبدیل نوجوانان بازیگوش به مردانی مسئولیت‌پذیر. ولی در سال‌های اخیر سربازی برای اکثر خانواده‌های ایرانی با «اجبار» مترادف شده است. اجباری که شدت آن بسته به عواملی مانند قومیت، عقیده، مذهب، تاهل، موقعیت اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی و ... متفاوت است. 
تبعیض و فشارهایی که توسط فرماندهان به صهبا، جوان بهایی وارد می‌شد، باور نکردنی بود. مسئولین یگان حتی به او غذا هم نمی‌دادند. هر روز من و بقیه سربازها قسمتی از غذای خودمان را با او شریک می‌شدیم. 
اما فرماندهان پادگان به این هم راضی نمی‌شدند و مدت زیادی نگذشت که شرایط را برای فرستادن صهبا به کهنوج (برای مقابله با قاچاقچی‌ها) آماده کردند. 
روزی که صهبا برگه اعزام به دست وارد اتاق فرمانده پادگان شد تا آخرین امضا را پای نامه بزند، او مشغول صحبت با تلفن بود. صهبا که چیزی برای از دست دادن نداشت از حواس‌پرتی فرمانده استفاده می‌کند و در جواب این سوال که قرار بود به کجا منتقل شوی، می‌گوید: «طرح آمایش شامل حال من شده و باید به محل سکونتم تهران برگردم.» 
و فرمانده در محل انتقال می‌نویسد: تهران! 
در تهران شانس بیش‌تر با صهبا یار بود. به محض ورود، فرمانده خوش‌برخوردی که به دنبال ارشد و جانشین برای خودش می‌گشت، او را انتخاب می‌کند و از آن به بعد پشتش کمی گرم می شود. 
البته اذیت و آزارها در روزهای غیبت فرمانده ادامه داشت تا آنجا که او یک‌بار برای گرفتن مرخصی ناچار می شود آب‌جوش کتری را روی خودش خالی ‌کند.
صهبا در آخرین تماس‌مان از حادثه‌ای که در کاغذبازی‌های انتقالی برایش روی داده به عنوان «معجزه» یاد کرد: «بدترین اتفاقِ پادگان تهران هم از تبعید به کهنوج بهتر است.» 
اگر کلید‌واژه «خودکشی سرباز» را در گوگل جستجو کنید، می بینید خبرگزاری‌های داخلی یادداشتهای بی‌شماری از «خودکشی سربازهای رژیم صهیونیستی» پس از انجام «ماموریت‌های وحشیانه»، یا مواردی درباره سربازهای ترک و افغان نوشته‌اند. اما به جز چند سایت حقوق‌بشری و چند وبلاگ، مطلبی راجع به مشکلاتی که برای جوانان ایرانی در دوران خدمت سربازی پیش می‌آید، چیزی منتشر نشده است. 
یک نمونه مشخص در این زمینه، خودکشی «حکمت صفری» سرباز وظیفه یارسانی (پیرو آیین یاری) بود. او که در پادگان مالک اشتر پدافند سپاه شهرستان بیجار خدمت می‌کرد، به دلیل توهین به اعتقاداتش از سوی فرماندهان، با اسلحه سازمانی‌اش خودکشی کرد. 
یکی از نزدیکان او در مصاحبه با سایت «هرانا» به تماس حکمت با خانواده، اندکی پیش از خودکشی اشاره کرده بود.
حکمت در این تماس با در میان گذاشتن آزار و اذیت‌ها، تبعیض‌ها، اهانت‌ها و فشارهای فرماندهان برای تغییر دین به اسلام، خودکشی را تنها راه‌حل برای پایبندی به اعتقاداتش عنوان کرده بود. 
به طور معمول، در سخنرانی‌های مسئولان نظامی، از خدمت سربازی به عنوان دوران مقدس خدمت به کشور و آمادگی رزمی جوانان برای زمان جنگ یاد می‌شود. این درحالی است که اگر از آن‌هایی که به سربازی رفته‌اند سوال کنید، کمتر کسی دوران دو ساله سربازی اجباری را در راستای اهداف اعلام شده می‌داند. 
یک سرباز سابق ارتش، وظایفی که در طول خدمت به او و هم‌خدمتی‌هایش محول شده را اینطور توصیف می‌کند: «از کمک برای نوشتن تز دانشگاه تا نگهبانی در مجتمع‌های مسکونی مخصوص کادری‌ها و حتی کارهای خدماتی مثل باغبانی و خانه‌تکانی!» 
امید، دیگر سرباز وظیفه ایرانی هم نظر مشابه ای دارد: «اگر یک هفته را آنجا بگذرانی، حساب کار دستت می‌آید. هرکس با توجه به قدرتی که دارد از دیگران بیگاری می‌کشد و فشارهای روانی خودش را با اذیت کردن دیگران کم می‌کند.»
او درباره لایه های موثر بر سیاست‌های حاکم در پادگان می‌گوید: "کادری‌ها - به عنوان سردسته این تفرقه‌افکنی- ارشد‌ها را از بین بی‌وجدان‌ترین سربازها انتخاب می‌کنند و با این‌ کار اجازه هر نوع برخورد زننده با سربازان دیگر را می‌دهند. برای همین سربازهای هر شهر یا استان، گروهی مخصوص خودشان دارند تا هوای هم‌دیگر را داشته باشند. غیر از اعضای گروه هم به هیچ‌کس اعتماد نمی‌کنند. حس اعتماد و نوع‌دوستی در پادگان بی‌معنی است. مثل قانون جنگل، هرکس سعی می‌کند خودش را نجات دهد، حتی اگر به قیمت درست کردن دردسر برای دیگران باشد.» 
مسائلی که در طول خدمت مهیار، سرباز بهایی مشکل‌ساز شده‌اند هم از همین دست‌اند. او که نوشهری است و در غرب کشور خدمت می‌کند، می‌گوید: «بیش‌تر سربازهای پادگان ما آذری زبان‌اند و مسلمان و البته با گرایش‌های پان‌ترکیست. من به عنوان یک بهایی فارسی زبان، از هر لحاظ در اقلیت هستم. حتی حرف‌های آن‌ها را درست نمی‌فهمم. از روزهای اولی که اعزام شدم تقریبا همه سربازان به خاطر سیاست‌های تبعیضی حکومت از من متنفر بودند. حتی هروقت وظیفه تمیز کردن اتاق فرماندهان را با آن‌ها شریک می‌شدم، یک پرچم ایران گیر می‌آوردند و تمام اتاق را با آن تِی می‌کشیدند که تنفرشان را بهتر درک کنم.» 
مهیار از تلاش خود برای ارتباط با دیگر سربازان می‌گوید: «سعی کردم از در دوستی وارد شوم. فکر کردم اگر بدانند من بهایی هستم و در ایران جزو اقلیت‌ها به حساب می آیم، با من کنار می‌آیند. اما از همان لحظه‌ای که متوجه مذهب من شدند تا امروز، سه بار به درخواست سربازان، خوابگاهم را عوض کرده‌اند. بالاخره هیچ‌کس دوست ندارد نجس شود! نمی‌فهمم چطور در سیستمی به این سخت‌گیری، خواسته سربازها اینقدر برای مسئولین پادگان مهم شده است!» 
سختی‌های سربازی برای اقلیت‌های رسمی ایران، با شدت کم‌تری همراه است. آرن که مسیحی است، می‌گوید: «برای ما ارمنی‌ها اقلیت بودن در سربازی از طرفی خوب است؛ مثلا در اعیاد و مناسبت‌های مذهبی می‌توانیم مرخصی بگیریم. البته از طرفی هم مجبوریم در کلاس‌های عقیدتی اجباری شرکت کنیم. گاهی حرف‌هایی زده می‌شود که مغایر با اعتقادات ماست و ممکن است به ما بربخورد.» 
بسیاری از تبعیض‌ها و آزار اقلیت‌ها در دوران سربازی در همان پادگان‌ها دفن می‌شوند؛ با این توجیه که «گفتنش چه فایده‌ای دارد؟» علاوه بر این، بعضی از مسائل به دلیل تابو بودن در جامعه عنوان نمی‌شوند یا با ترس و خودسانسوری عنوان می‌شوند. مانند مشکلاتی که در طول 17 ماه خدمت فرشاد برایش پیش آمد، وقتی در پادگان متوجه شدند که او دگرباش است. 
فرشاد می گوید: «فقط همین‌قدر می‌گویم که اتفاق های سربازی بیش‌تر شبیه کابوس بود تا واقعیت. یعنی من دوست داشتم که همه‌اش خواب باشد. کادری‌ها، سربازان و حتی راننده تاکسی‌های جلو در پادگان هم اذیتم می‌کردند. همه می‌دانستند چقدر این برخوردها برایم عذاب‌آور است. برای همین بود که نامه‌نگاری شد و 7 ماه زودتر ترخیصم کردند.» 
موارد گفته نشده کم نیستند. مثلا کریم قاسم نژاد، جوان کُردی که ماموران امنیتی بدون داشتن توضیحی برای آثار شکنجه و سوختگی بر بدنش، جسد او را تحویل خانواده‌اش دادند و خودکشی را عامل مرگش دانستند.
قاسم‌نژاد، اهل روستای ملحم از توابع شهرستان سلماس بود. اواخر بهمن 1391 به خانواده قاسم‌نژاد خبر داده شد که پسرشان در پادگان خودکشی کرده، ولی یکی از نزدیکان او می‌گوید: «اگر کریم واقعا خودکشی کرده بود پس آن آثار سوختگی و شکنجه روی بدنش چه دلیلی داشت؟ چرا اطلاعات سپاه پاسداران مانع برگذاری مراسم دفن او شدند؟ ما شکایتی تنظیم کردیم تا مسئولان پادگان را به دادگاه بکشیم، ولی بعد از 3 سال هنوز پرونده کریم به جایی نرسیده است.» 
یک سال پیشتر، درست مشابه همین اتفاق برای «ناصر عیسی‌زاده» اهل سلماس رخ داده بود. باز هم اعلام خودکشی یک سرباز کُرد و بعد تحویل جسدی که آثار سوختگی در ناحیه گردن و شکستگی کمر و پایش دیده می‌شد. ممانعت اطلاعات سپاه پاسداران از برگزاری مراسم تدفین او و اعتراض بی‌حاصل خانواده‌اش، موضوع را مشکوک کرد.
طبق گزارش «هرانا»، علت دستگیری ناصر به نقل از نزدیکان او «اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به خروج غیرقانونی از مرز و فرار از خدمت سربازی» اعلام شده است، هرچند که در گزارش‌ها به جر و بحث او با یکی از فرماندهان اشاره شده؛ چیزی که بنیامین هم خود را قربانی آن می‌داند. 
این جوان بهایی به دلیل بحث در کلاس عقیدتی، خود را به سیبل حملات «حاج آقای عقیدتی» بدل کرد تا در تمام یک سال و نیم سربازی چوب صراحتش را بخورد! 
او نیز خاطرات شیرین از این دوران دارد ولی تلخی تبعیض، آزار و خبرهای تلخ سایه شان سنگین تر است، او شهروند ایران است ولی در اقلیت است.