lundi 22 septembre 2014

هجوم 'عسلک پنبه' به بعضی مناطق تهران


مگس سفید یا عسلک پنبه می‌تواند محصولاتی مانند سبزیجات جالیز و برگ درختان را از بین ببرد
سازمان مسئول حفاظت از گیاهان در ایران اعلام کرده حشره‌های سفیدی که اخیرا "به میزان وسیعی" در آسمان تهران، پایتخت دیده شده‌اند، با بارش باران و خنک شدن هوا کاهش خواهد یافت.
یحیی ابطالی، معاون سازمان حفظ نباتات ایران گفته است این مگس‌های سفید یا "عسلک پنبه"، خطری برای شهروندان ندارند.
در هفته گذشته رسانه‌های ایران گزارش دادند که نوعی حشره با بال‌های روشن به نام "مگس سفید" به طور گسترده‌ای بر روی درختان بعضی از مناطق پایتخت ایران دیده شده است.

راه مقابله چیست؟

همایون خیری
زیست‌شناس، دانشگاه کوئینزلند استرالیا
مگس سفید،عسلک پنبه یا 'وایت فلای' به‌طور مستقیم برای انسان زیان ندارد اما می‌تواند حامل ۱۹ ویروس گیاهی باشد و با از بین بردن محصولات کشاورزی مثل گوجه فرنگی، ضرر اقتصادی به بار آورد.
این آفت به‌سرعت در مزارع پنبه و آفتابگردان رشد می‌کند. در شهرها هم گیاه حسن یوسف میزبان خوبی برای تولید و مثل آنهاست.
مقابله شیمایی با این آفت هزینه‌بر است و در شهرها هم به دلیل آلودگی زیست محیطی عواقت زیادی دارد. سرما و آبپاشی هم آن را از بین نخواهد برد؛ چون می‌تواند با تخم‌گذاری در لای برگ و ساقه درخت، مدت‌ها تولیدمثل کند.
بهترین راه مبارزه با این آفت، استفاده از کفشدوزک است که تخم مگس‌های سفید را می‌خورد و برای محیط زیست هم زیانی ندارد.
ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، درباره "مزاحمت‌هایی که این حشره ایجاد کرده" گزارش داده است: "به حدی جمعیت‌ این حشره افزایش یافته که به‌زحمت می‌توان در خیابان‌های شهر قدم زد، نفس کشید و نگران خوردن این حشرات نبود."
عسلک پنبه نوعی آفت گیاهی است که می‌تواند ناقل ویروس‌های گیاهی باشد و با از بین بردن برگ آن‌ها و محصولات کشاورزی، زیان‌های اقتصادی به بار بیاورد.
محمد شاعری، رئیس ستاد محیط زیست تهران به خبرگزاری فارس گفته بود حشرات به دلیل خشکسالی با باد به تهران آورده شده است.
مسئولان محیط زیست در ایران به مردم اطمینان داده‌اند که با سرد شدن هوا یا آبشویی درختان، این آفت از بین خواهد رفت اما همایون خیری، زیست‌شناس و محقق در دانشگاه ایالتی کوئینزلند استرالیا، به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید، مقابله شیمیایی یا غیرطبیعی با آفت‌های گیاهی در بلندمدت آفت‌ها را مقاوم می‌کند.
به گفته آقای خیری، سرما ممکن است به‌طور موقت باعث کاهش تعداد مگس‌های سفید در تهران شود اما این حشرات با تخم‌ریزی دربرگ‌ها یا پوسته درخت ممکن است سال‌ها به تولید مثل و بقا ادامه دهند.
بعضی کارشناسان شکارچی‌های طبیعی مثل کفشدوزک را راه‌حل مقابله با آفت مگس سفید می‌دانند
او شکارچی‌های طبیعی مثل کفشدوزک را موثر‌ترین راه مقابله با آفت مگس سفید می‌داند و می‌گوید بهترین راه توزیع کفشدوزک در مناطق آلوده شده است.
محمد مختاری، مدیرعامل سازمان پارک‌ها و فضای سبز تهران گفته شهرداری تهران دستور داده درختانی که آفت مگس سفید دارند و معمولا در جنوب غربی تهران هستند، آب‌پاشی شوند.
به گفته آقای مختاری، استفاده زیاد از سم‌های کشاورزی باعث می‌شود شکارچیان طبیعی مگس سفید هم از بین بروند و این باعث رشد سریع آفت‌ها می‌شود.

کودکان جهان و اتاق خواب هایشان

42xT1bd2

 نصب اطلاعیه هشدار آزار جنسی زنان در کره جنوبی بعد از آبروریزی مسئول کاروان ورزشی ایران +عکس


نیک صالحی - آزار جنسی دختر کره ای توسط یکی از اعضای کاروان اعزامی ایران به کره جنوبی سبب شده محل برگزاری مسابقات پرشود از این بیانیه ها. این عکسی است مدیرکل روابط عمومی وزارت ورزش، مازیار ناظمی روی صفحه اینستاگرامش قرارداده. عکسی از یک تذکر کتبی برای جلوگیری از آزار جنسی.مازیار ناظمی در این مورد نوشته: «بعد از حرکت تفاوت فرهنگی تدارکات تیم امید در کره جنوبی به در و دیوار دهکده این تذکر را برای اطلاع زدند جالبه.»

یک لیموزین خاص در تهران

صدای آمريکا و ابريشم پشم آقا، هادی خرسندی

هادی خرسندی
... نه، نگو قالتاق عمامه به سر / بل بگو تاج سر نوع بشر // نه، مخوان آخوند را روباه و گرگ / بل بخوان شير ژيان، مرد بزرگ // پشم آقا را بگو ابريشم است / همچنين آب دماغش شبنم است
منظور از «صدای آمريکا» در اينجا، همانا بخش فارسی صدای آمريکاست.
خوانندگان نوشته های مستدل آقای مجيد محمدی در باره ی صدای آمريکا توجه دارند که جدا از مصالح کلی دولت آمريکا، محتوای برنامه های اين رسانه تابعی است از متغير مصالح و منافع مديران دوره ای آن و اينکه کدامشان اگر قرار است کلاه بياورد، سر ميآورد و از اينها، هر کدام چند سر به جای يک کلاه ميآورد و کدامشان سرهائی ميآورد که جايزه هم داشته باشد! (نه خير، نميخواهم نتيجه بگيرم که داعش را صدای آمريکا درست کرده!)
ماليات دهندگان آمريکا از ميزان بسيجی بودن و خواهر زينب بودن مديران مختلف اين رسانه خبر ندارند.
دکتر رامين احمدی دلايل حذف خود را از برنامه های تحليلی صدای آمريکا اينطور برای آقای محمدی نوشته است:
«از من خواستند پيراهن و کراوات سبز نپوشم يا در آغاز برنامه علامت پيروزی نشان ندهم ...... به من اخطار شد که از آخوند به جای روحانی استفاده نکنم .....»
اينها جوک نيست، اغراق نيست، شرط دعوت شدن در برنامه های صدای آمريکا و احتمالاَ از مصوبات کميته ی منکرات اين رسانه است.
***
صدای آمريکا و ابريشم پشم آقا
هادی خرسندی
ويژه ی خبرنامه ی گويا
نه، نگو آخوند، روحانی بگو!
فخر آفاق مسلمانی بگو!
حضرت آقا بگو با آب و تاب
آيت الله اش بخوان وقت خطاب
حجت الاسلام اگر گفتی به او
سين و لام اش را بکش در گفتگو
ول کن اين آخوند را و هی نگو
يا اقلاَ توی «وی.اُ.ای» نگو
نه، نگو قالتاق عمامه به سر
بل بگو تاج سر نوع بشر
نه، مخوان آخوند را روباه و گرگ
بل بخوان شير ژيان، مرد بزرگ
پشم آقا را بگو ابريشم است
همچنين آب دماغش شبنم است
وقتی انگشتی به بينی ميکند
تو بگو يوگای چينی ميکند
چون زند آرووغ پرسان شو، که آه
در همايون بود يا توی سه گاه؟
گوز آقا را بگو صوت جلی
مايه ی فخر تشک يا صندلی
نه نگو آخوندِ مکار دغل
چونکه آن خانم نشسته اين بغل
نه نگو پتياره ی گردن کلفت
بل همان را گو که آن خانم بگفت:
کی به تو گفته گره کن مشت خود؟
مثل حرف V بکن انگشت خود؟
اسم روحانی که آمد در ميان
در حضور مجری و اطرافيان؛
غنچه کن انگشت ها را روی لب
بوسه ای بفرست بهرش با ادب
دست خود بر سينه بگذار اينچنين
يک کمی خم شو به سوی دوربين
باسن خود را ز روی صندلی
جا به جا کن اندکی با ياعلی
پيش ما آخوند دارد اعتبار
پس تو لطفی کرده اسمش را نيار!
لفظ روحانی که آيد جای آن
خود مضاعف ميشود معنای آن!
گفتن آخوند دارد معصيت
هست کار آدم بی تربيت
گفتن آخوند می باشد گناه
ميبرد نام تو در ليست سياه
اسم تو در نامه ها خط ميخورد
مهر کنسل روی دعوت ميخورد
راستی وقتی که ميپوشی لباس
با سران فتنه اينجوری نلاس
داده اند از رختکن راپرت تو
سبز بوده گوشه ای از شورت تو
سبز در برنامه خط قرمز است
کندنش هم واجب و هم جايز است
خاک عالم! سبز؟ بِک.کَن بيدرنگ!
غافلی انگار از سانسور رنگ
خانم از اين کشف، تو لب شد بسی
خانمه شوخی ندارد با کسی
او برای وصل کردن آمده ...
ـــــــــــــــــــــــــ
اگر تا يک هفته ی ديگر صدای آمريکا تعطيل نشد!، باقی مثنوی را در فيسبوک من بخوانيد:
https://www.facebook.com/pages/Hadi-Khorsandi/247819131902635?fref=ts

يک انتخاب ساده اما مهم
اسماعيل نوری‌علا


از نظر من، قوانين يک جامعه (چه اساسی باشند و چه ثانوی) بر بنياد آنچنان پديده ای نوشته و ساخته می شوند که قانون گزاران اغلب از آن با عنوان «روح قانون» سخن می گويند و منظورشان از اين مفهوم آن«هدف غائی و نهائی» است که کل قانون برای رسيدن به آن نوشته می شود. يعنی، سرنوشت هر جامعه و گروهی را «روح قوانين تنظيم کنندهء روابط درونی آن»، که اغلب بصورت فشرده در «مقدمه»ی قانون بيان می شود، تعيين می کند. لذا، برای درک اينکه ما در هر جامعه با چگونه نظامی روبرو هستيم کافی است که «مقدمه»ی قانون اساسی آن را مورد مطالعه قرار دهيم و، بر اساس نتايج به دست آمده، تشخيص دهيم که آيا قانون مورد مطالعه انتظارات ما را پاسخگو است يا نه.
آنگاه، اگر اهداف قانون پيش رو را پاسخگوی انتظارات خود نيابيم، مجبوريم که، اگر ضروری بدانيم و خود را توانمند بيابيم، نخست راه های پيش بينی شده در خود آن قانون برای تغيير مفادش را جستجو کرده و دريابيم که چگونه می توان با استفاده از آن پيش بينی ها به «اصلاح قانون» برای تطابق آن با انتظارات خود اقدام کنيم. اما در همين مرحله نيز هست که بايد بدانيم قانون مورد نظر ما حدود اصلاحات ممکن در خود را چگونه تعيين کرده است؛ چرا که معمولاً يک قانون «جامع و مانع» آن است که راه های عدول از «اهداف» خود را پيش بينی و آنها را مسدود کرده باشد.
          می خواهم بگويم که هر قانون دارای هدفی اغلب «ثابت» است که «روح» آن قانون خوانده می شود و در کليهء مفاد آن راه های ممکن برای به روز کردن (يا روز آمد کردن) و اصلاح مفادش را بگونه ای تعبيه می کنند که نتيجهء تغييرات منجر به تعرض به روح و هدف اش نشود؛ چرا که با تغيير دادن آن روح و هدف کليهء ساختارهای بنا شده بر فراز آن نيز بی معنی و بی هوده شده و از هم می پاشند.
         از اين نکته نتيجه می گيرم که، چون «تغيير هدف و روح يک قانون» مساوی «الغا و انحلال» کليت آن است، بايد پذيرفت که اصلاح قوانين تنها در جائی معنا دارند که تعرضی به روح و هدف قانون نداشته باشد و  صرفاً در راستای تقويت و تشديد آن روح و هدف عمل کنند.
          به همين دلیل می توان ديد که، در دويست سيصد سالهء اخير از تاريخ بشريت که در آن مفهوم قانون، بعنوان مجموعهء پيش بينی های منظم کنندهء روابط اجتماعی ـ سياسی يک جامعه يا يک امر اجتماعی، مطرح شده است، معنای «انقلاب» چيزی جز تغيير روح و هدف قانون در دست اجرا نبوده است؛ و اينکه «اهل حفظ وضع موجود» می کوشند در اذهان مردم «انقلاب» را با خشونت و خونريزی و کشتار و تخريب برابر بگيرند به هيچ روی حاکی از ماهيت يک«انقلاب» نيست. اگر مردمی بتوانند فرمان سرنوشت خود را خود به دست بگيرند و هدف حرکت تاريخی تا کنونی خود را به دست خويش ديگرگون سازند آنگاه می توان تصديق کرد که انقلاب صورت گرفته است. اينکه، در مسير تحقق اين «تغيير هدف»، نفع برندگان از وضع موجودی که بر اساس همين قانون ِ مورد تهاجم قرار گرفته بوجود آمده، دست به چگونه مقاومتی بزنند از پيش نه قابل پيش بينی و نه قابل اجتناب است و همين امر موجب می شود که خواست های مسالمت آميز معترضين اغلب به دست عمال اقشار بهره گير از وضع موجود به خاک و خون کشيده شود و انقلاب را به امر خشونت بار تبديل نمايد.
          از مطلب دور نيفتم.می خواهم بگويم که اگر به وضع موجود در کشورمان، ايران، معترض باشيم بايد سراغ آن قانونی برویم که اين وضع را بوجود آورده است و دريابيم که آيا روندها و روش های تنظيم جامعه ای که قانون مزبور در ساختن اش عامليت داشته بر بنياد چه روح و هدفی ساخته شده اند تا، در همان حال، اگر آن روح و هدف قانون را مطابق با آرزوها و توقعات و انتظارات خود نيافتيم آنگاه چاره ای نداريم که از «اصلاح» صرفنظر کرده و به «لغو و انحلال» بيانديشيم و «انقلاب در قانون» را در برنامهء مبارزهء خود قرار داده، و در عين کوشش برای بی خشونت نگاه داشتن آن، خود را برای روياروئی های جدی تر نيز آماده کنيم.
         من، بعنوان مثال، از امید های خودم آغاز می کنم تا توضيح دهم که چگونه به برخی از اهداف معين می انديشم و در راستای تبليغ آن می کوشم. امید هایم را هم می توانم در چند بند کوتاه بيان کنم:
          1. من امیدوار به داشتن وطنی بی تبعيض اما ميدانگاه بروز و جلوه گری همهء رنگارنگی های اجتماعی و فرهنگی ام.
          2. من امیدوار به آزادی فکر و بيان و تبليغ برای خود و کسانی که آنها را نسبت به خود دگرانديش می پندارم هستم.
          3. من امیدوار به تساوی حقوقی همهء هموطنانم، زن و مرد، مذهبی و غير مذهبی، با هر قوميت و نژاد و زبان و فرهنگی هستم.
          4. من امیدوار به برقراری حاکميت ملی ام؛ يعنی مردم را حاکم بر سرنوشت خود می خواهم و اينگونه حکومت را دموکرات می دانم.
          5. من امیدوار به داشتن حکومتی هستم که به هيچ مذهب و مکتبی تعلق نداشته و چتری حمايتی برای همهء افکار و مذاهب و مکاتب باشد. من اين حکومت را سکولار می خوانم.
          6. من امیدوار به برقراری عدالت اجتماعی، کاهش تفاوت های اقشار مردم، و تأمين کار و مسکن و بهداشت و فراغت و رفاه همگانی هستم.
7. من امیدوار به برقراری شايسته سالاری و حذف رانت خواری و برتری های خونی و خانوادگی ام.
8. من امیدوار به بنياد گرفتن روح قانون اساسی کشورم بر مفاد اعلاميهء جهانگير حقوق بشر هستم.
9. من امیدوار به حضور کشورم در ميان خانوادهء ملل بعنوان عضوی سازنده و صلحجو هستم.
10. من امیدوار به استقلال کشورم هستم و در اين راستا با استعمار و انقياد کشورم به دست بيگانگان مخالفم اما اين همه را در عبارت «امپرياليسم غرب به رهبری امريکا» خلاصه نمی کنم و تمايلات استعماری را در همه جا، در شرق و غرب، می بينم.
می توانم اين فهرست را ادامه دهم اما همينقدر کافی است تا عينکی را که از اين امیدها ساخته ام نشان تان بدهم، آن را به چشم بزنم و آنگاه، مثلاً، به سراغ مقدمهء قانون اساسی حکومت موسوم به جمهوری اسلامی بروم و ببينم که اين قانون در چه حد می تواند انتظارات مرا بر آورده کند. آری شما هم حوصله کنيد و با من بيائيد تا به مفاد اصلی مقدمهء اين قانون نگاهی بياندازيم، واژگان اش را بدون دستکاری بررسی کنيم، تا روح آن را دريابيم:
          1. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبین نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعهء ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامی است.
2. ملت مسلمان ایران، پس از گذر از نهضت ضد استبدادی مشروطه و نهضت ضد استعماری ملی شدن نفت، به این تجربهء گرانبار دست یافت که علت اساسی و مشخص عدم موفقیت این نهضت‌ها مکتبی نبودن مبارزات بوده است.
3. گرچه در نهضت‌های اخیر خط فکری اسلامی و رهبری روحانیت مبارز سهم اصلی و اساسی را بر عهده داشت، ولی به دلیل دور شدن این مبارزات از مواضع اصیل اسلامی، جنبش‌ها به سرعت به رکورد کشانده شد.
4. اعتراض در هم کوبندهء امام خمینی به توطئه آمریکایی «انقلاب سفید»، که گامی در جهت تثبیت پایه‌های حکومت استبداد و تحکیم وابستگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی بود، عامل حرکت یکپارچه ملت گشت.
5. طرح حکومت اسلامی بر پایهء ولایت فقیه، که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام خمینی ارائه شد، انگیزهء مشخص و منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل مبارزه مکتبی اسلام را گشود که تلاش مبارزان مسلمان و متعهد را در داخل و خارج کشور فشرده‌تر ساخت...
6. حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه‌گری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می‌دهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی الله) بگشاید...
7. ملت ما.. اکنون بر آن است که، با موازین اسلامی، جامعهء نمونهء خود را بنا کند. بر چنین پایه‌ای، رسالت قانون اساسی این است که زمینه‌های اعتقادی نهضت را عینیت بخشد و شرایطی را به وجود آورد که در آن انسان با ارزش‌های والا و جهانشمول اسلامی پرورش یابد.
8. قانون اساسی، با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینهء تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم می‌کند؛ به ویژه در گسترش روابط بین‌الملی با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی، می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند.
9. قانون اساسی تضمین‌گر نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می‌باشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی، و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش می‌کند...
10. در ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی، که خود پایهء تشکیل جامعه است، بر اساس تلقی مکتبی، صالحان عهده‌دار حکومت و اداره مملکت می‌گردند...
11. قانون گذاری، که مبین ضابطه‌های مدیریت اجتماعی است، بر مدار قرآن و سنت، جریان می‌یابد.
12. نظارت دقیق و جدی از ناحیهء اسلام شناسان معادل و پرهیزگار و متعهد (فقای عادل) امری محتوم و ضروری است.
13. بر اساس ولایت امر و امامت مستمر، قانون اساسی زمینهء تحقق رهبری فقیه جامع الشرایطی را که از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته می شود... آماده می‌کند تا ضامن عدم انحراف سازمان‌های مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشند.
‎‎‎‎‎‎ 14. ‎‎‎در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظام‌های اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی، زیرا که در مکاتب مادی، اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی می‌شود؛ ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارائی بهتر در راه وصول به هدف نمی‌توان داشت...
***
          همانگونه که می بينيد در همهء اين بندهای سيزده گانه  ما با روحی روبرو هستيم که فرض اول اش وجود موجودی به نام «ملت هم کیش و هم فکر مسلمان ایران» است که «پس از گذر از نهضت ضد استبدادی مشروطه و نهضت ضد استعماری ملی شدن نفت به این تجربهء گرانبار دست یافته که علت اساسی و مشخص عدم موفقیت این نهضت‌ها "مکتبی نبودن مبارزات" بوده است». اين قانون می خواهد «جامعهء نمونه» ای، «بر اساس ضابطه‌های مدیریت اجتماعی قرار گرفته بر مدار قرآن و سنت»، ايجاد کرده و «زمینهء تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم» و «راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند»؛ جامعه ای که رهبران اش نه بر اساس شايستگی در مورد مديريت جامعه ای نوين و متمدن (يعنی تخصص در مديريت سيستم ها)، بلکه بعنوان «اسلام شناسانی پرهیزگار و متعهد (فقای عادل)»تعيين می شوند و خود در سلسله مراتبی قرار دارند که در رأس آن «فقیه جامع الشرایطی» نشسته است که «ولايت امر و امامت مستمر» را تأمين می کند و نقش مردم نيز نه «انتخاب» که «شناختن» اوست.
          حال شما به من بگوئيد که آدمی با امیدهائی که من دارم چگونه می تواند تصور کند که اين «روح» نيز اصلاح شدنی است و می توان، با کارا ساختن برخی امتيازات و حقوق قائل شده برای من ايرانی مسلمان (لامذهبی پيشکش)، که همگی آنها به شرط اسلامی بودن امکان اجرائی شدن پيدا می کنند و مهنس ميرحسين موسوی آنها را «اصول مغفولهء قانون اساسی» می خواند، به تحقق آرزوهای خود رسيد؟
          و اينگونه است که من، بعنوان کسی که خود را سکولار دموکرات انحلال طلب می يابد، معتقد شده ام که «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نيز نمی تواند از «اصلاح طلبی» کنار گيری نکرده و «انحلال طلب» نباشد و، در اين معنا، حرکتی انقلابی بحساب نيايد که می خواهد روح مسلط بر قانون حکومت موسوم به اسلامی را زير و زبر کرده و بر فراز مخروبه های آن عمارت قانونی نو با روحی سکولار دموکرات بنا کند.
اندکی بيشتر به روح لازم برای يک چنين قانونی بيانديشيد، آن را با روح حاکم بر قانون اساسی حکومت اسلامی مقايسه کنيد، و آنگاه تصميم بگيريد که، لااقل از لحاظ ذهنی، به کدام اردوگاه تعلق داريد: اردوگاه حفظ وضع موجود يا اردوگاه قيام عليه وضع موجود برای برقراری نظامی:
- تبعيض گريز
- اما ميدانگاه رنگارنگی های اجتماعی
          - تأمين کنندهء آزادی فکر و بيان و تبليغ بی حد و حصر برای همگان
          - فراهم ساز تساوی حقوقی زن و مرد، مذهبی و غير مذهبی، با هر قوميت و نژاد و زبان و فرهنگ
          - تضمين کنندهء حاکميت ملی به معنی استقرار حکومتی دموکرات
          - دارای ويژگی های سکولار به معنی وابسته نبودن به هيچ مذهب و مکتبی، اما حامی همهء مذاهب و مکاتب و جلوگير از مزاحمت آنان برای يکديگر
- برقرار کنندهء عدالت اجتماعی، کاهندهء تفاوت های معيشتی اقشار مردم، و تأمين کنندهء کار و مسکن و بهداشت و فراغت و رفاه همگانی
- بنياد يافته بر شايسته سالاری و حذف رانت خواری و برتری های خونی و خانوادگی
- بنياد گرفته بر اساس مفاد اعلاميهء جهانگير حقوق بشر
- حضور يابنده در ميان خانوادهء ملل بعنوان عضوی سازنده و صلحجو
- استقلال يافته از همهء مطامع استعماری قدرت های متجاوز شرق و غرب.
خوانندهء گرامی، اجازه دهيد من از اين امیدها آئينه ای بسازم و آن را پيش روی شما بگيرم تا خود چهرهء امیدهای خويش را در آن ببينيد و دريابيد به کدام اردوگاه تعلق داريد. يقين دارم که تنها پس از تشخيص و احياناً تصميم گيری شما است که می توان اين پرسش را در برابرتان نهاد که: آيا در راستای گسترش و تقويت اردوگاهی که خود را با آن همراستا می يابيد کاری هم انجام می دهيد؟
فراموش نکنيد: در اردوگاه ديگر، از حاکمان کشورمان گرفته تا داعشيان آن سوی مرز، همگی مصممانه در راه تحقق روح قوانين شان و ساختن جامعهء مطلوب خويش آماده اند تا دست به هر کاری بزنند و اگر شما روزگاری توانسته ايد از دست شان بگريزيد و به خارج پناه ببريد اکنون آنهايند که قصد شما را کرده و، همچون سرنوشتی محتوم، می آيند تا در ساحل های امن نيز سراغ تان را بگيرند.


همنشین بهار: Autumn پاییز خودش نوعی بهار است