از تقلید اِلمان های بی هویت تا بی توجهی به نمادهای پر تعداد استان گیلان
زیست یوم - گردشگری:
فرقی نمی کند وارد شهری در شرق استان گیلان شده باشید یا غرب این جغرافیا؛
می توان قاطعانه گفت که ورودی هیچ کدام از 16 شهرستان، 52 شهر، 28 بخش،
106 دهستان و 2725 آبادی گیلان زیبا نیست و نشانی از نمادهای پرتعداد این
منطقه و اساسا زیباسازی های معمول در آن به چشم نمی خورد.این رویه بر مدیریت شهرها و روستاهایی حاکم است که چند محصول کشاورزی خاص با شهرت و کیفیت جهانی مانند برنج، چای، بادام، زیتون، ماهی، خاویار، غذاهای محلی بی نظیر، پرورش کرم ابریشم، مناطق خاص طبیعی و … را در دل خود دارد. مگر برای زیباسازی و استفاده های نمادین از داشته ها به چه چیزهای دیگری نیاز است؟
به ورودی اکثر شهرهای گیلان در شرایطی بی توجهی می شود که این استان طبق آمار رسمی و در تمام سال پذیرای چند صد هزار مسافر است. مسافرانی که مشخصا برای مشاهده زیبایی محض مانند دریا و جنگل در گیلان حضور پیدا می کنند. شاید بهره مندی از همین مواهب باعث شده است که مدیران به خود زحمت زیباسازی و استفاده از المان های خاص در ورودی شهرها یا میدان ها و بلوارها را ندهند.
از زباله های رها شده تا پیشه های مزاحم
هرچند فاصله بین دو شهر در گیلان بسیار اندک است و درنهایت روستاها پیوند بین دو مسیر را برقرار می کنند با این حال در ورودی اکثر شهرهای گیلان قبل از تابلوی «به شهر …. خوش آمدید» زباله های رهاشده خشک و تر و نخاله های ساختمانی جلب توجه می کند و همچنین با فعالیت مشاغلی مواجه هستیم که انگار صاحبانشان بر سر «نهایت تلاش برای انجام کار در محیطی نازیبا و آلوده کننده جلوه های بصری» مسابقه گذاشته اند.
تاکید بر سرسبزی در استان سبز
درحالی که ورودی هر شهر علاوه بر احساس تعلق خاطر برای ساکنانش باید توانایی جلب نظر گردشگران را هم داشته باشد شاهد بی تفاوتی و مرگ خلاقیت در این ارتباط هستیم و عموماً بیننده قبل از ورود به شهرها احساس می کند به مکانی دل مرده قدم خواهد گذاشت. درواقع اگر تابلوهای خوش آمدگویی ابتدای شهرها و روستاها برداشته شود، هیچ تفاوتی در ورودی ها محسوس نخواهد بود. همچنان آن چه رواج دارد استفاده از تابلوهای خوش آمدگویی با کلیشه ای ترین کلمات، مانند به «شهر سرسبز …خوش آمدید»، است که به نظر می رسد سخت ترین و مهم ترین کار برای شوراها و شهرداری ها تعریف شده است. توگویی در استان گیلان شهر و روستای غیر سرسبزی هم وجود دارد که هرکدام از مدیران تلاش کرده اند حجم سرسبزی منطقه خود را به رخ دیگری بکشند.
مرز باریک زیبایی و زشتی
این موضوع هم در حالی است که حتا بسیاری از شهرهای گیلان ازجمله رشتِ مرکز استان در شمار فقیرترین شهرها در زمینه سرانه فضای سبز در کشور قرار دارند. همچنین است تعبیه میدان هایی به نام «گاز» که بدون وجود کم ترین خلاقیت در طراحی و اجرا در صدها شهر ایران تقلید و کپی شده است. همین روند درباره احداث میدان هایی در ورودی شهر با ایجاد سازه ای دایره ای شکل و تعبیه میله ای بدقواره در دل آن هم فراوان به چشم می خورد. میله هایی که ظاهرا قرار است نقش پایه نورافکن را بر عهده داشته باشند و با نوردهی بر جلوه های بصری شهرها بیفزایند، غافل از آن که خود به محل مخدوش کننده زیبایی بصری تبدیل شده اند.
بلوارهایی برای چرای دام
اگر از ازدحام و تمرکز انواع پیشه های مزاحم و آلوده کننده محیط زیست در ورودی شهرهای استان هم بگذریم از وجود بلوارهای بدون هر گونه زیبایی در امتداد میدان های ورودی شهرها نمی توان چشم پوشی کرد که معمولا بدون گل کاری و چمن کاری رهاشده و به محلی برای رشد و خودنمایی علف های هرز تبدیل شده است. حتا در بعضی از شهرهای کوچک تر استان هم این بلوارها به محلی برای چرای دام ها تبدیل شده اند.
انتخاب های «نابجای» شوراهای شهر و بی ثباتی مدیریتی
این که چرا شهرداران شهرهای گیلان و دهیاران روستاها حظ بصری را از ساکنان و همچنین مسافران میلیونی استان گرفته اند به جز عدم وجود مدیریت یکپارچه در شهرها و تعامل نداشتن دستگاه ها با یکدیگر، مشکلات مالی و کمبود شدید خلاقیت و عدم استفاده از نیروهای کارآمد، به بی ثباتی در عرصه فعالیت شان هم مربوط است؛ یعنی شهرداران این اطمینان خاطر را ندارند که حداقل 4 سال بر مسند حضور دارند تا بتوانند با خیالی آسوده تر برای میان مدت و بلندمدت برنامه ریزی کنند. این بی ثباتی محصول نگاه اشتباه بسیاری از اعضای شوراهای شهر هنگام انتخاب شهرداران است. آن ها عموماً بدون توجه به نیازهای منطقه و توانایی های فرد و صرفا بر اساس روابط خاص اقدام به گزینش شهردار می کنند و در زمانی کوتاه بعد از حضور وی متوجه ناکارآمدی اش برای اداره شهر می شوند. درحالی که با یک ذهن غیر تحلیل گر هم می توان درباره آینده و کیفیت حضور بعضی از مدیران بر صندلی شهری پیش بینی کرد و قبل از حضور او قاطعانه گفت: «شهر با حضور این فرد هرگز نمی تواند گام هایش را به سمت توسعه تند کند.»
داستان یک خلاقیت مربوط به نیم قرن قبل در ورودی فومن
علی رغم حضور 5 تا 15 عضو شورا در شهرهای مختلف گیلان و فعالیت یک شهردار با صدها کارمند و کارشناس، ورودی اکثر شهرهای گیلان به بی هویت ترین شکل ممکن رها شده است. اگر از درختان چنار فومن به عنوان نقض این گفته یاد شود باز هم باید تأکید کرد که سابقه کاشت این درختان به حدود نیم قرن قبل مربوط است و این که با افزایش جمعیت، دیگر ورودی «شهر» از آن نقطه شروع نمی شود. البته در طول سال های گذشته نه تنها برای ادامه روند درختکاری در این مسیر به شکل فعلی کاری انجام نشد که در سال هشتاد و شش 180 درخت چنار جاده فومن به رشت هم قطع شد.
رویایی به نام طرح جامع شهر
پای صحبت مدیران که بنشینید از وجود طرح جامع شهری سخن می گویند اما عملاً مدیریت حاکم بر اکثر شهرهای ایران «جزیره ای» است و هرکدام از دستگاه های اجرایی به دلخواه خود عمل می کند و تعدادی شان اساساً محلی از اعراب هم برای شوراها و شهرداری ها قائل نیستند. مثلاً ورودی تعداد زیادی از شهرها و روستاها نه فقط متعلق به شهرداری که مربوط به اداره های راه و شهرسازی و جهاد کشاورزی است. ارگان هایی که نه تنها به هویت سازی و ایجاد المان توجه نمی کنند بلکه با ایجاد مانع و استناد به قوانینی که در بسیاری مواقع سنخیّتی با این جغرافیا ندارند شهرداران را هم برای اجرای ایده های مناسب، محدود و پشیمان می کنند. نهادهایی که برعکس شهرداری هرگز جایی برای عملکرد نادرستشان به چالش کشیده نمی شوند.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire