نامه جالب فروغ فرخزاد به سهراب سپهری؛ از رم به تهران
متن این نامه که اندکی گلایه آمیز نیز هست، بدین شرح است:
«سهراب عزیز
من می خواستم باز هم با تو قهر کنم. چون دو روز آخر را غیب شدی و من نتوانستم با تو خداحافظی کنم. من برایت نامه خواهم نوشت. فقط این کارت را دادم که بدانی به فکرت هستم و در ضمن از حال من هم خبر داشته باشی. امروز ظهر و دیروز با ضیاپور بودیم و راجع به تو با او صحبت کردم. قرار شده به تو برای پاییز بورسی بدهد.حتما کارت را درست کن و زود بیا [رم]. این جا شهر زیبا و باعظمتی است. شیبانی را هم دیدم…اصلا مثل گداهاست و هیچ شخصیت ندارد. آدرسی در زیر برایت نوشتم. حتما نامه بنویس.
خدا حافظ تو-فروغ
از اوضاع کتاب برایم بنویس و هر وقت چاپش تمام شد برای من هم یک نسخه بفرست.»
«سهراب عزیز
من می خواستم باز هم با تو قهر کنم. چون دو روز آخر را غیب شدی و من نتوانستم با تو خداحافظی کنم. من برایت نامه خواهم نوشت. فقط این کارت را دادم که بدانی به فکرت هستم و در ضمن از حال من هم خبر داشته باشی. امروز ظهر و دیروز با ضیاپور بودیم و راجع به تو با او صحبت کردم. قرار شده به تو برای پاییز بورسی بدهد.حتما کارت را درست کن و زود بیا [رم]. این جا شهر زیبا و باعظمتی است. شیبانی را هم دیدم…اصلا مثل گداهاست و هیچ شخصیت ندارد. آدرسی در زیر برایت نوشتم. حتما نامه بنویس.
خدا حافظ تو-فروغ
از اوضاع کتاب برایم بنویس و هر وقت چاپش تمام شد برای من هم یک نسخه بفرست.»
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire