پاسداران زیاده طلب و بی اعتنایی به رهبر و سلسله مراتب
ایرج شكری
ایرج شكری
سپاه پاسداران رژیم خمینی که از زمانی که نطقه اش بسته شد، با مردم کشتی وخوانخواری شروع به رشد کرد. این نیروی سرکوبگر متشکل از عناصر مذهبی عقب مانده و اوباش مرید خمینی، قدرت نمائی اش را با کشتار و سرکوب آزادیخواهان و مردمی که خواهان رفع ستم و نابرای هایی بودند که علیه آن در برابر رژیم شاه به پا خواسته بودند، شروع کرد، 36 سال بعد از آن روزها، روزهای کشتار مردم گنبد و ترکمن صحرا که این روزها سالگرد آن است و کشتار مردم روستاهای کردستان، کشتارقارنا، فرماندهانش تا آنجا افسار گسیخته شده اند که روی حرف خامنه ای هم حرف می زنند و اعتنا نمی کنند که آنچه مربوط به «سیاستهای کلان» است در حیطه اختیارات «رهبری» است و نباید در مورد آنچه «مقام معظم رهبری، ولی امر مسلمین و فرمانده کل قوا» مورد تایید قرار داده است «اَن قُلت» بکنند و حرف زیادی بزنند و باید نباید تعیین بکنند.
اظهار نظر های پی در پی و باید نباید تعیین کردن های فرماندهان سپاه در مورد مساله اتمی و مذاکراتی که وزیرخارجه رژیم با 1+5 و در ماههای اخیر، با وزیر خارجه آمریکا دارد به پیش می برد، چنان است که گویی اصلا کسی به اسم «مقام معظم رهبری» که «فرمایشاتش فصل الخطاب» در همه زمینه هاست وجود ندارد و گویی «ولی فقیه» که بنا بر تاکید «عالمان بزرگی» چون «حضرت آیت الله» مصباح یزدی و نوری همدانی و ... دستوراتش امر و دستورات خدا و پیامبر است که ابلاغ می شود، در صحنه حضور ندارد و به همین خاطر این پاسداران که «دفاع مقدس در برابر کفر و استکبار» را پیش برده اند و وظیفه شان «تدوام و حفظ انقلاب اسلامی» و حتی « صدور و گسترش آن» است، حق دارند که «دلواپس» باشند. اینان در بیرون از سپاه هم «عقبه» خود را، در مجلس و در بیرون مجلس در تشکلهای «ارزشی و اصولگرا» و رسانه های مربوطه دارند و با بکار گرفتن همین عقبه، چنان غوغا و فریادی بر سر قدم زدن محمد جواد ظریف وزیرخارجه با جان کری وزیر خارجه آمریکا راه انداختند و به حمله او کردند که گویی ظریف با جان کری رفته بود خیابان و کنار جان کری ایستاده و دوتایی «سرپا شاشیده» بودند.
در حالی که آن خدمتگزار نظام جمهوری اسلامی که حتی زیر فشار مذاکرات یکبار هم «کمری» شد و با صندلی چرخدار او را جابجا کردند، همچنان که آدم مومن ونماز خوانی است و التزام عملی به رعایت «طهارات و نجاست» دارد، التزام عملی به ولایت فقیه دارد و مومن به نظام است و نه تنهاهیچ کاری که چهره نظام را «ملکوک» کند از او سر نزده بود(اما در دوره احمد نژاد، یکی دیپلمات مؤمن و نماز خوان در برزیل نه تنها به استخر مختلط می رفت، بلکه در استخر – شاید زیرآبی - دست به تن بچه های مردم می کشید و تکرار این کار بود که صدای اعتراض برزیلی ها را در آورد)، بلکه آن قدم زدن مثل ریختن سطل آب یخ روی سر نتانیاهو نخست وزیر «رژیم صهیونیستی» بود که به شدت از مذاکره آمریکایی ها با رژیم عصبانی است.
در خود محور بینی این اوباش ولایتمدار که در مساله اتمی دیگر «خودسر» شده و حرفهایی می رنند که مثل تو دهنی زدن به دهان «حضرت آقا»ست، شاید همین بس باشد که یکی از اینها که سردار همدانی نام دارد، چندی پیش گفت «مذاکره با غرب برای نظام باخت» است و پیادهروی محمد جواد ظریف با جان کری در ژنو را اقدامی «اشتباه» دانسته و افزود که «شهدا» کسانی را که چنین کاری کردهاند "محاکمه"خواهند کرد. خُب این حرف، زدن تودهن«حضرت آقا» نیست که خودش «نرمش قهرمانانه» را انتخاب کرده و اجازه مذاکره داده و از کار تیم مذاکره کننده اظهار رضایت هم کرده است!؟ «حضرت آقا» به تازگی یکبار دیگر اعتماد و حمایت خود را از تیم مذاکره کنند در دیدار با اعضای مجلس خبرگان بیان کرد و آنها را «امین» نامید. همین پاسدار که به نظر می رسد دچار خرفتی شده است، چندی پیش هم در اظهار نظر دیگری در حمله به اصلاح طلبان رژیم مدعی شد که در «جریان فتنه» 830 نفر قطع نخاعی شدند.
او با هدف گذاشتن مسئولیت این قطع نخاعی شدن ها به گردن «اصلاح طلبان» رژیم این حرف را زد ولی چون ادعایی که کرده بود خیلی مهمل بود، سپاه پاسداران ناچار به تکذیب چنین اظهاراتی از سوی او شد و مدعی شد که «سردار همدانی» آن رقم را برای کل زخمی ها داده بود. خودسری های سپاه و زوائد آن و مداخله در مسائلی که نباید به آن وارد می شدند و به ویژه نباید اظهار نظر ها و تفسیرهای دلخواه خود را در مورد آن بیان می کردند به حدی بود که احتمالا از حوصله تحمل خامنه ای خارج شده بود و به همین خاطر سرلشکر بسیجی، سید حسن فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، یعنی بالاترین مقام نظامی و در ارتباط بلاواسطه با فرمانده کل قوا ، در 29 اردیبهشت سال جاری در سخنرانی در مراسم «اعطای دانشنامه به دانش آموختگان دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی با حضور مقامات و فرماندهان عالیرتبه نظامی» که «امر به معروف و نهی از منکر» زیادی در آن بود، به مدیران رسانه ها هم توصیه هایی کرد و تاکید کرد « بعضی اخبار بیارزش و تفرقهانگیز هستند، بعضیها هم شایعه، تهمت و بیمبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمیکنم، حتی رسانههایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتب طند خطا میکنند. برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمیکنند باید روششان را اصلاح کنند والا ما با آنها برخورد میکنیم.».
فرماندهی سپاه در نشان دادن خشم و نارضایی از این حرفها و نیز نمایش خود محوری و زدن تو دهن فیروز آبادی، ابتکاری تماشایی به خرج داد و سایت رسمی سپاه پاسداران «سپاه نیوز»، در ابتکار چشمگیری که از نظر کسی پنهان نمی ماند، فیروز آبادی و سخنان وی را در صدر مطالب صفحه اول خود قرار داده بود(برای ایز گم کردن و جاخالی دادن در برابر حرفهای فیروز آبادی) اما، عکس اورا به شکل شطرنجی و محو و غیرقابل شناسایی درج کرده بود. یعنی مثل صحنه یی منکراتی یا مستهجن یا به هرحال ممنوع یا زشت از نظر خودشان البته. مثلا مثل عکس رو بوسی ژیل ژاکوب با لیلا حاتمی که در رسانه های رژیم قسمت سر هردو شطرنجی و محو بود تا «اشاعه فحشا» نشود و آن عمل منکر دیده نشود. فیروز آبادی در همان سخنرانی چند بار به که نکاتی باید رعایت بشود و نمی شود و به نقش «امام» در رژیم که آن هم از نظر او مورد بی توجهی قرار گرفته بود، توجه داد و از جمله گفت:« ما امام داریم، امام یعنی میزان جامعه، روی همین میزان همه ما باید حرکت کنیم دیگر جنجال درست کردن و تحلیل از خودشان درآوردن که ببینید این بخش حکومت ولایت فقیه را تضعیف میکند، این یعنی چه؟ اینکه اصلا با نگاه راهبردی و مدیریت راهبردی نمیخواند.».
با این حال به نظر می رسد که بی اعتنایی یا زمزمه ها در سپاه،علیه سخنان فیروز آبادی چنان بوده است که سه هفته بعد برای فرو کردن حرفی که گوش فرماندهان سپاه آن را در نمی یافت، سعیدی نماینده رهبر و فرمانده کل قوا در سپاه، در توضیح در مورد اظهارات سرلشکر فیروز آبادی تصریح کرد که :« به هر حال برخی رسانهها و خبرگزاریها منتسب به سپاه هستند و انتظار میرود که خبرگزاری فارس و دیگر خبرگزاریها در بیان خبر جامعیت داشته باشند، زیرا گاهی برخی اخبار بدون دقت و ملاحظه روی آنتن میرود». اینها نمونه هایی از خودسری های سپاه است که البته خود خامنه ای در میدان دادن به آنها نقش و مسئولیت درجه اول دارد و اگر خامنه ای قبل از مردن، افسار مناسب برای مهار آنها توسط قوه مجریه پیدا نکند و تصمیمات لازم برای کوتاه کردن دست آنان در «انگولک» کردن امور سیاسی و چیدن توک آنان و ممنوع کردن اظهار نظر در زمینه سیاست خارجی و پوزه بند زدن به آنها در زمنیه بگیر و ببند، نگیرد، با مرگ خامنه ای سپاه دست باز برای هر غلطی که دلش می خواهد بکند خواهد یافت و ممکن است اوضاع چنان بهم بریزد که نظام اسلامی را به پرتگاه انهدام بکشد و نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان. بحث در این زمینه فرصت دیگری می طلبد
ادعاهای آن شوت علی و آن مانور مسخره
هدف قرار دادن یک «ماکت » ناو هواپیمابر آمریکا در اندازه بزرگ که از فروردین ماه (93) ساخته شدن آن با عکسهای هوایی در رسانه ها منعکس شده بود، اقدامی بود در امتداد همین اظهار وجودها و رجز خوانیها سپاه علیه آمریکا و دقیقا برای «تخریب و موش دوانی» در فضای گفتگوهای ظریف و سنگ اندازی در کار او بود ،اگر چه هم آن مانور و هم اظهارات فرمانده نیروی دریایی سپاه، در واقع نمایش بلاهت بود. با این کار چنان غرق در احساس «قدَر قدرت»ی و جست و خیز و شادی شدند و هارت و پورت کردند که گویی واقعا ناو 99 هزار تنی نیمیتس با 6 هزار نفر نیرویی که در آن قرار دارند را منهدم و غرق کرده اند بدون این که خون از دماغ نفرات خودشان بریزد! فرمانده نیروی دریایی سپاه گمان می کند که ناو هواپیما بر که او «ماکت» آن را ساخته، چیزی مثل این «کانتینر» دویست متری توخالی است که او در این مانور توانست آن را منهدم کند. در واقع این مانور در مسخرگی چیزی کم از آن بزرگداشت سالگرد ورود خمینی به ایران نداشت که سه سال پیش در دولت احمدی نژاد در بهمن 90 با چسباند عکسی از خمینی روی ورقه ای از مقوا یا چیزی شبیه آن و ساختن «ماکت امام راحل» و ترتیب دادن صحنه فرود او از پلکان هواپیما و استقبال رسمی از آن، که دو نظامی زیر بغلش را گرفته و آن را حمل می کردند، آفریدند. نمایشی که به خاطر مسخرگی شدید،انتقاداتی از سوی باندهای رقیب را برانگیخت.
خود سری و رجز خوانی ها پوچ و مساله آفرینی
اینان بی وقفه در حال رجز خوانی های نامربوط هستند. در مورد مسخرگی آن مانور اظهارات سخنگوی پنتاگون گویاست. صدای آمریکا روز 9 اسفند گزارش داد که «دریادار جان کربی سخنگوی پنتاگون در یک نشست خبری این حمله(حمله به ماکت ناو هواپیمابر) را بیشتر شبیه حمله به یک قایق عادی دانست تا حمله ای به یک ناو هواپیمابر واقعی که توانایی دفاع از خود، با ۷۰ فروند هواپیما و چند کشتی پشتیبان، را دارد». واکنشی که می شد از آمریکا انتظار داشت وطبیعی به نظر می رسید، این بود که آمریکائیها آن مانور را بهانه یی برای نشان دادن «اهداف خطرناک و علیه مافع آمریکا» داشتن پاسداران قرار بدهند و در این جهت استفاده تبلیغاتی از آن بکنند، اما مسخرگی بزرگی که در آن مانور بود، احتمالا سبب آن شده که مقامات پنتاگون حساب کنند که جدی گرفتن آن مانور، «کسرشأن» وزارت دفاع و نیروی دریایی آمریکاست. سخنگوی وزارت دفاع فقط به این اکتفا کرد که به خبرنگاران بگویید«مانور نظامی جدید سپاه پاسداران و شلیک موشک به ماکت ناو هواپیمابر آمریکایی را از نزدیک دنبال کرده، و این ایرانیان هستند که باید در مورد هدفشان از این مانور سخن بگویند» ناوهای هواپیمابر آمریکا که پاسدار فدوی در عوالم حزب اللهی خود ادعا می کند،غرق کردن آن 50 ثانیه طول می کشد، علاوه بر دههاهواپیماهای جنگی و نیز هواپیمای شناسایی و رد یاب از نوع آواکس که حمل می کنند و دو سه ناو جنگی و زیردریایی که اسکورتش می کنند و می توانند هواپیماها و شناورها و زیردریایی های دشمن را با رادارهای خود کشف و با سلاحها و موشکهای خود منهدم کنند، خود داری سیستم دفاعی است هستند و می توانند هر تهدیدی را در فاصله چند کیلومتری هدف قرار داده و نابود کنند. ویدئوهای چندی در مورد ناوهای هواپیمابر آمریکا از جمله ناو هواپیمابر نیمیتس که فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که گمان می کند در 50 ثانیه می تواند آن را غرق کند(در مصاحبه ای با خبرگزاری بی آبروی فارس متعلق به بسیج - 16اردیبهشت.http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930208001484 )
در یوتیوب* هست که با دیدن آنها و شنیدن اطلاعات فنی و قدرت تهاجمی آنها و مقایسه آن با مانور «سردار دریادار»ی که می خواهد نیروی دریایی آمریکا را نابود کند، مسخرگی آن رزمایش که البته پول زیادی از دارایی مردم و از «جیب » مردم برای آن خرج شده، به روشنی نمایان می شود. مسخرگی پاسداری که می گوید هدفش نابود کردن نیروی دریایی آمریکاست نیز، با همین حرف بر همگان آشکار می شود و همه می فهمند که گوینده «بالاخانه را اجاره داده» است. آن مانور آنقدر اشکال آشکار داشت و مسخره بود که خبرگزاری تسنیم*، دو سه روز بعد، در«رفع شبهات» مانور نیروی در یایی سپاه به خاطر آن که « برخی از قشرهایی که غالبا اطلاعات کمی از حوزههای نظامی داشتند، سوالاتی را در شبکههای اجتماعی و محافل دیگر درباره انهدام مدل ناوهواپیمابر آمریکایی مطرح کردند» درج کردو تلاش مذبوحانه ای کرد تا محک خوردن ادعاهای فرمانده نیروی دریایی سپاه با آن مانور و خالی بندی و مهمل از آب در آمدن آن ادعاها را رفع و رجوع کند. در این مطلب از جمله آمده در برابر این «شبهه» که چرا ماکت مذکور به رغم حمله و آتشباری به آن و« علیرغم اصابت 400 راکت، حدود 12 موشک کروز و موشک بالستیک ضدکشتی، غرق نشد » آمده است «درباره غرق نشدن ناو، نکته اساسی این است که کسی شاید در جهان ادعای غرق کردن ناوهای هواپیمابر را مطرح نکرده باشد بلکه آنچه که بارها اعلام شده (از سوی مقامات نظامی ایران)، این است که "ما توان انهدام ناوهای هواپیمابر را داریم" و این انهدام اصلا به معنای غرق کردن نیست ولی ممکن است در نهایت منجر به غرق شدن هم بشود» حال آن که فرمانده نیروی دریایی سپاه در آن مصاحبه که پیشتر اشاره شد، به صراحت از غرق کردن در 50 ثانیه حرف زده است. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930208001484
دیگراین که در یادداشت «رفع شُبهه» مورد اشاره، که حتما توسط نیروی دریایی سپاه تهیه شده ولی تسنیم که گفته می شود وابسته به «نیروی قدس» سپاه است به اسم گزارش تحلیلی آن را درج کرده است، یک دلیل غرق نشدن ماکتی را که 433 راکت و 12 موشک کروز خورده بود را در مهندسی ساخت آن برای غرق نشدن دانسته و هدف از آن را هم استفاده دوباره از آن در مانورهای آینده ذکر کرده است!! و مزیت دیگری هم از این غرق نشدن بیرون کشیده و بر این خالی بندی افزوده اند و آن این که غرق نشدن ماکت خود نشان دهنده توانایی نیروی دریایی سپاه برای ساختن ناو هواپیما بر است! مساله مهم این است که رجز خوانی و ادعای این که «هدف ما نابودی نیروی دریایی آمریکاست»، «بیابیا» گفتن بلاهت و تحریک ابلهانه طرف قدرتمند -هم از نظر نظامی و هم از نظر اقتصادی- است که پاسداران نادان گمان می کنند با تکیه با موشکهایی که دارند می توانند قدرت نظامی آن را منهدم کنند. آن هم در حالی که آمریکائیها تازه ترین دستاورد جنگ افزاری خود را که نصب سلاح لیزی برای ناوهای جنگی بود در همین منطقه خلیج فارس تست کردند و گفته شد که نتیجه به مراتب بهتر از آن چیزی بود که انتظار داشتند. در اطلاعاتی که در این زمینه در اینترنت قابل دسترسی است آمده است که نصب این سلاح به روی ناوهای آمریکایی چهل میلیون دلار هزینه دارد اما شلیک آن که با ژنراتورهای قوی تولید برق تغذیه می شود، با هزینه یی حدود یک دلار به جای موشکهاری چند صدهزار دلاری و یک میلیون دلاری، عمل می کند. این رجز خوانی های بلاهت بار هیچ نتیجه و حاصلی جز شبیه آنچه مسعود رجوی از رجزخوانی ها و«بیابیا» گفتن هایش برداشت کرد نمی تواند داشته باشد، با این تفاوت که مال اینها فاجعه آفرینی به وسعت یک جنگ خارجی دیگر آن هم با آمریکاست که زیانهای آن بر سرمردم فرو خواهد بارید.
به هرحال امریکائیها به لحاظ ابلهانه بودن خیلی از ادعاهای پاسداران اهمیتی به آنها نداده اند، اما این قبیل مهملات که بازهم عاملی است که «خر تو خر»ی اداره شدن رژیم ولایی را نشان می دهد، می تواند در آمریکا برای محافلی که دنبال بهانه هستند، دستاویز قرار بگیرد و مثل اظهارات ابلهانه احمدی نژاد در مورد انکار مساله هولوکاست، تنها در خدمت امثال نتانیاهو و «لابی صهیونیستی» و جنگ طلبان در آمریکاست است. این ادعاهای احمقانه تنها می تواند حس خودبزگ بینی ناشی از تازه به دوران رسیدگی فرماندهان سپاه و سایر گوساله هایی که در طویله نظام ولایت فقیه و با بکار گرفته شدن افکار و خط خمینی پرورش یافته اند، را ارضا کند. هنوز هم ابلهانی چون نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه ، عربده می کشند که تا برافراشتن پرچم اسلام بر فراز کاخ سفید از پای نخواهند نشست. عربده یی که امثال محسن رضایی در آن اوائل به قدرت رسیدن خمینی می کشیدند و امثال اصغر زاده ها و عباس عبدی ها در دوران اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی می کشیدند و قبل از همه اینها، این خود خمینی پلید بود که می خواست انقلاب صادر کند و خیال برپا کردن «حزب جهانی مستضعفان، حزب الله» را در سر می پروراند. تردیدی نیست که رجز خوانهای امروز، دستاوردی بیشتر از امامشان از رجزخوانیهایش به ویژه آنچه بعد از آن رجز خوانی مطوّل و با هارت و پورت های شدید، در پیام به زائران مراسم حج در سال 1366 کسب نخواهند کرد. خمینی دستاورد خمینی از آن پیام تودهنی سنگینی بود که سعودی ها در سرکوب شدید «راه پیمایی برأت از مشرکین» که عواملش آنجا راه انداخته بودند زد و اثرات مرگ آور این تودهنی همراه با شکست های سنگین پاسدارانش در برابر عراقی ها، ضربه مرگ آور پذیرش واقعیتهای زمینی و نوشیندن جام زهرِ پذیرفتن آتش بس با «کفّار بعثی» را که یکسال قبل در پیام به زائران آن را «خيانت به آرمان بشريت و رسول خدا» دانسته بود، بر سر او فرود آورد**.
نیش و کنابه پاسدار جعفری به «یاران امام»
از آخرین طلبکاری ها و اظهار نارضایی های پاسداران در امور سیاسی، حرفهای «سربسته» ولی با مفهوم روشنی است که پاسدار جعفری فرمانده سپاه در رامهرمز و در جمع «رزمندگان» و در حاشیه نمایشگاه عکس رزمندگان رامهرمز در «8 سال دفاع مقدس» زده است. در سخنان جعفری که از جمله در «سپاه نیوز» و «فارس» منعکس شد آمده است که « جعفری ضمن اشاره به برخی مشکلات داخلی و گوشهای از تحلیلهای افرادی که راه استقامت و راه نظام را قبول ندارند گفت: بعضیها ادعای انقلابی و یار امام بودن کرده اما متاسفانه توقف انقلاب اسلامی ایران را دنبال میکنند و خودشان را هم انقلابی میدانند. جعفری تصریح کرد: اینها مشکلات سیاسی ما است و همیشه چه در صدر اسلام و چه در دوران حضرت علی(ع) بوده است و طرفداری از حق و فهمیدن حق و پای حق ایستادن، کار هر ملتی نیست و این کار بزرگ را ملت ایران انجام داده و پای آن ایستاده است».
در این جملات او به طور ضمنی کسانی را که هدف انتقاد خود قرار داده است، در جای «خوراج» در دوران علی نشانده و از دست کسانی می نالد که «ادعای انقلابی بودن و یار امام بودن» می کنند اما خواهان «توقف انقلاب اسلامی»(بخوان توقف صدور انقلاب) هستند. بنابراین افراد مورد نظر او باید کسانی باشند که «از یاران امام» بوده اند و این یعنی کسانی از«سابقین» و « پایه گذاران » رژیم و خلاصه کسانی که در اول انقلاب در کنار خمینی در صحنه بوده اند و اکنون زنده اند و در موقعیت و مقام تصمیم گیری یا به هرحال از چهره های مؤثر و صاحب نقش رژیم هستند. در شرایط کنونی منظور او درجه اول روحانی رئیس جمهور و بعد از او رفسنجانی رئیس مجمع تشخصیص مصلحت رژیم است و حتی ممکن است خواسته باشد با این حرفها نارضایی خود از روند سیاست دستیابی به توافق با آمریکا را به گوش «حضرت آقا» هم برساند. این سخنرانی نشان می دهد که به رغم انتقادات و سرلشکر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در سخنرانی اردیبهشت که قبلا اشاره شد و در تفسیری هایی از سوی حامیان روحانی در رژیم، به عنوان ابلاغ دستور«هبری» دانسته بودند، فرمانده سپاه، خر خودش می راند و ارشاد شدنی نیست و اعتنایی به رهنمود ها و اخطار فرمانده مافوق خود ندارد. قسمت دیگری از سخنان او نشان می دهد که او همچنان دنبال خط «صدور انقلاب» است که معنی آن برهمگان روشن است یعنی تلاش برای گسترش دامنه مداخله جویی و ماهی گرفتن از آب گل آلود در کشورهای دیگر.
پاسداران مردمکش و آزادی ستیز، طبعا با چنین اقداماتی احساس «قدرت» و «صاحب نقش» بودن در سیاست منطقه ای و بین المللی می کنند و طبعا در داخل هم می توانند دامنه طبکاری و افسارگسیختگی خود را افزایش دهند . در همان گزارش مربوط به سخنرانی پاسدار جعفری در رامهرمز (14 اسفند) آمده است:« وی در ادامه به بحث پیرامون مسئله داعش پرداخت و یکی از اهداف این گروهک تروریستی را که 15 سال پیش از سوی دشمنان نظام جمهوری اسلامی شکل گرفت، مقابله با توسعه بیداری اسلامی و صادر شدن انقلاب اسلامی ایران به دیگر کشورها عنوان کرد». او قبلا نیز در آذر ماه در سمینار سراسر فرماندهان قرارگاه خاتم الانبیا، به صراحت «اصلاح طلبان» را متهم کرده بود که خواهان «توقف انقلاب هستند» و گفت برخی خواهان « پایین کشیدن فتیله» مخالفت با آمریکا هستند و در ادامه حرفهایش، و در فرمایشات بسیار خدا جویانه و البته متحجرانه و مردم سیتزانه با انتقاد از مدیران یا نمایندگانی که به بدست آوردن رای مردم توجه دارند گفت«این یکی از بدبختیهای نظام است که به جای کار برای خدا، برای مردم کار کنند. » خُب آدمی این با تحجر و بلاهت وقتی در موضع فرماندهی یک نیروی نظامی به بزرگی ارتشی و با افسارگیسختگی سپاه که پول و امکانات عظیمی از آنچه به ایران و مردم ا یران تعلق دارد را در اختیار خود دارند و هیچ حساب و کتابی هم در کارشان نیست، قرار بگیرد، در «راه خدا» چه فاجعه آفرینی ها که نمی تواند بکند.
جعفری، هم در سخنرانی رامهرمز آنجا که مدعی شد که «الحمدالله انقلاب اسلامی با سرعت خوبی در حال پیشرفت است و نمونه آن صدور روز افزون انقلاب اسلامی می باشد و هم در مرحله صدور انقلاب اسلامی، امروز وارد فصل جدیدی شده است و یکی از مصداق های آن همین نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا است که می بینیم با استقبال خوبی در خارج از کشور موجه بوده است» و هم اخیرا در سخنرانی در اجلاس مجلس خبرگان، دوباره بر پیشرفت صدور انقلاب تاکید کرد، اینها نشانه های روشنی هستند که این مردک خودش را صاحب «انقلاب اسلامی و پرچمدار صدور آن» می داند و در این زمنیه نه تنها کسی را در مقامی نمی بیند که بخواهد از او سوال کند، بلکه دولت و دستگاه دیپلماسی باید در برابر او پاسخگو باشند و این پاسداران هستند که تعیین می کنند، کسی و مقامی تصیم و اقدامش منطبق با صدور انقلاب اسلامی بوده یا در جهت عکس و برای «توقف» آن بوده است. این طلبکاری ها هم مثل طبکاری آن خود محور بین از خودشیفته و دیوانه انحصار قدرت، پشتوانه اش «خون شهیدان» است. اوباش پاسدار که بعضی هاشان هم یک عنوان «دکتر» به دم خود بسته و به سینه خود سنجاق کرده اند، با پررویی چنان شرکت در جنگ و کشته دادن در آنرا به انحصار خود در آورده اند که گویی اصلا ارتشی از اول در کار نبوده است. در این زمینه رادیو تلویزیون که کلا در اختیار نیروهای ولایتمدار و در استفاده انحصاری تبلیغات «مکتبی» بوده و برای همین منظور تبلیغ کرده است.
«میهن و میهن پرستی» واژه ای «شرک آلود» برای حرامزادگان حاکم بوده است که از آرش و کوروش و آریوبرزن و مصدق و... متنفرند. رادیو تلویزیون کشور، در بخش عمده سالهای منحوس حاکمیت اسلامی مدیریتش هم کلا در دست پاسداران فرومایه ای مثل لاریجانی و ضرغامی بوده است و روشن است که تمام امکانات و ظرفیت های فنی و نیروی انسانی سازمان رادیوتلویزیون را در خدمت تبلیغ برای سپاه و بسیج و تحریف حقایق جنگ به نفع این دو ارگان مردم ستیز و فرماندهان نادانش به کار گرفته اند، چنان که به رغم همه محدویت ها و تهدیدها، فرماندهان ارتش در نیروی زمینی و هوایی، از این تحریفات و در حاشیه قرار دادن ارتش، لب به انتقاد و گله گشودند. (نگاه کنید به مطلبی از نگارنده در این زمینه در لینک زیر)
پاسداران انقلاب اسلامی متنفر از «ایرانی»، در تنها بالای منبر رفتن ها وراجی ها در مورد جنگ چنان به خودستایی های مکتبی می پردازند که گویی از مادر فرمانده نظامی زاییده شده اند و تمام عملیاتی که در جنگ طرح ریزی و اجرا کردند، بهترین و بی ایراد ترین طرح، با امکانات موجود بوده و بهتر از آن نمی شده. حال آن که اگر می شد از فرماندهان ارتش هم کسانی در همان برنامه ها و درکنار اینها حضور پیدا می کردند و به شکل تخصصی در مورد طرحها و حمله های فاجعه بار سپاه پاسداران بحث می شد، و نیز از کارشکنی های اینان در کار ارتش در آن سالهای اول جنگ، پرده برداشته می شد، آن وقت معلوم می شد که امثال این عزیز جعفری متحجر نادان، چه اندازه صاحب حق به خاطر «خون شهیدان و رزمندگان اسلام» است و چه اندازه «صاحب تقصیر» در به کشتن دادن بیهوده هزاران نوجوان دبیرستانی و کارگر و کشاورز بسیجی در طرحهای ابلهانه یی که بیشتر برای «تولید انبوه» شهید، کارایی داشت. در موارد نادری که در یکی دو سال اخیر که امکان ظاهر شدن در برنامه تلویزیونی و صحبت در مورد جنگ،به تنی چند از امرای باز نشسته ارتش داده شد، این آقایان با تمام محدویت هایی که داشتند، لب به سخن گفتن از نقش نیرو های سه گانه ارتش در جلوگیری از پیش روی برق آسایی که صدام خوابش را دیده بود، گشودند که همراه با آزردگی از نادیده گرفته شدن آن بود.
به هرحال سپاه پاسداران و جناح هار رژیم، با سرکوب کردن و خفه کردن صدای «اصلاح طلبان» و خودی های منتقد و طرفداران خشونت گریز فعالیت سیاسی، به نحو پی گیر و بی تزلزل، راه آریامهر را دنبال می کنند که یکسال قبل از سرنگونی رژیم در تابستان 1356 حتی تجمع گروهی از ملی گراهای همه «پا به سن» گذاشته را، در باغی در کاروانسر سنگی، تحمل نکرد و چماقدارانش را سراغ آنها فرستاد و سردست آنها را شکست. اما تنها یکسال بعد، وقتی صدای گامهای مهیب انقلاب را در شعله های آتش خشم مردم در 13 و 14 آبان شنید که اینجا و آنجا در شهر زبانه می کشید، آن پیام ذیلانه را فرستاد و دولت نظامی مستقر کرد و از مردم برای برقراری نظم فرصت خواست تا بعد از آن به خواستهای مردم عمل کند. اما دیگر دیر شده بود. شعله ها گسترده تر شده بود و غیر قابل مهار. راهی جز فرار برایش نمانده بود. برای پوششی آبرومندانه دادن به فرارش، دست به دامن یکی از همان هایی شد که سال قبل چماقدارانش در کاروانسر سنگی دستش را شکسته بودند. شاپور بختیار. فرار صورت گرفت، اما نظام شاهنشاهی اسما برقرار بود و مردم به چیزی جز ویران کردن آن بنای ظلم وستم و سرکوب و فساد و غارت ثروتهای ملی، فکر نمی کردند. پذیرفتن وعده ها و برنامه بختیار، برای مردم هیچ معنی دیگری جز پذیرش بقای رژیم سلطنتی نداشت. حال آن که دو سال قبل از آن اگر شاه زمان کنار گذاشتن هویدا و انتصاب آموزگار به جای او، با کمتر از برنامه و وعده بختیار مثلا به آزادی زندانیان سیاسی و اجازه فعالیت دادن به جبهه ملی و گروههایی که مخالف مبارزه چریکی بودند اقدام می کرد، به یقین خود را به آن ورطه ذلت باری که دوسال بعد افتاد، نمی افکند. حال برماست که همچنان بر سرنگونی این رژیم پلید مذهبی و فرستادن سپاه پاسداران مردم کش و ایرانی ستیز اش به دنبال گارد شاهنشاهی و «گارد جاویدان» و پی افکند، نظامی لائیک فکر کنیم و برای تحقق آن تلاش کنیم.
* توجیه خبرگزاری تسنیم در مورد مانور مسخره نیروی دریایی سپاه
پیام خمینی به زائران در سال 1366 در لینک زیر
۲۵ اسفند - ۱۶ مارس ۲۰۱۵
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire