عین گزارش خامنهای علیه امیرانتظام
محمدرضا روحانی |
سپاسگزاری و بازنگری
دو روز دیگر جلسه بزرگداشت جناب مهندس عباس امیرانتظام در پاریس برگزار میشود. این مراسم به ابتکار بنیاد آزادی اندیشه و بیان و با نمایندگی آقای فرهنگ قاسمی به اجرا در میآید(۱)
در آستانه سیوششمین سال بازداشت ظالمانه این هممیهن هستیم. دریغا دریفوس ما امیل زولایی نداشت. غوغاسالاری حزبالله و بخشی از چپ و مذهبیهای «ضدامپریالیست» چنان جوی ایجاد کرده بود که بعضی را به همدستی کشاند، بخشی را به سکوت و برخی را به تحیَر. کمترین بهره این نشستها آنست که ما، تک تک ما، فرصتی مییابیم که به کارنامه خود و دیگر پیکارگران راهآزادی میهن و مردم نگاهی بیافکنیم. با بازرسی و بازنگری رفتار، گفتار و اندیشهی گذشته، دیدگان خود را از پیشداوریهای بیدادگرانه بشوئیم. با بازبینی از قید بندگی گذشته رها شویم. توشههای مبارزاتی خود را از صافی واقعیتها بگذرانیم. سره را از ناسره جدا کنیم. به خواجه شیراز گوش فرا دهیم.
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو این کهنه رباط آلوده
با پذیرش چنین روشی اصل اتحاد مبارزاتی با پذیرش اختلافات و تنوعات فکری راهنمای عمل آزایخواهان خواهد شد. به امید آن روز.
شعار دانشجویان
شاید ما مهاجران و پناهندگان ایرانی با پذیرش صادقانه و اصول ابتدایی آن راهنمای عمل، بتوانیم با همبستگی، همدلی و همراهی به تلاشهای گوناگون ملت ایران در این شرایط سخت کمکی برسانیم. این است گام اول قیام به ادای وظایف وجدانی و انسانی همه ما. باشد که در راه تحقق آرزوهای بزرگ تاریخی و ملی خود شعار همیشه پرشور دانشجویان ایرانی را در پهنه گیتی و گستره بزرگ مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران طنین انداز کنیم.
اتحاد، مبارزه، پیروزی
هویت ملی
از زمان سلطه بنیامیه، بنیعباس، چنگیز و تیمور و ظهور دولتهای محلی کوچک و بزرگ در فلات ایران تا امروز حصول وحدتی بین هویت ملی و حکومتگران اعم از خودی و بیگانه ممکن نشد.
وحدت جغرافیایی ایران اگر چه به زور شمشیر خونین شاه اسماعیل صفوی ایجاد شد اما در ایران قدرتی «ملی» ایجاد نشد. استاد دکتر جواد طباطبایی به درستی مینویسد: (۲)
«تأکید تاریخی بر هویت «ملی» ایرانی به آن معناست که خاستگاه آن فرهنگ ایرانشهری است و در تحول تاریخی خود نیز این فرهنگ شالوده استوار آن بوده است. اما هویت «ملی» نتوانست دولت خود را ایجاد کند . در تاریخ ایران، دوره اسلامی نوعی شکاف و جدایی میان هویت «ملی» ایرانی و حکومت هایی که به نام اقوام ایرانی در این سرزمین فرمانفروایی میکردند وجود داشت و در گذر تاریخ نیز ژرفای بیشتری پیدا کرد. بدین سان نه هویت «ملی» ایرانی توانست دولت «ملی» خود را ایجاد کند و نه حکومت ها توانستند با ایجاد پیوندی با هویت «ملی» به دولت ملت ایران تبدیل شوند...» (۳)
سلطه خونین
استیلای خونین ولایت مطلقه فقیه شکاف بین هویت تاریخی و ملی ما ایرانیان را با قدرت مسلط عمیقتر کرد. رکورددار بودن جمهوری اسلامی در شمار اعدامها طی سیوشش سال گذشته نمایشی از ژرفای روزافزون شکاف بین حاکم و محکوم است و تبلور عینی آن در مفاهیم قانون اساسی این نظام جلوه میکند.
نگارنده سالها قبل طی مصاحبهها و مقالاتی به نحوه تنظیم این قانون پرداخته است. (۴)
اینک و در این نوشته به نقش برجستهی جناب مهندس عباس امیرانتظام برای پیشگیری از فاجعه تصویب قانون اساسی این رژیم بسنده میشود. ابعاد ظالمانه و خودسرانه بودن آن را سپس خواهیم دید.
سندی زبان دار
آقای امیرانتظام ساعت ۷ صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام مراجعت از سوئد به میهن در فرودگاه مهرآباد دستگیر میشوند. روز ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ در دادگاهی به ریاست آیتالله محمدی گیلانی محاکمه شروع میشود و پانزده جلسه به طول میانجامد. سه ماه بعد در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ به جرم «انجام ملاقاتها و تماسهای سری، ارائه اطلاعات و آگاهی به دشمنان انقلاب دربارهی مسائل و اطلاعات داخلی، فراری دادن سران فاسد رژیم شاه و مأموران سیاسی رژیم شاه در اسرائیل و و و» به حبس ابد محکوم میشود. در حالی که از حق برخورداری از وکیل مدافع نیز محروم بود. دکتر گلزادهی غفوری را به بهانهای واهی نپذیرفتند و دکتر حشمتالله مقصودی را در سال ۶۹ به جوخهی اعدام سپردند. (۵)
امروز ما در آستانه سیو ششمین سال بازداشت خودسرانه ایشان هستیم. این اتهامات، بهانهجویی ها و پروندهسازیها برای زهرهچشم گرفتن از همهی آنانی بود و هست که مشروعیت قانون اساسی این رژیم را مورد شک قرار دهند. عین گزارش خامنهای را ذیلا میخوانیم که ۲۱ خرداد امسال در روزشمار ایران آمده است
توطئه انحلال مجلس خبرگان
«در روزهای تابستان ۵۸ در حال یکه با تصویب اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی عرصه را بر نیروهای لیبرال تنگ کرده بود، برخی از اعضای دولت موقت به محوریت امیرانتظام نامهای در جهت انحلال مجلس خبرگان تهیه کردند .قرار شده بود ۱۵ نفر از وزرای دولت بازرگان آن را امضا کنند و به اطلاع امام برسانند و از ایشان بخواهند یا مجلس خبرگان را منحل سازند یا همهی اعضای این مجلس استعفا دهند. موضوع در هیأت دولت مطرح شد .برخی زا اعضای شورا که در آن جلسه حضور داشتد در برابر این طرح مقاومت کرد از آن جلسه آیتالله خامنهای که از اعضای شورای انقلاب بود چنین گزارش میدهد:
بنده آن شب حضور داشتم و گفتم: مجلس نماینده مردم است و باید بماند و قانون اساسی را تمام کند. البته آقایان تندی کردند؛ حتی به ما اهانت کردند اما بالاخره اظهارات ما مانع کارشان را روشن کرد. از افشاگریهای امام پس از گذشت حدود دوسال از این جریان روشن شد که این گروه در اجرای توطئه خائنانهی خود از پا ننشسته و با کمال پررویی و جسارت در ملاقاتی با امام موضوع انحلال مجلس خبرگان را مطرح کردند. حاجسیدجوادی [احمد صدر حاجسیدجوادی] از اعضای دولت موقت تهیه طرح انحلال مجلس خبرگان را این گونه شرح میدهد: حضرت امام از سخنان توطئهآمیز (۶) آنان سخت برآشفته میشوند. امیرانتظام طرحی که امضای ۱۸ وزیر کابینه را در ذیل خود داشت به بازرگان داد و اگر چه رئیس دولت موقت امضای تمامی وزیران را میپسندید و از عدم امضای معین فر، صباغیان، یزدی و میناچی- که به دلیل ناکافی بودن دلایل از امضای آن خودداری کرده بودند راضی نبود. (۷)
این عضو دولت موقت میافزاید:یادم می آید که ما به همراه مهندس بازرگان و چندتن از وزرا رفته بودیم قم پیش آیتالله خمینی. ما میگفتیم که باید مجلس مؤسسان تشکیل شود و قانون اساسی را تصویب کند. اما ایشان اصرار داشتند که باید قانون اساسی به رفراندوم مردمی گذاشته شود. استدلال ما هم این بود که مردم قادر نیستند به تک تک اصول قانون اساسی رأی دهند و باید مجلس مؤسسان این قانون را از طرف مردم بررسی کند. امام استدلال اعضای دولت موقت را نمیپذیرد.و بعدها در این باره میفرماید: آقای بازرگان و رفقایش آمده بودند پیش ما و گفتند: ما خیال داریم که این مجلس خبرگان را منحلش کنیم . من گفتم: شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ (۸)
امام خمینی انگیزهی اعضای دولت موقت را برای طرح انحلال مجلس خبرگان، این گونه شرح میدهد: در مجلس خبرگان به مجرد این که سخن ولایت فقیه شد، شروع کردند به مخالفت. حتی اخیراً در همین دو سه روز پیش در یکی از مجالسشان این منحرفین گفتند که این مجلس خبرگان باید منحل شود. احمد صدرحاجسیدجوادی هم میگوید: مدتی بعد از آن دیدار قم مهندس بازرگان جلسهای با اعضای شورای انقلاب میگذارد و بعد از آن جلسه امیرانتظام را خصوصی به حضور میطلبد و حکم سفارت سوئد را به او تقدیم میکند و میخواهد فردا صبح زود از تهران خارج شود. عباس امیرانتظام سخن بازرگان را اجابت میکند بدون این که هیچ گاه دلیل چنین خواستهای را از زبان رئیس دولت موقت بشنود.»
قدردانی و پوزش
گزارش اتهام اصلی مهندس عباس امیرانتظام را از دشمن کینتوز او خواندیم. خوب میفهمیم که چرا پس از قریب ۳۶ سال از عناد و خصومت آشکار دست بر نمیدارد. در هر حال تلاش شجاعانهی امیرانتظام برای پیشگیری قانونمند از تعمیق شکاف و نهادینه شدن آن در قانون اساسی نظام مطلقه فقیه جای قدردانی تاریخی ما و نسلهای آینده را دارد. هرچند که توفیق رفیق او نبود. اما او به وظیفه وجدانی خود عمل کرد. «مبارزان ضدامپریالیست» با طعنههای خود تیرآوران این مظلمه شدند در برابر تاریخ روسیاهند. آنانی که تحت تأثیر غوغاها خود را کنار کشیدند و او را در این معرکه تنها گذاشتند به ملت ایران و به شخص امیرانتظام پوزشی مدیون هستند. به جاست ما وکلای دادگستری از شجاعت و شهامت دکتر حشمتالله مقصودی، و دکتر نورعلی تابنده و دکتر گلزاده غفوری که داوطلبانه حق دفاع امیرانتظام را تضمین کردند ولی «قضات عالیقدر» جمهوری اسلامی مانند لاجوردی ، سمت آنها را نپذیرفتند سرافراز باشیم.
(ادامه دارد)
۱-آقای فرهنگ قاسمی فرزند جناب ابوالفضل قاسمی و از خاندان آزادیخواه سرشناسی هستند. من پدر ایشان را در تهران، طی جلسات حزبی شناختم. نشستهایی برای اعضای حزب ایران در منزل شادروان باقر کاظمی دولتمرد سرشناس، وزیر خارجه و معاون مصدق تشکیل میشد .هفده سال بعد، پاییز و زمستان سال ۵۷، افتخار همکاری با «کمیته دفاع از حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران» را در پاریس یافتم. گروهی از خانوادههای مختلف سیاسی دور شمع وجود نازنین خانم مولود خانلری برای دفاع از حقوق ملت ایران گرد آمده بودیم و در آنجا با آقای فرهنگ قاسمی آشنا شدم.
حال از این فرصت بهره میگیرم و از ایشان خواهش میکنم جلسهای هم برای زنده کردن نام و یاد «مولود خانم» مبارز پرشور، شجاع و دانا برگزار کنند. ایشان بیش از من و پیش از من با آن شیرزن و فعالیتهای آن کمیته همکاری و اطلاع داشتند. امید است اگر فرصتی شد آن «خاطرات خانه زندگان» را بنویسند. برگی است نایاب و از یادرفته در تاریخ مبارزات ملی ما. یاد باد آن روزگاران یاد باد.
۲-نمی دانم چرا استاد جواد طباطبایی که برخلاف عشاق عنوان دکتر از این کلمه گریزان است. به حفظ کلمه سید برای نام خود اصرار داد. شاید مولود عادتی باشد نه امید منفعتی. تا جایی که به خاطر دارم حدود هشتاد سال قبل به موجب قانون ذکر القاب، سید، شیخ، آقا، خانم، میرزا، شاهزاده و و و ممنوع شده است. شاید مأمور سجل احوال بیاطلاع بوده و اشتباه کرد. به خاطر دارم در ایام دانشجویی که در «سیته اونورسیته» پاریس جمع میشدیم دوستان و آشنایان ایشان از خرمن دانستنیهای استاد بهره وافر میبردیم. دوستی فاصل، اهل ادب و طنز و کاریکاتور تن استاد را به شکل ساقه درخت بلند و باریکی میکشید با دو شاخه نازک در طرف راست و چپ استاد. بر سر درخت هم عینی میکشید بزرگ. و زیرش می نوشت «درخت دانش» به هر حال من از طریق خواندن بخشی از دهها کتاب و مقاله ایشان هنوز از «درخت دانش» بهره مندم و سپاسگزار. امید است این تجدید عهد موجب تشدید زحمت نشود. آمین یارب العالمین.
۳-تأملی درباره ایران- جلد نخست دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران – سید جواد طباطبایی، نشر نگاه معاصر، چاپ دوم ۱۳۸۰- صفحهی ۱۵۶
۴-مراجعه شود به مجاهد مقاله «مژدگانی که گربه عابد شد» صفحهی ۱۱ شماره ۸۵۱، دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۶.اینک با توجه به اسناد و اطلاعات جدید باید مورد بازبینی و بازنویسی قرار گیرد.
۵-مقالهی «آیتالله گلزاده غفوری و پذیرش وکالت عباس امیرانتظام»- ايرج مصداقی
۶- آخوندک دروغ میگوید محال بود دکتر احمد صدرحاجسیدجوادی وکیل و حقوقدان مجرب عمل خود را به صفت «توطئهآمیز» موصوف کند.
۷- ۱۸ تن از ۲۲ عضو کابینه دولت موقت بازرگان تصویب نامه را امضا کرده بودند. دربارهی این تصویب نامه در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت.
۸-مرحوم حسن نزیه بارها به رفتار جسورانه و پرخاش و بیادبی خمینی در این جلسه و نسبت به رئیس «دولت امام» زمان اشاره داشت که به بازرگان گفت چکارهای؟ توی دهنت میزنم. تاریخ این جلسه فردای امضای تصویب نامه دولت بود.
|
samedi 4 octobre 2014
عین گزارش خامنهای علیه امیرانتظام محمدرضا روحانی
Inscription à :
Publier les commentaires (Atom)
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire