چه کسی جنگ جهانی اول را آغاز کرد
در حالی که کشورها مراسمی برای گرامیداشت صدمین سالگرد شروع جنگ جهانی اول برگزار میکنند، بحث میان دانشگاهیان بر سر اینکه کدام کشور مسوول شروع این منازعه بود، همچنان ادامه دارد.
مایکل گوو، وزیر آموزش انگلستان، اخیرا از چگونگی آموزش دلایل و پیامدهای جنگ جهانی اول در مدارس کشور انتقاد کرد. این انتقاد تنها باعث تشدید این بحثها شد.
سر مکس هیستینگز – کارشناس تاریخ نظامیآلماننظر ۱۰ تاریخدان را در این باره بخوانید.
هیچ کشوری به تنهایی مسوول درگرفتن جنگ نیست، اما به نظر میرسد سهم آلمان از همه بیشتر باشد. این کشور در ژوئیه ۱۹۱۴ (تیر و مرداد ۱۲۹۳) به تنهایی قادر بود جلوی وقوع فاجعه را بگیرد. برای این کار کافی بود "چک سفیدی" را که در حمایت از حمله احتمالی اتریش به صربستان در اختیار این کشور قرار داده بود، پس بگیرد. متأسفانه این استدلال را که صربستان کشوری سرکش بود و استحقاق مجازات شدن بدست اتریش را داشت، قبول ندارم. فکر هم نمیکنم که روسیه در سال ۱۹۱۴ خواهان جنگ بود. رهبران این کشور میدانستند که ظرف دو سال آمادگی بهمراتب بیشتری برای ورود به جنگ خواهند داشت، چرا که تا آن موقع میتوانستند ارتش خود را تجهیز کنند. این مسأله که آیا بریتانیا مجبور بود وارد این درگیری شود، بحث تقریبا مجزایی است. ورود بریتانیا به جنگ از اول اوت ۱۹۱۴ اجتناب ناپذیر شده بود. نظر شخصی من این است که بیطرف ماندن در این اختلاف گزینه قابل قبولی نبود، چون اگر آلمان در اروپای قارهای پیروز از جنگ بیرون میآمد، پس از جنگ بهیچ وجه با بریتانیا راه نمیآمد. این در حالی بود که بریتانیا در آن زمان هنوز بر اقیانوسها و نظام مالی جهانی مسلط بود.
سر ریچارد جِی اوانز – استاد برجسته تاریخ، دانشگاه کمبریج
صربستان
صربستان مقصر اصلی وقوع جنگ جهانی اول بود. ملیگرایی و توسعهطلبی صربها نیروهای بسیار مخربی بودند و حمایت صربستان از سازمان تروریستی دست سیاه (یک انجمن نظامی سری متشکل از ملیگرایان صرب) عملی بسیار غیرمسوولانه بود. مسوولیت اتریش- مجارستان هم تنها اندکی کمتر بود. این کشور واکنش بیتناسبی به قتل ولیعهد امپراتوری هاپسبورگ نشان داد. فرانسه روسیه را نسبت به اتریش- مجارستان جری کرد و آلمان هم اتریشیها را به اصرار بر خواستههایشان تشویق کرد. بریتانیا مثل آنچه در جریان بحران بالکان کرده بود، در میانجیگری میان طرفها کوتاهی کرد، زیرا از بلند پروازیهای اروپایی و جهانی آلمان بیمناک بود. ترس بریتانیا کاملا منطقی نبود، چرا که این کشور در سال ۱۹۱۰ در مسابقه تسلیحاتی دریایی کاملا تفوق خود را تثبیت کرده بود.
شاید بتوان گفت که گرایش عموما مثبت دولتمردان اروپایی، که بر مفاهیمی همچون غرور و شرافت مبتنی بود، انتظار کسب یک پیروزی سریع، و عقاید نشأت گرفته از داروینیسم اجتماعی، مهمترین عوامل تأثیرگذار در شروع جنگ بودند. بسیار مهم است که اتفاقات منجر به درگرفتن جنگ را در زمان وقوعشان بررسی کنیم، و از تفسیر پسینی تحولات و ربط دادن آنها به اتفاقات ماههای ژوئیه و اوت ۱۹۱۴ اجتناب کنیم.
دکتر هدر جونز – استادیار تاریخ بینالمللی در مدرسه اقتصاد لندن
اتریش مجارستان، آلمان و روسیه
شمار معدودی از تصمیمگیرندگان سیاسی و نظامی جنگطلب در اتریش- مجارستان، آلمان و روسیه باعث وقوع جنگ جهانی اول شدند. قتل اعضای خاندان سلطنتی پیش از سال ۱۹۱۴ کار نسبتا متداولی بود و معمولا به جنگ منجر نمیشد. اما در اتریش- مجارستان نظامیان جنگطلب که مقصران اصلی شروع جنگ بودند، از قتل دوک اعظم فرانتس فردیناند، ولیعهد اتریش، و همسرش بدست صربهای بوسنی بهعنوان دستاویزی برای تسخیر و نابودی صربستان استفاده کردند. صربستان همسایهای بیثبات بود که قصد توسعه قلمرو خود و تصرف برخی سرزمینهای متعلق به اتریش- مجارستان را داشت. صربستان که دو جنگ بالکان در سالهای ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ توانش را تحلیل برده بود، در سال ۱۹۱۴ بهدنبال جنگ نبود. دلیل سرایت جنگ به سراسر اروپا این بود که شخصیتهای سیاسی و نظامی آلمان متحد خود، اتریش- مجارستان را به حمله به صربستان تحریک کردند. این کار آنها باعث نگرانی روسیه، حامی اصلی صربستان شد. روسیه پیش از آنکه همه راههای مسالمتآمیز را بیازماید، نیروهای نظامیاش را آماده جنگ کرد. این کار باعث ترس آلمان شد و در پی آن، آلمان به روسیه و متحدش، یعنی فرانسه، اعلان جنگ داد و تهاجمی بیرحمانه را آغاز کرد. بخشی از نیروهای آلمانی از خاک بلژیک به فرانسه حمله کردند، و به این ترتیب، پای بریتانیا که حافظ بیطرفی بلژیک و حامی فرانسه بود هم به جنگ باز شد.
جان رول – استاد بازنشسته تاریخ، دانشگاه ساسکس
اتریش- مجارستان و آلمان
دلیل وقوع جنگ جهانی اول یک حادثه یا شکست دیپلماسی نبود. این جنگ بهخاطر توطئه و همدستی آلمان و اتریش- مجارستان اتفاق افتاد که میخواستند جنگی بهراه بیندازند، و البته امیدوار بودند بریتانیا وارد آن نشود.
قیصر ویلهلم دوم شخصیتی خشمگین، مستبد و علاقمند به امور نظامی داشت. او معتقد بود که همه پادشاهان افرادی روشنبین و ژرفنگر هستند، به دیپلماتها به دیده تحقیر نگاه میکرد، و باور داشت که خدای ژرمنها برای او مقدر کرده که کشورش را بهسوی عظمت رهنمون سازد. در چنین فضایی حدود ۲۰ نفری که او برای تصمیمگیری در مورد سیاست کشور تعیین کرده بود، در سال ۱۹۱۴ جنگ را انتخاب کردند، زیرا معتقد بودند شرایط به نفع آنهاست. فرماندهان نیروی زمینی و دریایی آلمان که بیشترین نفوذ را در دربار داشتند، جنگطلبی سهلانگارانهای داشتند و وقوع جنگ را اجتناب ناپذیر میدانستند. آنها معتقد بودند زمان رو به اتمام است، و مثل همتایان اتریشیشان بر این باور بودند که جنگ از تحمل وضیعت موجود – که از دید آنها تحقیرآمیز بود – بهتر است. در بهار ۱۹۱۴ این گروه کوچک در برلین تصمیم گرفتند دل به دریا بزنند. آنها میدانستند که حمایتشان از حمله اتریش به صربستان چه عواقبی خواهد داشت. اداره جزئیات اوضاع به تئوبالد فون بتمان هولوگ، صدراعظم کشوری، سپرده شد که هدفش ناکام گذاشتن تلاشهای دیپلماتیک به منظور آغاز جنگ در مطلوبترین شرایط ممکن بود. او علیالخصوص میخواست مردم کشور خودش را قانع کند که آلمان مورد حمله قرار گرفته، و در عین حال سعی داشت جلوی ورود بریتانیا به درگیری را بگیرد.
گرهارد هیرشفلد – استاد تاریخ مدرن و معاصر، دانشگاه اشتوتگارت
اتریش- مجارستان، آلمان، روسیه، فرانسه، بریتانیا و صربستان
نخبگان محافظهکار پروس و آلمان از مدتها پیش از آغاز جنگ معتقد بودند که وقوع یک جنگ اروپایی به تحقق اهداف بلند پروازانه آلمان در مورد تبدیل شدن به یک قدرت استعماری، و همچنین دستیابی به پرستیژ نظامی و سیاسی در جهان کمک خواهد کرد.
تصمیم آغاز جنگ بر سر یک بحران بینالمللی نسبتا کوچک نظیر ماجرای قتل ولیعهد اتریش در سارایوو از ترکیبی از قضاوتهای اشتباه سیاسی، بیم از دست دادن اعتبار و پایبندی لجوجانه همه طرفها بر یک سیستم پیچیده ائتلافهای نظامی و سیاسی میان کشورهای اروپایی ناشی میشد. فریتز فیشر (کارشناس تاریخ) معتقد بود اهداف جنگی آلمان – بهخصوص آنچه در جزوه معروف "طرح سپتامبر ۱۹۱۴" آمده – در بطن تصمیم دولت آلمان برای ورود به جنگ قرار داشته است. در این طرح مطالبات گسترده اقتصادی و سرزمینی فهرست شده بودند که میتوانستند در صورت پیروزی آلمان در جنگ مطرح شوند. اما بر خلاف آقای فیشر، امروزه بیشتر کارشناسان تاریخ این برداشت را بسیار کوتهبینانه میدانند. آنها اکثرا اهداف آلمان، و البته همه کشورهای شرکت کننده از ورود به جنگ را در چارچوب رویدادهای نظامی و سیاسی آن برهه زمانی تفسیر میکنند.
دکتر آنیکا مومبائر – دانشگاه آزاد
اتریش- مجارستان و آلمان
کتابخانههای زیادی پر از کتابهاییست که به معمای ۱۹۱۴ پرداخته اند. آیا جنگ جهانی اول یک اتفاق بود یا از پیش طراحی شده و اجتناب ناپذیر بود؟ مسوول وقوع آن خوابگردها بودند یا آتشافروزان؟ بنظر من وقوع این جنگ بهیچ وجه تصادفی نبود، و در ژوئیه ۱۹۱۴ میشد جلوی آن را گرفت. دولت و رهبران نظامی اتریش خواهان جنگ با صربستان بودند. بلافاصله بعد از قتل فرانتس فردیناند در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ (۷ تیر ۱۲۹۳) از صربستان خواسته شد تاوان آن را بپردازد، چرا که تصور میشد این کشور پشت توطئه قتل ولیعهد اتریش باشد. صربستان از مدتها قبل موقعیت امپراتوری اتریش- مجارستان در منطقه بالکان را تهدید میکرد. نکته مهم این بود که کسب یک پیروزی دیپلماتیک برای تصمیم گیرندگان اتریشی بیارزش و ننگین قلمداد میشد. در ابتدای ماه ژوئیه آنها جنگ را انتخاب کردند.
اما آنها برای جنگیدن با صربستان به حمایت متحد اصلیشان، آلمان، نیاز داشتند. تصمیم آنها مبنی بر جنگ با صربستان بدون کمک آلمان عملی نبود. دولت آلمان "چک سفید" در اختیار متحدش قرار داد، و با دادن قول حمایت بیقید و شرط، وین را برای استفاده از این موقعیت طلایی تحت فشار قرار داد. هر دو دولت میدانستند که به احتمال قریب به یقین روسیه به کمک صربستان خواهد آمد و در نتیجه، یک جنگ منطقهای کوچک به جنگی اروپایی تبدیل خواهد شد. اما هر دو کشور آمادگی پذیرفتن این خطر را داشتند. تضمین حمایت آلمان به وین امکان پیش بردن طرحش را داد. "نه" شنیدن از آلمان میتوانست بحران را مهار کند. اتریش با قدری تأخیر در روز ۲۳ ژوئیه (اول مرداد ۱۲۹۳) برای صربستان ضربالاجل تعیین کرد. مفاد این ضربالاجل عمدا طوری تعیین شده بود که قابل پذیرش نباشد. دلیلش این بود که اتریش- مجارستان مصمم به آغاز جنگ بود، و آلمان هم این کشور را تشویق به این کار میکرد، زیرا بنظر میرسید موقعیت بسیار خوبی فراهم شده است. در آن زمان هنوز امکان پیروزی در جنگ وجود داشت، اما روسیه و فرانسه مشغول تجهیز خود بودند و احتمالا چند سال بعد شکست دادنشان ممکن نبود. تصمیم گیرندگان اتریش- مجارستان و آلمان برای حفظ و توسعه امپراتوریهایشان به جنگ روی آوردند. اما این جنگ به سقوطشان منجر شد.
شان مکمیکین – استادیار تاریخ در دانشگاه کچ، استانبول
اتریش- مجارستان، آلمان، روسیه، فرانسه، بریتانیا و صربستان
جستجوی پاسخهای ساده و راضیکننده در ذات بشر است. به همین دلیل هم نظریه مقصر بودن آلمان در شروع جنگ تا به امروز پابرجاست. بعد از حادثه سارایوو، اتریش- مجارستان با داشتن حمایت و "چک سفید" از جانب برلین موضع سفت و سختی در قبال صربستان اتخاذ کرد. بدون این پشتگرمی جنگ جهانی اول قطعا آغاز نمیشد. پس آلمان در شروع جنگ مقصر است. اما در عین باید توجه داشت که اگر توطئه تروریستی طراحی شده در بلگراد (پایتخت صربستان) نبود، آلمانیها و اتریشیها با چنین انتخاب وحشتناکی روبرو نمیشدند. در برلین و وین رهبران غیرنظامی سعی کردند درگیری را به منطقه بالکان محدود نگاه دارند. روسیه – که به نوبه خود از پاریس "چک سفید" گرفته بود – تصمیم گرفت که جنگ اتریش و صربستان را به کل اروپا بکشاند. در ادامه با ورود بریتانیا، جنگی که اروپایی شده بود، به منازعهای جهانی تبدیل شد. روسیه پیش از آلمان فرمان بسیج نیروهایش را صادر کرد. در گرفتن این جنگ که در آن فرانسه و بریتانیا در حمایت از صربستان و روسیه مقابل قدرتهای مرکزی قرار گرفتند، نتیجه مطلوب روسیه بود، و نه آلمان. هیچیک از قدرتها بیتقصیر نبودند. همه پنج قدرت بزرگ درگیر جنگ در کنار صربستان در بهراه افتادن این جنگ بزرگ مقصر بودند.
پروفسور گری شفیلد – استاد مطالعات جنگ، دانشگاه ولورهمپتون
اتریش- مجارستان و آلمان
جنگ را رهبران آلمان و اتریش- مجارستان شروع کردند. وین از فرصتی که قتل ولیعهد در اختیارش قرار داده بود برای نابود کردن رقیب بالکانیاش، صربستان، استفاده کرد. اتریشیها به خوبی میدانستند که روسیه بهعنوان مدافع صربستان نظارهگر صرف نخواهد بود، و ممکن است جنگی بزرگ اروپا را فرا بگیرد.
آلمان در حالی اعلام حمایت بدون قید و شرط از اتریش کرد که بهخوبی از عواقب احتمالی این اقدام آگاه بود. آلمان سعی کرد اتحاد فرانسه و روسیه را بشکند و کاملا آماده پذیرفتن خطر ناشی از وقوع یک جنگ بزرگ بود. بعضی از نخبگان آلمانی از دورنمای آغاز جنگی توسعهطلبانه استقبال میکردند. پاسخ روسیه، فرانسه و بریتانیا دفاعی و در مقام واکنش بود. حداقل چیزی که در مورد عملکرد رهبران آلمان و اتریش در جریان بحران ژوئیه ۱۹۱۴ میتوان گفت، این است که کاری که آنها با صلح جهانی کردند، خطر کردنی جنایتکارانه بود
دکتر کاتریونا پنل – مدرس ارشد تاریخ، دانشگاه اگزتر
اتریش- مجارستان و آلمان
بنظر من مقامات سیاسی و دیپلماتیک در آلمان و اتریش- مجارستان مسوول تبدیل منازعهای محدود به بالکان به جنگی اروپایی، و نهایتا جهانی، بودند. آلمان در خانواده امپراتوریهای اروپایی از نوعی عقده "فرزند کوچکتر" رنج میبرد، و در سال ۱۹۱۴ تصور میکرد موقعیت مناسبی پیدا کرده تا با توسل به یک جنگ تهاجمی، توازن قوا را بهنغع خود تغییر دهد.
آلمان روز ۵ ژوئیه ۱۹۱۴ (۱۴ تیر ۱۲۹۳) با اعلام حمایت بیقید و شرط از امپراتوری در حال افول اتریش- مجارستان به این کشور "چک سفید" داد. اتریش- مجارستان سعی داشت کنترل خود بر صربستان یاغی را تجدید کند. این در حالی بود که آلمان میدانست این کار احتمالا به جنگ با روسیه، متحد فرانسه و بریتانیا، منجر خواهد شد. اما از اقدامات اتریش- مجارستان هم نباید چشمپوشی کرد. ضربالاجلی که این کشور در روز ۲۳ ژوئیه برای صربستان تعیین کرد، طوری تهیه شده بود که پذیرفته شدن آن تقریبا محال بود. رد این ضربالاجل از سوی صربستان راه را برای اعلان جنگ از سوی اتریش- مجارستان در روز ۲۸ ژوئیه (۶ مرداد ۱۲۹۳)، و در نتیجه آن آغاز جنگ جهانی اول باز کرد.
دیوید استیونسون – استاد تاریخ بینالملل، مدرسه اقتصاد لندن
آلمان
بیشترین تقصیر متوجه دولت آلمان است. حاکمان آلمان با تشویق اتریش- مجارستان به حمله به صربستان، امکان درگرفتن جنگ در بالکان را فراهم کردند. آنها بهخوبی میدانستند که این درگیری ممکن است ابعاد بزرگتری پیدا کند. خیلی بعید بود که اتریش- مجارستان بدون حمایت آلمان چنین واکنش شدیدی نشان دهد. علاوه بر این، آلمانیها با دادن ضربالاجل به روسیه و فرانسه، بر شدت خصومتها در سطح اروپا افزودند. بعد از رد این ضربالاجل، آنها همچنین به دروغ اعلام کردند که هواپیماهای فرانسوی شهر نورنبرگ را بمباران کرده اند. نکته آخر اینکه آنها با حمله به لوگزامبورگ و بلژیک، معاهدات بینالمللی را نقض کردند، آنهم در حالی که میدانستند حمله به بلژیک به احتمال قریب به یقین به ورود بریتانیا به جنگ منجر خواهد شد. البته این بدان معنا نیست که عوامل دیگری هم در این میان تأثیرگذار نبوده، یا اینکه آلمان به تنهایی مسوول بروز جنگ بوده اند. رفتار صربستان در قبال اتریش- مجارستان بشدت تحریکآمیز بود و بهرحال برای وقوع یک درگیری نظامی به دو طرف نیاز است. قدرتهای مرکزی شروع کننده ماجرا بودند، اما دولت روسیه با حمایت فرانسه به استقبال درگیری رفت. بریتانیا میتوانست با روشن کردن پیشاپیش موضعش جلوی بروز درگیری را بگیرد، اما حتی بدون در نظر گرفتن موانعی که در سیاست داخلی برای انتخاب راهی جایگزین وجود داشت، نقش بریتانیا در این زمینه بیشتر منفعلانه بود، و نه فعالانه.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire