برای مثال کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ که منجر به پادشاهی پنجاه ساله خاندان پهلوی شد از تبعات اصلی این جنگ است و احیای حوزه علمیه قم در دهه بیست که در پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تاثیر وافر داشت از اثرات غیر مستقیم آن.
از سوی دیگر اگر روایت نویسنده و مورخ معتبر آمریکایی، باربارا تاکمن، را ملاک داوری قرار دهیم به این نتیجه شگرف میرسیم که یک رویداد کاملا اتفاقی در بهبهان سرنوشت جنگ در اروپا را تغییر داد و از این رهگذر در سلسله حوادث بعدی در سطح جهانی اثر گذاشت.
در ۱۹۱۴، زمانی که سلطه طلبی امپراتوران بزرگ اروپا به ویژه در بالکان این قاره را به نقطه انفجار کشاند ایران سالها بود در سراشیبی تندی برای بقای خود دست و پا میزد.
شرح علل پیچیده آغاز جنگ جهانی در شروع ماه اوت (مرداد ۱۲۹۳) از هدف این نوشتار دور است؛ کافی است ذکر کنیم که صف بندی های سیاسی بین این قدرتها به منظور حفظ توازن قوا در اروپا دست کم از یک دهه قبل آغاز شده بود و یکی از پیامدهای آن، اتحاد بین دو امپراتوری روس و انگلیس در ۱۹۰۷، به ایران ضربه سختی وارد آورد.
دو قدرت استعماری ایران را به مناطق زیر نفوذ خود تقسیم کردند و رقابتهایی که در قرن نوزدهم گاه و بیگاه گُشایشی برای زمامداران ایران فراهم میکرد به همگامی تبدیل شد.
انگلیس که برخلاف روسیه به نهضت مشروطه کمک کرده بود یکباره تغییر جهت داد و دست امپراتوری روسیه را در مناطق شمالی باز گذاشت که به تجاوز و جنایتهای هولناک و در نهایت به اولتیماتوم بدنام ۱۹۱۱ منجر شد. اما گناه لعزش ایران در سراشیبی را نمیتوان تنها به حساب توحش همسایه شمالی و رویکرد انگلیس گذاشت.
ائتلاف بزرگی که روشنفکران سکولار، روحانیون روشن بین، ایلات شمال و جنوب، رزمندگان آزادی در آذربایجان و گیلان و مردم عادی از فرقه و کیشهای گوناگون را گرد هم آورد و جنبش مشروطه را به ثمر رساند کمی بعد از استقرار نظام مشروطه در سال ۱۲۸۸ (۱۹۰۹) از هم پاشید.
شکاف بین انقلابیون در چند بُعد ظاهر شد. در بُعد سیاسی دو جناح رقیب وارد مبارزات انتخاباتی مجلس دوم شدند: محافظه کاران، شامل سیاستمداران سنتی، علمای مشروطه خواه، رزمندگان ایلاتی و شهرستانی به نام "حزب اعتدالیون" شناخته میشدند و در مجلس حائز اکثریت شدند.
هواداران سکولار مردم سالاری که همیاری نیروهای چپگرا را داشتند با عنوان "حزب دمکرات" دومین نیروی سیاسی کشور را تشکیل دادند. اما در پشت این نمای دمکراتیک رقابتها به دشمنی گرایید.
محاکمه و اعدام شیخ فضل الله نوری مجتهد "مشروعه خواه" توسط دولت انقلابی خشم روحانیون از همه طیفها را برانگیخت. آیت الله بهبهانی که در جنبش مشروطه نقشی کلیدی ایفا کرده بود بعد از سفری به عتبات با دمکراتها درگیر شد و علیه رهبر آنها حسن تقی زاده حکم ارتداد صادر کرد اما چیزی نگذشت که خود با گلوله افراطیون چپگرا از پای در آمد.
از این پس نیروهای اسلامگرا به صف مخالفین مشروطه خواهان پیوستند و برخی از بازگشت نظام استبدادی گذشته حمایت کردند. محمدعلی شاه با یاری تزار در صدد پس گرفتن تاج و تخت برآمد و شاهزادگان دیگری از تبار قاجار به دفعات علیه دولت مرکزی یاغی شدند.
بدتر از این چالشها پاشیده شدن نظم و امنیت عمومی بود. بزهکاران و اوباش خود را در صفوف مجاهدین مسلح جا کردند و به چپاول و هراساندن مردم دست زدند. دولت ناگزیر در صدد خلع سلاح نیروهای مجاهد بر آمد و دراین فرایند با ستارخان و باقرخان، دو نماد اسطورهای مقاومت علیه استبداد، درگیر شد.
در همین اوان بود که قوای روس وارد استانهای شمالی ایران شده بود و انگلیس هم به بهانه نبودن امنیت در راههای تجاری جنوب، در بندر بوشهر نیرو پیاده کرد. در نوامبر ۱۹۱۱ سفارت روسیه اولتیماتوم خود را که حاوی تهدید ضمنی به سلب استقلال ایران بود تسلیم دولت ایران کرد.
روسیه نه فقط خواهان عزل شوستر، مستشار امریکایی امور مالی دولت بود بلکه آنچه را برای اعزام نیرو به ایران هزینه کرده بود بعنوان غرامت از دولت مطالبه میکرد.
مجلس دوم از سر غرور اتمام حجت را با اکثریت قاطعی رد کرد ولی رد اولتیماتوم گسیل نیروهای روس بسوی پایتخت را به دنبال داشت. ناصر الملک نایب السلطنه و صمصام السلطنه نخست وزیر، ناگزیر به مقابله با مجلس شدند و به یپرم خان رئیس نظمیه وقت که خود از مجاهدین بنام و از اقلیت قومی ارامنه بود دستور اخراج وکلا و بستن مجلس را دادند.
نظام نوپای مشروطه آنچه را از غرور انقلابی ایرانیان باقی مانده بود ناگزیر نادیده گرفت و سر افکنده به زورگویی روسها تن داد. برای استمالت از روسیه تنی چند از چهرههای آزادیخواه مجلس پیشین از تهران تبعید شدند. این اولین مورد درگیری سیاستمداران واقع گرا (پراگماتیک) با ملّیون آرمانگرا در تاریخ معاصر ایران است که در دهه های بعد به کرات تکرار شد.
دوره فطرت سه سال طول کشید و تحت لوای ناصر الملک چهار کابینه دراین فاصله جا به جا شدند ولی اختلافات و سرکشیها ادامه یافت؛ ناامنی، یاغیگری و زورگویی، گاه کشتار برخی اقلیتهای مذهبی، از خصوصیت این دوره بود.
آغاز جنگ
در شروع جنگ در اروپا ایران خسته و فرسوده بود و به قول مورخ انگلیسی، سِر پِرسی سایکس، که خود در زمان جنگ در ارتش بریتانیا در ایران خدمت میکرد، نه ارتشی در کار بود که بتوان به آن اتکا کرد نه پولی در خزانه و نه حال و رمقی برای جنگیدن؛ اما رویدادهای بعدی نشان داد که با همه خستگی، روحیه مقاومت در ایرانیان به کلی ریشهکن نشده بود.
واکنش انفعالی دولت ایران که در آن مقطع ریاست آنرا مستوفی الممالک به عهده داشت اعلام بیطرفی بود که نادیده گرفته و خیلی زود زیر پا گذاشته شد.
ارتش عثمانی با پشتیبانی مستشاران نظامی آلمان وارد آذربایجان شد و روسیه و بریتانیا هم نیروهای خود را دوباره به ایران گسیل کردند و حضور نظامی خود را در محدوده موافقتنامه ۱۹۰۷ (که مجلس ایران آن را به رسمیت نشناخته بود) گسترش دادند.
هدف انگلیس از این لشکرکشی در درجه اول حفاظت از تأسیسات آسیب پذیر نفت در خوزستان و در درجه دوم نگهداری از جناح شرقی خود در نبرد بصره بود که در همان وقت شکل میگرفت.
اما قصد روس با چشمداشت به تنگه های بسفر و داردانل و ایالات ارمنینشین شرق ترکیه، صرفا از پای درآوردن نیروهای عثمانی بود. وقتی یکسال بعد روسیه و انگلیس قرارداد ۱۹۰۷ را مورد تجدید نظر قرار دادند بریتانیا تمامی جنوب ایران را به منطقه نفوذ خود اضافه کرد و در مقابل پذیرفت که دست روسیه را در ترکیه باز بگذرد.
هر دو محور متخاصم سعی در این داشتند که با شیطنت ایران را ترغیب به "بیطرفی مثبت" کنند که منظور از آن چرخش پشت پرده به یک سو بدون نقض علنی بیطرفی بود.
سیاست و سیاستبازی زمان جنگ در پایتخت
در طول سالهای جنگ تصمیمات و جهتگیریهای سیاسی در تهران برحسب تلاطمهای جنگ، چه در اروپا چه در حوزه شرق، شکل میگرفت، هر چند که نفوذ روس و انگلیس در دربار ریشهدار بود و در همه حال وزنهای در محاسبات به شمار میآمد.
رؤسای دولتها با همین ملاحظه و اینکه چه رویکردی نسبت به متخاصمان داشتند منصوب یا برکنار میشدند. مجلس سوم کمی بعد از تاجگذاری احمد شاه که در تیر ماه همان سال به سن قانونی رسیده بود تشکیل شد. مستوفی الممالک و مشیر الدوله که هردو مورد احترام بودند با فشار روس و انگلیس مجبور به کناره گیری شدند. این دو قدرت متمایل به زمامداری سعدالدوله بودند که در زمان نهضت مشروطه با محمدعلی شاه کنار آمده بود و آزادیخواهان او را مرتد میدانستند.
برای اجتناب از این گزینه جناحهای سیاسی در مجلس به نخست وزیری عین الدوله رضایت دادند که هرچند خود از مباشران استبداد بود ولی در شکست، کرداری شایسته از خود نشان داده بود.
این انتصاب توازن را به نفع روس و انگلیس تغییر داد ولی ملیگرایان مجلس که پشتیبان آلمان و عثمانی بودند به خصوص از اقدامات وزیر کشور عبدالحسین فرمانفرما در جانبداری از روس و انگلیس ناراضی بودند.
اینان موفق شدند مستوفی الممالک را به حکومت بازگردانند که دولت او به روایتی گفتگوهای محرمانهای را برای پیوستن مشروط ایران به محور "مرکزی" یعنی آلمان و متحدانش آغاز کرده بود که طبعا از چشم انگلیس و روس دور نمیماند و این خود دور بدسگالی را که از چند سال قبل در ایران آغاز شده بود تشدید کرد؛ به این معنا که ارتش روسیه با تهدید به اشغال تهران تا قزوین پیشروی کرد.
این واقعه منشا مهاجرت نمایندگان ملیگرا شد و مجلس سوم را از اکثریت انداخت که دوران فطرت آن شش سال به طول انجامید. در این فاصله عزل و نصب وزرا به عهده شاه بود؛ نخست وزیران بر حسب مقتضیات وقت و مهارت در برقراری توازن بین قدرتهای متخاصم و این که تا چه حد موفق به دریافت کمک برای پر کردن خزانه خالی دولت باشند تعیین میشدند. در طول جنگ دولت هشت بار تغییر کرد.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire