vendredi 5 décembre 2014

نقدی براثر معروف توماس هابس ،Thomas Hobbes- (تولد 1588-مرگ 1679 ) با عنوان : لویتان ، (Léviathan) اثر فنا ناپذیر فیلسوف معروف انگلستان کاظم رنجبر

. نقدی براثر معروف توماس هابس ،Thomas Hobbes- (تولد 1588-مرگ 1679 ) با عنوان : لویتان ، (Léviathan) اثر فنا ناپذیر فیلسوف معروف انگلستان 
کاظم رنجبر

 
بخش :پنجم. سوم دسامبر 2014
مقدمه : توماس هابس، دوفصل از573 صفحه کتاب لویتان خود را (ترجمه دکتر حسین بشیریه ای) را با عنوان هائی دربخش سوم : درباب دولت مسیحی و بخش چهارم را در باب مملکت ظلمت ، تخصیص داده است . به عبارت دیگر 10 درصد کتاب 573 صفحه خود را برای تحلیل و تفسیر ماهیت نظام های حکومتی دینی اختصاص داده است . با در نظر گرفتن تاریخ مسیحیت در اروپا ، و جنگهای مذهبی ویرانگر از منظر انسانی و اقتصادی که قرنها اروپا شاهد آن بود ، واین جنگ ها حتی جامعه انگستان را بخاک و خون کشید ، مسلم بود که توماس هابس با چنین اثر پر محتوی خود از منظر فلسفه سیاسی در راستای روشنگری جوامع بشری ، و صدماتی که بشریت از جنگ های مذهبی متحمل شده اند ، این فیلسوف نمی توانست بی تفاوت از کنار آن بگذرد .
توماس هابس این فیلسوف بزرگ و متخصص در فلسفه سیاسی ، به ماهیت و ذات ادیان و قدرت و نفوذ دستگاه دین و دین سیاسی در تمام زوایای جامعه بشری از منظر رفتار وارزش های اخلاقی وقدرت پاپ ها ، فساد حاکم در در این دستگاه و جنگهای مذهبی کاملا آشنا بود . بعلاوه خود پدر توماس هابس کشیش مذهب ا نگلیکن بود. وقتی که هانری هشتم (متولد 1491- مرگ 1547) از پاپ : کلمان هشتم تقاضای اجازه طلاق ملکه انگلستان کاترین دو آراگون را کرد و پاپ این تقاضا را رد نمود ، همین هانری هشتم تصمیم به قطع رابطه کلیسای انگلیس با دستگاه دینی پاپ رهبر کاتولیک های جهان مستقر در رم را کرد . هانری هشتم کاترین دو آرگون را طلاق داد و علنا خود را رئیس کلیسای ملی انگلستان و رئیس و کشیشان انگلستان اعلام نمود . آداب و رسوم مذهب«انگلیکن » با آداب و رسوم مذهب کاتولیک چندان تفاوتی ندارند . این تصمیم پادشاه انگلستان در راستای استقلال دینی انگلستان از قدرت پاپ ها مستقر در واتیکان در راستای سه اهداف بود . 1- هدف سیاسی ، استقلال سیاسی انگلستان نسبت به دخالت های سیاسی پاپ ها در امور کشورهای مسیحی و قطع دخالت پاپ ها در امور سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی جامعه انگلیس. 2- هدف اقتصادی . تسلط بر اموال کلیسا و ثروت ها و زمین های متعلق به کلیسا در خاک انگلستان ، که در نهایت متعلق به واتیکان بودند . 3- استقلال پادشاهان انگلیس و جلوگیری از دخالت پاپ ها در زندگی خصوصی پادشاهان انگلستان . با این تجربه تاریخی که توماس هابس به ماهیت دخالت دین در امور سیاسی جامعه آشنا بود ، و بعلاوه جنگ های خونین مذهبی که در طول تاریخ بخش مهم جامعه اروپا را به خاک و خون کشیده بود و در زمان توماس هابس نیز این جنگ ها در نقاط مختلف اروپا ، بین پرو تستان ها و کاتولییک ها ادامه داشت ، مسلم بود که فیلسوفی با این گسترش دید، از منظر فلسفه سیاسی ، نمی توانست از منظر عقلی و علمی و تجربه تاریخی دخالت دستگاه دین را در اداره جامعه انگلستان تحمل بکند . لذا توماس هابس با آشنائی بسیار دقیق از منظر فلسفی به محتوی کتاب ها دینی چون تورات و انجیل و دستگاه حکومتی نظام های دینی در گذشته و اختلاف پاپ ها با حاکمان معاصر خود ، در دوفصل آخر اثر معروف خود : لویتان ، به نقد دخالت دین در سیاست می پردازد وبا تکیه بر منطق عقلی و تجربی و همچنین شناختی که از انسان از منظر روانشناسی و رفتاری دارد ، از اصل جدائی دین از سیاست دفاع می کند و ما به ترتیب این نقد را در اختیار خوانند گان قرار می دهیم . توماس هابس فصل چهل و سوم لویتان را با این عنوان : شرایط لازم برای ورود آدمیان به ملک ملکوت ، به تجزیه و تحلیل تضاد حاکمیت همزمان قدرت دینی ، یعنی حاکمیت روحانیون بنام حاکمیت خداوند ، با حاکمیت انسان ، یعنی دولت انتخابی مردم بدون کوچکترین تبعیض دینی ، طبقاتی ، نژادی ، برای اداره امور جامعه و زندگی مدنی اختصاص داده است . نباید فراموش بکنیم که نه تنها پدر توماس هابس روحانی و کشیش کلیسای انگلیکن بود ، بلکه خود توماس هابس با تسلط به زبان لاتین ، و یونانی ، هم به فرهنگ و فلسفه و روند تکاملی آن در اروپا ، آشنائی کامل داشت ، و هم به تاریخ ظهور ادیان خصوصا مسیحیت و سازمان های درونی آن و جنگ های مذهبی که قرنها بشریت و تمدن انسانی را بنام خدا و پیامبران به خاک و خون کشیده بود ، آشنائی کامل داشت. توماس هابس چنین شروع می کند : رایج ترین عامل فتنه و آشوب و جنگ داخلی در ممالک مسیحی در طی اعصار متوالی ناشی از مشکلی بوده است که هنوز هم به کفایت حل نگردیده است و آن اطاعت همزمان از خداوند و انسان در حالی ایست که احکام آنها با یک دیگر مغایر باشد. (مثال ایرانی این تضاد ، تضاد کشف حجاب اجباری در زمان رضا شاه ، چون فرمان انسان ، و حجاب اسلامی اجباری ، چون دستور الهی از طریق متون قران ، و روحانیون ،برای انسان های مسلمان دین باور . ) توماس هابس ادامه می دهد (....) کاملا آشکار است که وقتی آدمی دو فرمان متعارض دریا فت دارد و بداند که یکی از آن دو، فرمان خدا است ، (البته برای دین باوران )پس باید از آن فرمان اطاعت کند (منظور فرمان خدا . برای دین باوران ) نه از فرمان دیگر ، هر چند این فرمان دیگر حکم حاکم قانونی ( خواه شهریار حاکم ، ویا مجمع حاکم) و یا حکم پدر آن کس باشد . بنا بر این مشکل در این است که آدمیان ، وقتی برایشان بنام خدا وند حکمرانی می شود ، در موارد مختلف نمی دانند که آیا آن حکم از جانب خداوند است و یا اینکه آن کس که حکم می کند، صرفا از نام خدا برای اغراض خصوصی خویش سوء استفاده می نماید . زیرا هچنانیکه در مذهب یهودیان انبیای کذاب بسیاری وجود داشتند که به واسطه رویا ها و خواب های قلابی خود در پی کسب شهرت و اعتبار در بین قوم بنی اسرائیل بودند ، به همین سان نیز در همهً اعصار در مذهب مسیح مبلغان کاذبی وجود داشته اند که به واسطه تبلیغ عقایدی موهوم و کاذب در پی کسب شهرت در نزد مردم بودند و می خواسته اند بر اساس چنین اعتبار و شهرتی (چنانکه طبع جاه طلبی حکم می کند ) برای تامین منافع خصوصی خودشان بر مردم حکومت بکنند . صفحه 479.
توماس هابس در این قصل از اثر معروف خود لویتان ، با دقت و ظرافت یک فیلسوف به تضاد عملی احکام دینی رهبران دینی را با احکام حاکمان جامعه که وظیفه مدیریت جامعه در راستای حاکمیت صلح ، و امنیت ، و عدالت در جامعه هستند ، نشان می دهد . توماس هابس ادامه تحلیل و تفسیر اندیشه های فلسفی خود را در رابطه با ماهیت حکومت و وظایف شهروندان نسبت به حکومت این سئوال را پیش می کشد ، و به آن سئوال نیز جواب میدهد . چه نوع اطاعتی ضروری است . توماس هابس اول به اطاعت از دستورات دینی که دستگاه دینی بر جامعه تحمیل می کنند را، توضیخ می دهد و چنین می گوید : «...» اطاعتی که خداوند از ماطلب می کند در هر عمل صادقانه ایکه که ما به منظور فرمانبرداری از وی انجام دهیم ظاهر می شود ، زیرا خداوند در همه اعمال ما به نیت عمل توجه دارد واز همین رو مفهوم اطاعت با همه کلمات دیگر ی که چنان نیتی را افاده کنند نیز خوانده می شود . بنا بر این اطاعت گاه خیر خواهی و عشق نامیده می شود ، (اطاعت فرزندان از پدر و مادر بخاطر عش و علاقه متقابل ) زیرا این دو خواست و نیت اطاعت و فرمانبرداری را افاده می کنند، و منجی ما (برای مسیحیان منظور حضرت عیسی است ) خود عشق مان نسبت به خداوند و نسبت به یک دیگر را به معنای تحقق کامل کل قانون میداند و گاه (اطاعت ) درستکاری نامیده می شود . زیرا درستکاری به معنای اراده اعطای حق هرکسی به اوست که همان اراده و نیت اطاعت از قوانین است و گاه نیز توبه نام میگیرد زیرا توبه کردن به معنی باز گشتن و روی گردان شدن از راه گناه است که باز به همان معنای باز گشت به نیت و اراده معطوف به اطاعت است . پس هرکس بی روی و ریا خواستار اجرای فرامین خداوند باشد صفح 480. و یا صادقانه از نابکاری ها و تجاوزات خود توبه کند و یا با تمام قلب به خداوند عشق بورزند ویا همسایه اش را چون خودش دوست بدارد ، آنچه را که درراه اطاعت لازمه ورود به مملکت الهی است احراز کرده است ، زیرا اگر قرار باشد که خداوند بی گناهی مطلق را شرط (ورود به مملکت ملکوت ) مقرر سازد ، در آن صورت هچکس نجات نخواهد یافت. توماس هابس در این بخش از باور های دینی جامعه مسیحی عصر خود ، و تبلیغاتی که در طول قرون دستگاه دینی پاپ ها و سازمان های وابسته به آن راه انداخته بودند ، بایک دقت و ظرافت تمام عیار یک فیلسوف ، به موشکافی می پردازد و اینبار چنین ادامه می دهد : اطاعت از چه قوانینی ضروری است . اما خداوند چه احکام و فرامینی برای اطاعت ما صادر کرده است ؟ آیا همان قوانینی که به واسطه موسی به قوم یهود اعطا شد، فرامین خدا هستند؟ اگر چنین اند پس چرا از مسیحیان خواسته نمی شود که از آنها تبعیت کنند؟ و اگر چنین نیستتند ، در آن صورت جزء قانون طبیعی چه قانون دیگری حکم خدا است ؟ این اصل از منطق و استدلال توماس هابس شامل مسلمانان نیز می شود . در کتاب دینی مسلمانان ، یعنی در قران سوره هائی کامل و آیات متعدد در رابطه با پیامبران یهود ، و مسیح وجود دارند ، که برای هر انسان مسلمان دین باور این پیامبران و احکام آنان محترم و مقدس هستند . ولی وقتی که به تاریخ پیروان این سه دین دقیق نگاه می کنیم ، چیزی جزء جنگ های خونین مذهبی چون جنگ های صلیبی ، و امروز جنگ های خونین بین یهودیان صهیونیست ، با فلسطینیان مسلمان ، نشانه ای از دوستی و مودت ، و هم زیستی مسالمت آمیز دین باوران با پیروان سایر ادیان نمی بینیم . توماس هابس این بخش از اثر خود را چنین ادامه می دهد : اطاعت از چه قوانینی ضروری است ؟ اما خداوند چه احکام و فرامینی برای اطاعت ما صادر کرده است ؟ آیا همه این قوانینی که به واسطه موسی به قوم یهود اعطا شد، فرامین خدا هستند؟ اگر چنین اند پس چرا از مسیحیان خواسته نمی شود که از آنها تبعیت بکنند؟ (این اصل شامل مسلمانان هم می شود . اگر قوانین قوم یهود ، فرامین خدا هستند ، یا قوانین مسیحیت فرامین خدا هستند چرا از مسلمانان خواسته نمی شود که ازآنها تبعیت بکنند ؟ ) اگر چنین نیستند ،در این صورت جزء قانون طبیعی چه قانونی دیگری حکم خدا است؟ توماس هابس ادامه میدهد و چنین می گوید : زیرا منجی ما مسیح (منظور حضرت عیسی مسیح است ) قوانین جدیدی به ما عطا نکرده است ، بلکه به ما نصیحت کرده که ازقوانین موجود تبعیت کنیم و این قوانین همان قوانین طبیعی و قوانین موموضوعه حکام ما هستند و نیز وی در موعظه خود بر سر کوه ، هیچ قانون جدیدی برای یهودیان نیاورد ، بلکه تنها قوانین موسی را که ایشان پیشاپیش تابع آن بودند شرح و تفسیر کرد . بنا براین قانون الهی همان قانون طبیعی است و اصل اساسی آن این است که ایمان و عهد خودمان را ، یعنی حکم پیروی و اطاعت از حکام مدنی خویش را که خودمان بر اساس قرار داد و میثاق متقابل بدان گردن نهاده ایم نقض نکنیم و همین قانون الهی که حکم به اطاعت از قانون مدنی می کند ، بالنتیجه به اطاعت از همه اصول و احکام انجیل نیز حکم می کند ، و انجیل تنهاوقتی قانون محسوب می گردد ، حاکم مدنی آنرا به عنوان قانون بشناسد و در غیر اینصورت صرفا نصیحت و اندرزی است که آدمی می تواند بدون آنکه مرتکب جرم و خلافی شود ، با مسئولیت خودش از پیروی از آن امتناع ورزد . (این سخنان توماس هابس از منظر روند و تکامل جامعه در راستای جدائی دین از سیاست بسیار پر محتوی می باشد .) توماس هابس با تکیه برظهور تاریخ مسحیت ، به این اصل تکیه می کند ، که عیسی پیغمبر مسیحیان به زور شمشیر دیگران را به قبول دین مسیحیت وادار نمی کرد. البته مسحیت به زور شمشیر امپراطواران روم باستان همراه با دستگاه رهبران دینی مسیحیت ، یعنی پاپ ها در طول قرنها جنگ های خونین بر ملت های اروپائی و مستعمرات کشورهای اروپائی در سایر قاره ها به ساکنان این قاره ها تحمیل شده است . این تجربه تاریخی مسیحیت ، شامل دین اسلام نیز می شود . ایرانیان دین اسلام را با قبول منطق و دلیل عقلانی و مودت و دوستی بین اعراب صدر اسلام با ایرانیان قبول نکرده اند . بلکه این دین با زور شمشیر ، و جنایات خونین نسبت به ملت های مغلوب توسط اعراب صدر اسلام ، بر ایرانیان تحمیل شده است . اگر امروز با مشاهده شرایط اجتماعی ، فرهنگی ،سیاسی اقتصادی ملت های مسلمان را این چنین در حال ضعف ، عقب ماندگی ، جنگ های بی پایان داخلی می بینیم ، در درجه اول این مسائل ناشی از فقر شعور فرهنگی و سیاسی ، اجتماعی ملت های مسلمان بوده و در درجه دوم دخالت مستقیم قدرت های استعماری در امور داخلی این کشور ها می باشد .(ادامه دارد )
کاظم رنجبر . پاریس 2 دسامبر 2014 اقتباس با ذکر نام و ماخذ ، کاملا آزاد است .
- ماخد در زبان فارسی . - لویتان به قلم توماس هابس – ترجمه دکتر حسین بشیریه – نشر نی چاپ هشتم تهران1392. - تاریخ فلسفه سیاسی. کتاب سوم . به قلم : دکتر بهاالدین پازارگاد –تهران مرداد ماه 1336. - در زبان فرانسه : Une histoire de l’État en EuropePouvoir, justice et droit du Moyen Âge à nos joursJean PicqAnnée : 2009
 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire