lundi 17 novembre 2014

دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه، چگونه در ایران شکل گرفت.

دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه، چگونه در ایران شکل گرفت.

صرفنظر از تمام مصائب، مکافات، نابسامانی ها و شوربختی های که غائلۀ اسلام و اسلامگرائی بر سر ایران و ایرانی قرنهاست هوار کرده، مذهب شیعۀ اثنی عشری نیز با تمام قدمتش همواره از مبهمات آزار دهندۀ تاریخ ایران زمین بوده. هرچند در نتیجه تبلیغات ماهرانه ای که موسسین این مذهب در ایران براه انداختند، پاره ای از مورخین و تاریخ نگاران داخلی و خارجی آنرا باعث وحدت ملی ایرانیان در دوران صفویه متصورند، که ایکاش چنین وحدت مخرب و ویران کننده ای هرگز شکل نمیگرفت، اما پایه گذاران عمدتا عرب تبار این مذهب که ظاهرا خود را مدافع اندیشیدن، حقوق مردم و اصالت اخلاقی معرفی میکردند، همیشه یا آلودۀ فسادهای دنیوی بودند، و یا از دامان بیگانگان تغذیه نموده و مزورانه آزادیخواهان ایران را عامل بیگانه می خواندند. قرنها در کنار و همگام با فرمانروایان مستبد مذهبی و غیر مذهبی، حتا پادشاهان متجاوز به این سرزمین قرار گرفته و بنام رهبران مذهبی، بر مردم فرمان راندند، بدون اینکه کمتر کسی از ایرانیان از ماهیت واقعی و درونی این مبلغان ملباس به ردای روحانیت آگاه باشد. گاهی با تمدن و اساس آن در ظاهر ستیز کردند و زمانی در جوارش بدنبال منافع خود پرسه زدند. در دل تاریخ این سرزمین، صدها مدرک و سند از مورخین و محقیقن مسلمان و غیر مسلمان، دال بر همگامی و همکاری این قشر عمدتا مصرف کنندۀ و سربار، با عوامل استعمارگری نظیر انگلیس در طول تاریخ وجود دارد، اما از ساده لوحی، خرافه پرستی و کم آگاهی شیعیان سود برده، و همواره در صف اول مبارزه با استعمار حضورشان را هر چند بصورتی کاملا سمبلیک و نمادین به رخ ملت ایران کشیده اند، و تا بامروز واقعا بدرستی هیچ ایرانی نمیداند که رگ و ریشه این شیوخ فرصت طلب به کجا و به کی متصل است. سرانجام نیز به هر تقدیر به کمک همان عوامل بیگانه استعماری که ادعای مبارزه با آنان را میکردند، و سوء استفاده از کم آگاهی عامه مردم در سال 1357 نبض حکومت را بدست گرفته، و به آرزوی دیرینۀ اجداد و نیاکان خود جامۀ عمل پوشانیدند. روایت مشهوری وجود دارد که میگوید: سلیمان در حالی که بر عصائی تکیه داده بود، ایستاده در گذشت، و کسی از این موضوع آگاه نشد، مدت یکسال همه چیز مطابق فرمان او اجرا میشد، تا آنکه کرمی خاکی عصای اورا جوید و بدنش به زمین افتاد. مذهب شیعه و اسلام در ایران حال حاضر چنین حالتی را دارد و باید منتظر بود تا جسد فاسدش سرنگون شود.
سلاح ایدئولوژیک اسلام سیاسی، در ستیز با ملی گرائی، مردمسالاری و حقوق بشر در تمام کشورهای مسلمان خاورمیانه نقط امیدی برای تمام کشورهای استعماری جهان بود، لذا در دهه های 1950 و 1960 میلادی، ایالات متحده امریکا، با حمایت از اندیشه های گروه های اسلامی، ضد جنبش های رادیکال سکولار در کشورهای منطقه خاورمیانه سود فراوانی عایدش گردید. این سود آنقدر بود که آمریکا را تشویق نمود، تا تز بهره گیری از اسلام سیاسی، برای فروپاشاندن شوروی سابق را در سال 1979 با همکاری اسلامگرایان شیعه تحصیل کرده در امریکا را عینیت بخشید. امریکا چند دهه را صرف توسعه و تقویت روابط خود با دانشجویان مسلمان مقیم آنکشور نمود، تا بتواند باعث تشکیل نیروئی شود که در این منطقه حساس جهان، یعنی خاور میانه و کشورهای مسلمان، در قالب اسلام سیاسی و مذهب شیعه، به نفع او کارآئی داشته باشد. اما این سیاست خارجی آمریکا تنها موجب به قدرت رسیدن آخوندها، و سلفی های تندروی اسلامی گردید که در چشم اندازها کمین میکنند و همه چیز را به نابودی میکشند. خشک اندیشان اسلامی که با یورش به آزادی اندیشه و علم، نابودی مظاهر تمدن، پایمالی حقوق زنان، نادیده گرفتن حقوق اجتماعی و فردی میخواهند تقویم جهان را به قرن هفتم میلادی بازگردانند.
در فصل نهم کتاب بازی شیطان، نوشته رابرت درایفوس می خوانیم، ریچارد كاتوم از ماموران امنیتی دولت آمریكا بود كه ادعا داشت شیوه تفكر شیعی را درك میكند. او در اوایل دهۀ 1950 عضو گروه عملیات مخفی سازمان سیا در ایران بود. كاتوم با اینکه در سال 1958 استاد دانشگاه پیترزبورگ شد، اما در سازمان سیا و عملیات مخفی آن باقی ماند و رابطه ی خود را در دهۀ 1960 و 1970 با مخالفان شاه ایران، چه شخصیتهای مذهبی و چه ملی حفظ كرد. او بویژه با دو نفر كه در سال 1978 در دوران تبعید خمینی در پاریس از نزدیك ترین مشاورین او بودند رابطه ی بسیار نزدیك داشت، یكی ابراهیم یزدی و دیگری صادق قطب زاده. این دو سالها یا به آمریكا مسافرت كرده یا در آنجا زندگی كرده بودند و هر دو با اخوان المسلمین همكاری نزدیك داشتند. ابراهیم یزدی در رابطه با اخوان المسلمین، انجمن های اسلامی را بنا نهاد. ریچارد كاتوم هنگامی كه به عنوان مامور سیا در ایران كار میكرد، اولین بار ابراهیم یزدی را در اواسط دهۀ 1950 در ایران ملاقات كرده و با او دوستی نزدیكی برقرار كرد. یزدی در سالهای دهۀ 1960 میان ایران، پاریس و ایالات متحده رفت و آمد میكرد و با قطب زاده و فعالان مذهبی ایرانی طرفدار آیت الله خمینی كار میكرد. درایفوس در ادامه کتابش مینویسد: در اوایل سال 1978، در تلگراف های سری كه از ایران به وزارت خارجه آمریكا و سازمان سیا میرسید، اسم ریچارد كاتوم دوباره ظاهر میشود. جان استمپل مامور سفارت آمریكا در ایران با محمد توكلی، رهبر جنبش طرفداران خمینی ملاقات میكند. محمد توكلی، از او میپرسد آیا پروفسور ریچارد كاتوم را می شناسید؟ و از او میخواهد كه اسم او را با ریچارد كاتوم چك كند. بنابر وجود این گزارشات تاریخی که بعد از تاسیس حکومت آیت الله های تشنۀ قدرت و ثروت، برملا گردید، انکار به قدرت رسیدن آخوندها در ایران با حمایت و پشتیبانی بیدریغ آمریکا، امریست تقریبا محال، لذا آتش زدن هزاران پرچم آمریکا در ایران، یا شعار مرگ بر آمریکای طرفداران این نظام، نمیتواند دلیلی بر ضد امپریالیست بودن و غرب ستیزی این نظام باشد. هر چند که آخوندهای مکار و حیله گر سی و پنج سال است که با اینگونه شعارهای دروغین، شیعیان ایران را فریب داده اند. در یکی از کتابهای پرفروش در آمریکا بنام، کارتر پدر نابه سامانی های جهان، نوشته دکتر مایک اوانس، تاکید شده است که کارتر چندین چک 150 میلیون دلاری برای کمک به روند تاسیس نظام مذهبی در ایران از طریق ماموران خود در سیا به روح الله خمینی رساند و در آن زمان یزدی تنها رابط بین سیا و خمینی بود. این نظریۀ که خمینی بعد از به قدرت رسیدن به آمریکا پشت کرده، نیز پایۀ تحلیلی درستی ندارد، چون سلاح ایدئولوژی اسلام سیاسی، برای کشورهای سرمایه داری غربی و سود بردن از آن در تقابل با گروه های ملی و سکولار هر چند که با اشتباه محاسبه کشورهای غربی همراه باشد، اما نهایتا به نفع آنان تمام خواهد شد، همانگونه که همه شاهدند حکومت عراق به دلخواه خود از کشورهای غربی در مقابل یورش اسلامگرایان داعشی تقاضای کمک های نظامی نمود، و بدین شکل امنیت در منطقه خاورمیانه را با تامین و حضور مستمر نیروهای نظامی غربی در این منطقه ممکن دانسته. از سوی دیگر مماشات احمقانۀ آمریکاییها با رژیم ملایان ایران، به توهم احمقانۀ شکست ناپذیری این رژیم فاسد دامن زده و سران آن را در پیگیری خواسته های خشونت طلبانۀ و احساسی شان در داخل و خارج از کشور جسورتر کرد. هر روز یک پاسدار چپاولگر با در اختیار داشتن میکروفن های دولتی شعارهای جنگ طلبانۀ بی پشتوانه را تکرار و این توهم را به جهانیان القاء نمود که حکومت ملایان توان نظامی غیر قابل تخمینی دارد. در حالیکه از تامین حاکمیت ارضی بر سه جزیره در مقابل شیخ نشین امارات ناتوانست.
هامیلتون جردن، مشاور ویژۀ جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا در ميانۀ خاطرات خود به پيشنهاد فرومايه اى بنام صادق قطب زاده، لمپن جلنبرى كه با پاسپورت سورى خود همراه با سه تن مهاجمين معروف به مثلث بيق از فرانسه بايران صادرشد، و بنشانۀ عظمت مصيبت، و در اوضاع خرتو الاغ فتح ايران، شد وزير امور خارجه، اشاره ميكند و ميگذرد. قطب زاده كه خود دوره ديده سازمان هاى جاسوسى و دنيا برهم زن بود، براى حل بحران گروگانگيرى به هاميلتون جردن پيشنهاد کرده بود كه سى آى ا آمپول مخصوصى را ،كه خود او قطعا خوب با اثرات آن آشنا بوده، به شاه ايران تزريق كند، تا موجب مرگ در ظاهر طبيعى او شود. مرگ شاه بهر وسيله تنها دغدغه خاطر ملایان شیادی بود، كه نيك ميدانستند اين ملت روزى نزديك از اين خواب جنون مذهبی بيدار خواهد شد. همین پیشنهاد ضد انسانی به مشاور رئیس جمهور آمریکا، بشکل واقعی عمق رذالت و بى تقوائى كل اين مهاجمين اسلامگرا به ایران را نشان ميدهد، كه در قالب آزادى خواهان مسلمان در معيت دیکتاتور مذهبی خمينى، بر سر ايران و ایرانی خراب شدند.
خمینی بعد از اینکه کشور ایران را به کمک و حمایت کشورهای آمریکا و فرانسه و عوامل آمریکائی ملی، مذهبی ها در سینی طلا تحویل گرفت، وقیحانه در سخنانش گفت: اصولا برای کشوری بنام ایران در خارج از محدوده اسلام موجودیتی قائل نیست. همان زمان باید احزاب و گروه های ملی، مذهبی که سالها مبارزه سیاسی را بدنبال خود یدک میکشیدند، یا بلافاصله لقب ملی را از نام و خط مشی حزبی خود حذف می نمودند و یا به این آخوند دروغگو بر می آشفتند که این چه غلطی است که میکنی و این چه یاوه ایست که میگوئی؟ اما همه مشاهده کردند که این الگوهای مذهبی سیاسی کشور نه تنها حتا سخنی به اعتراض نگفتند، بلکه صبورانه با ترفندهای خرافه گرایانه عکس آخوند مکار را در ماه و مویش را در لای قرآن یافتند. و امروز که ایران دوستان فریادشان برخواسته که چرا با اهرمن پیمان بستید، میگویند: ما از کجا میدانستیم که چنین میشود، واقعا شما نمیدانستید که هر گوساله ای، روزی گاو خواهد شد و دیگر نمیتوان به بندش کشید؟ پس آن سوابق سیاسی شما چه ارزش و اعتباری برای ایران و مردمش دارد که آنرا چماق کرده بر سرمان میزنید؟

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire