نقش تبليغات در جنگ جهانی اول
خسرو ناقد
نويسنده و پژوهشگر
از دوران باستان تا به امروز تبلیغات همواره در تأثیرگذاری بر افکار عمومی و بسیج مردم برای حضور در جنگ کاربُردی تعیینکننده داشته است. مُبلغان جنگ در گذشتههای دور با خطابه و سخنرانیهای تحریککننده و سرودهای تهییجکننده میکوشیدند تا مردم را برای شرکت در جنگ بسیج کنند. بعدها روزنامه و رادیو و فیلم در خدمت تبلیغات جنگ قرار گرفتند. امروز با فراگیر شدن رسانههای مدرنی چون تلویزیون و ماهواره و اینترنت، نقش و تأثیر تبلیغات، مهمتر و گستردهتر شده است؛ آنگونه که در مدتزمانی بسیار کوتاه میتوان به مخاطبان بیشماری دست یافت.
برای نخستینبار در جنگ جهانی اول بود که تبلیغات جای خود را در استراتژی نظامی و مدیریت جنگ باز کرد و بهتدریج بهگونهای گسترده و هدفمند بکار گرفته شد. این تبلیغات را هم متحدین (دُوَل مرکزی) شامل آلمان، پادشاهی اتریش- مجارستان، بلغارستان و امپراتوری عثمانی و هم نیروهای اصلی متفقین، شامل امپراتوری بریتانیا و کشورهای فرانسه، بلژیک، روسیه و ایتالیا بکار میبستند. با پیوستن ایالات متحده آمریکا در ششم ماه آوریل سال ١٩١٧ میلادی به نیروهای متفقین، تبلیغات جنگ در این کشور نیز گسترش یافت.
جنگ جهانی اول، عرصۀ کارزار تبلیغاتی
مطالب مرتبط
موضوعات مرتبط
جنگ جهانی اول تنها میدان زورآزمایی جنگافزارهایِ مرگبارِ جدید چون گازهای سمی و تانکِ زرهپوش و سلاحهای آتشزا نبود، بلکه دولتهای متخاصم در کارزار تبلیغاتی گستردهای روبروی هم قرار گرفته بودند. کشورهای درگیر، با شروع جنگ، تصوری روشن از نقش تبلیغات در بسیج تودهها نداشتند، اما بهتدریج به اهمیت و تأثیر تبلیغات پیبردند. با این همه، در آغاز کار کمتر از تفاوت برنامهریزیهای تبلیغاتی داخلی و خارجی و آنچه میتواند باعث تضعیف روحیه دشمن شود، آگاهی داشتند.
چاپ و پخش اعلامیه و عکس و کارتپستال و نصب و پلاکارد یکی از راههای رایج تبلیغات در دوران چهارسالۀ جنگ بود. از رسانۀ فیلم نیز تا اندازهای استفاده میشد، اما از آنجا که این رسانه در سال ١٨٩٥ تازه اختراع شده بود، بهرهگیری از آن محدود بود. در تمام دوران جنگ جهانی اول، در بریتانیا تنها ١٤١ فیلم و گزارش درباره جنگ تولید شد. در آلمان شمار بسیار کمتری فیلم تبلیغی تولید و پخش شد.
"تمرکز اصلی تبلیغات در آلمان بر نشان دادن همبستگی ملی و دادن روحیه مقاومت و اعتماد بهنفس به سربازان و ایجاد امید به پیروزی در میان مردم بود. برای این منظور، و برعکس آمریکا و بریتانیا و فرانسه، کمتر تصویری خشن و خونخوار از دشمن ارائه میشد، بلکه بیشتر سعی در کوچک نشان دادن قدرت نظامی دشمن بود."
دامنه تبلیغات جنگ به چاپ عکسهای تبلیغاتی بر روی ظروف خانگی و انتشار کتابهای ویژۀ کودکان و نوجوانان نیز کشیده شد. در مجلهها و کتابهایی که اغلب بهصورت مصور منتشر میشدند، با به بازی گرفتن احساسات کودکان و نوجوانان، رشادت و شهادت در جنگ را فضیلت و نشانه وطنپرستی معرفی میکردند. بازار کاریکاتوریستها گرم بود و مبلغان جنگ این هنر را برای تحقیر و تمسخر و خوار و خفیف نشان دادن دشمن در خدمت گرفته بودند.
تقریباً در همۀ کشورهای اصلی درگیر جنگ، تشکیلاتی دولتی و نهادهایی بهمنظور سانسور و نظارت بر همۀ رسانهها و مدیریت تبلیغات جنگ و بسیج تودهها برپا شده بود. با اینهمه، در آغاز کار هیچیک از دولتها برنامۀ تبلیغاتی منسجم و هدفمندی نداشتند.
تبلیغاتِ جنگ در امپراتوری آلمان
در آلمان با شروع جنگ، مرکز و نهاد مستقلی برای هماهنگی تبلیغات وجود نداشت و مسئولیت تبلیغات و نظارت بر مطبوعات و اعمال سانسور به فرماندهی ستاد کل ارتش (OHL) محول شد. هر یک از وزارتخانههای جنگ، کشور، امور خارجه و همچنین ستاد نیروهای مسلح، ادارۀ تبلیغات مستقلی تشکیل داده بودند و برنامهریزیهایشان هماهنگ نبود. این نقیضه اما بهتدریج برطرف شد. اما نزاع میان احزاب چپ و راست و محافظهکار در رایشستاگ (پارلمان آلمان) میان موافقان و مخالفان جنگ همچنان ادامه داشت. رُزا لوکزِمبورگ و کارل لیبکِنشت دو تن از مخالفان جنگ بودند که در صدد سازماندهی "اعتصاب عمومی برای صلح" برآمدند.
با آگاهی از اهمیت فیلم بهعنوان تأثیرگذارترین رسانۀ تبلیغاتی، آلمانها در سال ۱۹۱۷ میلادی نهادی دولتی با عنوان "ادارۀ تصویر و فیلم" (BUFA) تأسیس کردند. این اداره در ابتدا با تشکیل هفت تیم از گزارشگران و عکاسان و فیلمبرداران و اعزام آنها به جبهههای جنگ کار خود را آغاز کرد. کارمندان "ادارۀ تصویر و فیلم" موظف به سانسور و نظارت بر گزارشها، عکسها و فیلمها بودند تا متون و تصاویری که در روزنامهها و در پلاکاردها منتشر میشوند، بازتاب رنج و آلام سربازان آلمانی نباشند، بلکه تصویری شجاعانه از نبرد و همبستگی نیروهای نظامی آلمان و متحدانش بهدست دهند. از سوی دیگر، تصاویر و کاریکاتورها و متنهایی در اختیار روزنامهها و ناشران قرار میگرفت که ضعف و زبونی "اتحاد سهگانه" (بریتانیا، فرانسه و روسیه) را نشان میداد.
تمرکز اصلی تبلیغات در آلمان بر نشان دادن همبستگی ملی و دادن روحیه مقاومت و اعتماد بهنفس به سربازان و ایجاد امید به پیروزی در میان مردم بود. برای این منظور، و برعکس آمریکا و بریتانیا و فرانسه، کمتر تصویری خشن و خونخوار از دشمن ارائه میشد، بلکه بیشتر سعی در کوچک نشان دادن قدرت نظامی دشمن بود.
تبلیغاتِ جنگ در بریتانیا
دولت بریتانیا از همان آغاز جنگ ادارۀ کوچکی به نام "دفتر تبلیغات جنگ" (War Propaganda Bureau) تشکیل داد که وجودش محرمانه بود. اطلاعاتی و گزارشهایی که دولت بریتانیا از رویدادهای جبهههای جنگ در اختیار افکار عمومی قرار میداد، بسیار اندک بودند. این دفتر در سال ۱۹۱۸ به وزارت اطلاعات تبدیل شد.
مهمترین موضوع در تبلیغات داخلی، فراخوان عمومی برای ثبتِ نام داوطلبانه بود. این تبلیغات تا سال ۱۹۱۶ که خدمت نظاموظیفه در این کشور اجباری شد، ادامه داشت. از دیگر فعالیتهای تبلیغاتی دولت، مبارزه با گرایشهای صلحطلبانۀ مخالفان جنگ و تقویت پشت جبهه و کمکهای داوطلبانۀ مردم بود. برای این منظور، بهطور منظم جزوهها و اعلامیهها و پلاکاردهایی منتشر میشد. برگزاری متینگها و سخنرانیهای تبلیغاتی نیز از جمله فعالیتهای دولت برای جلب حمایت مردم از ادامه جنگ بود.
استفادۀ هدفمند از رسانههای جدید مانند فیلم و تصویر در جهت بسیج مردم بهتدریج افزایش یافت. دولت تعدادی محدود از عکاسان را برای تهیه گزارش به جبههها گسیل داشت. اما تنها گزیدهای از تصاویری که از سوی شانزده عکاس اعزامی تهیه میشد، در اختیار مطبوعات قرار میگرفت. عکسها و فیلمهایی از صافی سانسور میگذشتند و مجوز انتشار میگرفتند که نشاندهندۀ صحنههای فجیع و دردناک جنگ نبودند، بلکه شجاعت و استقامت سربازان متفقین را بهنمایش میگذاشتند. موضوع و مضمون فیلمهایی نیز که در سینماها بهنمایش گذاشته میشدند، یا میهنپرستانه و میلیتاریستی بودند و یا ماجرای جاسوسان آلمانی که به چنگ افسران ضد اطلاعات بریتانیا میافتادند.
تنها استثنا در این مورد فیلم مستندی به نام "نبرد در کرانۀ رود سُم" (The battle of the Somme) در سال ۱۹۱۶ میلادی بود. این فیلم مستند با صحنههای واقعی دهشتناک از نبرد نیروهای انگلیسی و فرانسوی با نظامیان آلمانی، بخاطر صحنههای فجیع کشته و زخمی شدن هزاران سرباز، موجب برآشفته شدن افکار عمومی گردید. در دو سال پایانی جنگ، عکسها و فیلمهای رسمی که از جبههها بهنمایش گذاشته میشدند، عاری از صحنههای کشت و کشتار بودند.
تمرکز تبلیغات رسمی دولت بریتانیا بر نشان دادن تصویری خشن و خونخوار از دشمن آلمانی بود. برای این منظور از تصاویر "هونها" بهعنوان نُماد وحشیگری و نظامیگری آلمانها استفاده میشد. وقایعی چون اشغال نظامی بلژیک، غرق کردن کشتی مسافربری لوسیتانیا و کشته شدن چند صد نفر غیرنظامی و همچنین اعدام پرستار انگلیسی، ادیت کاول در بروکسل، به جرم کمک به فرار سربازان متفقین، توجیهگر تبلیغات ضد آلمانی در بریتانیا بود.
تبلیغات جنگ در آمریکا
در ششم آوریل سال ۱۹۱۷، دو هفته پس از پیوستن آمریکا به نیروهای متفقین، توماس وودرو ویلسون، رئیس جمهوری وقت ایالات متحده آمریکا، دستور ایجاد کمیتهای برای تبلیغات جنگ (Committee on Public Information) را صادر کرد. وظیفه این کمیته پیش از هر چیز متقاعد کردن افکار عمومی در آمریکا بر ضرورت مداخله نیروهای نظامی آمریکا در جنگ بود. با آنکه اغلب مردم آمریکا، طبعاً با مردم انگلیس همدلی نشان میدادند، ولی افکار عمومی در آمریکا تا پائیز سال ۱۹۱۶ مخالف حضور نیروهای آمریکایی در اروپا بود. از اینرو، تمرکز تبلیغاتی دولت در درجه نخست بر افکار عمومی آمریکا و نشان دادن تصویری خشن و خونخوار از آلمانها بود. در این راه میتوانستند از تجربیات انگلیسها سود بجویند.
"هدف از تمام این تبلیغات، "محور شرارت" نشان دادن آلمان و "مهد دمکراسی" خواندن آمریکا بود. شعار محوری اینگونه تبلیغات بر اساس جملهای از سخنرانی معروف وودرو ویلسون، رئیس جمهوری در کنگره آمریکا به تاریخ دوم آوریل سال ۱۹۱۷ میلادی بود: "جهان برای برقراری دمکراسی باید امن باشد"."
سانسور و نظارت بر گزارشهای مطبوعات دربارۀ جنگ و تدوین و پخش بیش از ششهزاراعلامیه مطبوعاتی از دیگر فعالیتهای این کمیته بود. افزون بر این با انتشار چند روزنامه دولتی با تیراژهای میلیونی و انتشار متن سخنرانیهای رئیس جمهوری آمریکا و اعلامیههای رسمی و چاپ فهرست اسرای جنگ و درج مقالههای ضد آلمانی به قلم اساتید دانشگاهها و روزنامهنگاران در آنها، تأثیر تبلیغات بر افکار عمومی را افزایش میداد. هدف از تمام این تبلیغات، "محور شرارت" نشان دادن آلمان و "مهد دمکراسی" خواندن آمریکا بود. شعار محوری اینگونه تبلیغات بر اساس جملهای از سخنرانی معروف وودرو ویلسون، رئیس جمهوری در کنگره آمریکا به تاریخ دوم آوریل سال ۱۹۱۷ میلادی بود: "جهان برای برقراری دمکراسی باید امن باشد".
چند فیلم نیز در بخش فیلمِ کمیته تبلیغاتی ساخته شد؛ از آنجمله فیلمی مستند در سال ۱۹۱۸ به نام "جنگجویان صلیبی پرشینگ" درباره نیروهایی نظامی آمریکا و ژنرال جان پرشینگ، فرمانده این نیروها در فرانسه که در مقایسه با تعداد فیلمهای سینمایی که استودیوهای فیلمسازی هالیود تولید و نمایش میدادند، ناچیز بود. در اغلب فیلمهای هالیودی، ویلهلم دوم، قیصر آلمان به عنوان مظهر شرارت در مرکز داستان فیلم قرار داشت. "قیصر گورت را گم کن!"، "قیصر، درندهخوی برلین" و "سقوط قیصر" در شمار فیلمهای هالیودی سالهای جنگ جهانی اول بودند که تماشاگران را به سالنهای سینما میکشاندند.
تبلیغات جنگ در فرانسه
چند روز از شروع جنگ جهانی اول نگذشته بود که دولت فرانسه برنامهریزی برای تشکیل مرکز تبلیغات جنگ(Maison de la Presse) را در دستور کار خود قرار داد. این مرکز سرانجام در فوریه سال ١٩١٦ میلادی در وزارت جنگ فرانسه تشکیل و کار خود را آغاز کرد. همۀ مطبوعات رسمی و شاخههای تبلیغاتی در داخل و خارج از کشور زیر نظر این مرکز قرار داشتند. افزون بر این انجمنها و سازمانهای نیمهرسمی و خصوصی، نظیر "آلیانس فرانسه" و "انجمن میهنپرستان فرانسه" نیز با نشر و پخش اعلامیه و نوشتههای تبلیغاتی به دولت یاری میرساندند.
تمام فعالیتهای تبلیغاتی دربارۀ جنگ، تحت نظارت و سانسور مرکز تبلیغات جنگ قرار داشت. مطبوعات فرانسه فقط مجاز به بازتاب اطلاعات و تصاویری بودند که دولت در اختیار آنها قرار میداد. انتشار تصاویر یا گزارشهای غیررسمی از جبههها اکیداً ممنوع بود. تیمهای فیلمبرداری اعزامی به جبههها دستچین میشدند و تحت نظر افسران، تنها مجاز به فیلمبرداری از مکانها مشخصی بودند.
آنچه که در تبلیغات دولت فرانسه از دشمن به تصویر کشیده میشد، نظیر تبلیغاتی بود که در دوران جنگ در آمریکا و بریتانیا رواج داشت. در روزنامهها و اعلامیهها و پلاکاردها، آلمانها را فطرتاً "نژادی وحشی و خشن و زمخت و میلیتاریست" معرفی میکردند. در مقابل، فرانسه را "مدافع فرهنگ و تمدن" میخوانند که اکنون در مقابل "هونهای وحشی" (سربازان آلمانی) ایستاده است.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire