نوتزاریسم اوراسیا و حکومت اسلامی در ایران(1)
کارل لیبکنشت
کارل لیبکنشت
این نوشتار برای نخستین بار به پروژهی روند شکلگیری قطب اورپا –آسیا میپردازد. رویای «امپراتوری» دیرینهای که پیوسته در دوران تزاریسم، جنگ سرد و فروپاشی بلوک، اکنون، قطبی در برابر دیگری قطب جهانی سرمایه باشد. این قطب، به باز سازی خود پرداخته است. زون اقتصادی –سیاسی، گسترده در دوقاره، اروپا و آسیا، در حال ساماندهی پرچم ایدئولوژیکی است تا «سه جهان» چینی ها را ادامه دهد. تز اوراسیا، به رهبری تئورسین آن، آلکساندر دوگین، بر آن است تا خرده حکومتهای منطقهای سرمایه جهانی دو قاره را «علیه» کاپیتالیسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم، متحد گرداند و اشتراکات مذاهب و باورهای دینی یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودائیسم و ... را زیر نام تئوری سیاسی چهارم[1]، گرد آورد و با نقب زدن به دخمههای «عرفانیسم»اسلام در کنار ولایت فقیه و سپاه، کره شمالی دیگری در حوزه روس به پا سازد و پروژه مافیایی- سیاسی خویش را در این بازار جهانی به پیش برد.
سوسیالیسم سرمایهداری دولتی با گورباچف، آخرین رئیس جمهور سوسیالیسم موجود، در پایان دههی۱۹۸۰ میلادی فروپاشید. بازار آزاد اقتصاد، همهی جهان را به اشغال در آورد.در سراسر چهان، با غلبه گلوبالیزاسیون، اقتصاد جهانی بی مرز، هنوز نابرخوردار از حکومت سیاسی جهانیاش، حکومت- ملتهای مناسب این رویکرد سرمایهداری و سلطه سرمایه مالی را برپا میسازد. در حالیکه، «ابرقدرتی»، به نام حکومت یا امپریالیستی در میان نبود. سرمایه فرا مرزی، با خودکامگی تام، به جای امپریالیسم، جهان را در نوردیده بود.
برای خواندن ادامهی مطلب به لینک زیر کلیک کنید.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire