توهم استقبال پوتین از اعتقادات شیعی
فرضیۀ متوهمانۀ گرایش ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، از تراوشات فکری مشترک آخوندهای فرصت طلب شیاد و پیروان خشک مغز مذهبی، با هدف استحمار بیشتر مردم ایران، که از سوی اتاق فکر حاکمیت مذهبی، بر روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفته، موضوع جدیدی نیست، و در این کشور، و از سوی همین مبلغان شارلاتان مسبوق به سابقه است. واقعا درست است که در کنار گنداب هرچی خودت را عقب بکشی فایده ندارد و نهایتا خشک می شوی و می پوسی. گنداب متعفن خرافه گرائی و تخیل بافی تئوریسین های متوهم شیعه اثنی عشری، با وجود پیروان خوش باور و خوش خیال هر روز متعفن تر می شود.
میرزا یحیی دولتآبادی شاعر، خوشنویس، نویسنده وقایع مشروطیت و پس از مشروطیت، و از مؤسسان نهادهای نوین آموزشی در ایران، که نهایتا به جرم بابی گری مورد تکفیر ملایان شیعه قرار گرفت، در کتاب خود بنام حیات، خیانت میرفتاح مجتهد تبریزی را دوباره در حافظۀ تاریخی ما زنده می کند و می نویسد: شیخ فضل الله نوری رابطۀ نزدیک با شاه قاجار و دولت طرفدار او، یعنی روسیه تزاری داشت، بطوریکه سفارت روسیه در تهران او را تامین داده بود. دولت آبادی اضافه می کند که انگلیسها هم در جریان کار بودند، و از رابطۀ شیخ فضل الله با سفارت روس اطلاع داشتند. بنابراین زیاد هم دور از ذهن نخواهد بود که آخوند در گذرگاه های تاریخی همواره در راستای استمرار حاکمیت مستبد خود متوسل به بیگانگان گردد. آزادیخواهان ایران دستگاه سالوس منشانۀ آخوند را خوب می شناسند، و می دانند که ماهیت تربیتی و آموزشی آخوند، آمیخته ای ازشانتاژ و توطئه است. به همین خاطر آنچه را خامنه ای و اعوان و انصارش با همدستی حضرت ولادیمیر پوتین برای محو آزادی و به بیراهه کشیدن مبارزان رهائی بخش مردم ایران از قید استبداد مذهبی انجام میدهد برای ایرانیان کاملا مشخص است.
مهدی ملک زاده، پسر ملک المتکلمین، در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت نقل می کند که: بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدشاه و به توصیه آخوندهای نظیر شیخ فضل الله، و آغاز دورۀ استبداد صغیر، به یکباره پرده از روی پنهان کاری ها آخوند شیاد فضل الله نوری برداشت شد، و مسلم گردید شیخ فضل الله باتفاق سعدالله و امیربهادر، جلساتی داشتند که در اکثر آن جلسات کاردار سفارت روس که به زبان فارسی تا حدی آشنا بود، حضور داشته و آنچه که می کردند، با مشورت و دستور سفارت روس بوده، و امروز بار دیگر تاریخ تکرار می شود، عمق بی خبری، خوش خیالی و سقوط همگانی پیروان شریعت شیعۀ اثنی عشری در آنجاست که این زد و بندهای کاملا سیاسی پوتین را، گرایش او به اعتقادات شیعی تفسیر نموده، و به خورد خلق الله می دهند. مگر همین مبلغان شیاد شیعی نبودند که در قرن هفتم، بعد از حملۀ مغولان خونخوار به ایران با جعل روایت و حدیث می گفتند: امام هفتم شیعیان وجود مغولان را برای حفظ بیضۀ اسلام پیش بینی کرده بود؟ مگر یک ملت چقدر و چندبار در تاریخ باید مورد فریبکاری قرار بگیرد، تا متوجه شود که در چرخه قدرت و حکومت شیعی، تنها یک بازیچۀ بی مقدارست.
یاد اظهار نظر مسعودی، مورخ مسلمان افتادم که برمبنای مشاهداتش از اخلاق عامه مسلمانان نیمه قرن یکم هجری، در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر آورده، که با اخلاق و رفتار عامه شیعیان زمان حال ایران فرق و تفاوت چندانی ندارد. مسعودی می گفت: خرد شخص مسلمان خسته و وامانده و مفلوک در ایستگاه کوفه متوقف مانده است. والا چگونه امکان دارد این چنین مهملات و چرندیاتی را بپذیرد و بدان اعتراض نکند؟ مسعودی می افزاید: از جملۀ اخلاق عامه این است که نالایق را به پیشوائی برگیرند، و فرومایه را برتری دهند، و غیرعالم را عالم شمارند، که حق را از باطل تشخیص نمی توان داد.
در کتاب تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، جلد دوم می خوانیم: بعد از عقد عهدنامۀ نکبت بار ترکمانچای با روسیه، آخوند میرفتاح مجتهد تبریزی،پیشوا، مرجع تقلید و نایب امام غایب و شماری از چماقدرانش، که با روسها همکاری بی شرمانه ای داشتند، نگران شدند، لذا به فکر افتادند تا به سرزمینهای روسیه کوچ کنند، زیرا از انتقام مردم می ترسیدند. ژنرال پاسکیویچ در یاداشت های روزانۀ خود در مورد این آخوند مکار و حیله گر خائن می گوید: ما هرچه برای همراهی های او پاداش بدهیم کافی نخواهد بود، اما او نمی تواند در ایران بماند، شاید در ولایات مسلمان نشین ما بیشتر سودمند باشد. و نهایتا آخوند میرفتاح، یعنی همان نایب امام غایب شیعیان، بر طبق عهدنامه ترکمانچای بعنوان تبعۀ روس شناخته شده، مصونیت سیاسی پیدا کرد و در تبریز ماند. و امروز از سوی آخوندهای شیعه دوباره گامی برای خیانت بزرگتر و بیشتر به مردم و سرزمین ایران برداشته شده. تمایل دارید تا چگونگی راه اندازی جنگ ایران و روس و تحمیل عهدنامه ننگین ترکمانچای را بشنوید؟ همین مبلغان ضد ایرانی تازی تبار، شاهزاده حسنعلی میرزا، را که داعیه ولایت عهدی داشت و در مشهد حکمران بود، را فریب دادن و با یک دستاویز مذهبی، از نوع همان دستاویزهای مذهبی که امروز علی خامنه ای با استفاده از آن خود را به پوتین می چسباند، روانه میدان سیاست و جنگ کردند. وی با هفت صد نفر شمخالچی، یعنی کسانیکه تفنگ سنگین سرپر داشتند، و پانصد سوار و چند علم سیاه بسمت پایتخت حرکت نموده و می گفت: این علم ها را حضرت رضا در خواب به من مرحمت کرده و فرموده که روس ها به ضرب شمشیر از مملکت بیرون کن و با این سخن ها وارد دارالخلافۀ تهران شد. معلوم نیست این آقا رضائی که این چنین از عالم غیب اگاه بود، چرا در موقع تناول انگورهای مسموم شده نتوانست غلطی بکند. با حرکت حسنعلی میرزا به سمت تهران، دوباره آخوندهای مکار بر فراز منابر به تحریک مردم مشغول شدند. رضا قلی خان هدایت، می گوید: ندای الجهاد از پیر و برنا، ضعیف و توانا و عالم و جاهل به فلک رسید. مک نیل به مکدونالد، وزیر مختار انگلیس در این زمینه می نویسد: در یک ثانیه شهر زیر و رو شد. همه طبقات مردم خود را زیر پای اسب حسنعلی میرزا می انداختند، و دامن و جامه اش را می بوسیدند. آخوندهای فریبکاری که خود بانی و باعث این جنگ نابرابر، و جدا شدن بخشی از سرزمین ایران شده بودند، نهایتا خود در خدمت ژنرالهای روس درآمده و به ایرانیان پشت کردند.
مولف کتاب فارسنامه ناصری، نفرت و انزجار خود از میرفتاح مجتهد، نایب امام غایب را این چنین ابراز می کند. میرفتاح، حاجی میرزا یوسف تبریزی، که جوانی کفترباز بود را در سلک فقها شیعه و پیش نماز در تبریز تعیین نمود. و او بر سر منبر مردم شهر را به اطاعت از روسیه اغوا کرده، به دعای برای بقای دولت امپراتور روس وا میداشت. زمانیکه صدای غرش توپ سربازان روسی از دو فرسخی شهر تبریز شنیده می شد، آخوند میرفتاح خائن و بی وطن، با اعیان شهر تبریز به استقبال سپاه متجاوز روس شتافته، و تاریخ ورود سپاه روسیه به تبریز را به احترام ورود آنان روزی به خصوص نام گذاری کرد. ملت ایران هوشیار باشید و بدانید که آخوندیسم حاکم در تلاش است تا هرگونه فکر ملی و میهنی را اندیشه ای منحرف تعریف نموده، و تمام هویت ایرانی را در چارچوب اعتقادات شیعی و برخواسته از آن معرفی نماید. همان آخوندهای که با علم سیاه به استقبال چنگیز و تیمور دیگران رفتند، و این خونخواران تاریخ را لشکر امام زمان نامیدند. علی خامنه ای و حلقه یاران تفنگدارش امروز در فکر آنان با استفاده از قدرت نظامی پوتین، شکست های نظامی پی در پی خود در عراق، سوریه، بحرین و یمن را بی رنگ نشان داده و به شکلی خود را از این گرداب رهائی بخشند.
میرزا یحیی دولتآبادی شاعر، خوشنویس، نویسنده وقایع مشروطیت و پس از مشروطیت، و از مؤسسان نهادهای نوین آموزشی در ایران، که نهایتا به جرم بابی گری مورد تکفیر ملایان شیعه قرار گرفت، در کتاب خود بنام حیات، خیانت میرفتاح مجتهد تبریزی را دوباره در حافظۀ تاریخی ما زنده می کند و می نویسد: شیخ فضل الله نوری رابطۀ نزدیک با شاه قاجار و دولت طرفدار او، یعنی روسیه تزاری داشت، بطوریکه سفارت روسیه در تهران او را تامین داده بود. دولت آبادی اضافه می کند که انگلیسها هم در جریان کار بودند، و از رابطۀ شیخ فضل الله با سفارت روس اطلاع داشتند. بنابراین زیاد هم دور از ذهن نخواهد بود که آخوند در گذرگاه های تاریخی همواره در راستای استمرار حاکمیت مستبد خود متوسل به بیگانگان گردد. آزادیخواهان ایران دستگاه سالوس منشانۀ آخوند را خوب می شناسند، و می دانند که ماهیت تربیتی و آموزشی آخوند، آمیخته ای ازشانتاژ و توطئه است. به همین خاطر آنچه را خامنه ای و اعوان و انصارش با همدستی حضرت ولادیمیر پوتین برای محو آزادی و به بیراهه کشیدن مبارزان رهائی بخش مردم ایران از قید استبداد مذهبی انجام میدهد برای ایرانیان کاملا مشخص است.
مهدی ملک زاده، پسر ملک المتکلمین، در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت نقل می کند که: بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدشاه و به توصیه آخوندهای نظیر شیخ فضل الله، و آغاز دورۀ استبداد صغیر، به یکباره پرده از روی پنهان کاری ها آخوند شیاد فضل الله نوری برداشت شد، و مسلم گردید شیخ فضل الله باتفاق سعدالله و امیربهادر، جلساتی داشتند که در اکثر آن جلسات کاردار سفارت روس که به زبان فارسی تا حدی آشنا بود، حضور داشته و آنچه که می کردند، با مشورت و دستور سفارت روس بوده، و امروز بار دیگر تاریخ تکرار می شود، عمق بی خبری، خوش خیالی و سقوط همگانی پیروان شریعت شیعۀ اثنی عشری در آنجاست که این زد و بندهای کاملا سیاسی پوتین را، گرایش او به اعتقادات شیعی تفسیر نموده، و به خورد خلق الله می دهند. مگر همین مبلغان شیاد شیعی نبودند که در قرن هفتم، بعد از حملۀ مغولان خونخوار به ایران با جعل روایت و حدیث می گفتند: امام هفتم شیعیان وجود مغولان را برای حفظ بیضۀ اسلام پیش بینی کرده بود؟ مگر یک ملت چقدر و چندبار در تاریخ باید مورد فریبکاری قرار بگیرد، تا متوجه شود که در چرخه قدرت و حکومت شیعی، تنها یک بازیچۀ بی مقدارست.
یاد اظهار نظر مسعودی، مورخ مسلمان افتادم که برمبنای مشاهداتش از اخلاق عامه مسلمانان نیمه قرن یکم هجری، در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر آورده، که با اخلاق و رفتار عامه شیعیان زمان حال ایران فرق و تفاوت چندانی ندارد. مسعودی می گفت: خرد شخص مسلمان خسته و وامانده و مفلوک در ایستگاه کوفه متوقف مانده است. والا چگونه امکان دارد این چنین مهملات و چرندیاتی را بپذیرد و بدان اعتراض نکند؟ مسعودی می افزاید: از جملۀ اخلاق عامه این است که نالایق را به پیشوائی برگیرند، و فرومایه را برتری دهند، و غیرعالم را عالم شمارند، که حق را از باطل تشخیص نمی توان داد.
در کتاب تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، جلد دوم می خوانیم: بعد از عقد عهدنامۀ نکبت بار ترکمانچای با روسیه، آخوند میرفتاح مجتهد تبریزی،پیشوا، مرجع تقلید و نایب امام غایب و شماری از چماقدرانش، که با روسها همکاری بی شرمانه ای داشتند، نگران شدند، لذا به فکر افتادند تا به سرزمینهای روسیه کوچ کنند، زیرا از انتقام مردم می ترسیدند. ژنرال پاسکیویچ در یاداشت های روزانۀ خود در مورد این آخوند مکار و حیله گر خائن می گوید: ما هرچه برای همراهی های او پاداش بدهیم کافی نخواهد بود، اما او نمی تواند در ایران بماند، شاید در ولایات مسلمان نشین ما بیشتر سودمند باشد. و نهایتا آخوند میرفتاح، یعنی همان نایب امام غایب شیعیان، بر طبق عهدنامه ترکمانچای بعنوان تبعۀ روس شناخته شده، مصونیت سیاسی پیدا کرد و در تبریز ماند. و امروز از سوی آخوندهای شیعه دوباره گامی برای خیانت بزرگتر و بیشتر به مردم و سرزمین ایران برداشته شده. تمایل دارید تا چگونگی راه اندازی جنگ ایران و روس و تحمیل عهدنامه ننگین ترکمانچای را بشنوید؟ همین مبلغان ضد ایرانی تازی تبار، شاهزاده حسنعلی میرزا، را که داعیه ولایت عهدی داشت و در مشهد حکمران بود، را فریب دادن و با یک دستاویز مذهبی، از نوع همان دستاویزهای مذهبی که امروز علی خامنه ای با استفاده از آن خود را به پوتین می چسباند، روانه میدان سیاست و جنگ کردند. وی با هفت صد نفر شمخالچی، یعنی کسانیکه تفنگ سنگین سرپر داشتند، و پانصد سوار و چند علم سیاه بسمت پایتخت حرکت نموده و می گفت: این علم ها را حضرت رضا در خواب به من مرحمت کرده و فرموده که روس ها به ضرب شمشیر از مملکت بیرون کن و با این سخن ها وارد دارالخلافۀ تهران شد. معلوم نیست این آقا رضائی که این چنین از عالم غیب اگاه بود، چرا در موقع تناول انگورهای مسموم شده نتوانست غلطی بکند. با حرکت حسنعلی میرزا به سمت تهران، دوباره آخوندهای مکار بر فراز منابر به تحریک مردم مشغول شدند. رضا قلی خان هدایت، می گوید: ندای الجهاد از پیر و برنا، ضعیف و توانا و عالم و جاهل به فلک رسید. مک نیل به مکدونالد، وزیر مختار انگلیس در این زمینه می نویسد: در یک ثانیه شهر زیر و رو شد. همه طبقات مردم خود را زیر پای اسب حسنعلی میرزا می انداختند، و دامن و جامه اش را می بوسیدند. آخوندهای فریبکاری که خود بانی و باعث این جنگ نابرابر، و جدا شدن بخشی از سرزمین ایران شده بودند، نهایتا خود در خدمت ژنرالهای روس درآمده و به ایرانیان پشت کردند.
مولف کتاب فارسنامه ناصری، نفرت و انزجار خود از میرفتاح مجتهد، نایب امام غایب را این چنین ابراز می کند. میرفتاح، حاجی میرزا یوسف تبریزی، که جوانی کفترباز بود را در سلک فقها شیعه و پیش نماز در تبریز تعیین نمود. و او بر سر منبر مردم شهر را به اطاعت از روسیه اغوا کرده، به دعای برای بقای دولت امپراتور روس وا میداشت. زمانیکه صدای غرش توپ سربازان روسی از دو فرسخی شهر تبریز شنیده می شد، آخوند میرفتاح خائن و بی وطن، با اعیان شهر تبریز به استقبال سپاه متجاوز روس شتافته، و تاریخ ورود سپاه روسیه به تبریز را به احترام ورود آنان روزی به خصوص نام گذاری کرد. ملت ایران هوشیار باشید و بدانید که آخوندیسم حاکم در تلاش است تا هرگونه فکر ملی و میهنی را اندیشه ای منحرف تعریف نموده، و تمام هویت ایرانی را در چارچوب اعتقادات شیعی و برخواسته از آن معرفی نماید. همان آخوندهای که با علم سیاه به استقبال چنگیز و تیمور دیگران رفتند، و این خونخواران تاریخ را لشکر امام زمان نامیدند. علی خامنه ای و حلقه یاران تفنگدارش امروز در فکر آنان با استفاده از قدرت نظامی پوتین، شکست های نظامی پی در پی خود در عراق، سوریه، بحرین و یمن را بی رنگ نشان داده و به شکلی خود را از این گرداب رهائی بخشند.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire