به رفقای سابقم در پروسه وحدت سه سازمان چپ
س- اناری
س- اناری
به آنان که داغ ننگ همکاری در جنایت علیه بشریت را بر پیشانی ندارند!
دوستان گرامی!
وحدت نیروهای دارای خط فکری مشابه در یک حزب واحد میتواند در بطن خود به شفاف شدن مواضع اپوزیسیون ایرانی در ذهن عمومی مردم ایران و امیدواری به آینده سیاسی را دامن زند. شما سالیان درازیست که در راه پروسه وحدت خود گام برمیدارید. شما در این پروسه چه با نامی جدید و یا نامی همگون با نامهای امروزی تان، میراث دار سازمانهایی هستید که تا به امروز آنرا نمایندگی میکردید. یکی از اهداف شما در این وحدت، دستیابی به خیل عظیم دیگر فعالان و کنشگران دمکرات و چپ در داخل و خارج کشور میباشد. پاسخ به سؤالات مطرح در رابطه با گذشته خود از اولین شروط پیوستن این فعالان به صفوف شما میباشد . بدون پاسخ گویی به این سؤالات جمع پراکنده ۱۰۰ -۱۵۰ نفری شما تنها به جمعی ۱۰۰ - ۱۵۰ نفره متشکل در یک تشکیلات تبدیل خواهد شد و همچون سی ساله گذشته بدون اقبال مردم و فعالان سیاسی. من از میان دهها سوال موجود به طرح سه موضوع میپردازم و امیدوارم پاسخی مناسب از شما دوستان دریافت کنم .
١- همکاری در جنایت بر علیه بشریت
دوستان گرامی قتل و عامهای اپوزیسیون در سالهای ۶۰ - ٦٧ ، شکنجه زندانیان سیاسی، تجاوز سیستماتیک به زنان و دختران زندانی و کشتارهای قومی، همه و همه نامی جز "جنایت بر علیه بشریت " ندارد. کمیته مرکزیهای آن زمان و امروزی سازمان اکثریت، همواره امر دستور تشکیلاتی برای لو دادن اپوزیسیون را تکذیب میکنند. اعضا تشکیلات "مرکز" سازمان که در جزوه علل ضربات ۶۵ از آن به عنوان تشکیلات مخفی سازمان نامبرده میشود، بخوبی به غیر واقعی بودن این امر واقفند. من خود از زمان تسلیم سازمان به ارتجاع حاکم در کردستان تا زمان خروج از کشور در این تشکیلات عضویت داشتم. در همان سال شوم ۶۰ بنام کمیته مرکزی سازمان، در تشکیلات مرکز به رهبری مهدی فتاپور، در بخشنامهای کمیته مرکزی سازمان از رفقا میخواهد که در صورت اطلاع از اقدامات مجاهدین و دیگر گروههای ضدّانقلاب سریعا کمیته مرکزی سازمان را در جریان گذاشته و در صورت کمبود وقت خود رأسا به سپاه پاسداران مراجعه نمایند. با وجود مقاومت تشکیلات در مقابل این بخشنامه کمیته مرکزی، بودند کسانی که به دستور رهبری گردن نهادند. شما میتوانید به اعضا کمیته شرق تهران که در پاکسازی منزل "قانع خشکه بیجاری" مسؤول شرق تهران حضور داشتند مراجعه کنید. این دوستان به صراحت میگویند که در جریان پاکسازی به گزارشاتی از اعضا و هواداران سازمان دست یافتند که نه فقط حاوی لو دادن مجاهدین بلکه حتا اعضا سازمان فدائیان پیرو ۱۶ آذر را نیز شامل میشد.
شما برای اطلاع بیشتر میتوانید به سردبیر محترم سایت اخبار روز آقای "ف. م. تابان " مراجعه کنید ایشان به استناد کتاب اسناد کنگره اول سازمان اکثریت تنها فردی بودند که در آنجا به طرح این موضوع پرداختند. من خود نیز در اینجا از آقای "ف . م تابان" میپرسم: بگویید که شما در این باره چه میدانید؟ و چرا دههها سکوت؟ من نمیدانم شما نیز بعد از اخراج بخش بزرگی از کادرها و اعضا سازمان در آستانه کنگره اول آن به تصمیم جناح چپ رهبری آن زمان، منصوب این و یا آن جناح رهبری بودید و یا منتخب اعضا. این امر به هیچ عنوان از مسئولیت شما در مقابل اعضا و هواداران آن زمان و امروزی سازمان نمیکاهد. این وظیفه شماست که بعد از دههها بگویید چه پاسخی به سوال خود دریافت کردید؟ اگر دلقک اصلاحات امروزه به بخشش و فراموشی آن جنایات فرا میخواند، شما دهه هاست که بخشیده و فراموش کرده اید. در طول دهههای گذشته شما نامی ازهمکاران این جنایت نبردید و تنها به تقاضای سمبلیک اخراج " فرخ نگهدار" ازسازمان بخاطر عقاید امروزیش بسندیده کردید که آن هم رای نیاورد.
شما آقای "ف .م . تابان " به رقیه دنشگری تنها عضو کمیته مرکزی آن زمان که به صراحت از شرم خود در قبال مردم سخن میگوید، خرده میگیرید که چرا از عاملان آن خط و مشی نام نمیبرد. آخر دوست گرامی مگر همکاران مستقیم آن جنایات نام ندارند؟ شما در تمامی این سالها در کنار امثال "مهدی فتاپور" و دیگران به فعالیت مشغول بودید. اینان مگر نام ندارند؟
دوستان گرامی! بدون نام بردن از طراحان و مجریان همکاری در "جنایات برعلیه بشریت " طرد و اخراج آنان از صفوف خود، در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید. این وظیفه شماست که بگویید آنان چه کسانی بودند و در کنار شما چه میکنند و همینطور جای آنان در حزب آینده تان کجاست؟
٢ - قتلهای درون سازمانی
دوستان، پیرامون این قتلها در کنگره یازدهم سازمان اکثریت گفتگو شده. سازمان مراتب تأسف خود را ابراز داشته و از خانواده آنان عذر خواهی میکند. در این میان گفته میشود که با قتل "پنجه شاهی" که به بهانه عاشق کشی در سازمان انجام گرفته ، گروهی توانسته اند با از میان بر داشتن رقبای تشکیلاتی خود به رهبری سازمان دست یابند.
سازمان پیکار به درستی قاتلان تصفیههای درونی مجاهدین م. ل. را از صفوف خود رانده و با محکوم نمودن آن از هر گونه فعالیت با آنان خود داری مینماید. قاتلین رفقایمان اما تا کنون در کنار شما به فعالیت مشغول بوده و هستند. دوستان گرامی پاسخ گویی به این قتلها فقط وظیفه "سازمان اکثریت" نمیباشد. سازمان "اتحاد فدائیان خلق ایران"، فعالینی همچون "مصطفی مدنی" و دیگر فعالین منفرد این پروژه وحدت موظف به روشنگری پیرامون این موضوع میباشند . گویا روابط قبیله ای درون شما دوستان تا کنون به شما این اجازه را نداده که به افشای نام قاتلین رفقایتان بپردازید. مردم و فعالان سیاسی باید بدانند چه کسانی به عاشق کشی و دیگر قتلها پرداختند. بدون نام بردن بی ملاحظه قاتلان رفقایمان شما بار دیگر میراث شوم روابط قبیلهای درون فدائیان را به حزب آینده تان خواهید برد. این نوع روابط ناسالم تاکنون عامل چشم پوشی بسیاری از خطاها و عدم پذیرش مسئولیت فردی در فدائیان بوده است. بدون نام بردن از این قاتلان شما چگونه میتوانید از مردم و فعالین سیاسی بخواهید که بی ترس از گرفتار شدن به سرنوشت "پنجه شاهی"ها در شرایطی دیگر در کنار این قاتلین به فعالیت درحزب آینده تان مشغول شوند.
٣ - فروش مواد مخدر توسط یکی از اعضا سابق هیئت سیاسی سازمان اکثریت
دوستان گرامی در درگیریهای تابستان ۵۸ در شهر سقز ، پیشمرگههای سازمان اقدام به مصادره ،١٣,٥ کیلو تریا ک باندرل شده زمان شاه از گاوصندوق اداره شرکت تعاونی روستایی آن شهر میکنند. بدنبال تسلیم سازمان به ارتجاع در کردستان، در کنار داروهای ارسالی مردم، با وجود اعتراضات شدید مسئولین و کادرهای دفتر بوکان ، با دستور اکید و چند باره " علیاکبر شاندیز" عضو هیئت سیاسی و مسئول شاخه کردستان این تریاکها به قاچاقچیان مواد مخدر فروخته میگردد. در جزوه علل ضربات ۶۵ سازمان اکثریت، " اصغر جییلو " به دفاع و قهرمان سازی از " شاندیز" تواب هیئت سیاسی و عامل فروش مواد مخدر میپردازد. "اصغر جیلو " در کنار" شاندیز " مسئولیت مستقیم مهار و تسلیم سازمان را در کردستان بعهده داشت. دفاع او همچون دفاع و قهرمان سازی "مهدی فتاپور" از "علی توسلی" دیگر تواب هیئت سیاسی سازمان که در تمامی فجایع، شکستها و نابودی تشکیلات متهم اصلی میباشد، دفاعی از خود میباشد .
از آغاز پیدایش احزاب در ایران به صراحت میتوان گفت که هیچگاه مسئولین رده اول و رهبران در قبال شکستها و خطاهای خود پاسخگو نبودند. همیشه آنان به مسئولیت جمعی استدلال کرده و سهم مسئولیت فردی را به فراموشی میسپارند. شما نگاهی به درون خود بیاندازید و ببینید که برخی از رهبران مادرزاد که سهمی بسزا در شکستهای فدائیان داشتند، نه فقط افتخار حضور در رهبری سازمانهای تان را حفظ نموده بلکه خود را مزیّن به عضویت در رهبری سازمانهای دیگر هم کردهاند.
دوستان گرامی! بازماندگان تئوریهای اقتدارگرا، مخالفین دموکراسی و احقاق حقوق ملت در کنار شما به خوبی میدانند که در هر حکومت دموکراتیکی ، به جرم همکاری در جنایت بر علیه بشریت بهمراه قاتلین فرزندان مردم ( بخوان اصلاح طلبان امروزی) به محاکمه و پاسخ گویی فراخوانده خواهند شد. دفاع اینان از اصلاح طلبان و حکومت اسلامی را باید از این منظر دید. اینان برای نجات جان خود تا به امروز سعی در به انحراف کشیدن مبارزات دموکراسی خواهانه مردم داشته و خواهند داشت. اینان در طول دهههای گذشته نقشی جدی در جدایی اپوزیسیون بازی کرده اند.
دوستان گرامی! بازماندگان تئوریهای اقتدارگرا، مخالفین دموکراسی و احقاق حقوق ملت در کنار شما به خوبی میدانند که در هر حکومت دموکراتیکی ، به جرم همکاری در جنایت بر علیه بشریت بهمراه قاتلین فرزندان مردم ( بخوان اصلاح طلبان امروزی) به محاکمه و پاسخ گویی فراخوانده خواهند شد. دفاع اینان از اصلاح طلبان و حکومت اسلامی را باید از این منظر دید. اینان برای نجات جان خود تا به امروز سعی در به انحراف کشیدن مبارزات دموکراسی خواهانه مردم داشته و خواهند داشت. اینان در طول دهههای گذشته نقشی جدی در جدایی اپوزیسیون بازی کرده اند.
شما نگاه کنید که در همین پروسه وحدت چگونه اینان شما را مسخره خاص و عام نموده و سازمانهای تان را به گروگان گرفته اند. کار به جایی رسیده که اینان برایتان خط و نشان یکشند و از خط قرمز جمهوری اسلامی سخن میگویند .
شما دوستان گرامی یکبار برای همیشه به صراحت بگویید که حزب آینده تان و سوسیالیزم مورد نظرتان را با چه کسانی میخواهید بسازید؟ جای امثال فتاپور، طاهری پور ، توسلی ، نگهدار و دیگر همکاران در "جنایت بر علیه بشریت" و همینطور قاتلان کشتارهای درونی فدائیان که تاکنون در کنار تان به صلح و صفا زیسته اند کجاست؟
این نوشته ادای دینی است ناچیز و دیر هنگام برای رفقای در خون خفته ا م محمد حیدری مقدم (آرتاک بوکان ) , ابراهیم طالبی زاده ( سعید بوکان ), مینه شیر خانی و بیش از همه سیف الاه اشراقی که همین نامردمان در اوج درماندگی روحی او را از شوروی به ایران برگرداندند و او با خود سوزی در بوکان سند زنده دیگری از اینان بجا گذشت.
با تقدیم احترام
س. اناری
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire