dimanche 2 novembre 2014

چهار سال گذشت! امروز اول نوامبر است. و من به رویا یا واقعی بودن روزها و لحظه هائی فکر می کنم که کولی همراهم را آماده سفرش می کردم.


از وصیتنامه ابراهیم آل اسحاق: مدیریت کردن آگاهانه و آزادانه اراده و اختیار خویش، بزرگترین موهبت برای انسان است؛ - اگر فعالیت تشکیلاتی سنتی وبسته، فردیت و هویت شخصی انسان را نفی و تحقیر و قالبریزی کند، حرام است؛ - صداقت بدون خردورزی میتواند سر از ضلالت دربیاورد؛ - آزادگی در گرو یگانگی در درون و صراحت در بیرون است؛

چهار سال گذشت!


امروز اول نوامبر است. و من به رویا یا واقعی بودن روزها و لحظه هائی فکر می کنم که کولی همراهم را آماده سفرش می کردم. 
اول نوامبر است. و من باردیگر از هیاهوی باشکوه، پرعظمت و شتاب آلود هستی فاصله ای می گیرم، به گوشه اتاقک کوچکم برمی گردم و به رختخوابی که در آن آسود، به پیراهنی که هنگام مرگ بر تن داشت، و به آخرین برق چشمان مهربانش فکر می کنم!




پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند      دیوار زندگی را زینگونه یادگاران

این نغمه محبت، بعد از من و تو ماند            تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
 
 

سه سال گذشت!

اول نوامبر، دهم آبان، روزی که  ابراهیم با برق آخرین نگاهش زندگی را به دستان من و ما سپرد و خود به  آرامش و جاودانگی پیوست.
یاد و خاطره  عزیزش را گرامی می داریم!
 

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire