lundi 27 octobre 2014

در سرزمین من هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست

 در سرزمین من هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست


در سرزمین من هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست  

در سرزمین من
هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست
و هیچ خیابانی …

بن بست ها اما
فقط زنها را می شناسد انگار...
در سرزمین من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است
که پشت سر آدمها خراب شده اند...

اینجا
نام هیچ بیمارستانی
مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما
پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را
آبستن نیستند ...


من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد ...!!

روي حرفم، دردم با شماست
اگر زني را نمي خواهيد ديگر
به او مردانه بگویید
آستانه ي درد او بلند است .
...يا مي ماند
يا مي رود!
اگرچه
هر دو درد دارد!
و او دردآشناست
اينجا زمين است
حوا بودن تاوان سنگيني دارد...

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire