بیست و هشتم تیرماه ۱۳۹۱ دوستداران سیمین بهبهانی، شاعر مسئول و پرآوازه ایرانی، هشتاد و پنجمین سالگرد تولد او را جشن میگیرند. خانم بهبهانی بهخاطر حضور فعال در تحولات ایران، به «مادر ایران» نیز شهره است.
نوجوان بود و در مدرسه مامائی درس می خواند. دستی بر قلم داشت و هواخواه حزب توده بود. دست اندرکاران مدرسه می دانستند و عاقبت همین دانستن پس از انتشار مقاله ای انتقادی درباره وضعیت مدرسه، گریبان او را گرفت. سیمین و چهار تن دیگر از همدورههای او به دفتر دکتر جهانشاه صالح، رئیس مدرسه احضار شدند. انگشت اتهام بلافاصله به سوی سیمین رفت و پاسخ از سوی سیمین داده شد. چه کسی جرات داشت در برابر رئیس بایستد و بگوید که شما حق تهمت زدن بدون دلیل را ندارید؟رئیس این دفاع به حق را تاب نیاورد و کشیدهای بر گوش دختر نوجوان نواخت. پاسخ اما این بار کشیده سیمین بود بر گوش رئیس.
اخراج از مدرسه مامائی و پاسخ مثبت به نخستین خواستگاری که در خانه را می زند، سیمین را بدون عشق به خانه بخت می فرستد. بعدها مینویسد: «از دوزخ به زمهریری گریخته بودم که خاکسترم نمی کرد، اما یخبندان جاودانه را در سرگردانی امیدهایم می آزمود. از آینده هیچ تصویری نداشتم، الا سرزمینی سترون و خفته در پوشش بی رحم برف.»
سیمین اما نمیتواند ایستا بماند. میایستد اما راکد نمیماند. کاری را که از نوجوانی آغاز کرده و نمونهاش با تشویق پروین اعتصامی روبرو شده و در مجله "نو بهار" به چاپ رسیده بود، ادامه میدهد:
«من از اولین روزی که شروع کردم به شعر گفتن، اولین بیت این بوده که:
ای توده گرسنه و نالان چه می کنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه میکنی؟
ای توده گرسنه و نالان چه می کنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه میکنی؟
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire