lundi 14 juillet 2014

در ارتباط «زنده یادگودرزی»با«شادروان شقایقی» اسماعیل وفا یغمائی




من باب مقدمه

ماه مبارک رمضان است و ابتدا با اجازه دوستان چند خطی از کلام الله مجید سوره واقعه را در رابطه با مطلبی که میخواهم بنویسم میخوانم و بعد توضیح میدهم چرا.

السابقون السابقون أولئك المقربون . في جنات النعيم . ثلة من الأولين . وقليل من الآخرين . على سرر موضونة . متكئين عليها متقابلين . يطوف عليهم ولدان مخلدون . بأكواب وأباريق وكأس من معين . لا يصدعون عنها ولا ينزفون . وفاكهة مما يتخيرون . ولحم طير مما يشتهون . وحور عين . كأمثال اللؤلؤ المكنون . جزاء بما كانوا يعملون . لا يسمعون فيها لغوا ولا تأثيما . إلا قيلا:سلاما سلاما



ترجمه و تفسیرکی به روز از سوره واقعه از شخص بنده

با اجازه خود خدا و با توجه به اینکه بنده فارغ التحصیل الهیات و حقوق اسلامی هستم! ودور از چشم شیخ ابو عرعور ترجمه و تفسیرکی به روز از بنده را هم بشنوید
و   سابقونند سابقون، (10)آنها مقربانند!چه در دنیا و چه در آخرت چه در خارجه  و لندن و پاریس و ینگه دنیا و چه درخدمت خدا (11)درخانه های بزرگ و محتشم و باغهاى پرنعمت بهشت  خانه دارند! و مواجبشان میرسد(12)گروه زيادى از  نفرات قدیمی اند که بریده اند   (13)و اندكى نفرات کم سابقه! که جدا شده اند اما دور زده اند و برگشته اند و خدمتگذارند(14)آنهادر جلسات تمام دوره ای و میاندوره ای چه در دنیا و چه آخرت روبروی هم روی تختها و صندلیها مینشینند هم رابر و بر نگاه میکنند و صفا میکنند و به به و چه چه میکنند و حرفهای هم را تائید میکنند و چوب در آستین معاند و مخالف و واداده و مزدورهای پدر سوخته  میکنند و می گویند همه مخالفان ما مزدور و اطلاعاتی اند(15)  آنها تكيه زده به پشتی های مشتی و رو به روى يكديگرند! به کوری چشم وادادگان و مخالفان و منتقدان (16) دور و برشان (البته در آن دنیا چون اینجا از سال 1368مگر مخفیانه ودور از چشم حسود ممنوع است)حوریچه ها و پریچه ها ئی مادیچه و نریچه   که پیر نمیشوند و همیشه تر و تازه اند میچرخند و خدمت میکنند (17)با قدحها وکاسه ها و كوزه‏ها و جامهايى از نهرهاى جارى بهشتى و شراب طهور ! که مینوشند و کاسه  و کوزه ها را به اذن حق بر سر منتقدانی امثال قصیم و روحانی و مصداقی و اقبال و یغمائی وجمالی و حیدر نژاد و... میکوبند و متهمشان میکنند که در آن دنیا زمینه ساز جنایات ملاهای سگ پدر بوده اند مینوشند می را (18)اما شرابى كه از آن درد سر نمى‏گيرند و نه مست مى‏شوند!( از خدا میپرسم آخدای خوب من! ای خدای انگور آفرین!.یا شرابت در آن دنیا قلابی است یا بد تفسیر کرده اند. شرابی که مست نکند چه جور شرابی است که اینطوری تمام رودخانه های عالم که سهل است تمام ابریقها و آفتابه ها پراز شرابند که آدم را مست نمی کنند و به د رد عمه شیخ ابو عرعور میخورند و نه فرزندان حافظ و خیام وفردوسی) (19)و ميوه‏هايى از هر نوع ،كه انتخاب كنند، (سوت بزن همینطور آلو وهلو وشفتالو وزرد آلو وخرمالو و البالو و انواع میوه جات است ر که پرمیکشند تا دهان مومن، (20)و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند!( خوش بحال آقای خودمان که بخورد تا میتواند) (21)و همسرانى از حور العين دارند، چاق و چله، سفید و گرم و نرم، و همیشه حاضر یراق! لاغر بخواهی در جا وزن کم میکنند، چاق بخواهی سوت بزن درجا چاق میشوند، کله هاشان قابل تعویض است و به هر شکل در می آیند. دست که بهشان بزنی از مساماتشان بوی عطر کریستین دیور بلند میشود و نیشگونشان که بگیری صدای ویلن  پاگانینی میدهند،  لبهاشان بوی چاقاله بادام میپراکند ولپهاشان شیرینی عسل، هوس آبتنی که بکنی نافشان بزرگ میشود و پر از شیر آهو! میتوانی شیرجه بزنی و شنا کنی! همچنین میتوانی اینقدر کوچکش کنی که اویزانش کنی به سویچ ماشینت که خیالت راحت باشد که حوریجانت در دسترس است. نه یکی نه دوتا نه سه تا،که لغت جمع است و همسران است و چند تاست، بگیر بابا تا میتوانی،عقدی و صیغه همینطور گله های حوری است و مومنان که باطناب و کمند و تور حوری و پری و گاهی هم من باب تغییر ذائقه غلام میگیرند و میبرند و میزنند توی رگ مبارک،درخت ویاگرا هم که همینطور میوه هایش را میتکاند و مومنین رفع خستگی میکنند! خدایا ما را هم هدایت بفرما تا از عناد و انتقاد دست برداریم و اقلا در آن دنیاچیزی گیرمان بیاید که تو ارحم الراحمینی و از این اداره اطلاعات آخوندهای دیوث هم خیری نمیرسد!! نه نقدی و نه چنانکه برای بعضی آدمهای خوش شانس جنسی!! (22)این زنان و حوریچهگان و پریچگان همچون مرواريد در صدف پنهانند! آدم نمی داند چه خاکی به سرش کند از دستپاچگی! کدام را باید اول شکست؟ باید صدف را شکست و مروارید را در آورد و یا بالعکس مروارید را شکست و صدف را در آورد یا هر دو را با هم شکست خلاصه دست خودتان است صدف بشکنید و مروارید ببینید(23)اينها پاداشى است در برابر اعمالى كه انجام مى‏دادند! (24)در آن  باغهاى بهشتى  نه لغو و بيهوده‏اى مى‏شنوند نه سخنان گناه آلود؛ یعنی نه سایت آفتابکاران هست نه دریچه زرد نه پژواک و نه بخصوص  افشاگر و همبستگی!!و نه سخنرانیهای صد من یک غاز و جلسات انتقاد از خود و تعریف از بالات و گزارش غسل هفتگی و فحشهای چار واداریر (25)تنها چيزى كه مى‏شنوند «سلام‏» است «سلام‏»! نشسته اند جلوی هم و هی این میگوید سلام و دیگری میگوید سلامون علیکم. خداوند رحم کند که فقط به سرمان نزند چون تحمل دائمی سلام نمیدانم چگونه است(26)
پایان تفسیر به روز
اما اصل مطلب

اما بعد از این مقدمه اقای حسن حبیبی دوست سابق،مجاهد سابق، و عضو سابق شورا که با سه واسطه از «سابقون »اند!در سایت «محترم و وزین آفتابکاران» مقاله ای تحت عنوان :لینک دلسوزی "هابیلیانی "برای ساکنان لیبرتیقلمی فرموده که میتوانید ملاحظه بفرمائید.
در این مقاله در ابتدا ایشان فامیل خانم هشترودی را هابیلیانی ونام آقای متین دفتری رازمین دوست ذکر فرموده است.
از آنجا که دوست سابق وارجمند در منش و رفتار و اخلاق و نحوه زندگی بسیار بسیار به رهبر عقیدتی نزدیک و مشابه است و این را اکثر برادران و خواهران مجاهد بخصوص دبیران ارجمند شورا تائید میکنند، و از آنجا که ایشان خود به شدت از زمینداری بیزار است و بارها یاری کرده است  که خانه های افراد ورشکسته ای که حراج شده حراج نشود و به خود آنان برگردد و در اساس روزگارش به کمک رساندن به فقرا و مستمندان میگذرد،من از خشم انقلابی و توحیدی و فرا انسانی ایشان حیرتی نکردم. دست مریزاد دوست سابق. اما اندکی بپردازم به نوشته گهر بار ایشان. 
در جستجوی یک پاسخ

این انسان شریف و بزرگوار و پاکیزه خصال در مقدمه نوشته خود مرقوم فرموده اند که حیرت کرده اند که هابیلیان و زمین دوستان و غیره دلشان بحال کسانی بسوزد که«که به خواست مشخص و پیگیر آخوندها در این سالها ،یا در اشرف با چماق فرقشان شکافت و یابا دست بسته قتل عام شدند و یا در لیبرتی با موشک تکه تکه شدند وبه اسارت نگاه داشته شدند تا در فرصت مناسب به صلابه کشیده شوند.». 
حرفشان درست ولی متاسفانه ناکامل است و برای تکمیل سخن ایشان باید  برای بار  صدم خدمت این بزرگوار و همسانان اوتکرار کنم  و بپرسم:
برادرسابق من! بعد از سال 2003 و تغییر اوضاع عراق مگر در آن سرزمین حلوای نذری تقسیم میکردند که اینها آنجا مانده شده شدند.
چه شد که اینها ماندند تا فرقشان شکافته شود و بارها و بارها توسط مالکی و خامنه ای بخاک و خون کشیده شوند؟چرا؟ و مگر از مالکی و ملای خونخوار و رژیم ارتجاعی خونخواری که بر طبل سرنگونی اش حتی با دست خالی کوبیده و میکوبی انتظار هست که فرق نشکافد؟ .
میخواهم از ایشان سئوال کنم ایابهتر نبود که برای   شکافته نشدن فرق این بندگان مظلوم خدا که الان سالهاست بی سلاحند و بی دفاع ، مثلا:

مثل من که  حتما انسان خوبی نیستم و حتما وامانده و اطلاعاتی و هزار کوفت و زهر مار دیگر هستم.
- و یا مثل آقای حبیبی که بدون شک انسان درویش و انقلابی و پاکیزه وشریفی است.
- و یا مثل رهبر عقیدتی و مهر تابان و بزرگان پیرامون رهبران که همه بیست سال قبل در آن ولایت بودیم، از آن جهنم خارج میشدند تا مالکی حرام لقمه و خامنه ای جلاد نتوانند فرقشان را بشکافند. و امثال من و شما! از سه هزار کیلومتری و وقتی فرقها شکافته میشود و اجساد در خاک و خون میغلتند من و شما در کنار اهل و عیال و فرزندان و یا از پشت میکرفنها و در سالنهای پر شکوه یا مخفیگاه امن نعره «یالیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» بر آوریم و روح امام حسین را به حیرت آوریم که این چه نوع یا لیتنی گفتن تئوریک و اینترنتی و سایپری است  است که تکرار میشود و تکرار میشود و نعره اش را اینجا  در لندن و پاریس میکشند و شهیدش را در عراق میدهند امیدوارم به این نکته توجه بفرمایندکه شرم و حیا هم اندکی خوبست.


ادامه تاملات و تدبرات رفیق بزرگوار 
در سطر چهارم و پنجم و ششم این نوشته پرمغز اشاره به کاسه زیر نیم کاسه مشترک رژیم ملا و سرویسهای جاسوسی فرموده اند که توطئه ای در کار است! .


با این فراخوان توطئه ای در کار است

من اضافه میکنم، حتما!! توطئه ای در پی صدها توطئه، از همان سال شصت از جریان چک اطلاعاتی عمومی در سال 63 و چهار در پایگاه منصوری ،تا حالاودر گذر از دهها توطئه!!، که بر روی ریل این توطئه ها، به حول و قوه الهی لکوموتیو پر قدرت مقاومت توانسته به پیش بتازد و با تلق و تلوق گوش کر کن چرخهای مبارک بر روی ریلها صدای وزوز منقدان و مخالفان پیرامون را در زمینه های مختلف سیاسی ، تشکیلاتی، ایدئولوژیک ومخصوصا استراتژیک خاموش بفرماید همیشه توطئه در کار بوده و هر وقت هم مرکب در گل فرو میرود باید درجستجوی توطئه بود پس بجای الهی اعطنی فی کل لیلا عجالتا بخوانیم:
:الهی اعطنی فی کل لیل والنهار موامرات جدیده و شدیده و عدیده حتی طلیعه یوم الفتح برحمتک یا الرحم الراحمین.
پروردگارا به من عطا کن در هر روز وشب توطئه های جدید و متعدد و شدید تا روز فتح و ظفر به محبت خود یا ارحم الراحمین.


دادن فراخوان بخاطر تسهیل در فروش زمین

اما ایشان چون این مسئله را کافی نمیداند اسب تعقل را میتازاند که شاید دوباره فروش زمینی در کار است و.. بدین سبب و برای تسهیل فروش زمین فراخوانی داده شده است.
براستی کاش انیشتین زنده بود!واین نوع تحلیل، واقعا یک نمونه  کامل تفکر سیاسی با کمک علم فیزیک است که میتوان گفت :
چون همه چیز در انفجار بیگ بن از یک جنس بوده است ، همه چیز با همه چیز ربط دارد منجمله خویشاوندی شادروان شقایقی با زنده یاد گودرزی ،و به همین ترتیب دادن یک فراخوان برای نجات جمعی اسیر با فروش زمین! در ارتباط مستقیم اشت ، اما ایشان که اهل شک علمی است دوباره می اندیشد ومیگوید :
نخیر!تمام قضیه نمی تواند این باشد،و پس ازعبور از شک در مورد فتنه رژیم و سازمانهای توطئه گر خارجی، وعبور ازتردید فروش زمین ودادن فراخوان، گذر وعبور علمی میفرماید و به مرحله دیگری از شناخت ما را راهبری میکند. ایشان میگوید : 

فرا خوان وعبور از باب تجارت به باب طهارت

قصد از دادن این فراخوان نشاندن نامهائی چون آقای متین دفتری و خانم هشترودی در کنار بزرگانی چون خوئی و آزرم شاعران ارجمند در تبعید و غربت و دیگرانی است که میتوانند موجب تطهیر نام ایشان شوند. پس علت نزول این فراخوان را این بار نه در مبحث «توطئه» ، و «باب مکاسب» و خرید و فروش زمین بلکه در قسمت «مطهرات و باب تطهیر» باید باز جست. 
به رفیق قدیمی سابق عرض میکنم و نیز در همین جا به او کمک میکنم که برای نقد من نیز در همین اظهار نظر من محملی بجوید و داشته باشد. 
رفتن به ایران قابل نقد است، خیانت نیست. همکاری با جلادان خیانت است

این نظر من است . نظر کسی که نه در حکومت خامنه ای و چنانکه قبلا اعلام کرده ام در حکومت فرضی رهبر عقیدتی وعیال که امتحان خود را در مورد دموکراسی! و آزادی!در پروسه ای سی ساله و پیش از حاکمیت با نمره بیست! بلکه بیشتر گذرانده و فارغ التحصیل شده اند، پا به ایران نخواهم گذاشت.

نازنین! 
نقد افراد مورد نظر سرکار را حتمامیتوان انجام داد و پاسخشان را شنید ولی بگذار از زاویه خود بگویم که قرار نیست که مثل زنان مطلقه پاشکسته پس از طلاق نیزبضع مبارک خود را در حریم شوهر سابق بدانیم و در جدول ارزشی رهبر سابق تنفس بکنیم.

سی وچهار سال گذشته است 
ایران سرزمین ماست!که توسط مشتی ملای جنایتکار اشغال شده است.رفتن به ایران به دلیل اینکه یک بنده خدای متوهم وعظمت طلب بدون شناخت و شعور سیاسی درست! سی وچهار سال قبل اعلام مبارزه مسلحانه کرده واعلام کرده ششماهه حکومت را سرنگون میکند و خودش یکماه بعد با معراج تاریخساز یا فرار بزرگ تاریخسوز چمدان مبارک را بسته وبه اجبار خارجه نشین شده و رفتن به ایران را معادل خیانت دانسته حرف مفتی است که میلیونها ایرانی حتی شمار زیادی از هواداران این بزرگوار امروز به ریش ان آن میخندند و به درد خودش میخورد . 
سی و سه سال گذشته است و انقلاب نوین من در آوردی و خیالی این بزرگوار به سنین پیری رسیده است .انگار انقلاب مقوله ای تئوریک است که به خیال خود میتوانیم ابراز و اعلامش کنیم و نه یک پدیده واقعی که از درون جامعه میجوشد.

سی و چهار سال گذشته است از سه نسل فدا شده:
- نسل اول یعنی پدران ما مردند
- ما سالهای پایانی عمر را میگذرانیم و اکثریت ما بین ده تا پانزده سال دیگر نخواهیم بود
- فرزندان در خارج متولد شده ما دارند پا به سالهای میانسالی میگذارند
- یازده سال است رهبر مخفی است و سی وسه سال است هر سال سال آخر است.

جدول این روزگار جدول سال شصت نیست عزیز! همه چیز عوض شده است حتی رهبر ضد امپریالیست، که روزگاری ملک اردن را در دادگاه زنده یاد شاه   سگ زنجیری میخواند و امروز با فرزند او نرد دوستی میبازد و روسای سابق سازمانهای محترمه از رفقای سیاسی ایشانند. 
تکرار میکنم همکاری با ملایان نه به دلیل علائق پوشالی و جدول ارزشی بی ارزش و نظرات نادرست رهبر عقیدتی بلکه به دلیل اینکه این حکومت ضد مردمی است و بخش عظیمی از ملت ایران را بخاک سیاه نشانده است خیانت است و نه سفر به ایران. من و یا کسانی دیگر اگر به ایران نمیرویم دلایل مشخص خود را داریم و هر کس مختصات خود را دارد. خطر به ایران اگر خطر مرگ داشته باشد بلاهت است و اگر به همکاری با ملایان بیانجامد خیانت است و در اشکال دیگرش ضعف است و قابل نقد و نه خیانت .

نشستن با ماموران و روسای سابق سازمانهای جاسوسی و جنگ هم خیانت است یا نه؟ 
میتوانی در این باره مقاله ای قلمی بفرمائی و مرا نیز نقد نمائی ولی این نظر من است. در همین جا میخواهم اضافه کنم خوبست در کنار این مسئله، نششتن بر سر میز با ماموران و روسای سابق سازمانهای جاسوسی و جنگ جهاندار و جهانخوار و به به و چه چه کردن، همانانی که مصدق را به زیر کشیدند و ملتی را به روز سیاه نشاندند همانانی که در ویتنام و کره و ظفار و فلسطین و بسا نقاط جهان دستشان بخون آغشته است را توجه بفرمائی و بررسی کنی که خیانت است یا خدمت.
به رفقا عرض کن:
فلان رئیس سازمان جاسوسی و جنگ یا فلان سیاستمدار مطهر!! بی بی تمیز خالدار نیست که پس از رسیدن به سن پیری در خرابات، توبه کرده و بقیه عمردر دیر و کنشت به خیل پرهیزگاران بپیوندد. آنانی که جهانی را بخون کشیده و منجمله دندان در گوشت ملت فلسطین و ویتنام و غیره چرخانده اند در سنین پیری نیزبا دندانهای آهنین ولی مصنوعی در پس پرده و تا لحظه مرگ به کار خود ادامه میدهند و بیهوده یار سیاسی موحدان!! و مجاهدان!! نمیشوند و نمیشود آزادی ملتی را با یاری آنان به دست آورد.


چه شده استی در میان چه شده است؟

رفیق ما اشاره فرموده ان چه شده است که آخوندها آنقدر مهربان شده اند که رئیس کمیسیون زنان را به پیشواز میایند( البته بقول شما) اما بجز این چه شده استهای پایه ای تری هم هست.سئوال این است که:
چه شده است که رئیس چند  کمیسیون استعفا میدهند؟
چه شده است که شاعر اکثر سرودهای بنیادی مجاهدین میگذارد و میرود؟
چه شده است  که محافظ اول رهبر، مشاور سیاسی طالبانی میشود؟
چه شده است که ششصد رزمنده اشرف نشان از تیف به دامان رزیم پلید ملایان میشتابند؟
چه شده است که مسئول اتاق پذیرائی جنابش  به ایران رفته ودر شمال مشغول پرتغالکاری میشود؟
چه مرضی وجود دارد که این همه بریده و جدا شده تولید میشود؟
مشکل کجاست ؟ شما که تیز بینی، و همه جانبه میبینی، لطفا راز اینها را هم کشف کن و اندکی در میان بگذار.
خود بهتر از من میدانی که چقدر چه شده است و سئوال در این زمینه وجود دارد که هیچگاه پاسخی به آنها داده نشده . لطفا به چه شده استهای اصلی نیز اندکی بیندیش.


توهین مستقیم به امضا کنندگان!امضا کنندگان فراخوان فریب خوردگانند!

دوست نازنین در ادامه نوشته اند:
تردید ندارم که افراد دیگری نیز در این لیست به عنوان امضاءکننده ردیف شده اند که بهیچ وجه متوجه این ترفند نبوده اند .وگرنه به جز عوامل پیدا و نا پیدای رژیم و باندهایی که بصورت متشکل، همواره پای اینگونه فراخوان ها را ،به فرموده امضا میکنند،کدام ایرانی آزاده و آزادیخواهی حاضراست اسمش در کنار اسامی کسانی ردیف کند که به مردم و مقاومت ایران خیانت کرده و با آخوندها و "هابیلیانش " همسفره شده اند. 
این بزرگوار تیز و بز امضا کنندگان را نا وارد، فریب خورده، و نابالغ حساب کرده، و
بقیه را هم یکجاعوامل پیدا و ناپیدای رژیم دانسته اند.
من عرضی ندارم. مسئله روشن است. فقط میخواهم بگویم:
ما یعنی امثال من مدتهاست به فتوای فتوا خانه مبارکه، در زمره خائنان به مقاومت مورد نظر سرکار اعلام شده ایم ،اما لطفا بگذارید خود مردم در آینده قضاوت کنند که چه کسی به آنها خیانت کرده است.تاریخ در معبر خود در کار داوری است اگرچه الان هم، قضیه ناروشن نیست.


کسانی که امضایشان را پای فراخوان نگذاشته اند

نکته بعد در نوشته این بزرگواراشاره به کسانی دارد که امضایشان را پای این فرا خوان نگذاشته اند.خب نگذاشته اند ! دلشان نخواسته بگذارند!مگر پولی!یا مواجبی! یا زوری در کار بوده عزیز. هرکس خواست گذاشت و هرکه نخواست نگذاشت، ولی مطمئنا چنانکه خود من در جریان بودم نه جبری در کار بود و نه فریبی. دوستانی چند به دلایل شخصی امضا کردند و بعد تقاضای حذف کردند که به فرمانشان گردن نهاده شد. علت اینکه چرا این فراخوان ساده و بقول رفیقمان پیش پا افتاده برخی ها را آزار داده شاید هراس این باشد که ممکن است تاثیری بر جای نهد و مثلا در امر جابجائی لیبرتی کمکی کند که مورد پسند برخی نیست و من باز هم تاکید میکنم نوشته اگر میتوانیم فرض کنیم کمپ لیبرتی جابجا شده است  و نیز و حدیث پیرامونیان هفت حصار!  را مطالعه بفرمائید.

مشابهت مواضع هابیلیان و قابیلیان!!

ایشان اشاره نموده اند رئیس هابیلیان هاشمی در مصاحبه اش اعلام نموده جابجائی لیبرتی به اروپا به نفع ما نیست! شگفتا که در کنار این حضرت من کس یا کسانی دیگر را میبینم و میشناسم که انتقال لیبرتی به نفع آنها هم نیست و در نوشته میتوانیم فرض کنیم کمپ لیبرتی جابجا شده است   توضیح داده ام. به نظر رفیق عزیز ما این عجیب نیست؟ .راستی چه مشابهتی بین هاشمی هابیلی وآن دیگری وجود دارد؟ هر دو گویا به خون هم تشنه اند ولی مواضعشان بر سر جابجا نشدن لیبرتی و چماق خوردن ها به نحو غریبی شبیه است.چر اینطور است؟چه رازی وجود دارد؟ و در همین نقطه پس از هندوانه فروش پیدا کنید «آن هابیلی نادرست واقعی را»ایا ذات و خمیر مایه هابیلی و قابیلی یکی نیست و هر دو مثل هابیل و قابیل اصلی در اندیشه دو قلوهای توامان نیستند  ؟ اینجاست که بد نیست شعر خیام را کمی تغییر دهیم و در رابطه با آن شخص دیگر  من و دوست سابق همصدا زمزمه کنیم بگوئیم: 
هابیل که بیل میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه بیل( البته دسته اش )هابیل گرفت



در رابطه باعلت فراخون و کمک از هموطن لر 
و اما در رابطه با فراخوان احتیاجی به این همه تحلیل و تفسیر نبود. قضیه ساده بودعزیز. احساس مسئولیتی بود شاید احمقانه!! اما انسانی در قبال کشتار ساکنان لیبرتی و پاسخی به ندای وجدان  همین و بس. در این زمینه یاد لطیفه ای میافتم.
می گویند ماموران گشت منکرات رژیم ،همشهری لری رادر تابستان به دلیل پوشیدن پیراهن آستین کوتاه در شهر آبادان  دستگیر کردند و بردند بازجوئی که چرا پیراهن آستین کوتاه پوشیده. لر نازنین سکوت پیشه کرد. شکنجه اش کردند . حرف نزد . زندان وشکنجه چند ماهه شد ولی باز هم لر حرف نزد و فقط با چشمهای گشاده از حیرت بازجویان را نگاه میکرد.
مقامات یکی یکی امدند . امام جمعه، امام جمعه استان، وزیر دادگستری،رئیس کمیسیون قضائی و ضد تروریسم و امثالهم  و سرانجام نماینده امام، ولی لر حرف نزد که نزد انگار از روز اول لال بوده. شکنجه ها ادمه یافت وبالاخره خود حضرت امام آمد تا ببیند چرا این لر حرف نمیزند و مقاومت میکند و چه توطئه و کاسه زیر نیمکاسه و تطهیر و فروش زمین و چیز دیگری در کار است. امام به اتاق بازجوئی آمد و پرسید:

- لکن  بنده رهبر و فرمانده کل و ولی فقیه و امام امتم و از شما سئوال میکنم شما چرا پیراهن آستین کوتاه پوشیدی ؟. چه توطئه ای در کار است! ؟چه تطهیر و فروش زمینی در دستور است؟. چه همکاری با ضد انقلاب و شیاطین کوچک و بزرگ در جریان است؟
یکمرتبه لر پس از دو سه سال به حرف آمد و گفت:
- یعنی تو نمیدانی!  تو نمیدانی! تو نمیدانی !چرا استین کوتاه پوشیدم؟
همه صلوات فرستادند که بالاخره معجزه شد و امام او را به سخن آورد
امام با تانی فرمود:
- لکن نه نمیدانم
لر گفت
بیشرف آخر تابستان بود!  کله خراب آخر هوا گرم بود!!!
حالا هم بنده عرض میکنم عزیز تابستان بود و هوا گرم. از کشتار مجدد بچه های لیبرتی رنج میبریم  همین و بس. به شاخ سبیل شاه عباس کبیرهیچ توطئه ای در کار نبود. نگران نباش و بقول گمانم هادی خرسندی هنرمند ارجمند که اول امضا فرمود وبعد به دلیلی که خود میداند گفت حذف شود و حذف شد.
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی

هر دوتا سنگین تریم
برای اقای حسن حبیبی سلامت و موفقیت آرزو میکنم ونیز آرزو میکنم باب نقد و بررسی درست باز شود و همه، بتوانند نظرات خود را بنویسند و منتشر کنند
همین و والسلام
اسماعیل وفا یغمائی

چهارده ژوئیه 2014 میلادی 

************************************************************************

دلسوزی "هابیلیانی "برای ساکنان لیبرتی!
حسن حبیبی

در همه این سالهای گذار از بازار مکاره سیاست همه چیز دیده بودیم الا این اینکه فریبا هشترودی هابیلیانی و متین دفتری های زمین دوست، دلشان به حال رزمندگانی بسوزد که به خواست مشخص و پیگیر آخوندها در این سالها ،یا در اشرف با چماق فرقشان شکافت و یابا دست بسته قتل عام شدند و یا در لیبرتی با موشک تکه تکه شدند وبه اسارت نگاه داشته شدند تا در فرصت مناسب به صلابه کشیده شوند.

نمی دانم چه خبرشده است ولی تجربه این سالها نشان داده است که همیشه پشت این کاسه ها یک نیم کاسه ای هست .حال یا از نوع اخوندی و یا از نوع زمینه سازی های سرویس های گمنام فرانسوی برای یک توطئه ، که البته در چنین مواردی ، سربازان نه چندان گمنام برون مرزی آخوندها نیز همواره در کنارشان بوده اند.

خیلی سعی کردم که این را به حساب مسائل ساده تر زمینی بگذارم .اینکه مثلا مزیم خانم یک زمین دیگری از ارث ومیراثش باقی مانده که باید دوباره به ایران برود و پس بگیرد و یا شاید اینبار خود آقای "نوه " به صرافت افتاده که برای پس گرفتن املاک پدری سری به ایران بزند ،ولی گوئیا قضیه چیز دیگری است .

داستان به ظاهر یک فراخوان است .هرچند که همه خوب میدانیم که صدوراین فراخوان ها امروز دیگر هیچ کاربردی ندارد چرا که داستان لیبرتی و ساکنین ان مدتهاست مسئله روزمره و روی میز اوباما و بانکی مون است و دردی است که درمانش از عدم مماشات این دو "بزرگوار" ،با آخوندها میگذرد و نه امضای این و آن .با این حال اشکال در نفس "فراخوان دادن" نیست و منهم اگرفراخوانی "هابیلیانی "نباشد حتما آن را امضاء میکنم .اشکال در نیت فراخوان دهندگان است که به نظر میرسد اصلا از سر خیرخواهی برای ساکنین لیبرتی نیست .

نمیدانم .هرچند که اصل قضیه هنوز آشکار نیست ولی این را خوب میتوان فهمید که آنکسی که به بهانه نجات جان ساکنین لیبرتی فراخوان منتشر میکندو با حیله و کلک هایی که خودش میداند و من ،موفق میشود امضای اسماعیل خویی ونعمت آزرم را در کنار اسم فریبا هشترودی و متین دفتری ها بر بزند، بیش از هرچیز و قبل از هرچیز هدفش همان بر زدن فریبا هشترودی و امثال او در کنارافراد معتبر است و نه نجات جان ساکنین لیبرتی.

حال اینکه چه قصدی پشت این بر زدن و سفید کردن نام های آلوده و افرادی چون فریبا هشترودی که پس از خزیدن به زیر عبای ملا ی هابیلی یکدفعه در شکاف های سیاه سرویس های قرانسوی ناپیدا شد و یا مریم متین دفتری که پس از سالها تکیه بر کرسی مسئول کمیسیون زنان شورا ، یواشکی به ایران رفتنش ، آدم را به یاد آن داستان معروف مسجد رفتن ملا نصرالدین میاندازد،نهفته است ،خدا میداند

.

توگویی آنقدر اخوندها خوب و مهربانند که مریم خانم را پس از یک عمر همنشینی با "سران منافقین" در "فرودگاه امام" با سلا م و صلوات استقبال کنند و پس از اینکه زمین هایش را پس دادند دوباره با سلام و صلوات راهی پاریس کنند .

تردید ندارم که افراد دیگری نیز در این لیست به عنوان امضاءکننده ردیف شده اند که بهیچ وجه متوجه این ترفند نبوده اند .وگرنه به جز عوامل پیدا و نا پیدای رژیم و باندهایی که بصورت متشکل، همواره پای اینگونه فراخوان ها را ،به فرموده امضا میکنند،کدام ایرانی آزاده و آزادیخواهی حاضراست اسمش در کنار اسامی کسانی ردیف کند که به مردم و مقاومت ایران خیانت کرده و با آخوندها و "هابیلیانش " همسفره شده اند.

در اثبات این مدعا همین بس که آن خانمی که سرقفلی دار دکان "نجات جان ساکنان لیبرتی " است چون خیلی حواسش جمع است که نسوزد، امضایش را کنار عوامل لورفته و سوخته وزارت اطلاعات نگذاشته وآن کهنه تواب نابکار نیز که حواسش کمتر جمع بوده و امضاء کرده بود، متعاقبا امضایش را برداشته است .

جالب اینکه اتفاقا این آقای "ها بیلی " (هاشمیان در عکس بالا)، در باره همین ساکنین لیبرتی یکی از شقاوت بارترین موضعگیری ها را کرد و گفت:"...برخی از جداشدگان از این فرقه مي‌گویند افراد باقی مانده در پادگان اشرف، به گروگان گرفته شده و اسیر هستند. حرف من این است ....، چ
را با وجود راه‌های مختلف برای فرار، این افراد تا به حال فرار نکرده اند. فکر مي‌کنم از این تئوری که این افراد را اسیر کرده‌اند، باید بگذریم..... هیچ اصراری برای جا به جایی سازمان از عراق به کشورهای دیگر نیست، اما اشرف باید تعطیل شود.....اين‌ها به هر دلیل نتوانند در اروپا پناهندگی بگیرند، برخی شان دوباره برای بازگشت به ایران تمایل پیدا خواهند کرد"ودر جای دیگری نیز گفت :"مگراین که با ساده‌انگاری، دلخوش باشیم که این 3000 نفر، در چند کشور مختلف پراکنده خواهند شد... برای ما که آسیب دیده از ناحیه تروریسم و جنایات این گروه هستیم، (رفتن آنان به اروپا)، چشم‌انداز خوبی نیست. چرا که عملاً فرصت احیا و ابقای تشکیلات منافقین، در کشورهای اروپایی را به آن‌ها داده‌ایم"

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire