در جنگل آشنا و شرح و بسط کليد، دو سروده از هادی خرسندی
...روباه که در مزرعه شد مصلحتانديش / با مرغ و خروسان بکند عشقی و حالی // تمساح که گويد سخن از نقش مدرنيسم / بگذشته ز عمرش صد و هشتاد و سه سالی // آهوی جوان میدود از ترس گلوله / آينده برايش همه خواب است و خيالی."
ويژه خبرنامه گويا
در جنگل آشنا
کفتار که شد صاحب جاهی و جلالی
بر شير ژيان هم ندهد هيچ مجالی
بر شير ژيان هم ندهد هيچ مجالی
گرگی که زده با اخوی هاش به گله
جرأت نکند هيچ کس از او به سوالی
جرأت نکند هيچ کس از او به سوالی
روباه که در مزرعه شد مصلحت انديش
با مرغ و خروسان بکند عشقی و حالی
با مرغ و خروسان بکند عشقی و حالی
تمساح که گويد سخن از نقش مدرنيسم
بگذشته ز عمرش صد و هشتاد و سه سالی
بگذشته ز عمرش صد و هشتاد و سه سالی
آهوی جوان ميدود از ترس گلوله
آينده برايش همه خواب است و خيالی
آينده برايش همه خواب است و خيالی
خرسی که چپو کرده نذورات عسل را
در خلقت او سير شدن امر محالی
در خلقت او سير شدن امر محالی
دانی چه بود معنی تغيير به جنگل؟
تحويل مقام سگ زردی به شغالی!
تحويل مقام سگ زردی به شغالی!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرح و بسط کليد
اين «قطعه» را تقديم ميکنم به حضور شما عموماَ و به استادم سيمين خانم بهبهانی خصوصاَ که توفير ادبی «قطعه» را با «دوبيتی» و قصيده و غزل برايم گفت که «قطعه» از دو بيت هست تا هزار بيت که يک ماجرا يا قصه را پيش ميبرد با قافيه بندی قصيده و غزل اما مصراع اول، همقافيه نيست و همين، خواننده را پيشاپيش نسبت به روند سروده، آگاه ميکند که بهتر و زودتر با آن کنار بيايد.(مثل گلی خوشبوی .....)
پس اين سروده تازه من، دو بيت هست اما دوبيتی نيست. مهم هم نيست!
پس اين سروده تازه من، دو بيت هست اما دوبيتی نيست. مهم هم نيست!
***
گفت رهبر به گوش روحانی
که ز شرح کليد حظ کردم
تا تو سرگرم بسط آن بودی
بنده هم قفل را عوض کردم
که ز شرح کليد حظ کردم
تا تو سرگرم بسط آن بودی
بنده هم قفل را عوض کردم
ــــــــــــــــــــــــ
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire