...اکنون موقع تمام این استدلالها گذشته است زیرا نیت باطنی جناب دکتر مصدق برهمه آشکار شده است. ایشان قبلا یک رفراندوم غیرقانونی برای انحلال مجلس دوره هفدهم انجام میدهند و به وسیله صندوقسازی و جعل و تزویر و یا ارعاب و تهدید مردم مقداری رای جمع میکنند و مجلس را منحل میسازند و پس از مدتی به عنوان این که این قانون اساسی مطابق شئون امروزی کشور نیست و باید تغییر کند یک رفراندوم دیگری میگنند و چون عمل غیرقانونی رفراندوم اولی مورد قبول اجباری واقع شده است به رفراندوم دومی هم به استناد اولی جنبه قانونی میدهند و برطبق آن آرزوی مکتوم دیرین خود را که همان تشکیل یک مجلس موسسان باشد عملی مینمایند و انتقام خانواده مادری خود یعنی سلسله قاجاریه را از خانواده پهلوی میگیرند - و البته در این ضمن هم فرصت کافی خواهند داشت که مسله نفت را به دلخواه جناب دکتر فلاح و جناب بیات و اقران آنها و برطبق میل ارباب آنها یعنی دولت فخیمه انگلیس حل کنند و غرامت را بپردازند تا پایههای حکومت جمهوری خویش را استوار سازند ولی در تمام این خیالات دور و دراز جناب آقای مصدق از دو موضوع مهم غافل هستند، اول موضوع خداوند متعال است - خدا به ملت ایران ترحم کرد و اراده نمود که زنجیرهای استعمار را پاره نماید و ملت ایران موفق به اینکار شد و ما یقین داریم که خداوند متعال اجازه نخواهد داد بار دیگر این زنجیرهای پاره شده به وسیله اشکهای تمساحی جناب آقای دکتر مصدق لحیم شود و به گردن و دست و پای ملت ایران بیفتد. موضوع دوم مرگ است که توضیح زیادی لازم ندارد و ما فقط برای تذکر جناب آقای دکتر مصدق به ذکر دو بیت شعر از شاعر هم شهری خودمان که در مورد نادرشاه افشار گفته است اکتفا میکنیم: سر شب به دل قصد تاراج داشت -- سحرگه نه تن سر نه تن تاج داشت
-
- به یک گردش چرخ نیلوفری -- نه نادر بجا ماند و نه نادری مجلس شورای ملی پنجشنبه اول امرداد ۱۳۳۲ - سخنان دکتر معظمی رئیس مجلس شورای ملی
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire